به گزارش خبرگزاری «حوزه»، در این نوشتار به اشکالات دیوید هیوم ـ فیلسوف تجربهگرای قرن هجدهم ـ نسبت به «برهان نظم» پاسخ داده شده است تا نشان داده شود برداشت او از ماهیت این برهان نادرست بوده و استدلال از نظم جهان بر وجود ناظمی دانا و توانا استوار باقی میماند.
مقدمه: ایراد دیوید هیوم بر برهان نظم
«دیوید هیوم» فیلسوف انگلیسی قرن هجدهم بر این باور بود که بیان تمثیلی «برهان نظم»، دارای اشکالات جدّی است و قادر نیست خدای مورد نظر متدیّنین را اثبات نماید. یعنی وقتی ما استدلال می کنیم که جهان و پدیده های آن باید درست مثل اشیاء و وسایل ساخته شده توسّط آدمی سازنده ای دانا و توانا داشته باشد، در واقع داریم از برهانی استفاده می کنیم که نمی تواند خدا را با همه صفات و ویژگی های مدّنظر خداباوران ثابت کند. هیوم در فصل دوم و پنجم کتاب معروف خود یعنی «گفت و گوهایی درباره دین طبیعی» اشکالات متعددی را بر استدلال تمثیلی نظم وارد کرده است که کارآیی «برهان نظم» را خیلی محدود جلوه می دهد.
خلاصه آن اشکالات عبارت اند از:
اشکال: تجربی بودن برهان نظم:
*هیوم بر این باور است که «برهان نظم» ماهیّت تجربی دارد. او بر این اساس می گوید: «همه استدلالات در برهان نظم به تجربه بر می گردد. این که حکم می کنیم سنگ سقوط می کند، آتش میسوزاند، زمین دارای وحدت و انسجام است، به خاطر این است که این امور را هزاران بار با حواس ظاهری مشاهده نموده و تجربه کرده ایم. وقتی یک نمونه جدید نیز مشاهده کنیم، بدون درنگ مثل همیشه حکم می کنیم».
*هیوم بر این باور است که: تمثیل و تجربه در «استدلال نظم» خیلی ضعیف است. به عبارت دیگر، تمثیل در «استدلال نظم» یک تمثیل ناقص است؛ چرا که شباهت بین «امور تجربه شده» با «کل جهان هستی» معلوم و مسلّم نیست. زیرا تا به حال پدید آمدن کلیّت جهان و ویژگی ها و چگونگی آن را ندیده ایم و تجربه نکرده ایم تا بتوانیم از دیدن پدیدههای جهان نتیجه بگیریم که در ورای آن ها سازندهای دانا و توانا وجود دارد.
*هیوم اعتقاد داشت: اگر ما خانه ای را ببینیم با اطمینان کامل نتیجه میگیریم که آن را معمار یا بنّا ساخته است؛ امّا مطمئنا نمی توانیم قبول کنیم که جهان شبیه یک خانه است تا بتوانیم با همان قطعیّت، علّت مشابه را استنباط کنیم.(۱)
خلاصه اینکه برهان نظم بر روش سست تمثیل و تشبیه استوار شده است؛ تمثیل و تشبیه جهان به یک کالای ساخته شده توسط انسان. حال آنکه این برهان بر سیاق آن مصنوعات بشری نیست، و لذا دارای شرایط یک برهان تجربی نمی باشد؛ زیرا هرگز در مورد غیر این جهان آزمایش نشده است.(۲) وقتی به مقایسه یک ساعت و چشم انسان می پردازیم هرچند هر دوی آنها از لحاظ پیچیدگی و انجام اعمال خاص مشابه هم هستند، امّا این شباهت بسیار جزئی و نامشخص است؛ و از این رو، هرگونه نتیجه گیری که بر اساس شباهت این دو حاصل آید، مبهم و گنگ خواهد بود.(۳)
پاسخ:
هیوم پنداشته است که «برهان نظم» ماهیّتی تجربی دارد. اکنون ببینیم؛ آیا استدلال از راه نظمِ جهان بر وجود ناظم ذی شعور، یک «برهان تجربی» است؟
پیش از آن که وارد ماهیّت «برهان نظم» گردیم، لازم است ماهیّت یک استدلال رایج دیگر که هیوم صد در صد آن را تجربی میداند و برهان نظم را چیزی شبیه آن میشمارد، بررسی کنیم.
ما پیوسته از آثار و مصنوعات یک انسان به عقل، هوش، علم و اندیشه او پی میبریم. آیا کشف عقل، هوش و علم یک انسان از طریق مشاهده تولیداتش یک «دلیل تجربی» است، یا یک «برهان عقلی»؟
حقیقت این است که پی بردن به عقل و هوش در انسان ها از روی آثار و مصنوعاتشان، یک تمثیل منطقی و استدلال تجربی نیست، بلکه نوعی برهان عقلی است.(۴)
اگر ببینیم بر روی کاغذی نوشته شده: «منّت خدای را عزوجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت»، احتمال اینکه همه این حروف تصادفا صورت گرفته است آن قدر ضعیف است که قابل تصوّر نیست. مسلّما عقل حکم می کند که انسانی با هوش و ذوقی فراوان، این جمله را نوشته است. اینجا است که میگوییم: استدلال از آثار انسان بر وجود عقل و اندیشه نوعی برهان عقلی است نه تجربی؛ چه رسد به «برهان نظم» که در مورد جهان و خالقش اقامه می گردد.(۵)
خلاصه اینکه میان نظم یک پدیده با دخالت شعور در آن، رابطه عقلی وجود دارد.(۶) یعنی نیاز نظم به ناظم و طرّاح، حکم عقل است و اگر فرض شود انسانی هیچ ساخته بشری را مشاهده نکرده است باز هم با مشاهده نظم حیرت انگیز طبیعت، به طرّاح آن اذعان می کند.(۷) بنابراین برای پی بردن به دانش و هوش و توانایی سازنده یک پدیده، به هیچ وجه نیاز به مشاهده و تجربه پدیده های مشابه نیست.
__________________________________________________________________
اشکال: نظم ذاتی ماده:
هیوم می گوید: چه اشکال دارد که نظم مشهود در جهان را به ذات ماده نسبت دهیم نه به ناظمی دیگر. ماده ممکن است در ذات خود دارای منبع یا منشأ نظم باشد. نمی توان نظم ناشی از ذهن انسان ـ که بخش کوچکی از جهان است ـ را به نظم کل جهان هستی تعمیم داد و گفت نظم جهان هم از یک منبع هوش و ذهن سرچشمه می گیرد. چگونه می توان قانونی را که برای بخش کوچکی از جهان هستی ثابت است، برای کل جهان هستی تعمیم داد؟ در حقیقت ما نمی دانیم که کل هستی از قانون جهان کوچک تبعیّت می کند یا نه؟ و این موضوع خیلی فراتر از دسترسی قوای ادراکی ما انسان هاست.(۸) برای مثال وقتی ما ساعت ساخته شده توسط بشر را می بینیم با مطالعه جزئیات و پیچیدگی های آن پی می بریم که چنین نظمی خارج از آن ساعت یعنی از ذهنیّت باهوش و دانای یک انسان نشأت گرفته است؛ امّا این پدیده فقط جزئی بسیار کوچک از طبیعت است و شاید نظم حاکم بر دیگر پدیده های طبیعی، نه از وجودی خارج از آن پدیده ها بلکه از ذات آن پدیده ها سرچشمه گرفته باشد.
پاسخ:
باید توجّه داشت که، اساس برهان نظم هماهنگی و همکاری میان اجزای هر موجودی برای دست یافتن به هدف خاصی است که حاکی از مداخله شعور در ترکیب این اجزاء است؛ و خاصیت ذاتی هر یک از عناصر نمی تواند توجیه گر این نوع نظم باشد.(۹) در واقع این نظر، اثر تک تک اجزا را ایجاب می کند نه انسجام و هماهنگی و نه تأمین هدف معیّنی، در حالی که ما در جهان، علاوه بر آثار ذاتی ماده، یک نوع هماهنگی و انسجام فراگیر را احساس و لمس می کنیم.(۱۰) ایراد سخن هیوم از آنجا ناشی می شود که وی به این نکته توجّه ندارد که اثر ذاتی ای که ماده می تواند داشته باشد، منجر به آن هماهنگی و نظمی که ما در کلیّت یک پدیده می توانیم مشاهده کنیم نمی گردد، و برای پدید آمدن چنین نظمی نیاز به یک شعور خارج از آن پدیده است.
________________________________________________________________
اشکال: عدم اثبات کمالات خدا
استدلال تمثیلی نظم، دلیلی بر اثبات کمالات خداوند نخواهد بود؛ یعنی با این استدلال نمی توان صفات جلالیه و جمالیه خداوند را ثابت کرد. هیوم می گوید با استعانت از برهان نظم نمی توان خدا را از هر گونه خطا و عدم انسجام در عملش مصون دانست. حداقل باید بپذیرید که ـ با توجه به دید محدودمان ـ تعیین اینکه: «آیا این سیستم متضمّن هیچ عیب و نقص قابل توجه هست یا خیر؟» محال است.
منظور هیوم این است که شاید اشکالات موجود و قابل مشاهده در طبیعت، سیاه مشق های خالقی غیرکامل و در حال یادگیری و تمرین است. زیرا برهان نظم قابلیت این را ندارد که ثابت کند «خالق ذی شعور فرض شده»، در نتیجه این برهان، خالقی با دانش و هوش و توانایی بی نهایت است.
هیوم مثال می زند و می گوید که اگر شعر فاخر یک شاعر نامور را برای یک فرد دهاتی بی سواد بخوانند، آیا این دهاتی می تواند کاملا بی نقص بودن شعر را انکار کند یا حتی می تواند تاکید کند که در بین محصولات بشری دارای اعتبار کاملی است؟ چون طبق فرض، او هرگز شعرهایی از این قبیل را ندیده است. بنابراین این یقینی نیست که این جهان کامل ترین شکل جهان است. چون هیچ تجربه ای از هیچ جهان دیگر نداریم. وقتی یک کشتی را در نظر می گیریم فکر عالی یک نجار را تصور می کنیم که چنین ماشین پیچیده، مفید و زیبایی را خلق کرد. اما اگر بفهمیم که او یک فرد کودنی بوده که از دیگران تقلید کرده و از روی هنر دیگری کپی نموده و در یک پروسه طولانی و بعد از آزمایش و خطاهای زیاد، اصلاحات زیاد و نمونه سازی های زیاد به تدریج آن را تکمیل کرده و به وجود آورد، آیا باز هم برای ما تعجب آمیز خواهد بود؟ بر این اساس احتمال دارد جهان های زیاد وجود داشته و این جهان یکی از بهترین آن جهان ها باشد که به تدریج با روش آزمون و خطا و اصلاح و تغییر فراوان، در نهایت به صورت جهان فعلی ما ساخته شده است.(۱۱)
هیوم نهایتا می خواهد ما را به این پرسش برساند که چه دلیلی وجود دارد بر اینکه نظام موجود، نظام اکمل است؟ ما مشابه آن را هرگز ندیده ایم تا بتوانیم نسخه فعلی جهان را با آن مقایسه کنیم.(۱۲) به طور کلی پیش از آنکه این جهان ساخته شود ما چه می دانیم شاید سازنده آن، جهان را بارها آزمایش کرده تا توانسته سرانجام چنین محصول را بیافریند.(۱۳)
پاسخ:
این اشکال از آنجا ناشی می شود که هیوم از حدود کاربرد «برهان نظم» غافل است. او پنداشته همه مسائل الهیات را از یک برهان استنناج می کنند و آن «برهان نظم» است.(۱۴) هیوم باید به این نکته توجه می کرد که در بررسی براهین خداشناسی، هر برهانی محدوده مشخصی از معارف را راجع به خداوند متعال شامل می شود.
هیوم در این اشکال، بین «دلالت برهان نظم» و «اکمل بودن نظام موجود» تلازم برقرار کرده است؛ در حالی که «اکمل بودن نظام» ربطی به «برهان نظم» ندارد. رسالت این برهان بیش از این نیست که ثابت کند وجود هدف در جهان و امتناع پیدایش یک دستگاه کوچک مانند چشم از طریق تصادف، گواه بر این است که در مبدأ جهان علم و قدرت وجود دارد و فاعل دانا و توانایی جهان را پدید آورده است. حالا خواه اکمل و بی عیب و نقص بودن فعل او ثابت شود یا نشود. هرگز برهان نظم اثبات وصف فعل او (اکمل بودن) را بر عهده نگرفته است.(۱۵) در واقع این گونه مسایل با یک سلسله براهین دیگری قابل تحقیق است؛ و فرضا با براهین دیگری قابل تحقیق نباشد و از مسائلی باشد که برای همیشه برای بشر مجهول خواهد ماند، از ارزش «برهان نظم» نمی کاهد.(۱۶)
____________________________________________________________
اشکال: عدم اثبات وحدت خدا، و سایر صفات الهی
هیوم می گوید: چگونه می توان از طریق برهان تمثیلی نظم، وحدت خدا را ثابت نمود؟ بیان تمثیلی مستلزم این نیست که خدا واحد است. انسان های زیادی باهمکاری یکدیگر خانه یا کشتی و ماشینی را می سازند؛ چرا نتوان فرض نمود که خدایان متعدّدی با روی هم قرار دادن علم، طرح و ابتکارشان، چنین جهانی را ساخته باشند؟ اتّفاقا چنین فرضی شباهت بیشتری با مصنوعات بشری دارد.(۱۷) علاوه بر آن، این برهان دلالتی بر صفات کمالیه ای که خداپرستان به خداوند نسبت می دهند، مانند عدالت و رحمانیت و... ندارد.(۱۸)
پاسخ:
اشتباه هیوم در اینجا این است که پنداشته است کسانی که خداوند را کمال مطلق و لایتناهی دانسته اند با اتکاء به «برهان نظم» چنین اعتقادی یافته اند.(۱۹)
همان طور که در پاسخ اشکال پیشین نیز گفتیم، این فیلسوف انگلیسی تصوّر کرده مقصود از برهان نظم، اثبات خدای جامع همه کمالات و صفات کمالیه است. در حالی که برهان نظم غیر از اثبات ناظمی با شعور و دانا، صفت دیگری را برای او ثابت نمی کند. [اثبات] اینکه آیا این ناظم واجب است یا ممکن؟ واحد است یا کثیر؟ محدود است یا نامحدود؟ از عهده این برهان خارج است.(۲۰)
__________________________________________________________
اشکال: مساله بلاها و شرور
هیوم گفته است: در طبیعت، حوادث ناخوشایندی وجود دارد؛ مانند طوفان ها و زلزله ها و دیگر بلایای طبیعی که با مسأله نظم جهان و حکمت آفریدگار سازگاری ندارد.(۲۱)
اشکال: مستلزم تشبیه و انسان وارگی
علاوه بر اشکالات فوق، هیوم به پیامدهای «برهان تمثیلی نظم» می پردازد و چنین نتیجه می گیرد که: اولا «استدلال تمثیلی نظم» مستلزم «متناهی» بودن صفات خدا می گردد؛ چون علّت باید با معلول سنخیّت و مطابقت داشته باشد، و معلول تا جایی که ما می فهمیم نامحدود نیست. هیوم بر این باور است که برهان نظم، علاوه بر این که برای اثبات خدا خیلی ضعیف است، قویا منتج به باور «نظریه انسان وارگی» کامل می شود.(۲۲) انسان وارگی خدا، به معنای متّصف شدن خداوند است به اوصاف انسان، با همان معنا و مفهومی که به انسان متّصف می شوند. بدیهی است که چنین اتصافی در باور دینداران نقص خداوند تلقّی شده، و باطل است.
پاسخ به دو اشکال فوق:
همان طور که پیش از این نیز گفته شد، انتظار از این برهان برای پاسخ گویی به تمام آموزه های توحیدی، انتظار نابجایی است. ما در «برهان نظم» فقط می خواهیم اصل وجود خدایی ذی شعور، عاقل، عالم و قادر را اثبات کنیم؛ امّا اینکه «میزان این شعور و عقل و علم و قدرت چگونه است؟»، به هیچ وجه توسط این برهان قابل اثبات نیست. اثبات صفات ثبوتیه و سلبیه باری تعالی و ارائه حل مسأله شرور، نیاز به براهین و استدلال هایی دارد که در جای دیگری مطرح می شود.
پی نوشت :
۱. مقاله «نقدهای هیوم بر تقریر مبتنی بر تمثیل دلیل برهان نظم و ارزیابی پاسخ های شهید مطهری»، یزدانی، عباس، اصفهان، مجله علمی پژوهشی متافیزیک، دوره جدید، سال دوم، شماره ۵ و ۶، بهار و تابستان ۱۳۸۹، ص ۱۰۷ و ۱۰۸.
۲. پرسش ها و پاسخ ها، آیت الله سبحانی تبریزی، جعفر، قم، انتشارات سیدالشهداء، ۱۳۶۹ هـ.ش، ص ۳۴.
۳. مقدمات فلسفه، واربرتون، نایجل، ترجمه: موسوی، بهجت، تهران، انتشارات جوانه رشد، ۱۳۸۳ هـ.ش، ص ۳۹.
۴. علل گرایش به مادی گری، مطهری مرتضی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۵۷ هـ.ش، چاپ هشتم، ص ۸۵ و ۸۸.
۵. همان، ص ۱۸۸ و ۱۹۰.
۶. مدخل مسائل جدید در علم کلام، آیت الله سبحانی تبریزی، جعفر، قم، انتشارات موسسه امام صادق(علیه السلام)، ۱۳۷۵ هـ.ش، ج ۱، ص ۷۶.
۷. کلام فلسفی، قدردان قراملکی، محمدحسین، قم، نشر وثوق، ۱۳۸۳ هـ.ش، ص ۵۰.
۸. مقاله «نقدهای هیوم بر تقریر مبتنی بر تمثیل دلیل برهان نظم و ارزیابی پاسخ های شهید مطهری»، همان، ص ۱۰۸ و ۱۰۹.
۹. مدخل مسائل جدید در علم کلام، همان، ج ۱، ص ۸۷.
۱۰. همان، ص ۸۹.
۱۱. مقاله «نقدهای هیوم بر تقریر مبتنی بر تمثیل دلیل برهان نظم و ارزیابی پاسخ های شهید مطهری»، همان، ص ۱۰۹.
۱۲. پرسش ها و پاسخ ها، آیت الله سبحانی تبریزی، جعفر، همان.
۱۳. همان.
۱۴. علل گرایش به مادی گری، مطهری مرتضی، همان، ص ۱۹۶.
۱۵. پرسش ها و پاسخ ها، آیت الله سبحانی تبریزی، جعفر، همان، ص ۳۶.
۱۶. مجموعه آثار شهید مطهری، مطهری، مرتضی، تهران، انتشارات صدرا، ۱۳۷۲ هـ.ش، ج ۱، ص ۵۵۰.
۱۷. مقاله «نقدهای هیوم بر تقریر مبتنی بر تمثیل دلیل برهان نظم و ارزیابی پاسخ های شهید مطهری»، همان، ص ۱۱۰.
۱۸. پرسش ها و پاسخ ها، آیت الله سبحانی تبریزی، جعفر، همان، ص ۳۴.
۱۹. علل گرایش به مادی گری، مطهری مرتضی، همان، ص ۱۹۵.
۲۰. براهین اثبات خدا، آیت الله جوادی آملی، عبدالله، قم، انتشارات اسراء، ۱۳۷۸هـ.ش، چاپ سوم، ص ۴۱.
۲۱. پرسش ها و پاسخ ها، آیت الله سبحانی تبریزی، جعفر، همان.
۲۲. مقاله «نقدهای هیوم بر تقریر مبتنی بر تمثیل دلیل برهان نظم و ارزیابی پاسخ های شهید مطهری»، همان، ص ۱۰۹.
منبع: پاسخ به شبهات کلامی/ آیت الله مکارم شیرازی










نظر شما