شنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۶:۴۷
سینمای اجتماعی و غفلت از اُمید واقع‌گرایانه

حوزه/ متأسفانه با وجود برخی جذابیت‌های فرمی، بسیاری از فیلم‌های منتسب به سینمای اجتماعی از تزریق امید به جامعه مخاطبان خود غافل هستند؛ آن هم امیدی که ریشه در واقعیت های اجتماعی داشته باشد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، محمدرضا خردمندان، کارگردان فیلم "ناتوردشت" اخیراً در جلسه اکران عمومی این فیلم بیان داشته که سال ۱۴۰۴ را باید سال سینمای اجتماعی بنامیم و در ادامه افزوده است: "بعد از یک دوره طولانی که سینمای اجتماعی را نابود کردند، امسال شروع بسیار خوبی با اکران فیلم «زیبا صدایم کن»، ساخته استاد خودم آقای رسول صدرعاملی داشتیم که اثر محبوب من است"

وی همچنین با اشاره به اینکه سینمای اجتماعی آینه جامعه است، گفته است: "ما تا زمانی که روبه‌روی آینه نایستیم، نمی‌توانیم زیبایی‌ها و زشتی‌های خودمان را ببینیم. متاسفانه این آینه را در سال‌های گذشته شکستند و به جای آن، بعضا فیلم‌های مبتذلی را به خورد ما دادند که بیشتر شبیه مواد مخدر بود. امیدوارم مسیر اکران فیلم‌های اجتماعی هموار بماند. فروش این آثار نویدبخش آن است که ما دوباره روزهای خوبی را برای سینما شاهد خواهیم بود. "

از جمله اصلی ترین مباحث مرتبط با این نوع از سینما در بین متفکران علوم اجتماعی و نیز دست اندرکاران سینمایی، توانایی آن در به تصویر کشیدن واقعیت‌های فرهنگی، اجتماعی و حتی اقتصادی جامعه ایرانی است.

برخی با وجود انتقاداتی به لحاظ فرمی و محتوایی نسبت به سینمای اجتماعی معتقد هستند که آثار و محصولات این سینما، با وجود آنکه گاه تلخ و گاه امید بخش ارزیابی می شوند، به‌سان آیینه‌ای عمل می‌کنند که زوایای پنهان زندگی روزمره مردم را به نمایش می‌گذارند که این زوایا و ابعاد گاه مرتبط با مشکلات اقتصادی همچون گرانی و بیکاری است و گاه هم معضلات فرهنگی و ایضاً ناهنجاری های اجتماعی که البته ریشه های آن تا حدود زیادی به یکدیگر گره خوره‌اند

البته در این میان همچنان این پرسش کلیدی مطرح است که آیا این قبیل فیلم ها صرفاً باید بازتاب و انعکاس مشکلات و بحران ها باشند یا این که فراتر از طرح مسأله، می بایست به شکلی هنرمندانه راه ‌حلی نیز ارائه دهند!؟

در سال های گذشته تولید و اکران فیلم‌هایی همچون"متری شیش و نیم"، "مغزهای کوچک زنگ ‌زده"، "ابد و یک روز"، " فروشنده" و اخیراً نیز "زیبا صدایم کن" با وجود جذابیت های فرمی از حیث محتوایی و نوع ارایه پیام، محل مناقشه گسترده ای میان صاحب نظران و فعالان سینمایی بوده اند.

البته کسی منکر اهمیت و ضرورت سینمای اجتماعی نیست اما روی سخن اینجاست که مرز واقع‌گرایی و واقع‌نمایی و انتشار بذر یأس و نااُمیدی‌ کجاست؟ این دغدغه از این جهت حائز اهمیت است که نشان دادن واقعیت های گاه تلخ و دردناک جامعه یک مساله است و ناتوانی در ارایه راه حل عملی و یا عدم ترسیم اندک بارقه های امیدبخش، مساله‌ای دیگر.

به عنوان مثال فیلم "مغزهای کوچک زنگ‌ زده" ساخته هومن سیدی، روایتگر قصه خانواده‌ای درگیر تولید مواد مخدر است آن هم با پایانی باز و تلخ که حس ناامیدی را در مخاطب عام برمی انگیزاند. در عین حال معدود آثار و فیلم هایی هم بوده اند که انصافاً تزریق بخش امید و تلاش برای اصلاح بوده اند که نمونه اخیرش همین فیلم رسول صدرعاملی یعنی "زیبا صدایم کن" است.

صدالبته تأکید بر لزوم توجه به اصل امید در سینمای اجتماعی به هیچ وجه امید واهی نیست بلکه منظور آن امیدی است که خود ریشه در واقعیت دارد و به عنوان یک اصل پذیرفته شده اجتماعی می بایست آن را از سینماگران دغدغه مند مورد مطالبه قرار داد.

در واقع ما در سینمای اجتماعی نیازمند شخصیت‌پردازی و آن شیوه از روایت‌گری هنرمندانه هستیم که در آن شخصیت‌های فیلم با وجود همه مشکلات، برای تغییر زندگی‌شان تلاش ‌کنند، هر چند که شاید این تلاش همیشه منتج به هدف مورد نظر نشود اما اصل تلاش و امید داشتن به ایجاد تغییر و اصلاح‌گری، فی نفسه ارزشمند است، هر چند که در این میان نباید از واقع‌گرایی و نشان‌دادن معضلات نیز کوتاه آمد اما اصل قضیه داشتن امید به آینده است.

سید محمدمهدی موسوی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha