به گزارش خبرگزاری حوزه، نفرت مردم مسلمان ایران از رژیم صهیونیستی و کشور جعلی اسراییل منحصر به بعد از انقلاب نیست.
در زمان رژیم پهلوی نیز با روشنگری های امام راحل و علما مردم شناخت نسبی نسبت به ماهیت این رژیم پلید پیدا کرده بودند.
در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۳۴۷ روزنامه اطلاعات خبر از پیروزی تیم ملی فوتبال ایران در مقابل رژیم صهیونیستی داد. این بازی که در رده بازیهای آسیایی برگزار شد با پیروزی ایران در مقابل اسرائیل قهرمانی جام ملتهای آسیا را نصیب ملی پوشان کشورمان کرد.
ماجرا اما تنها به فتح جام ملتهای آسیا ختم نمیشود. در آن دوره هرچند مطابق با سیاستهای خود فروخته رژیم پهلوی، ایران در میادین ورزشی رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت میشناخت و از مقابله و رقابت با این رژیم جعلی اجتناب نمیکرد؛ اما انزجار و تنفر عمومی آحاد مردم نسبت به این رژیم از جزء به جزء حوادث پیش آمده در این بازی فوتبال بهوضوح قابل مشاهده بود.
ساعت ۱۸ روز ۲۹ اردیبهشت سرانجام دو تیم ملی ایران و اسرائیل در حضور حدود ۴۰ هزار تماشاچی در ورزشگاه امجدیه رو در روی هم قرار گرفتند و در نهایت تیم فوتبال ایران توانست با دو گل حریف را شکست دهد.
روزنامه اطلاعات از احساسات زایدالوصف مردم در پی شکست اسرائیل خبر داد و نوشت: «تهران دیشب تا صبح بیدار بود...»
انزجار و نفرت مردم ایران نسبت به اسرائیل اینبار در زمین فوتبال خود را نشان داد؛ بر اساس اسناد موجود قبل از برگزاری این بازی، اعلامیهها و تراکتهایی در ضدیت با رژیم صهیونیستی در اطراف ورزشگاه امجدیه توزیع شد.
مأمور مخفی ساواک به نقل از یک منبع ناشناخته در این رابطه گزارش داد: «... من نزدیک امجدیه بودم. تراکتهای زیادی پخش شد که علیه اسرائیل بود و نشان دادند در واقع چقدر با اسرائیل مخالف هستند.» این گزارش میافزاید: «مردم ناراحتی خود را به نام فوتبال علیه اسرائیل ابراز نمودند.»
البته این آخرین تقابل تیمهای ایرانی و اسرائیلی در قالب رقابت فوتبال نبود. دو سال بعد، در ۲۱ فروردین ۱۳۴۹ بار دیگر مردم ایران فرصت یافتند تا نفرت خود را از اسرائیل فریاد بزنند. در این روز دو تیم تاج تهران و هاپوئل تلآویو، برای تعیین قهرمان مسابقات باشگاهی قهرمانی آسیا در ورزشگاه امجدیه تهران رو در روی هم قرار گرفتند.
جدا از نتیجه بازی که به سود تیم ایرانی رقم خورد، باز هم احساسات ضد صهیونیستی مردم ایران خودنمایی کرد. «پس از خاتمه بازی و شکست تیم اسرائیل، جمعیت تماشاگر از میدان امجدیه به حرکت درآمد و پس از سنگباران کردن دفتر هواپیمایی العال و با شعارهای ضد آمریکایی و ضد اسرائیلی و به طرفداری از فلسطینیان، با پلیس درگیر شدند.»
متن گزارش روزنامه اطلاعات از شادی زاید الوصف مردم ایران پس از پیروزی:
تیم ملی فوتبال ایران اسرائیل را در هم کوبید/ اعلام انزجار تماشاگران نسبت به اسرائیل
ایران سلطان فوتبال آسیا شد
تهران دیشب بیدار ماند و پیروزی قهرمانان ملی را جشن گرفت
نزدیک به ۴۰ هزار تماشاگر با فریادهای شادی امجدیه را به لرزه در آورده بودند
سلام به قهرمانان افتخارآفرین
درود به ملت قهرمان پرور ایران
قلب یک ملت به شوق پیروزی میطپید.
تیم ملی فوتبال پادشاهی ایران و تیم ملی فوتبال اسرائیل تاکنون ۵ بار در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند. حاصل این بازیها، پنج برد برای تیم ملی فوتبال ایران، یک برد برای تیم اسرائیل و صفر تساوی بوده است.
تیم ملی فوتبال ایران و تیم ملی فوتبال اسرائیل دو بار در دو فینال مهم به مصاف هم رفتهاند که هر دو بازی به میزبانی ایران و با برتری ایران همراه شده بود.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به علت عدم مشروعیت رژیم صهیونیستی جمهوری اسلامی مسابقه ای با آن برگزار نکرد.
آقای عزت شاهی زندانی سیاسی رژیم پهلوی در خاطرات خود در این باره می گوید:
در سال ۱۳۴۷ مسابقه ای بین ایران و اسرائیل در استادیوم امجدیه (شهید شیرودی) برگزار شد. اسرائیلی های زیادی به ایران آمده بودند. ما در جریان نبودیم اما برخی از گروهها در اعتراض به برگزاری مسابقه و ورود اسرائیلی ها، تظاهراتی به راه انداختند و مطالب سطح پائینی را مطرح کرده بودند و شعارهایی مثل «با اره بریدند سر موشه دایان را عجب ختنه سورانی» را سر داده بودند و عروسکهایی از موشه دایان یک چشمی را درست کرده، به نمایش گذارده بودند.
برخی خانه ها و منازل جهودها و یهودیها هم در تهران مورد حمله قرار گرفت و آتش کشیده شد. ما این کارها را سطح پائین می دانستیم و قبول نداشتیم. اما در سال ۱۳۴۹ در بازیهای آسیایی فوتبال که در ایران برگزار شد، قرار بود بازیکنان اسرائیلی هم به ایران بیایند. ما دو ماه جلوتر با خبر شدیم. از آنجا که احساسات ما به خاطر آتش زدن مسجد الاقصی جریحه دار شده بود، این مسابقه فرصت خوبی بود تا انتقام خود را بگیریم و نسبت به ارتباطات دولت ایران با اسرائیل اعتراض کنیم.
در این اندیشه بودیم که کاری شبیه به حادثه فرودگاه مونیخ به وجود آوریم که در آن یازده اسرائیلی کشته شدند. خلق چنین صحنه و حماسه ای شد هدف و آرزوی ما. برای این منظور لازم بود ما که به دنبال مسابقه و قیل و قال بازی نبودیم، چندین مرتبه به استادیوم امجدیه برویم و موقعیت آنجا را با امکانات و استعدادهای خود بسنجیم.
در ارزیابی و شناسایی های خود از محل های استقرار و دروازههای ورود و خروج، به این نتیجه رسیدیم که عملیاتی چون عملیات مونیخ در امجدیه در حد ظرفیت و امکانات ما نیست و ما فاقد تیراندازان و تفنگداران مجرب و ماهر هستیم. نتیجه این کار فقط از بین رفتن خودمان است، لذا از ترور و عملیات تروریستی منصرف شدیم و شروع کردیم به پخش اعلامیه هایی علیه اشغالگری اسرائیل و تبلیغ به نفع فلسطین.
برای آتش زدن پرچمهای اسرائیل وارد عمل شدیم. برای این کار تافت (آب پاش)هایی را پر از بنزین کرده به استادیوم بردیم. در لحظه ای که هیجان و شور مردم شدت می گرفت، پرچمهای مزبور را در همان حالت اهتزاز به آتش می کشیدیم. از فردای آن روز تمام پرچم ها را به غیر از پرچم ایران جمع کردند. البته در جایگاه مخصوص مقامات که به شدت حفاظت میشد و در دسترس ما نبود، پرچمهایش را دست نزدند.
همه بازیها انجام شده بود. آخرین بازی، بازی تیم ملی ایران با اسرائیل بود. برای این روز ما یک سری پلاکارد که با دو چوب افراشته میشد درست کردیم و در کنار کلیسایی که در نزدیکی امجدیه بود گذاشتیم و مردم را برای برداشتن پلاکاردها تحریک و تشویق میکردیم. متن پلاکاردها در محکومیت اسرائیل و دولت ایران و حمایت از مردم فلسطین بود و در شعارهایی هم که سر داده میشد حساب مردم را از دولت ایران جدا میکرد. در آن زمان نخست وزیر اسرائیل، خانم گلدا مایر بود و در مقابل اسرائیل فردی که مبارزات مردمی را هدایت و رهبری میکرد آقای یاسر عرفات بود. شعارها هم علیه گلدا مایر و به دفاع از عرفات بود.
در آن روز تیمسار طاهری، فرمانده کماندوها، خود به استادیوم آمده بود. هنگامی که بازی به پایان رسید و اوضاع شلوغ شد، یکی از دوستان ما با چوب محکم زد به سر طاهری و در جمعیت گم شد. طاهری و مامورین خشمگین اطرافش، به خاطر ازدحام جمعیت ضارب اصلی را نگرفتند و یک نفر دیگر را گرفتند و همان جا کتکش زدند و به داخل اتومبیل انداختند و بردند. طاهری که نزد زیر دستانش خجالت زده شده بود، چون مار زخمی به خود می پیچید. او خیلی خشن و وحشی بود. در سال ۵۱ وی توسط مفیدی ترور شد. این مسابقه برای رژیم اهمیت زیادی داشت و نمی خواست که پس از پایان مسابقه، اجتماع و یا تظاهراتی صورت بگیرد، لذا پیشاپیش اتوبوسهای دو طبقه شرکت واحد را برای نقل و انتقال سریع تماشاچیان تهیه و در مقابل امجدیه متوقف کرده بود.
من شیشه های کوکتل مولوتف را بین بچه ها تقسیم کردم. بچه ها یکی را در اطراف میدان فردوسی و یکی را هم در چهار راه حسن آباد به داخل ماشین پلیس انداخته، آنها را به آتش کشیدند. من، کروبی و لشکری همراه جمعیت اصلی بودیم. وقتی به خیابان ویلا (شهید استاد نجات اللهی) رسیدیم، سعی کردیم بخشی از جمعیت را به داخل این خیابان ببریم. دفتر هواپیمایی ال عال(EL AL) در این خیابان بود و ما از قبل آنجا را شناسایی کرده و برایش نقشه کشیده بودیم. وقتی به سر این خیابان رسیدیم، من و لشکری و کروبی به سمت دفتر حمله کردیم.
دو پاسبان از دفتر مراقبت میکردند. آنها را فراری دادیم و شیشه ها و تابلوهای دفتر هواپیمایی را شکستیم. من دو تا کوکتل هنوز با خودم داشتم. آنها را به درون دفتر انداخته، فرار کردم. طولی نکشید که شعله های آتش از دفتر زبانه کشید و بعد صدای آژیر ماشینهای پلیس و آتش نشانی بود که به گوش میرسید.
آن شب یک شب رویایی برای ما بود. خیلی فعال و موثر واقع شدیم. جمعیت را تا میدان ۲۴ اسفند (میدان انقلاب) کشاندیم. آخر شب بود که پلیس توانست مردم را کاملاً متفرق کند. خوشبختانه آن شب کسی به دست پلیس نیفتاد. برای احتیاط بیشتر بچه ها تصمیم گرفتند که همگی به صورت جداگانه به مسافرت بروند.
منابع:
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران روح الله حسینیان
روزنامه اطلاعات
جهان نیوز به نقل از:خاطرات عزت شاهی، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، صص۵۱ تا ۵۴










نظر شما