یکشنبه ۱۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۷:۱۸
راهکارهای یک مشاور خانواده برای جلوگیری از خیانت همسران

حوزه/ خیانت همیشه با لمس و نگاه آغاز نمی‌شود؛ گاهی از یک گفت‌وگوی ساده شروع می‌شود. وقتی نیازهای عاطفی بی‌پاسخ می‌مانند، دل به واژه‌هایی گرم می‌شود که از همسر نیست. در سکوت گوشی‌های روشن و دل‌های خاموش، رابطه‌ها آرام‌آرام از هم می‌پاشند.

اشاره؛

خیانت؛ واژه‌ای که این روزها به ساده‌ترین شکل به کار می‌رود، اما سنگین‌ترین بار معنایی را دارد. در گفت‌وگوی پیش‌رو با حجت الاسلام داریوش عشقی، مشاور خانواده، به واکاوی تعریف، مرزها و مصادیق پیچیده خیانت در دنیای مدرن می‌پردازیم. از خیانت عاطفی تا نقش مخرب فضای مجازی، تحلیل‌هایی که می‌خوانید نگاه شما به روابط زناشویی را متحول خواهد کرد.

* مهم ترین عناوین جامع مطرح شده در این گفت‌وگو

۱. تعریف خیانت در دنیای امروز: مرزهای خیانت در روابط زناشویی و تغییر معیارها با تحولات اجتماعی

۲. انواع خیانت: از عاطفی تا فیزیکی: تحلیل خیانت‌های کلامی، عاطفی و روابط خارج از چارچوب

۳. نقش فضای مجازی در افزایش خیانت: تأثیر شبکه‌هایی مثل اینستاگرام در تضعیف روابط

۴. علل اصلی خیانت در روابط: بررسی نیازهای برآورده‌نشده عاطفی و جنسی

۵. نقش ازدواج نادرست در ایجاد بستر خیانت: اهمیت انتخاب همسر و مشاوره پیش از ازدواج

۶. تجربه‌های واقعی از اتاق مشاوره: نمونه‌های عینی از موارد خیانت و پیامدهای آن

۷. راهکارهای پیشگیری از خیانت: مهارت‌های ارتباطی و تقویت بنیان خانواده

۸. واکنش مناسب به خیانت: شیوه‌های مدیریت بحران پس از کشف خیانت

* ضمن تشکر از حضور جنابعالی در خبرگزاری رسمی حوزه، به عنوان سؤال نخست بفرمایید که تعریف شما از «خیانت» چیست و مرز آن را تا کجا می‌دانید؟

بسم الله الرحمن الرحیم؛ به طور کلی ما «خیانت» را هر رفتاری می‌دانیم که خارج از چهارچوب نظم خانواده تعریف شود؛ زیرا گاهی در برخی خانواده‌ها با سبک‌های جدید، برخی رفتارهایی که پیش‌تر در فرهنگ سنتی مصداق «خیانت» تلقی می‌شدند، دیگر چنین برداشتی از آن‌ها نمی‌شود.

به عنوان مثال، ممکن است یک خانم یا آقا با همکار غیرهمجنس خود گفت‌وگویی داشته باشد یا در یک کافه بنشینند و چای یا قهوه‌ای بنوشند. در گذشته، این نوع روابط در برخی فرهنگ‌ها خیانت تلقی می‌شد، اما امروزه برخی آن را صرفاً ارتباطی کاری می‌دانند.

البته این تغییر نگرش نتیجه‌ی برنامه‌ریزی‌هایی است که هدفشان کاهش حساسیت اجتماعی نسبت به این موضوع بوده است.

از دیدگاه بنده، واژه‌ی «خیانت» پیش‌تر بار معنایی سنگینی داشت و به راحتی در گفت‌وگوها به کار نمی‌رفت؛ چرا که قبحی خاص با خود داشت.

متأسفانه، رسانه‌ها ـ حتی رسانه‌ی ملی ما ـ از طریق برخی فیلم‌ها و سریال‌ها، این واژه را وارد ادبیات عمومی مردم کردند؛ به‌گونه‌ای که بسیاری از أشکال و مصادیق خیانت را مردم برای نخستین‌بار از همین رسانه‌ها آموختند و متوجه شدند که ممکن است رخدادهایی، ذیل مفهوم خیانت قرار بگیرند و این به معنای نبودِ چنین رفتارهایی در گذشته نیست.

خیانت به معنای نقض قواعد خانواده، از همان آغاز زندگی بشر بر روی کره‌ی زمین وجود داشته است؛ تنها تفاوت در این است که در گذشته نه رسانه‌ای وجود داشت تا این مسائل را عمومی و رسانه‌ای کند، و نه ارتباطات گسترده‌ای وجود داشت تا این رفتارها آشکار شود.

در گذشته خانواده‌ها بسته‌تر و محافظه‌کارتر عمل می‌کردند و روابط اجتماعی محدودتر بود؛ اما امروزه، به واسطه‌ی فضای مجازی، به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی همچون اینستاگرام، موضوع خیانت با سرعت و گستردگی بیشتری مطرح می‌شود.

نکته‌ی دیگر آن است که واژه‌ی خیانت در مواردی نیز به‌نادرست به‌کار می‌رود؛ به‌ویژه در مواردی که یک مرد با زنی خارج از ساختار خانواده، اما در چارچوب شرع، رابطه‌ای برقرار می‌کند.

ما در بررسی‌هایی که انجام دادیم، مشاهده کردیم که از دوران رضاشاه ملعون، واژه‌ی خیانت در توصیف ازدواج دوم یا ازدواج موقت استفاده شد؛ آن هم با هدف جلوگیری از گسترش چنین روابطی؛ در حالی که در منطق احکام اسلامی، این نوع ازدواج‌ها ابزاری برای جلوگیری از فساد و گناه معرفی شده‌اند.

البته باید تأکید کنم که هدف ما ورود به بحث تأیید یا رد ازدواج دوم نیست و در این فضا قصد دفاع یا توصیه به چنین روابطی را نداریم.

آنچه محل بحث ماست، این است که واژه‌ی خیانت به گونه‌ای عام و معمولی به کار رفته که امروز حتی ازدواج‌های شرعی دوم یا موقت نیز در کنار روابط نامشروع و خلاف شرع قرار می‌گیرند.

یعنی همان‌گونه که می‌گویند اگر یک زن با مردی غیر از همسرش ارتباط داشته باشد، این خیانت است، برای مردی هم که در چارچوب شرع با زنی غیر از همسر خود رابطه داشته باشد، همین تعبیر را به کار می‌برند و می‌گویند «این هم خیانت است».

در حالی که شرع چنین رفتاری را مجاز دانسته و این دو موقعیت قابل مقایسه نیستند. اما عده‌ای تلاش می‌کنند بگویند «فرقی ندارد، خیانت، خیانت است» و این مقایسه نادرست است.

حتی در سال‌های اخیر، برخی بازیگران با نیت جا انداختن همین نگاه، در نقش مردان چندهمسری ظاهر شدند تا این مفهوم در ذهن مخاطب با عنوان «خیانت» جا بیفتد.

این افراد در رسانه‌ی ملی، در برنامه‌های پربیننده، صراحتاً عنوان کردند که قصدشان این است که «ازدواج دوم به‌عنوان یک مسئله‌ی قبیح اجتماعی معرفی شود» و مرد حق نداشته باشد به‌سوی چنین انتخابی برود.

باز هم تأکید می‌کنم که ما در اینجا قصد دفاع از ازدواج دوم یا ازدواج موقت را نداریم، بلکه بحث ما صرفاً درباره‌ی تعریف واژه‌ی خیانت است.

آنچه ما خیانت می‌نامیم، رفتاری است که خارج از حدودی صورت گیرد که شرع آن را مجاز ندانسته است. بنابراین، اگر در خانواده‌ای رفتاری را مشاهده کنیم، معیار ما برای قضاوت درباره‌ی خیانت‌آمیز بودن آن، این است که آیا این رفتار با موازین شرع در تعارض است یا خیر.

تعریف ساده‌ی ما از خیانت، همین است: «خارج شدن از چارچوب مشروع و مجاز خانواده.»

* خیانت چه مصادیقی دارد؟ با مثال یا توضیح بفرمایید که در چه موقعیت‌هایی خیانت اتفاق می‌افتد؟

در خانواده، برخی از نیازها وجود دارد که باید به طور انحصاری در بستر همان خانواده تأمین شود. به عنوان نمونه، وقتی یک خانم دارای نیاز عاطفی است، انتظار می‌رود این نیاز را در چارچوب ازدواج و از طریق ارتباط با همسر خود تأمین کند.

این مسئله از آن‌جا ناشی می‌شود که «انسان به طور طبیعی موجودی انحصارطلب است» و تمایل دارد که محبت، علاقه و عاطفه شریک زندگی‌اش فقط به او اختصاص داشته باشد.

همین مسئله از سوی مرد نیز صادق است. زمانی‌که مردی متوجه می‌شود همسرش محبت و عاطفه خود را نثار فرد دیگری کرده‌است، حتی اگر آن فرد صرفاً یک همکار، دوست یا همکلاسی باشد، این وضعیت برایش غیرقابل پذیرش می‌شود.

در چنین حالتی، اگر همسر برای فردی دیگر از واژگان عاطفی خاصی استفاده کند، واژگانی که مرد توقع دارد تنها به خودش اختصاص داشته باشد، این مسئله از منظر بسیاری از خانواده‌ها نوعی خیانت تلقی می‌شود.

* تحلیل دسته اول از روابط مرد و زن در قالب خیانت

به طور مشخص، وقتی فردی به دیگری می‌گوید «دوستت دارم»، این عبارت حامل یک بار عاطفی عمیق است؛ یعنی او نسبت به آن شخص یک احساس ویژه دارد.

اگر چنین عباراتی خارج از حریم زناشویی استفاده شود، از نگاه عرفیِ رایج در خانواده‌ها، نشانه‌ای از خیانت عاطفی است؛ حتی اگر در عمل، هیچ اتفاقی نیفتاده باشد.

در مواردی که ما در جلسات مشاوره با مراجعان خود برخورد می‌کنیم، گاه خانمی عنوان می‌کند که باید به سختی به خاطر بیاورد آخرین باری که همسرش عبارتی عاطفی به او گفته، چه زمانی بوده‌است؛ اما در مقابل، همان مرد برای همکار خود به‌راحتی چنین جملاتی را ردیف می‌کند.

این خانم حق دارد بپرسد: «اگر بلد هستی این جملات را به زبان بیاوری، چرا به من نمی‌گویی؟ چرا آن‌ها را برای دیگران استفاده می‌کنی؟»

چنین تجربه‌هایی برای بسیاری از زنان، از نظر عاطفی بسیار سنگین و ناراحت‌کننده است، به‌ویژه زمانی‌که می‌فهمند همسرشان توانایی ابراز محبت دارد اما آن را در جای خود به کار نمی‌برد.

این نوع خیانت که به آن «خیانت عاطفی» گفته می‌شود، در حال حاضر گستره بیشتری پیدا کرده‌است؛ بخشی از آن به دلیل رواج مفاهیمی مانند «روابط عمومی بالا»، «خوش‌زبانی» یا «راحت بودن در فضای اجتماعی» است.

در چنین فضایی، استفاده از عباراتی مانند «قربونت برم»، «فدات بشم»، «دورت بگردم»، «جانم» و نظایر آن میان برخی افراد بسیار رایج شده‌است.

این در حالی‌ است که برخی از مردان و زنان نسبت به این نوع استفاده از واژگان در ارتباط با افراد غیرهم‌جنس خود حساس هستند و آن را نوعی تجاوز به مرزهای عاطفی رابطه زناشویی تلقی می‌کنند.

بخش عمده‌ای از این نوع خیانت‌ها، در قالب «ارتباطات کلامی» شکل می‌گیرد. برای مثال، گاهی مشاهده می‌شود که یک فرد، برای مدت طولانی با شخصی دیگر فقط در حد حرف زدن در ارتباط است.

در گذشته، این نوع ارتباط‌ها معمولاً از طریق تماس تلفنی صورت می‌گرفت؛ به‌طوری‌که دو طرف در طول روز، هفت یا هشت بار تماس می‌گرفتند و هر بار ممکن بود دو تا سه ساعت مکالمه داشته باشند.

امروزه این ارتباط‌ها بیش‌تر از طریق شبکه‌های اجتماعی و پیام‌رسان‌ها صورت می‌گیرد و به شکل چت‌های مکرر در طول روز ادامه پیدا می‌کند.

در بسیاری از این موارد، طرف مقابل عنوان می‌کند که انگیزه‌اش از این ارتباط تنها حرف زدن بوده‌است؛ زیرا احساس کرده‌ که یک نفر پیدا شده که به صحبت‌هایش گوش می‌دهد، با او همدلی و همدردی می‌کند.

وقتی از او می‌پرسیم چرا این گفت‌وگو را با همسر خود انجام نمی‌دهد، پاسخ می‌دهد: «شوهرم برایم وقت نمی‌گذارد» یا «همسرم فرد مناسبی برای بیان این مسائل نیست».

چنین افرادی برای تأمین نیاز گفت‌وگو و ارتباط عاطفی، به یک شخص ثالث رجوع می‌کنند.

این‌گونه روابط نیز از جمله مصادیق رایج خیانت در شرایط کنونی است. برای مثال، ممکن است زنی بگوید که همسرش به او خیانت کرده و وقتی پیگیری می‌کنیم، مشخص می‌شود که آن مرد به‌مدت یک سال با زنی دیگر در ارتباط بوده، صرفاً در حد گفت‌وگو.

یا بالعکس، مردی شکایت دارد که همسرش به او خیانت کرده و بررسی‌ها نشان می‌دهد که آن زن به‌طور مستمر با مرد دیگری در حال مکالمه بوده‌است.

اگرچه ممکن است این گفت‌وگوها فقط شامل صحبت‌های عادی باشند، اما در بسیاری از موارد، محتوا حاوی جملات عاطفی نیز می‌شود. با این حال، بخش عمده ماجرا صرفاً «صحبت کردن» است.

* تجربه‌های مشاوری روانشناسی خیانت ۱

در یکی از مشاوره هایم، خانمی به من مراجعه کرده بود که گوشی همراه همسرش را بررسی کرده و تمام پیام‌های او با خانمی دیگر را پرینت گرفته بود و برای من آورد.

من مشغول تورق این پیام‌ها شدم و متوجه شدم که محتوای غالب آن‌ها، گفت‌وگوهای روزمره، درد دل، احوال‌پرسی و صحبت‌هایی از این دست است؛ مثلاً این‌که «چه خبر؟» یا «کجا رفتی؟» و «دانشگاه کی رفتی؟» و امثال این‌ها.

البته در میان این پیام‌ها، جملاتی با بار عاطفی نیز دیده می‌شد، اما قالب کلی پیام‌ها حاکی از آن بود که فرد مقابل صرفاً به دنبال هم‌صحبتی با کسی بوده، به شکلی که طرف مقابلش «تو ذوقش نزند»، حالش را نگیرد، سرکوبش نکند، عطش درونی‌اش را به نکته‌گیری تعبیر نکند، و در نهایت، احساساتش را چماق نکرده و بر سرش نکوبد.

این پدیده، یعنی «نیاز به گفت‌وگو و تعامل عاطفی خارج از چارچوب زناشویی»، امروزه میان زوجین بسیار رایج شده و بخشی از آن متأثر از گسترش فضاهای اجتماعی و شبکه‌های مجازی است.

مثلاً فردی می‌بیند که همسرش ساعت دو بامداد در حال مکالمه یا فعالیتی در گوشی است و این‌گونه روابط شکل می‌گیرد.

* تجربه‌های مشاوری روانشناسی خیانت ۲

نمونه دیگری داشتم؛ خانمی که چند وقتی بود با مردی صرفاً در حد چت در ارتباط بود. خودش می‌گفت که شب گذشته اتفاقی افتاد که باعث عذاب وجدانش شد.

وقتی دلیل را پرسیدم، گفت: «نیمه‌شب در حال چت با آن آقا بودم؛ ناگهان متوجه شدم که در خصوصی‌ترین بخش زندگی‌ام هستم؛ در اتاق خواب، روی تخت، در آغوش همسرم خوابیده‌ام و هم‌زمان دارم با مرد دیگری صحبت می‌کنم».

این مسئله به‌شدت او را آزرده کرده و عذاب وجدان گرفته بود. این نوع از ارتباطات که امروزه از طریق شبکه‌های اجتماعی ممکن شده، ده یا پانزده سال پیش اصلاً به این شکل وجود نداشت.

* تحلیل دسته دوم از روابط مرد و زن در قالب خیانت

دسته‌ی دیگری از روابط نیز وجود دارد که در آن، فرد وارد نوعی «رابطه خاص» می‌شود؛ معمولاً از یک دیدار ساده شروع می‌شود، بعد به قرارهای کوچک مثل رفتن به پارک یا کافه ختم می‌شود، سپس ممکن است به گرفتن دست یا تماس‌های بدنی جزئی منتهی شود.

در این دسته نیز طیف‌بندی‌هایی وجود دارد. مثلاً برخی می‌گویند: «سه سال است با این آقا در ارتباطم» یا «دو سال با آن خانم رابطه دارم»، اما این ارتباط صرفاً در حد گرفتن دست یا نهایتاً یک بغل محدود بوده و هیچ‌گونه روابط خاص جنسی در آن اتفاق نیفتاده است.

درواقع، آن‌چه که عرفاً به عنوان «رابطه خاص» شناخته می‌شود، در این‌گونه موارد وجود ندارد. حتی در بسیاری از این موارد، اصلاً نیازی از این نوع در میان نبوده، بلکه فرد بیشتر به دنبال کسی بوده تا در کنارش حس امنیت داشته باشد.

* تجربه‌های مشاوری روانشناسی خیانت ۳

به عنوان نمونه، خانمی مراجعه کرده بود که همسرش از نظر مالی در وضعیت بسیار خوبی قرار داشت و تمام امکانات رفاهی را در اختیارش گذاشته بود؛ یک خودروی لوکس با راننده اختصاصی.

او می‌گفت: «من بیشتر با راننده‌ام بیرون می‌روم تا با شوهرم». می‌گفت: «گاهی در پاساژ احساس نیاز به امنیت می‌کنم؛ دست راننده‌ام را می‌گیرم تا حس کنم یک مرد کنارم هست».

وقتی هم شوهرش تماس می‌گیرد و از او می‌پرسد که کجاست، جواب می‌دهد که در پاساژ است، همسرش صرفاً می‌گوید: «پول در کارتت هست، هرچه می‌خواهی بخر» و هیچ‌گاه نمی‌پرسد: «دوست داری با هم برویم؟» یا «می‌خواهی کنارت باشم؟».

در واقع، هیچ‌گونه درک عاطفی نسبت به نیاز زن نشان نمی‌دهد. با آن‌که ممکن است خواسته‌های مادی زن تأمین شده باشد، اما نیاز به حضور جنس مخالف در کنار خود برایش برآورده نمی‌شود.

* تجربه‌های مشاوری روانشناسی خیانت ۴

در مورد دیگری، مردی عنوان می‌کرد: «من در خانه حتی جرأت ندارم دست به همسرم بزنم، چون به محض این‌که دستم را نزدیکش می‌برم، می‌گوید: دست به من نزن، برو آن طرف، نفسم می‌گیرد، از این کار بدم می‌آید». این فرد هم طبیعی است که به سراغ جای دیگری برای تأمین آن نیاز برود.

* تحلیل دسته سوم از روابط مرد و زن در قالب خیانت

و اما دسته‌ی آخر که خطرناک‌ترین نوع از این روابط است، مربوط به زمانی است که «روابط خاص و خارج از چارچوب اخلاقی» شکل می‌گیرد.

هرچند آمار وقوع چنین روابطی زیاد نیست، اما حتی وقوع یکی دو مورد از آن‌ها نیز می‌تواند برای یک خانواده، فاجعه‌بار و ویرانگر باشد.

معمولاً نیز توجیهاتی برای ورود به این روابط مطرح می‌شود:

برخی می‌گویند «به خاطر نیاز بود»، بعضی‌ها ادعا می‌کنند «فریب خورده‌اند» و برخی دیگر هم می‌گویند «برای حفظ رابطه وارد این فضا شدم».

این نوع از روابط، بی‌تردید، شدیدترین و آسیب‌زاترین گونه‌ی ارتباطات خارج از چارچوب زناشویی است.

* شما نسبت به روابط عاطفی و کلامی، به‌ویژه آن دسته‌ای که در دسته‌بندی سوم قرار می‌گیرند، خوشبین نیستید. آیا فکر نمی‌کنید همین روابط عاطفی یا صرفاً کلامی می‌توانند زمینه‌ساز ادامه مسیر و گسترش رابطه شوند؟

بله، اما میزان رشد این نوع روابط به‌وضوح کاهش پیدا کرده. در گذشته اگر آقایی به خانمی لبخند می‌زد، احتمال اینکه آن رابطه تا مراحل بعدی هم پیش برود، بالا بود، اما در حال حاضر، با گسترش فضای مجازی، این مسیر کندتر شده است.

درست است که از آسیب‌های این فضا صحبت می‌کنیم، ولی همین فضا یک مزیت‌هایی هم دارد. یکی از این محاسن این است که بخشی از نیازهای روانی، به‌ویژه برای خانم‌ها، در همین فضا تأمین می‌شود؛ نیازهایی مثل «دیده‌شدن، توجه گرفتن و حتی گرفتن چند لایک ساده».

همان خانمی که در اینستاگرام پستی منتشر می‌کند و لحظه‌به‌لحظه آن را بررسی می‌کند تا ببیند چه کسی لایک کرده، در واقع به دنبال همان «لایکی» است که در دنیای واقعی همسرش به او نداده.

حالا رفته سراغ فضایی که در آن می‌تواند دو سه هزار لایک بگیرد. شاید واژه درستی نباشد ولی در عمل انگار «لایک گدایی» می‌کند؛ یعنی دنبال فرصتی است برای «تأیید، برای دیده‌شدن، برای واکنش گرفتن».

می‌خواهد کاری کند، متنی بنویسد، عکسی بگذارد که توجه جلب کند.

حتی در میان قشر مذهبی، شاهد تلاش‌هایی از این دست هستیم. مثلاً خانمی نمی‌خواهد تصویر خود را به‌طور کامل منتشر کند، اما سعی می‌کند از جنسیت خودش به‌صورت غیرمستقیم استفاده کند.

مطلب خاصی می‌گذارد، یا تصویری نیمه از خودش، یا حتی دستی که به سمت حرم دراز شده. دنبال چیست؟

دنبال همان چهار نفر آدمی است که بیایند و به‌خاطر همین تصویر هم که شده، توجه نشان بدهند. وقتی تعداد لایک‌ها را می‌بیند، ذوق می‌کند. این یعنی نیازش همین‌قدر است. باید پذیرفت که نیاز انسان فقط جنسی نیست.

من این مثال را برای این گفتم که وقتی از «خیانت» صحبت می‌کنیم، تصور غالب این است که حتماً طرف مقابل وارد رابطه جنسی شده است.

در حالی که در بسیاری از موارد، مخصوصاً در میان خانم‌ها، اصلاً پای نیاز جنسی در میان نیست؛ نه اینکه نیاز جنسی وجود نداشته باشد، ولی واقعاً خانم‌هایی هستند که در طی چهارده سالی که بنده در حوزه طلاق کار کرده‌ام، وارد روابطی شده‌اند که خیانت نامیده شده، اما انگیزه‌شان اصلاً جنسی نبوده.

بخشی از پرونده‌های ما همین است: ماجرا لو رفته، یا طرف خودش اعتراف کرده، و حالا کار به مرحله مشاوره طلاق کشیده است.

یکی از کارهایی که در این موقعیت انجام می‌دهیم، بررسی مسیر شکل‌گیری رابطه است؛ اینکه کجا شروع شد، چطور شکل گرفت، چه عاملی باعث ورود فرد به این مسیر شد.

آنچه شما می‌فرمایید دقیقاً همین سیر را دارد: گفت‌وگوی ساده، سپس عاطفی شدن رابطه، بعد ملاقات حضوری، و در نهایت رابطه خاص.

ولی اگر بخواهم با اطمینان بگویم، از حدود یکی دو سال پیش از کرونا تاکنون، این سیر به‌شدت دچار اختلال شده است.

بنده موارد متعددی دیده‌ام که حتی طرف مقابل پیشنهاد هم داده، اما فرد نپذیرفته. چرا؟ چون اصلاً چنین نیازی نداشته، فقط نیاز داشته با کسی حرف بزند، فقط می‌خواسته یک ارتباط کلامی برقرار کند.

بله، اگر طرف مقابل نیت خاصی داشته باشد و بلد باشد چگونه از این فضا سوءاستفاده کند، ممکن است آن را به سمت رابطه فیزیکی هم بکشاند.

اما در موارد زیادی که من با آن‌ها مواجه بوده‌ام، دیده‌ام افرادی حتی تا سه چهار سال فقط رابطه کلامی یا عاطفی داشته‌اند، بدون هیچ ملاقات حضوری؛ حتی عکس هم برای هم فرستاده‌اند، اما هیچ‌وقت همدیگر را ندیده‌اند.

چرا؟ چون یکی از طرفین تمایلی نداشته.

مثلاً فرد می‌گوید «من همسر دارم، نیازی به رفع نیاز جنسی از جای دیگر ندارم.» پس این رابطه برای چه بوده؟

برای تنوع در گفت‌وگو، برای تنوع در ارتباطات، برای هیجان‌های متفاوت.

خودش هم می‌گوید «برای شیطنت بود، از این شیطنت‌ها خوشم می‌آمد.» اما همین فرد هم تأکید می‌کند که «حتی به خودم اجازه ندادم او را از نزدیک ببینم.»

* لابه‌لای صحبت‌ها، به برخی دلایل خیانت اشاره کردید. اگر بخواهید به‌صورت مصداقی و بر اساس مشاهدات نزدیک خودتان، ریشه‌های اصلی این خیانت‌ها را نام ببرید، چند مورد اصلی را می‌توانید برای مخاطبان ذکر کنید؟

نقطه‌ی شروع این مسئله، خود ازدواج است. هنوز هم مشکل اصلی ما در ازدواج نهفته است.

من همیشه به بحث ازدواج حساسیت دارم و روی آن تأکید می‌کنم. در این زمینه، فرمایشی بسیار زیبا از پیامبر گرامی اسلام وجود دارد که می‌فرمایند:

«بهترین ازدواج‌ها، ازدواج‌های آسان است».

متأسفانه این جمله به‌درستی تفسیر نمی‌شود. تصور عمومی این است که منظور پیامبر از «آسان» بودن، صرفاً ساده‌گیری در امور مالی و شروط مادی ازدواج است. درحالی‌که اصل مسئله این است که باید بررسی شود آیا این دو نفر واقعاً برای یکدیگر مناسب هستند یا خیر.

پیامبر اسلام علاوه بر توصیه‌های اخلاقی، در امور اجتماعی و خانوادگی نیز بسیار دقیق عمل می‌کردند؛ از جمله در مسئله‌ی مشاوره‌ی ازدواج.

یکی از تأکیدات پیامبر بر مسئله‌ی «کفویت» بود؛ یعنی تناسب بین زن و مرد از جنبه‌های مختلف.

برای نمونه، در برخی روایات آمده است که پیامبر به فردی توصیه کردند که یکی از محارم خود را بفرستد تا بوی گردن دختر مورد نظر را استشمام کند، و اگر این بو برایش خوشایند بود، آن‌گاه ازدواج کند.

این یعنی حتی پیامبر اسلام نسبت به مسئله‌ی «شیمی بدنی» و جاذبه‌ی طبیعی میان زوجین حساسیت داشته‌اند. چرا؟

چون ازدواج قرار است کانونی برای رفع نیازهای اساسی فرد باشد و در این کانون، باید عوامل مختلف از جمله میل عاطفی، جذابیت و هم‌فکری به‌صورت هم‌زمان وجود داشته باشند تا از بروز مشکلات آینده جلوگیری شود.

بنده به تجربه دریافته‌ام که یکی از خطاهای رایج در انتخاب همسر، همین شعار معروف است که می‌گویند: «عاقلانه انتخاب کن، عاشقانه زندگی کن».

ما بارها و بارها تأکید کرده‌ایم که عقل بسیار مهم است و باید در انتخاب همسر نقش داشته باشد، اما مسئله‌ی «به دل نشستن» یا همان کشش قلبی هم به همان اندازه اهمیت دارد.

این جمله را نه صرفاً از کتاب‌ها، بلکه از سال‌ها کار میدانی به دست آورده‌ام.

اگر ازدواجی بدون عشق و کشش عاطفی آغاز شود، به‌مرور زمان ممکن است یک «عشق بدون ازدواج» در حاشیه‌ی آن شکل بگیرد و به بنیان خانواده آسیب بزند.

برای همین است که در جلسات مشاوره‌ی ازدواج، وقتی دختر و پسر به من مراجعه می‌کنند، اولین سؤالی که از هرکدام می‌پرسم – آن هم به‌صورت جداگانه – این است که:

«آیا این فرد به دلت نشسته؟»

«آیا حس خوبی نسبت به او داری؟»

اگر جوابش این باشد که مثلاً «در چند جلسه‌ای که او را دیدم هنوز هیچ حسی ندارم.»؛ در آن صورت پیشنهاد می‌کنم ادامه ندهند، اما متأسفانه بسیاری از جوانان تحت تأثیر توصیه‌های اطرافیان، با این توجیه که «حالا جلو برو، کم‌کم علاقه‌مند می‌شی» وارد رابطه‌ای می‌شوند که ممکن است وابستگی به وجود بیاید، اما آن چیزی که ما در زندگی مشترک به آن «علاقه‌ی قلبی» یا «عشق» می‌گوییم، هیچ‌گاه شکل نگیرد.

نقطه‌ی شروع علاقه باید در همان مراحل اولیه باشد. کریستال‌سازی عشق از همان دل‌نشستن آغاز می‌شود.

مثلاً دختر بسیار خوبی است و از نظر عقلانی مورد تأیید قرار می‌گیرد؛ این بسیار عالی است، اما دل هم باید به همان میزان او را بپذیرد.

قدیمی‌ها می‌گفتند: «علف باید به دهن بُزی شیرین بیاید». این ضرب‌المثل نه‌تنها عامیانه نیست، بلکه منطق روان‌شناختی و زیستی هم دارد.

بنابراین، مسئله‌ی اول در بروز خیانت، شروع ازدواج‌هایی است که صرفاً بر اساس منطق و عقل، بدون حضور حس عاطفی، شکل گرفته‌اند.

مسئله‌ی دوم، این است که در بسیاری از ازدواج‌ها، اساساً بررسی نمی‌شود که «آیا این دو نفر توان رفع نیازهای یکدیگر را دارند یا نه؟».

باید با صراحت گفت که ازدواج برای تأمین برخی نیازهای مشخص است؛ نیاز عاطفی، نیاز جنسی، نیاز به توجه، محبت، مراقبت و همراهی.

اگر این نیازها از طریق ازدواج برآورده نشود، فرد طبیعتاً یا دچار سرکوب می‌شود یا به دنبال تأمین آن‌ها از مسیرهای دیگر خواهد رفت.

بسیاری از این نیازها ممکن است در رابطه با والدین نیز به نوعی پاسخ داده شوند، اما برخی نیازها به‌ویژه در دوران بزرگسالی، تنها از طریق رابطه با همسر قابل تأمین است.

به همین دلیل، چنان‌چه ازدواج فاقد زمینه‌سنجی در این حوزه‌ها باشد، بستر برای نارضایتی و در نهایت خیانت فراهم خواهد شد.

گاهی در جلسات مشاوره، وقتی با دختران یا پسرانی مواجه می‌شوم که تصمیم به ازدواج دارند، از آن‌ها می‌پرسم: «هدف تو از ازدواج چیست؟» در حالی‌که هنوز در خانه‌ی پدری زندگی می‌کنند، تحت حمایت و محبت پدر و مادر هستند، در محیطی امن و دارای رفاه نسبی.

پس چرا می‌خواهند به خانه‌ای مستقل بروند و مسئولیت‌های سنگینی را بر عهده بگیرند؟ پاسخ‌هایی که می‌شنوم اغلب این است که «می‌خواهم همدمی داشته باشم»، یا «آرامش می‌خواهم»، یا «می‌خواهم نیازهایم برآورده شود».

این‌ها پاسخ‌های خوبی‌اند، اما پس از آن باید بررسی کرد که آیا فردی که برای ازدواج انتخاب شده، توان پاسخگویی به این نیازها را دارد یا خیر.

برای نمونه، دختری که بسیار برون‌گرا، پرانرژی، پرحرف و اجتماعی است، وارد اتاق مشاوره می‌شود و با هیجان صحبت می‌کند، اما پسری که قرار است با او ازدواج کند، بسیار کم‌حرف و درون‌گراست و به سختی دو جمله پاسخ می‌دهد.

در چنین شرایطی به دختر می‌گویم: «در آینده ممکن است دچار رنج روانی شوی، زیرا به‌طور مداوم صحبت خواهی کرد ولی پاسخ نمی‌گیری، هیجان نشان خواهی داد اما بازخوردی دریافت نخواهی کرد. طرف مقابل تو صرفاً نظاره‌گر است، نه هم‌دل یا هم‌صحبت».

در این میان، اگر تنها جمله‌ای از طرف خانواده پسر گفته شود، مثل اینکه «چقدر شیطنت می‌کنی»، ممکن است تمام اعتماد به نفس آن دختر را تحت‌تأثیر قرار دهد، زیرا زنان عمدتاً از طریق «شنیدن» لذت و آرامش می‌یابند.

امیرالمؤمنین علی (ع) نکته‌ای عمیقی در این‌باره دارند. ایشان فرمودند: «زیبایی زن در رخسار اوست»، و به همین دلیل مردان از طریق چشم لذت می‌برند.

در ادامه، این نکته را بیان می‌دارند که: «زیبایی مرد در گفتار اوست»، و زنان از طریق شنیدن سخنان زیبا لذت می‌برند.

به همین دلیل، همان‌گونه که مردان باید از نگاه به زیبایی‌های زنانه پرهیز کنند، زنان نیز باید مراقب تأثیرپذیری از گفتار مردان نامحرم باشند.

چنان‌که ظاهر و اندام زن می‌تواند تا حدود ۸۰ درصد موجب تحریک مرد شود، کلام مرد می‌تواند حدود ۸ درصد روی زن تأثیر بگذارد.

پس همان‌گونه که حجاب برای زنان در پوشش اندام لازم است، مرد نیز باید زیبایی گفتارش را مدیریت کند، به‌ویژه در جمعی که ممکن است با یک جمله‌ی زیبا، احساسات زنی را ناخواسته برانگیزد و حتی همسر آن زن را تحت‌الشعاع قرار دهد.

یکی دیگر از ریشه‌های مشکلات در ازدواج، عدم تناسب در توان ارتباط کلامی و عاطفی است.

اگر فردی در فرآیند خواستگاری متوجه می‌شود که با تمام تلاش برای گفت‌وگو، پاسخی از طرف مقابل نمی‌گیرد، این نشانه‌ی ضعف جدی در تأمین نیاز به ارتباط است.

همچنین، در حوزه‌ی نیازهای ویژه‌ و شخصی‌تر، از جمله نیاز جنسی، سنجش علمی و دقیق اهمیت فراوان دارد.

ما در تست‌های شخصیتی، مانند آزمون کَتل، شاخص‌هایی داریم که نشان می‌دهند افراد از لحاظ گرایش جنسی در چه سطحی هستند.

اگر هر دو فرد نمره‌ی پایینی دارند، یعنی سردمزاج‌اند، این خود نوعی همخوانی به‌شمار می‌رود. اگر هر دو نمره‌ی بالا داشته باشند، باز هم هم‌تراز هستند. اما زمانی که یکی از آن‌ها نمره‌ی ۸ و دیگری نمره‌ی ۲ دارد، عدم هم‌خوانی جدی شکل می‌گیرد.

این تفاوت، حتی اگر در ابتدا با مدارا پوشانده شود، در ادامه‌ی زندگی مشترک به تضاد می‌انجامد.

برای مثال، مردی ممکن است سیستم بدنی‌اش به‌گونه‌ای باشد که نیاز به رابطه‌ی جنسی بالا و پیوسته داشته باشد، در حالی‌که همسرش نیاز کمتری احساس کند.

در اوایل ازدواج ممکن است این اختلاف با انعطاف دوطرفه مدیریت شود، اما پس از مدتی، افراد به «تنظیمات اولیه» خود بازمی‌گردند و در نتیجه دچار اختلاف می‌شوند.

مرد ممکن است به تنهایی و بی‌میلی همسرش برخورد کند و نیازش پاسخ داده نشود.

در این شرایط، زن نیز ممکن است احساس کند که مورد بی‌توجهی قرار گرفته و در نهایت هر دو آسیب ببینند.

در جلسات مشاوره، شاهد زنانی هستم که با گریه می‌گویند: «شب‌ها گریه می‌کنم، از شوهرم خواهش می‌کنم، التماس می‌کنم برای برقراری رابطه»، اما مرد می‌گوید: «نمی‌توانم، میل ندارم، توان ندارم».

از سوی دیگر، گاه مردانی را می‌بینم که می‌گویند: «روزانه ۱۲ یا ۱۳ بار تلاش می‌کنم خودم را کنترل کنم، حتی از روش‌هایی چون گرفتن دوش آب سرد استفاده می‌کنم، اما واقعاً تا کی می‌توان مقاومت کرد؟»

این مشکلات، به‌روشنی نشان می‌دهند که اشکال اصلی در همان آغاز مسیر، یعنی در زمان انتخاب همسر و ازدواج نهفته است.

به همین دلیل است که همواره تأکید می‌کنیم تا زمانی که ازدواج از نظر کارشناسی مورد تأیید قرار نگرفته، نباید به عقد رسمی بینجامد.

زیرا اگر یکی از پایه‌های اصلی ازدواج، مانند تأمین نیازهای عاطفی، روانی یا جنسی، به درستی ارزیابی و هماهنگ نشده باشد، احتمال بروز تنش و خیانت در آینده افزایش می‌یابد.

افزون بر این، فضای خانوادگی فرد نیز اهمیت فراوانی دارد. خانواده‌هایی که فاقد روابط صمیمی و سازنده هستند، یا در آن‌ها تربیت عاطفی درستی شکل نگرفته، می‌توانند زمینه‌ی آسیب در ازدواج فرزندان‌شان را فراهم کنند.

این مسئله برای هر دو طرف، چه زن و چه مرد، صادق است. چنین زمینه‌هایی می‌توانند در کنار دیگر عوامل، بستر بروز خیانت را مهیا کنند، بدون آن‌که نوع و شکل آن تفاوتی در اصل مسئله ایجاد کند.

وقتی دختری در خانواده‌ای رشد می‌کند که در آن، مادر با مردان دیگر بسیار راحت و بی‌پروا گفتگو می‌کند، گفت‌وگوهایی که گاه بدون رعایت مرزهای حریم خصوصی و اخلاقی انجام می‌شود، طبیعی است که این دختر نیز در همان فضا تربیت می‌شود و چنین رفتاری برای او به امری عادی بدل می‌گردد.

این سبک زیست و تربیت، عادت‌ها و باورهایی را در شخصیت فرد نهادینه می‌کند، بی‌آنکه از آسیب‌های پنهانی و درازمدت این نوع روابط آگاه باشد.

بنابراین، توجه به محیط تربیتی فرد، نکته‌ای بسیار مهم و حیاتی در انتخاب همسر است. چنان‌که پیامبر گرامی اسلام نیز تأکید فرموده‌اند که «هنگام تصمیم برای ازدواج، باید بررسی شود که دختر یا پسر در چه خانواده و محیطی رشد یافته‌اند».

یکی از خطاهایی که برخی دختران و پسران مرتکب می‌شوند، این است که هنگام انتخاب همسر، توجهی به خانواده‌ی طرف مقابل نمی‌کنند.

در حالی‌ که فرد در خلأ تربیت نیافته و به‌ قول معروف، «زیر بته عمل نیامده» است. باید بررسی کرد که چه پدر یا مادری این فرد را تربیت کرده‌اند.

گرچه نمی‌توان همه‌ی جملات و دیدگاه‌های نسل گذشته را تأیید کرد، اما آن جمله مشهور که می‌گوید: «مادر را ببین، دختر را بگیر»، حاکی از توجه به نظام تربیتی خانواده است.

باید دید مادری که این فرزند را بزرگ کرده، با چه دیدگاه و فرهنگی به تربیت او پرداخته است.

گاهی در خواستگاری‌ها دیده می‌شود که پدر خانواده از ابتدا تا انتهای جلسه، تنها نظاره‌گر است و هیچ سخنی نمی‌گوید؛ درحالی‌که مادر همه‌چیز را اداره می‌کند.

حال اگر دختری در چنین محیطی رشد کرده باشد، ممکن است پس از ازدواج نیز نتواند حرف‌های همسر خود را بشنود یا نقش همسر را در خانواده بپذیرد، چراکه از کودکی در خانه‌ای بزرگ شده که مادر مدیر امور بوده و پدر، در حاشیه قرار داشته است.

طبیعی است که چنین دختری، شنیدن و پذیرش حرف همسر را برنمی‌تابد.

یکی از عوامل تأثیرگذار در ایجاد و تثبیت چنین فضاهایی، «رسانه و به‌طور خاص، تلویزیون و فیلم‌ها» هستند.

در بسیاری از خانواده‌ها، گرچه ممکن است رسانه به‌صورت مستقیم نقش پررنگی نداشته باشد، اما تأثیرات محتوای رسانه‌ای، به‌واسطه بازنمایی سبک خاصی از روابط اجتماعی، خود را نشان می‌دهد.

برای مثال، در یک سریال ممکن است دختری منتظر دخترخاله‌اش باشد تا با او گفت‌وگو کند. هر دو دانشجو هستند و مکالمه‌ای بینشان شکل می‌گیرد که در آن، دختر می‌گوید: «به عباس گفتم امروز دیر می‌آیم.» و مشخص می‌شود که عباس، همسر اوست.

حال، پرسش این است که چرا این دختر، در کنار همسرش، به‌راحتی با پسرخاله‌اش در ارتباط است؟ گویی این نوع روابط، عادی‌سازی شده‌اند و هیچ‌گونه حد و مرزی برای آن‌ها باقی نمانده است.

وقتی روابط خارج از چارچوب خانواده به شکل گسترده‌ای در رسانه‌ها عادی‌سازی می‌شود، نسل جوان نیز با همین نگاه رشد می‌کند و می‌گوید: «چه اشکالی دارد؟»

این جمله را بارها از زبان جوانان شنیده‌ام که می‌پرسند: «چه ایرادی دارد؟»

* تجربه‌های مشاوری روانشناسی خیانت ۵

برای نمونه، در تهران، دختر و پسری برای مشاوره ازدواج مراجعه کرده بودند. آن‌ها ادعا می‌کردند که بر سر همه چیز به توافق رسیده‌اند، اما در بررسی دقیق‌تر مشخص شد که مسائل اساسی را اصلاً مدنظر قرار نداده‌اند.

تنها اختلاف‌شان این بود که آقا از خانم خواسته بود پس از ازدواج، ارتباطاتش با برخی دوستان را محدود کند.

در نگاه نخست، ممکن است این درخواست عجیب به‌نظر برسد، اما وقتی مشخص شد که منظور آقا، دوست‌پسرهای قبلی خانم است، موضوع ابعاد دیگری پیدا کرد.

در پاسخ به این درخواست، دختر می‌گفت: «دوست، دوست است. چه فرقی می‌کند؟» او در فرهنگی بزرگ شده بود که از ۱۲ یا ۱۳ سالگی با دوستان غیرهمجنس نیز ارتباط داشته و در ذهنش، هیچ مرزی میان دوست‌پسر و دوست‌دختر وجود نداشت.

وقتی به مادرش می‌گفته می‌خواهد با دوستانش بیرون برود، مادرش نمی‌پرسیده که کدام دوستان. در میان این دوستان، هم دختر بوده و هم پسر.

بنابراین، اکنون که در آستانه‌ی ازدواج قرار گرفته، می‌گوید: «من شوهر دارم، آن‌ها هم دوستان من هستند. چرا باید به خاطر شوهرم، دوستانم را کنار بگذارم؟»

اما نکته این‌جاست که در این‌گونه جملات، واژه‌ی «دوست» به‌گونه‌ای به‌کار می‌رود که گویی جنسیت در آن بی‌تأثیر است. حال آن‌که منظور از دوست در این‌جا، «دوست‌پسر» است.

این سؤال از کجا در ذهن این دختر جا افتاده که «چه اشکالی دارد؟»

پاسخ این است: از جامعه و رسانه؛ جامعه‌ای که روابط دختر و پسر را در فضاهای مختلف—از سفرهای دسته‌جمعی گرفته تا پروژه‌های دانشگاهی—عادی جلوه داده است.

یکی از سؤالات همیشگی بنده در دانشگاه‌ها این بود که:

چرا اصرار دارید گروه‌های علمی متشکل از دختر و پسر تشکیل شود؟

چرا نباید پنج دختر یا پنج پسر یک گروه علمی تشکیل دهند؟

چرا حتماً باید ترکیبی از دختر و پسر باشد؟

این نگاه، برگرفته از مدل غربی است که روابط آزاد را عادی جلوه می‌دهد.

وقتی روابط میان دختر و پسر در مدرسه و دانشگاه به‌صورت گسترده و بدون چارچوب انجام می‌گیرد، طبیعی است که این رابطه‌ها بعد از ازدواج نیز ادامه پیدا کند و زمینه‌ای برای «تنوع‌طلبی» فراهم شود.

متأسفانه باید گفت که این تنوع‌طلبی، به‌ویژه در میان دختران، به یکی از آسیب‌های جدی تبدیل شده است.

از همین‌رو، بسیاری از دختران حاضر به ازدواج نیستند یا اگر هم ازدواج کنند، تحت فشارهای ذهنی و عاطفی شدید قرار می‌گیرند.

شواهد آماری نیز مؤید این موضوع است؛ آمار طلاق‌هایی که در کمتر از یک سال از ازدواج رخ می‌دهند، بسیار بالا است. چرا؟

چون فرد از طرف مقابلش خسته شده یا احساس می‌کند که زندگی‌اش یکنواخت و تکراری شده است.

گاهی می‌گویند: «هشت ماه است که با هم زندگی می‌کنیم، اما انگار هشتاد سال گذشته!»

دلیلش این است که پیش از ازدواج، فرد با افراد متعدد وارد رابطه شده؛ دو ماه با یک نفر، چهار ماه با دیگری، سه ماه با یک نفر دیگر، و گاه هفت ماه با هفت نفر مختلف.

طبیعی است که چنین فردی دیگر قادر به استمرار زندگی با یک نفر نباشد، چراکه این با ساختار آفرینش او ناسازگار است.

نکته مهم این است که اگر پسران دچار تنوع‌طلبی شوند، گفته می‌شود این ویژگی در سرشت آن‌ها نهاده شده و باید مدیریت و کنترل شود. اما درباره دختران، تنوع‌طلبی اساساً در ذات آن‌ها قرار ندارد و از منظر آفرینش، این ویژگی برایشان تعریف نشده است.

حتی روان‌شناسان غربی نیز بر این باورند که اگر دختری با پسری وارد رابطه‌ی دوستی شده باشد، حق ندارد وارد رابطه‌ی دیگری شود و اگر چنین کند، آن را «خیانت» می‌نامند.

در کشورهای اروپایی، اگر دختر و پسری با یکدیگر در رابطه باشند و دختر شماره‌ی شخصی‌اش را به مرد دیگری بدهد، این عمل «خیانت» تلقی می‌شود.

چنین حساسیتی در جوامع غربی وجود دارد. اما در کشور ما، متأسفانه تلاش می‌شود تا این موضوعات عادی‌سازی شود.

در این‌جا باید به کتاب «پروتکل‌های دانشوران صهیون» اشاره کرد که خواندن آن برای اهل فرهنگ ضروری است.

این کتاب را سه‌بار مطالعه کرده‌ام و آنچه در آن آمده، به‌روشنی نشان می‌دهد که هدف اصلی برنامه‌ریزان صهیونیستی، فروپاشی بنیان خانواده‌هاست.

در یکی از بندهای این کتاب آمده است که «برای فروپاشی خانواده‌ها، باید ابتدا به سراغ نظام خانواده‌ی غیریهودی برویم و نقش خانواده را در آن‌ها از بین ببریم.»

یکی از ابزارهای اجرای این هدف، «گسترش روابط آزاد و بی‌مرز میان افراد» است. این نوع روابط، به‌مرور معنای خانواده را کمرنگ می‌کنند و کارکرد آن را از میان می‌برند. در کنار این، مسئله‌ی دیگری که منجر به بروز خیانت در خانواده می‌شود، نبود مهارت کافی در همسرداری است.

برای مثال، زن نیاز به دیده شدن و توجه دارد. اگر شوهر این نیاز را نادیده بگیرد، زمینه‌ای فراهم می‌شود که دیگران این خلأ را پر کنند.

یا از سوی دیگر، مرد نیاز به لذت بصری دارد. اگر همسر بتواند در محیط خانه، به شکلی متعادل و صحیح این نیاز را تأمین کند، مرد دلیلی برای جست‌وجوی آن در بیرون نخواهد داشت.

بارها تأکید کرده‌ام که ممکن است مردی در بیرون از خانه، با دیدن زنی دیگر، برای لحظه‌ای جذب ظاهر او شود؛ اما اگر پس از آن به خانه بازگردد و در کنار همسری که مرتب، منظم و آراسته است قرار بگیرد، ذهنش به‌کلی از آن تصویر پاک می‌شود.

مرد اگر در خانه با زنی سرد، بی‌توجه یا قهر مواجه شود، آن تصویر در ذهنش باقی خواهد ماند و این سرآغاز آسیب‌های بزرگ‌تر خواهد بود.

* اگر یک خانم یا آقایی از شما بپرسد که «چه کار کنیم که کارمان به خیانت کشیده نشود؟» یا «چه راهکارهایی را در خانواده انجام دهیم که خدایی نکرده چنین مسائلی پیش نیاید؟» چه پاسخی می‌دهید؟

* مراقبت فردی

اولین نکته‌ای که باید بر آن تأکید کرد، «مراقبت فردی» است. یعنی هر کدام از زن و مرد، به‌صورت مستقل باید حریم‌های اخلاقی و ارتباطی خود را حفظ کنند.

برای مثال، اگر مردی در حال صحبت درباره یک خانم است، باید مراقب باشد که گفت‌وگویش از دایره رسمی و محترمانه خارج نشود.

بنده شخصاً در مراجعات، چه از طریق پیامک و چه در شبکه‌های اجتماعی، اگر احساس کنم که لحن گفتگو کمی از حالت رسمی فاصله گرفته، بلافاصله تذکر می‌دهم.

هرگز نمی‌گویم «عیبی ندارد» یا «چیز خاصی نیست». اگر متوجه شوم که فرد نمی‌تواند مرز حرفه‌ای را رعایت کند، بلافاصله پیشنهاد می‌دهم که با یک مشاور هم‌جنس خودش در ارتباط باشد؛ حتی اگر اصرار کند، باز هم می‌گویم «خیر»، زیرا این موضوع ممکن است هم به او آسیب بزند و هم به بنده.

استاد بزرگواری داشتیم، آقای دکتر فرحبخش، که جمله‌ای داشتند با این مضمون: «روزی که از خودت در ارتباط با جنس مخالف مطمئن شدی، همان روز روز سقوط توست.» این جمله برای همه ما صادق است؛ فرقی نمی‌کند چند سالت باشد یا چقدر با جنس مخالف تعامل داشته‌ای.

وقتی در آیات قرآن گفته شده «ولا تقربوا» (نزدیک نشوید)، نگفته صرفاً «انجام ندهید»، بلکه تأکید کرده حتی به آن نزدیک هم نشوید.

دلیلش هم وجود شیطانی است که در مسیر وسوسه‌گری، میدان‌داری می‌کند و می‌تواند اوضاع را خراب کند.

بنابراین، مراقبت فردی یعنی اینکه هرگز به خودم اطمینان صد درصد ندهم که چون تاکنون مشکلی پیش نیامده، پس از این به بعد هم اتفاقی نمی‌افتد.

اتفاق نیفتادنِ فعلی ممکن است از الطاف الهی باشد، نه از توان من برای کنترل شرایط.

* تعهد

نکته دوم، یادآوری «تعهد» است. وقتی فردی ازدواج می‌کند، یعنی نقشی را پذیرفته است؛ یا به‌عنوان شوهر، یا به‌عنوان همسر.

اگر این تعهد دائماً در برابر چشم من باشد، آن وقت خود را متعهد به خانواده‌ام می‌دانم. وقتی با خودم تکرار می‌کنم که «من شوهر دارم» یا «من زن دارم»، یعنی باید نسبت به خانه و خانواده‌ام احساس مسئولیت داشته باشم و به آن توجه کنم.

* نیازهایم را در داخل همین خانواده تأمین کنم

نکته سوم، این است که یاد بگیرم «نیازهایم را در داخل همین خانواده تأمین کنم». اگر می‌خواهم گفت‌وگویی داشته باشم، اگر خواسته‌ای دارم، یا مسئله‌ای پیش آمده که باید حل شود، ابتدا باید آن را در خانواده‌ام پیگیری کنم.

گاهی افراد می‌گویند «تقصیر اوست»، ولی پیش از آن‌که انگشت اتهام را به‌سوی دیگری دراز کنیم، باید ابتدا خود را بررسی کنیم.

آیا برای رابطه وقت می‌گذاریم؟

آیا به ظاهر و آراستگی خود توجه داریم؟

آیا تصور می‌کنیم که فقط طرف مقابل باید جذاب، مرتب و مؤدب باشد، اما خود ما هرطور باشیم اشکالی ندارد؟

مثلاً اگر خانمی بگوید «همسرم با من صحبت نمی‌کند»، از او می‌پرسم: آیا اصول گفت‌وگو با یک مرد را بلدی؟

آیا می‌دانی چطور باید بدون طعنه و کنایه صحبت کنی؟

آیا زمان مناسب برای گفت‌وگو را می‌شناسی؟

مثلاً شنیده‌ای که می‌گویند وقتی مرد به خانه می‌رسد، نباید فوراً شروع به صحبت با او کرد؟

یا زمانی که گرسنه است، نباید حرف‌های مهم را پیش کشید؟

یا اینکه درست قبل از خواب، ذهن مردها معمولاً قفل می‌شود ولی ذهن زنان فعال می‌شود؟

آیا این تفاوت‌ها را می‌دانی؟

مشکل از این‌جاست که بسیاری از ما هنوز این مهارت‌ها را یاد نگرفته‌ایم. وگرنه مقصر دانستن طرف مقابل، کار ساده‌ای است.

اما اگر من می‌خواهم در خانواده‌ای زندگی کنم که خیالم از بابت وفاداری راحت باشد، باید «مهارت‌های ارتباطی با همسرم» را یاد بگیرم. باید واقعاً از خودم بپرسم: «من چه باید بکنم؟»

* خودم باید دغدغه رفع نیازهای همسرم را داشته باشم

نکته چهارم، آن است که قبل از آن‌که بخواهم همسرم نیاز مرا تأمین کند، «خودم باید دغدغه رفع نیازهای همسرم را داشته باشم».

اگر می‌خواهم همسرم مرا به‌عنوان مرد یا زن زندگی‌اش ببیند، باید حواسم به نیازها و شرایط او باشد. اسمش را می‌خواهید بگذارید فداکاری یا مسئولیت‌پذیری؛ فرقی ندارد. مهم این است که من به این درک برسم که مسئولم.

در یک خانواده، اگر هر کس نقش خود را درست انجام دهد، کل سیستم به‌خوبی پیش خواهد رفت. اما اگر یکی از نقش‌ها درست ایفا نشود، اختلال به‌وجود می‌آید.

اگر من شوهر هستم، باید ابتدا معنای «شوهر بودن» را برای خودم روشن کنم.

مرد بودن یعنی چه؟

یعنی داشتن اقتدار، حمایت‌گری، ایجاد احساس امنیت برای همسر و فرزندان.

به برخی خانواده‌ها توصیه می‌کنم که تفسیر آیات مربوط به نقش مرد در قرآن، از جمله آیه ۳۴ سوره نساء، را بخوانند. در این آیه، که می‌فرماید «الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّسَاءِ»، بیایید ببینیم اسلام از مرد چه انتظاری دارد.

اسلام از مرد می‌خواهد کسی باشد که بتوان به او تکیه کرد، فردی که برای خانواده‌اش امنیت و ثبات ایجاد کند. و از زن چه می‌خواهد؟ زنی که اهل محبت، عاطفه و لطافت باشد.

در یک جمله، اگر زن و مرد نقش‌هایی را که دین اسلام از آن‌ها خواسته، درست ایفا کنند، این خانواده هیچ‌گاه دچار آسیب نخواهد شد.

* اگر خدای‌نکرده زن یا شوهر متوجه شود که طرف مقابل به او خیانت کرده، بهترین واکنش در مواجهه با این موقعیت چیست؟

شدت و ابعاد ماجرا در این مسئله بسیار مهم است. اگر موضوع در همان مراحل ابتدایی باشد، معمولاً ما توصیه می‌کنیم که فرد، واکنش مستقیمی نشان ندهد.

برای مثال، اگر تنها چند پیام رد و بدل شده باشد و فرد مقابل متوجه شده باشد که همسرش با شخص دیگری گفت‌وگو یا درد و دل کرده است، این اتفاق در بسیاری از موارد نشان‌دهنده‌ی آن است که نیاز عاطفی یا گفت‌وگویی در رابطه نادیده گرفته شده است.

در چنین مواردی، به جای برخورد مستقیم، توصیه می‌کنیم فرد توجه خود را بر بهبود رابطه‌ی عاطفی متمرکز کند.

برای نمونه، اگر مردی متوجه شد که همسرش با فرد دیگری صرفاً درد دل می‌کند، این نشانه‌ی یک نیاز برآورده‌نشده است.

در این وضعیت، بهتر است زمان بیشتری را به گفت‌وگو با همسرش اختصاص دهد، توانایی شنونده‌بودن خود را تقویت کند، مهارت «گوش‌دادن فعال» را بیاموزد و تلاش کند تا از طریق توجه، محبت و همراهی، جای آن ارتباط بیرونی را با پیوند درونی جایگزین کند.

این رفتار نه‌تنها باعث تقویت پیوند عاطفی می‌شود، بلکه به شکل ناخودآگاه در طرف مقابل احساس عذاب وجدان ایجاد کرده و باعث می‌شود خودِ فرد از آن ارتباط خارج شود. این شیوه، احتمال بازگشت به رابطه و جلوگیری از تکرار چنین اتفاقاتی را تقویت می‌کند.

این توصیه در جایی کاربرد دارد که شخص خیانت‌دیده متوجه موضوع شده، اما طرف مقابل هنوز متوجه آگاهی او نشده است.

اگر همسر متوجه شود که طرف مقابلش از موضوع باخبر است، دیگر نمی‌توان به‌راحتی از کنار آن گذشت. در این حالت، باید شرایط به‌گونه‌ای مدیریت شود که فرد خاطی عمق اشتباه خود را درک کند.

همچنین باید توجه داشت که در چنین موقعیت‌هایی نباید «تصمیم‌گیری شتاب‌زده» داشت.

همواره توصیه می‌کنیم که تصمیم نهایی را با فاصله‌ای از زمان وقوع اتفاق اتخاذ کنند، مثلاً دو یا سه روز بعد.

حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‌فرمایند: «در هنگام خشم، سه کار را انجام ندهید: تنبیه نکنید، تصمیم نگیرید و امر و نهی نکنید.»

معمولاً زمانی که فرد تحت تأثیر خشم قرار دارد، تصمیماتی می‌گیرد که بعداً ناچار به پرداخت بهای سنگین آن‌ها خواهد بود.

بنابراین، شخص باید به خود فرصت بدهد و قبل از آنکه تمام تقصیر را متوجه همسرش بداند، سهم خود را نیز در بروز این مسئله جست‌وجو کند؛ البته منظور این نیست که خود را کاملاً مقصر بداند، بلکه باید منصفانه بیندیشد که آیا در بخشی از رابطه، کم‌کاری یا غفلت داشته که به این وضعیت منجر شده است یا نه.

در مواردی که موضوع آشکار شده و ابعاد ماجرا نیز بسیار وخیم است، پیش از هر اقدامی، توصیه‌ی مؤکد این است که بدون درگیر کردن خانواده‌ها، به مشاور متخصص مراجعه کنند.

مشاور می‌تواند با نگاهی بیرونی و بی‌طرف، عمق بحران را ارزیابی کند؛ بررسی کند که این خیانت از سوی کدام‌یک بوده، تا چه اندازه و در چه مدتی رخ داده، چندبار تکرار شده، و از چه طریقی صورت گرفته است.

در جلسات ارزیابی، ما معمولاً به این موضوع می‌پردازیم که آیا امکان ترمیم رابطه وجود دارد یا خیر.

برخی خیانت‌ها، به‌ویژه آن‌هایی که فرد با چشم خود صحنه‌ای را دیده که نمی‌تواند فراموش کند، به‌سختی قابل ترمیم هستند؛ زیرا حذف آن تصویر از ذهن ممکن نیست.

در چنین مواردی، گاهی ناچار می‌شویم توصیه کنیم که ادامه‌ی رابطه امکان‌پذیر نیست؛ اما در بسیاری از موارد، افشا شدن خیانت در مراحل اولیه رخ می‌دهد و هنوز رابطه‌ی جدی یا ارتباط فیزیکی صورت نگرفته است. در این سطح، می‌توان با «اصلاح رفتارها و اصلاح سبک زندگی»، رابطه را ترمیم کرد.

در چنین موقعیت‌هایی، لازم است هر دو طرف بپذیرند که چه اشتباهاتی مرتکب شده‌اند، و اکنون چه اقداماتی باید انجام دهند.

ما معمولاً افراد را وارد یک دوره‌ی سبک زندگی سه‌ماهه می‌کنیم که شامل فعالیت‌هایی برای «جبران، بازسازی اعتماد، و آموزش مهارت‌های همدلی و مدیریت ذهن» است؛ حتی تلاش می‌شود با تکنیک‌هایی، خاطره‌ی این اتفاق تا حدودی در ذهن طرف مقابل کم‌رنگ شود.

به فرد خاطی آموزش داده می‌شود که چگونه به فرد آسیب‌دیده آرامش بدهد و شرایطی ایجاد کند که آسیب روانی کاهش یابد، به‌ویژه در خانواده‌هایی که فرزند دارند؛ چرا که در این موارد، حفظ نهاد خانواده برای ما اولویت دارد، البته به‌شرط آنکه حفظ آن ممکن باشد.

در مواردی که فرد خاطی دچار اختلال رفتاری یا مشکل عمیق‌تری است، مانند کسانی که بارها قول داده‌اند، متعهد شده‌اند و باز هم خیانت را تکرار کرده‌اند، این افراد نیازمند «روان‌درمانی» هستند.

اگر درمان شدند، می‌توان برای حفظ زندگی مشترک برنامه‌ریزی کرد. اما اگر نخواستند یا نتوانستند درمان شوند، ما نمی‌توانیم آن‌ها را به اجبار در کنار هم نگه داریم؛ چرا که ادامه‌ی چنین رابطه‌ای، آسیب‌های گسترده‌ای برای فرد مقابل، فرزندان و نسل آینده ایجاد خواهد کرد.

با این حال، بخش زیادی از مواردی که ما امروزه با آن‌ها مواجهیم، خیانت‌هایی هستند که در مراحل اولیه کشف می‌شوند:

یک تماس تلفنی، یک دیدار یا چند پیام چت.

در این سطح، ما می‌توانیم از طریق «خانواده‌درمانی» به حل مسئله کمک کنیم، اما افراد باید از تصمیمات عجولانه و اقدامات بی‌تأمل بپرهیزند.

برای مثال، از «تماس با خانواده‌های یکدیگر، آبروریزی، و ایجاد فضای تنش‌زا» خودداری کنند.

اگر این ماجرا به خانواده‌های دو طرف کشیده شود، حتی در صورت تمایل دو نفر برای ادامه‌ی زندگی، ممکن است والدین مانع شوند.

مثلاً فرد بگوید: «من بخشیده‌ام، می‌پذیرم که خودم هم مقصر بودم»، اما خانواده بگوید: «نه، او جنایتی کرده که قابل چشم‌پوشی نیست.»

پس، افراد باید قبل از هر اقدامی، مسئله را در یک فضای امن و حرفه‌ای، نزد «کارشناس متخصص» این حوزه مطرح کنند.

اگر کارشناس به این جمع‌بندی رسید که امکان ادامه‌ی زندگی وجود ندارد، آن زمان می‌توان تصمیم جدی گرفت، اما اگر امکان اصلاح و بازسازی رابطه وجود داشت، باید از هرگونه اقدام عجولانه و انتقال مسئله به خانواده‌ها خودداری کرد؛ چرا که دخالت‌های غیرکارشناسی، فرآیند ترمیم را مختل کرده و حتی ممکن است مسیر بازگشت را کاملاً مسدود سازد.

*پس راهکار وجود دارد؟


بله، راهکار وجود دارد؛ حتی مواردی داشتیم که به‌خاطر حفظ آبرو، زوج‌ها پس از جدا شدن از همدیگر، موضوع را به خانواده‌ها اطلاع نداده بودند.

مثلاً مراجعینی داشتم که پس از دو سال و نیم دوباره به هم برگشتند و اکنون زیر یک سقف زندگی می‌کنند. عقد آن‌ها را نیز خودم به‌صورت رسمی برگزار کردم.

* مشکلات اقتصادی چقدر می‌تواند در بروز خیانت نقش داشته باشد؟ درصدش چقدر است؟

نقش مشکلات اقتصادی در خیانت معمولاً کمتر از ده درصد است.

مثلاً گاهی اوقات دیده‌ایم که یک طرف به دلیل مسائل مالی به سمت فردی می‌رود که وضعیت مالی بهتری دارد؛ مثلاً مردی به زنی که وضعیت مالی مناسبی دارد نزدیک می‌شود تا از حمایت‌های مالی او بهره‌مند شود.

حتی نمونه‌ای طنزآمیز هم در شبکه‌های مجازی دیده شده که زنی به فرد دیگری زنگ می‌زند و می‌گوید «چرا با شوهر من در ارتباطی؟» و آن فرد پاسخ می‌دهد که «من ماهی پنجاه تومان بهش می‌دهم، ماشینش را هم پس می‌گیرم، آن خانه‌ای هم که در آن زندگی می‌کند...» و زن می‌گوید «ببخشید، فکر کنم اشتباه گرفتم، قطع می‌کنم.»

این مثال‌ها نشان می‌دهد که مسأله مالی گاهی در بروز خیانت مؤثر است.

از سوی دیگر، برخی خانم‌ها همیشه آرزو دارند ماشین یا خانه‌ای خاص داشته باشند و وقتی با فردی مواجه می‌شوند که می‌تواند این خواسته‌ها را برآورده کند، به سمت او جذب می‌شوند.

مثلاً با هم به رستوران می‌روند و بدون نگرانی از هزینه غذا، لحظات را می‌گذرانند. این نشان‌دهنده نقش مسائل مالی در انگیزه‌های خیانت است، اما این نقش بسیار محدود و کمتر از ده درصد است.

با این حال، مهم‌ترین دلایل خیانت معمولاً مسائل روانی، عاطفی و ارتباطی است که نقش پررنگ‌تری نسبت به مسائل مالی دارد.

* شایع‌ترین دلیل خیانت در حال حاضر چیست؟

شایع‌ترین دلیل، اینستاگرام است که تأثیر بسیار مخربی دارد. این شبکه اجتماعی بسیاری از موضوعات را عادی جلوه می‌دهد، توقعات افراد را افزایش می‌دهد و رضایت از زندگی واقعی را کاهش می‌دهد.

در واقع، اینستاگرام به گونه‌ای عمل می‌کند که مردم دیگر اجازه نمی‌دهند از زندگی‌شان لذت ببرند.

آسیب‌های این شبکه اجتماعی به حدی است که حتی در کشورهای غربی نیز توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است.

مثلاً یک مرکز پژوهشی تحت نظارت مجلس عوام انگلیس، در آخرین تحقیقات خود درباره اینستاگرام به نتایج قابل توجهی رسیده است.

* آسیب‌های شایع استفاده از اینستاگرام در مرکز پژوهشی تحت نظارت مجلس عوام انگلیس

اول اینکه اینستاگرام «حافظه کوتاه‌مدت افراد را تضعیف کرده»، زیرا کاربران در مدت کوتاهی حجم زیادی از کلیپ‌ها و محتواهای متنوع را مشاهده می‌کنند و این امر باعث می‌شود که اطلاعات در ذهن آن‌ها ثبت نشود؛ حتی حفظ یک شماره ساده هم برایشان دشوار شده است.

دوم اینکه، این شبکه «باعث شده که هیچ‌کس از زندگی واقعی خود رضایت نداشته باشد»، چون مدام در حال مقایسه زندگی خود با زندگی‌های بهتر و ایده‌آل‌هایی است که در این فضا می‌بیند.این مقایسه مداوم رضایت از زندگی را کاهش می‌دهد و فرد احساس می‌کند که لذت واقعی زندگی را تجربه نمی‌کند.

سوم اینکه، اینستاگرام «باعث شده حریم‌های شخصی و خصوصی افراد شکسته شود».

پیش‌تر، وقتی مهمانی به خانه می‌آمد، افراد در اتاق خواب خود را می‌بستند تا دیگران وارد حریم خصوصی‌شان نشوند؛ اما اکنون کاربران، تصاویر و ویدئوهای خصوصی خود، حتی صحنه‌های غیرمتعارف مثل کشتی گرفتن با همسر یا رفتاری شوخی‌آمیز را در اینستاگرام منتشر می‌کنند.

این اتفاق دیگر محدود به کشور خاصی نیست و چه ایرانی و چه خارجی، این فضا باعث از بین رفتن مرزهای حریم خصوصی شده است.

در نتیجه، می‌توان گفت «بی‌حیایی» و «روابط آزاد بدون محدودیت»، یکی از پیامدهای مهم و منفی این شبکه اجتماعی است که به شدت در افزایش خیانت نقش دارد.

* در پایان اگر توصیه‌ای برای خانواده‌ها در موضوع خیانت داری، بفرمایید.

توصیه من به پدر و مادرها این است که دو نوع عشق را به فرزندانشان نشان دهند.

نخست، «عشق خودشان به فرزندشان».

یعنی بچه باید در همه حال و شرایط احساس کند که پدر و مادرش عاشق او هستند. ممکن است بچه اشتباهاتی داشته باشد، اشتباهاتش را باید نقد کرد، اما خود بچه را باید دوست داشت.

مثلاً ما بچه‌مان را نقد می‌کنیم، می‌گوییم «تو خیلی جیغ می‌زنی»؛ یعنی رفتار را نقد می‌کنیم، اما نمی‌گوییم تو را دوست نداریم. یا می‌گوییم درس نخوندنت را دوست ندارم، اما خود تو را دوست دارم.

دوم، «عشق والدین به یکدیگر است»؛ بچه باید ببیند که پدرش عاشق مادرش است و مادرش عاشق پدرش.

اگر فقط همین یک توصیه در خانه اجرا شود، فرزند در چنین خانواده‌ای آسیب نمی‌بیند. کودکی که هم از پدر و مادر عشق دریافت کرده و هم عشق بین پدر و مادر را مشاهده کرده، کودک سالمی است و حتی اگر شرایط خیانت پیش بیاید، به آن سمت نمی‌رود.

از طرف دیگر، به زن و شوهرها توصیه می‌کنم اگر واقعاً نقش‌هایی را که دین اسلام، پیامبر و عرف ایرانی برای هر کدام در نظر گرفته‌اند، به درستی ایفا کنند، هم خودشان زندگی خوبی خواهند داشت و هم احتمال خیانت کاهش می‌یابد، مگر در موارد بیماری روانی.

یعنی اگر کسی بیمار روانی نباشد و در خانه شرایط مناسبی داشته باشد، مثلاً همسرش غذای درست کرده و با هم غذا خورده‌اند، احتمال نمی‌رود که سراغ خیانت برود، اما اگر آن فرد با عصبانیت وارد خانه شود، غذایی نباشد، دعوا باشد و به او توهین شود و اینجاست که وقتی از کنار فلافلی رد می‌شود ممکن است وسوسه شود و توجهی به غذای خانه نکند.

بنابراین باید مراقب بود و نقش خود را به عنوان زن یا مرد به خوبی ایفا کرد و بی‌جهت سخت نگیریم.

بعضی زنان می‌گویند من باید همه کارهای شوهرم را انجام دهم یا خودم را شبیه فلان تیپ کنم، این کارها اغلب زیاده‌روی است و کار را خراب می‌کند.

به اصول دین پایبند باشیم؛ مثلاً وقتی زن جیغ می‌کشد، آرامش شوهرش از بین می‌رود.

حضرت زهرا سلام‌الله علیها می‌فرمایند: «زنان نمی‌توانند مردها را تنها با لباس، عطر و جواهر شیفته خود کنند، بلکه باید با زبان شیرین و مهربان، عاطفه‌شان را بیان کنند که مردان را به خود جذب می‌کند».

در نهایت، زن و مرد ازدواج می‌کنند تا به آرامش برسند، این نص صریح قرآن است، اما بسیاری از خانواده‌ها فکر می‌کنند باید طرف مقابل را تغییر دهند، در حالی که اگر به جای تلاش برای تغییر همسر، انرژی‌شان را صرف ایجاد آرامش برای او کنند، همسر به مرور تغییر می‌کند.

یعنی من اگر از کسی بخواهم تغییر کند، فاصله می‌گیرم، اما وقتی آرامش بگیرم، کم‌کم شبیه آن فرد می‌شوم و در نتیجه خیانت هم اتفاق نمی‌افتد.

مشاهده فیلم کامل گفت‌وگو با حجت الاسلام داریوش عشقی

گفت‌وگو و تنظیم: محمد رسول صفری عربی - حسین پاشائی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • بهار IR ۱۴:۱۵ - ۱۴۰۴/۰۶/۱۷
    چقدر مطالب مفید و بسیار کاربردی مطرح کردید. کاش این مطالب را دسته بندی کنید و در پیامرسانتان نیز به مرور منتشر کنید.
    • حوزه نیوز IR ۰۹:۲۵ - ۱۴۰۴/۰۶/۲۰
      با سلام و تشکر - در کانال نردبان، وابسته به سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری حوزه به صورت دسته بندی در حال انتشار است - https://eitaa.com/Naardebaan