به گزارش خبرگزاری حوزه، روحانیت در اسلام، نه تافتهای جدابافته که نگهبانان دین و راهنمایان مردمند. جایگاه آنان نه از امتیازات ویژه، که از مسئولیتهای سنگینشان در قبال دین و جامعه نشأت میگیرد.
سوال:
آیا روحانیت دارای جایگاه و منزلت ویژهای در دین بوده و از امتیازات ویژه و تافتهای جدابافته از جامعه برخوردار هستند؟
پاسخ:
برای روشن شدن جایگاه روحانیت در دین، ابتدا ضرورت نیاز به روحانیت باید روشن شود.
این نیاز، که گروهی برای دفاع از دین تربیت شوند، اختصاص به دین اسلام ندارد. در ادیان آسمانی دیگر نیز، از جمله مسیحیت و یهودیت، اندیشوران دینی وجود داشته و دارند که به بیان و نشر حقایق دینی می پردازند. شهید مطهری در این باره میفرماید:
«هر دین و از جمله اسلام، خواه ناخواه، به یک فرقه و دسته و گروهی نیازمند است که آنها علما و دانایان و متخصصان آن دین باشند. همه ادیان دنیا یک فرقه و طبقهای دارند که آن را به نامهای مختلف میخوانند. اینها را یک وقتی «کَهَنه» میگفتند، مسیحیان کشیش میگویند، که در قرآن «قسیس» معرّب آن است، یهودیها در عصر قرآن علمای خود را «احبار» میگفتند. آیا اسلام وجود صنفی را که آنها عالم دین باشند پذیرفته است؟... بله، البته پذیرفته است. دین کارشناس میخواهد. اگر دینی عالم دینی نداشته باشد، جاهلها چیزی از آن دین باقی نمیگذارند. خصوصاً در اسلام، از آن جهت که دین خاتم است. علما و دانشمندان رکن بزرگی به شمار میروند. بسیاری از وظایف انبیا را در این عصر علما باید انجام دهند.»[۱]
«با تغییراتی که در وضع زندگی مردم نسبت به صدر اسلام پیدا شده و با توسعه روزافزون علوم و احتیاجات، ضرورت دارد که گروهی همه عمر ممحض [=متمرکز] باشند برای تحصیل و اداره شئون دینی مردم. در صدر اسلام احتیاج این قدر نبوده، عقدهها، شبههها و همچنین معاندین و دشمنان اسلام این قدر نبودهاند. حتما ضرورت دارد همیشه گروهی ممحض برای دفاع از اسلام و جوابگوی به احتیاجات دینی مردم بوده باشند.»[۲]
ضرورت پاسداری از دین، که برای همه ادیان آسمانی مطرح میباشد، ضرورتی عقلی است:
«برای اینکه جامعه در مسیر خود، جهت صحیحی داشته باشد، دچار انحراف نشود، ضرورت دارد که همواره کارشناسان دینی و مذهبی در جامعه وجود داشته باشند تا بتوانند مسیر جامعه را تصحیح کنند و معارف صحیح را در دسترس اجتماع قرار دهند و مردم را از نعمتهای عظیم معنوی، تحفه ای که خدای متعال به وسیله انبیا در دسترس بشر قرار داده است، بهرهمند کنند.»[۳]
در هر دینی، ضروری است که همواره عدهای به آموزههای آن وقوف و آگاهی کامل داشته باشند و در طول زمان از ارزشها و تعالیم آن نگهبانی کنند. در دیـن اسلام «روحانیت» و عالمان عهدهدار این کار خطیرند.
با روشن شدن ضرورت وجود روحانیت، در مورد جایگاه روحانیت گفتنی است: جایگاه و منزلتی که روحانیت در جامعه دارا هستند، برآمده از دین و جایگاه دین در جامعه است.
روحانیان به دلیل برخورداری از کسب علم و دانش، به ویژه علوم دینی که در جامعه دینی ارزشمند است، دارای جایگاه اجتماعیاند واز این طریق، منزلت اجتماعی صنف روحانیت و پایگاه اجتماعی و اعتبار آنان در میان افراد جامعه شکل میگیرد.
البته این جایگاه و منزلت اجتماعی، به معنای امتیاز و ویژگی خاص برای روحانیت نبوده و ملازمهای میان این دو وجود ندارد. روحانیت به سبب ارزش دین و جایگاه دین، دارای منزلت ویژهای هستند، اما امتیاز خاص و جداگانهای نسبت به اقشار دیگر جامعه دارا نیستند. بنابراین برخورداری روحانیت از جایگاه و منزلت به معنای امتیاز ویژه برای آنها و به اصطلاح تافته جدا بافته از جامعه بودن روحانیت نیست:
«اسلام جزء کارهایی که نکرده است یکی این است که برای علمای دین اسم مخصوص انتخاب نکرده است، همچنآنکه لباس مخصوص هم انتخاب نکرده است، یعنی اسلام نگفته است آن عده که علمای دیناند چون علمای دیناند باید یک لباس مخصوص داشته باشند. البته مسلّم است که افرادی که عمامه به سرشان میگذارند یا ردا میپوشند، مجموعاً با مقایسه با لباس دیگران که امروز شایع است، لباسشان به لباس پیغمبر اکرم نزدیکتر است... اگر کسی خیال کند که اسلام برای علمای دین یک لباس به خصوصی وضع کرده و گفته است که چون تو عالم دینی هستی باید لباسی داشته باشی که با غیر عالم فرق بکند، خیر ما در دین یک چنین چیزی نداریم... .
باز از جمله کارهایی که اسلام درباره علمای دین نکرده است این است که در قانون خودش امتیاز و استثنا برای عالم دینی قائل نشده است، مثلاً نگفته جاهلان چهار رکعت نماز بخوانند و علما دو رکعت؛ شما اگر ثروتمند شدید، زکات بدهید و علما ندهند؛ شما اگر مالی داشتید که خمس به آن تعلق میگیرد خمس بدهید و علما ندهند. در ادیان دیگر بوده است، مثلاً در دین برهمائی و زردشتی، برهمن و موبد از مالیات دادن معاف بودهاند، ولی اسلام هیچ فرقی میان عالم و غیر عالم نه در مقررات عمومی و نه در مجازاتها قرار نداده است. نگفته است که اگر فلان گناه را عالم بکند، مجازات او از غیر عالم کمتر است، حتی در مجازات اخروی مجازات عالم را بیشتر نیز دانسته است، ولی در دنیا فرقی ندارد.
حق فهم و تفسیر و تخصص منحصر به طبقه معینی نیست، بلکه شرط آن را علم و صلاحیت فنی دانسته است. در بسیاری از ادیان، شما تشریفاتی را میبینید برای مولود یا مرده یا ذبیحه یا معبد و یا عروسی که این تشریفات اختصاص به روحانیون دارد. فرضاً آنکه باید به گوش بچه نوزاد دعا بخواند، منحصراً باید مثع کاهن باشد، روحانی باشد، یا آنکه نامگذاری میکند، روحانی باشد، آنکه مثلاً برای مرده دعا میکند یا نماز میت میخواند روحانی باشد. اسلام میگوید نماز میت را هر کس میتواند بخواند، دعای مستحبی را به گوش بچه هر کس میتواند بخواند، ذبح حیوانات همینطور. مثلاً یهودیها میگویند حتما خاخام باید باشد تا این مرغ یا حیوان دیگر را بکشد. اسلام هیچوقت برای افراد این امتیاز را قائل نشده است. اسلام البته برای ذبیحه شرایطی قائل شده است... اما نمیگوید که فقط علمای دین حق دارند گوسفندها یا مرغها را ذبح کنند، و اگر غیر آنها ذبح بکنند، قبول نیست و حرام است. چنین چیزی در اسلام نیست»[۴].
پی نوشت ها:
[۱]. مطهری، مرتضی، خاتمیت، پیشین، ص ۱۰۸.
[۲]. مطهری، مرتضی، «مشکل اساسی در سازمان روحانیت»، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، مجموعه مقالات، تهران: شرکت انتشار، ۱۳۴۱، ص۱۱۴.
[۳]. مصباح یزدی، محمدتقی، مباحثی پیرامون حوزه، مجموعه سخنرانیها، ص۳۳.
[۴]. مطهری، مرتضی، خاتمیت، پیشین، ص۱۱۳-۱۱۱.
منبع: مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات (حوزههای علمیه)
نظر شما