یکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۹
ایران‌هراسی همچنان در اولویت فعالیت‌های هالیوود

حوزه/ در برخی از آثار مهم سینمای هالیوود در دهه‌های اخیر، مردم انقلابی ایران، انسان‌هایی عقب‌افتاده، خشونت‌طلب و ضد تمدن به تصویر کشیده می‌شوند که نه تنها خطری جدی برای ایالات متحده آمریکا و غرب بلکه تهدیدی بزرگ برای جهان متمدن به شمار می‌روند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، "کاترین بیگلو"، فیلمساز مشهور هالیوود و برنده جایزه اسکار در تازه‌ترین فیلم خود به‌نام"خانه‌ای از دینامیت" روایتی جدید از ایران هراسی را در کانون توجه خویش قرار داده است.

البته از دهه ۱۹۹۰ میلادی به بعد سینمای غرب و به خصوص آمریکا علاوه بر بحث اسلام‌هراسی که از زمان آغازین پیدایش سینما وجود داشت، پدیده ایران‌هراسی را نیز در طرح های اولویت دار خویش قرار داد، به نحوی که فیلم یادشده را می‌توان در همین راستا توصیف و قلمداد کرد.

ماجرای یک فیلم جدید هالیوودی

در این فیلم چنین به تصویر کشیده می‌شود که موشکی از سوی کشوری نامعلوم شلیک شده که به‌تدریج متوجه می‌شوند نقطه‌ای در خاک آمریکا و شهر شیکاگو را هدف قرار داده است. چنانچه این موشک دارای کلاهک هسته‌ای باشد، جمعیتی در حدود ده میلیون نفر را از بین می برد و به همین میزان هم افرادی را مجروح و مصدوم می‌کند. در این میان روسیه و چین از خود رفع مسئولیت کرده و معلوم نیست که کره‌شمالی هم شلیک‌کننده موشک مذکور باشد. پدافند دفاعی هم عمل نمی‌کند و موشک لحظه به لحظه به شیکاگو نزدیک‌تر می‌شود.

در این میان، شخصیت وزیر دفاع آمریکا در این فیلم تنها راه مقابله را هدف‌قراردادن نقاط مختلف نظامی و اقتصادی دشمنان آمریکا دانسته و یک مشاور نظامی، دفترچه‌ای در مقابل رئیس‌جمهور قرار می‌دهد که در آن سه نوع پاسخ محدود و بازدارنده و گسترده به چشم می‌خورد؛ پاسخ‌هایی که می‌تواند به جنگ وسیع هسته‌ای و کشته‌شدن صدها میلیون انسان بینجامد.

رئیس‌جمهور در تصمیم‌گیری مردد است، او یک‌دقیقه فرصت فکرکردن می‌خواهد، درحالی‌که فقط دو دقیقه تا برخورد موشک با شیکاگو وقت هست.

آمریکای صلح‌طلب در خطر جنگ‌طلبان!

فیلمساز در این اثر، ایالات متحده را کشوری مظلوم و مشتاق زندگی و خانواده و صلح به تصویر می‌کشد به نحوی که رئیس‌جمهورش با بازی "ادریس البا"، اهل ورزش و تعامل با ورزشکاران نوجوان و فرمانده اتاق وضعیت کاخ‌سفیدش با بازی "ربکا فرگوسن"، مادری متعهد است که تا صبح بالای سر کودک تب‌دارش بیدار بوده و سپس راهی محل فرماندهی می‌شود. همچنین مشاهده می کنیم که یکی از اعضای مهم اتاق وضعیت در آستانه ازدواج قرار دارد، معاون امنیت ملی آمریکا به همسر باردارش فکر می‌کند، رئیسش در حال عمل جراحی است و...

در عین حال در ادامه فیلم متوجه می شویم که چین به برگزاری مانورهای گسترده ارتش خود روی آورده، زیردریایی‌های روسیه پنهان شده‌اند، ایران نیروهای نیابتی‌اش را در منطقه تقویت کرده و حتی پاکستان به نیروهای ارتش خود آماده‌باش کامل داده است.

قلب واقعیت در فیلم‌های آمریکایی

به تعبیر استاد سعید مستغاثی، منتقد و تحلیلگر مطرح سینما، تصویری که فیلم "خانه‌ای از دینامیت" و بسیاری دیگر از فیلم‌های هالیوودی از این جنس به مخاطب خود نشان می‌دهند تلاش برای القای این مساله است که سران کاخ سفید همواره به دنبال صلح در جهان هستند و دیگران علیه ایالات متحده در پیِ طرح جنگ و یا دسیسه چینی می‌باشند و حال آن که واقعیت امر چیز دیگری است چه آن که آمریکا هم اکنون دارای بیش از ۸۰۰ پایگاه نظامی در اقصی نقاط دنیاست و برپایه آمارها تنها بعد از جنگ جهانی دوم بیش از صد بار کشورها و سرزمین‌های دیگر را مورد تجاوز خود قرار داده که یکی از آخرین آن‌ها، حمله متجاوزانه و گستاخانه به مراکز هسته‌ای ایران بوده است.

تهدید همیشگی "دیگران" در سینمای هالیوود

وی همچنین می افزاید: در واقع سینمای آمریکا از همان دوران صامت، مردم و مسئولین آمریکایی را افرادی صلح‌طلب و محق و تحت ستم نشان می داد که ناگزیر و برای دفاع از خود وارد هر جنگی شده و می‌شوند. از همان زمان که "دیوید وارک گریفیث" مشهور به پدر سینما، در فیلم "تولد یک ملت" (۱۹۱۵)، سیاهپوستان را افرادی شرور و خبیث نشان داد که به سفیدپوستان حمله برده و درصدد کشتار آنها هستند، اما گروهی به نام "کوکلوس کلان" (از خشن‌ترین و جنایتکارترین فرقه‌های تاریخ آمریکا که سیاهپوستان را زنده می‌سوزاندند) به کمک سفیدپوستان آمده و در دوربین گریفیث، سیاهپوستان به‌اصطلاح شرور را نابود می‌کردند!

این درحالی ‌است که در واقعیت، همین سفیدپوستان آمریکایی، سیاهپوستان یادشده را از شهرها و دیارشان در آفریقا به زنجیر بردگی کشیده و همچون حیوان به تجارت آنها پرداخته و ظلم‌های بی‌حدوحصر در حقشان روا داشتند، چنانچه بنا به نوشته‌های خود آمریکایی‌ها، طی این پروسه تجارت برده بیش از ۲۰۰ میلیون سیاهپوست قربانی شدند.

روایت سازی برای توجیه جنایات جنگی

مستغاثی همچنین خاطرنشان می کند: در سینمای آمریکا و هالیوود، غیرآمریکایی‌ها همواره در قامت "دیگران" (Others) به تصویر کشیده می‌شوند؛ عناصری که گویی بی‌وقفه، این آمریکایی‌های صلح‌طلب و سربه‌زیر را تهدید می‌کنند. در نتیجه، این قبیل آثار چنین نتیجه‌گیری می‌کنند که آمریکایی‌ها ناگزیر به آغاز جنگ و درگیری با آنها هستند تا بدین وسیله خود را نجات دهند. در واقع می‌توان گفت چنین توجیهاتی در بستر هنر و سینما، به ظریف‌ترین اشکال خود صورت می گیرد و برای کار البته از بهترین سناریونویسان به منظور تحقق اهداف مدنظر استفاده می‌کنند.

مستغاثی در بخش دیگری از سخنان خود ادامه می دهد: در این میان ایران و ایرانی‌ها گذشته از دارا بودن عناصر پدیده ناظر به "دیگران"، تقریبا حدود ۵۰ سال (پس از پیروزی انقلاب اسلامی) است که بنا به اذعان و گفته‌های بارها و بارها تکرارشده مقامات آمریکایی و مشاوران‌شان و همچنین ناظران سیاسی و تئوریسین‌ها، منافع آمریکا را به خطر انداخته است. چگونه؟

بی شک ایرانی‌ها هیچ‌گاه به داخل خاک آمریکا تجاوز نکردند، همچنان که هیچ زمانی به هیچ کشور و سرزمین دیگری هم هجوم نبردند و همواره خود در معرض هجوم و تجاوز به خاک بوده‌اند و حتی در نزدیکی آمریکا هم حضور نداشته‌اند، نه ناو و هواپیمای جنگی فرستادند و نه پایگاهی زدند. برخلاف ایالات متحده آمریکا که تقریبا دور تا دور ایران را با پایگاه‌های نظامی‌اش محاصره کرده است.

اما آنچه مد نظر آمریکایی‌ها از به‌خطرافتادن منافع‌شان در جهان است، اولا سرنگونی رژیمی در ایران توسط ملت ایران به‌وسیله انقلاب اسلامی بود که نوکر آمریکا و به قول خودشان ژاندارم آمریکا در منطقه غرب‌آسیا محسوب می‌شد و غارت از این سرزمین‌ها را برای اربابش نمایندگی می‌کرد؛ و ثانیا جلب‌توجه مردم دنیا به این‌که قرار نبوده و نیست که آمریکا مانند دوران برده‌داری و نسل‌کشی سرخپوستان، بازهم به قتل و غارت دیگران بپردازد و کسی در دنیا نباشد که در مقابلش بایستد. در همین مسیر بود که انقلاب اسلامی از نهضت‌ها و جنبش‌های آزادیبخش به‌خصوص در فلسطین و علیه اسرائیل (متحد استراتژیک آمریکا) حمایت کرد و همه اینها یعنی به‌خطرانداختن منافع آمریکا، یعنی درواقع به‌خطرانداختن دست‌اندازی آمریکا به سراسر دنیا.

نگاهی فهرست‌وار به برخی آثار ضدایرانی

فیلم‌هایی همچون "بدون دخترم هرگز" (برایان گیلبرت ــ ۱۹۹۱)، "سنگسار ثریا" (سیروس نورسته ــ ۲۰۰۸)، "تهران من، حراج" (گراناز موسوی ــ ۲۰۰۹)، "پرسپولیس" و "خورشت آلو با مرغ" (هردو ساخته مرجان ساتراپی و ونسان پارونو در سال‌های ۲۰۰۷ و ۲۰۱۱)، "تقاطع" (وین کریمر ــ ۲۰۰۹)، "اورشلیم: شمارش معکوس" (هارولد کرانک ۲۰۱۱)، "سقوط کاخ سفید" (رولند امریش ــ ۲۰۱۳)، "آرگو "(بن افلک ــ ۲۰۱۲) که جوایز اسکار بهترین فیلم و کارگردانی را هم دریافت کرد و ...؛ و سریال‌هایی همچون "خانم وزیر"، "رسوایی" و فصل سوم سریال" میهن" و فصل هشتم سریال" ۲۴ "ازجمله این آثار بودند که تقریبا در تمامی آنها مردم انقلابی ایران، آدم‌هایی عقب‌افتاده و خشونت‌طلب و ضد تمدن تصویر می‌شدند که گویا جهان متمدن را تهدید کرده‌اند؛ و بالاخره در فیلمی همچون"تاپ گان: ماوریک" (جوزف کوشینسکی ــ ۲۰۲۲) ارتش آمریکا به این کشور و مردمش که منافع آمریکا را به خطر انداخته و در حال غنی‌سازی اورانیوم برای ساختن بمب اتمی بودند حمله نظامی کرده و سایت‌های هسته‌ای آن را مورد هجوم قرار داد.

جنگ افروزی علیه ایران، چرا و چگونه!؟

جامعه‌شناسان تقریباً همه فیلم‌های ضدایرانی هالیوود را نمود بارز نظریه "ساموئل هانتینگتون" موسوم به "برخورد تمدن‌ها" می‌دانند، نظریه‌ای که معتقد است پس از جنگ سرد، تفاوت‌های فرهنگی و مذهبی، دلیل اصلی جنگ و درگیری در دنیا است، نه تفاوت‌های سیاسی، ایدئولوژیک و یا اقتصادی.

اوج هالیوودیسم را می‌توان در فیلم "روبوکاپ" یا "پلیس آهنی" محصول سال ۲۰۱۴ میلادی مشاهده کرد. این فیلم به بهترین شکل ممکن، پروپاگاندای آمریکایی علیه ایران را نشان می‌دهد. داستان "روبوکاپ" در سال ۲۰۲۸ اتفاق می‌افتد، زمانی که شرکت چندملیتی "اومنی‌کورپ" در مرکزیت فناوری ساخت روبات قرار دارد. محصولات این شرکت در خارج از آمریکا سال‌هاست که در ارتش استفاده می‌شود. صحنه آغازین فیلم در قالب یکی از تبلیغات اومنی‌کورپ، نشان می‌دهد که واشنگتن تمام تهران را اشغال کرده است.

گزارش از: سیدمحمدمهدی موسوی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha