به گزارش خبرگزاری حوزه، بعد از جنگ دوازده روزه، بسیاری از اندیشمندان که پیشتر در تحلیل مردمان ساکن سرزمین های اشغالی از لفظ "انسان بی مکان" سخن میگفتند، به طور خاص به فقدان جغرافیای فرهنگی ناظر به وضع کنونی صهیونیستها اشاره میکردند؛ فقدانی که البته ریشه در جغرافیای سیاسی خاص آنان دارد و گذشت زمان آن هم به رغم غلبه تکنولوژی در عصر مدرن برای اسرائیل، نشان داد که همین مساله هم میتواند به ضرر رژیم اشغالگر باشد.
به تعبیر یکی از اساتید، اساساً بازتولید معنای فرهنگی از منطق مکان و جغرافیا برای شهروند ساکن در این سرزمین غصبی، امکانپذیر نیست و اینجاست که باید گفت در نبرد تمدنی، این ضعف و نقیصه صهیونیست های اشغالگر باعث بی هویتی و بی اعتباری آن ها در نگاه انسان معقول و منصف شده است.
نبردی فراتر از مباحث نظامی و سیاسی
قبل از ورود به بحث اصلی باید به یک نکته مهم توجه داشت و آن هم این که برخی تحلیلگران و فعالان رسانه ای، در مواجهه با نبرد اخیر ما با رژیم صهیونیستی، آن را عمدتاً جنگی سیاسی توصیف کرده که باید در قالب مفاهیم ناسیونالیستی به تبیین آن پرداخت. هر چند که طرفداران این ایده و نظریه اندک هستند اما به هر حال نمی توان آن را نادیده گرفت.
از سوی دیگر عده ای نیز با جدیت بر این نکته تأکید دارند که این نبرد را باید از منظر تمدنی و تاریخی مورد توجه قرار داد و به همان نسبت نیز به تحلیل آن پرداخت و لذا این طیف معتقد است که نبرد ایران و اسرائیل صرفاً جنگ میان دو کشور یا دو سیستم سیاسی و نظامی نیست بلکه نبردی در راستای دو خط حق و باطل در تاریخ است.
اهمیت روایت رسانهای در یک جنگ تمدنی
توضیح بیشتر در این زمینه را به مجالی دیگر احاله می دهیم اما در خصوص بحثی که در طلیعه این نوشتار به اجمال بدان اشاره شد باید تأکید کرد که جنگ دوازده روزه، بار دیگر ثابت کرد که میدان اصلی نبردها در عصر جدید، صرفاً آب و خاک و مرزهای جغرافیایی نیست، بلکه عرصه بیکران هویت فرهنگی، سرمایه اجتماعی و روایتهای رسانهای را در برمی گیرد.
در این میان چنانچه باور به درستی نظریه "استوارت هال" داشته باشیم باید این نکته را متذکر شویم که هویت فرهنگی به عنوان یک پدیده سیال و در حال ساخت و تحول به طور ویژه در میانه نبردها، جلوه گری می کند و مظاهر و اثراتش بیشتر زمینه بروز و ظهور می یابد.
چرا توجه به مقوله هویت فرهنگی ضروری است!؟
بر این اساس باید به مقوله هویت فرهنگی به عنوان یک فرآیند پویا و متغیر توجه کرد که به طور دائم در حال شکلگیری و بازسازی است، ضمن آن که با هر شوک جمعی خاصه جنگی تمام عیار، این هویت می تواند در مسیر فرصت سازی حرکت کرده یا برعکس به عنوان عامل بحران ساز، مطرح باشد.
از سوی دیگر اگر نگاه "کاستلز" را بپذیریم که هویت را از جمله اصلی ترین سازوکارهای قدرتیابی جمعی در عصر جهانی شدن می پنداشت، باید گفت توجه به مباحث فرهنگی خاصه از منظر هویتی در نبردی همچون جنگ میان ما و رژیم اشغالگر قدس شریف، یک ضرورت انکارناپذیر است.
این ضرورت از نگاه مدیریت فرهنگی به خصوص در شرایط پساآتش بس می تواند زمینه ساز احیای اعتماد عمومی، همچنین تقویت کننده وحدت ملی باشد که از جمله برکات و آثار آن، حفظ و ارتقای سرمایه اجتماعی و نیز بازیابی هویت فرهنگی است.
یادی از کلام ماندگار حاج قاسم
شاید از نگاه برخی جامعه شناسان و اساتید علوم انسانی، جامعه ایرانی در مواجهه با فشار ناشی از روایت های رسانه ای و هجمه های روانی در دوران جنگ به مرز فروپاشی اجتماعی برسد اما واقعیت های ملموس جنگ ۱۲ روزه نشان داد که اتفاقاً بذر تحول در دل بحران شکوفه می دهد و اینجاست که عمق سخن سردار حاج قاسم سلیمانی را درک می کنیم که گفت" میزان فرصتی که در بحرانها وجود دارد در خود فرصتها نیست"
باور دینی و اعتقادی ایرانیان در کنار قدرتمندی هویت فرهنگی ما کاری کرد که بسیاری از همین اساتید بعد از جنگ تحمیلی اخیر رویکرد اعتراف گونه پیدا کنند و این نشان می دهد که متأسفانه در شناخت صحیح مردم خودمان دچار مشکل هستند و با این حال بعضاً برای مردم دنیا نسخه می پیچند!
ذکر این نکته از سوی نگارنده به معنای تمسخر اساتید و کارشناسانی از این دست نیست بلکه تذکری است از این حیث که اینک زمان مناسبی پیش آمده تا با رویکرد آسیب شناسانه و البته با تکیه بر اصل سیاست گذاری صحیح و متکی بر اندیشه های نو و کارآمد به دنبال تقویت هویت فرهنگی و بازسازی آن برپایه مؤلفههای دینی و فرهنگی باشیم.
لزوم فعالسازی ظرفیتهای مردمی
بر این اساس می توان اجمالاً راهکارهایی را مورد توجه قرار داد که از آن جمله تقویت گفتگوهای میانفرهنگی با هدف نزدیکتر کردن اقوام و نسلها به یکدیگر، توجه به اسطورهها و نمادهای تاریخی ایران جهت پیوند گذشته و حال و بهره گیری از اُسوه های دینی در این زمینه، همچنین فعال سازی هر چه بیشتر و بهتر ظرفیت های مردمی در مسیر تقویت هویت فرهنگی و احیای سرمایه اجتماعی است.
از سوی دیگر شرایط اخیر می طلبد که ما در مسیر تربیت و حمایت از نسل جدید روایتگری رسانه ای آن هم ناظر به تقویت سواد رسانهای و سواد فرهنگی تلاش و تکاپوی مضاعفی از خود نشان دهیم، ضمن آن که نباید از اهمیت و ضرورت تعامل فعال با روایتهای انتقادی اما سازنده غافل شویم، چه آن که بخواهیم یا نخواهیم درک و فهم مشترک از امر ملی در مقیاس جامعه ما، بدون در نظر گرفتن هویت فرهنگی و باورهای دینی امکان پذیر نیست.
واپسین نکته این نوشتار هم آن که در دنیای کنونی که سرعت تغییرات و تحولات در ساحات گوناگون، حقیقتاً شگفت آور است ما با تقویت هویت فرهنگی در واقع به ارتقای سطح تاب آوری فرهنگی و اجتماعی خودمان کمک می کنیم و لذا در این زمینه می بایست هوشمندانه از سلاح هنر و رسانه به نحوی استفاده کرد که روز به روز احساس تعلق و هویت در تک تک ایرانیان تقویت شود و از سوی دیگر در سایه ارتقای فهم و بصیرت آن ها در مواجهه با دشمن، از میزان آسیب پذیری فرهنگی و رسانه ای ما در چنین نبردهایی کاسته شود.
سید محمدمهدی موسوی










نظر شما