به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری حوزه، روزهای پایانی سال میلادی اگر چه در یک فضای سرد خشک و خاموش می گذرد اما مردم بسیاری از مناطق جهان از سوریه و غزه و لبنان گرفته تا سودان به دلیل جنگ های تحمیلی آمریکا و رژیم صهیونیستی با همکاری اذنابش در مناطقه مختلف جهان در سختی و مشقت و آوارگی می گذرد.
ادامه جنگ در غزه ، آتش بس شکننده در لبنان حملات وحشیانه علیه شیعیان سوریه و تجاوزات پی در پی رژیم صهیونیستی در کرانه باختری از جمله آتش افروزی های آمریکا در جهان در روزهای پایانی سال میلادی است.
«عباس الزیدی» کارشناس رسانه ای عراق طی یادداشتی به پیش بینی جنگ های آینده آمریکا در سال ۲۰۲۶ پرداخته است:
اولویتهای جنگی ترامپ در سال ۲۰۲۶....؟؟ ترامپ و جاهطلبی هایی مرتبط با نبرد خیبر در سال ۶۳۰ میلادی
آمریکا در حال حاضر در گیر انواع جنگها در جبهههای مختلف است و در حال رقابت با زمان برای جلوگیری از ظهور یک قدرت به عنوان رقیب یا اتحادی است که بتواند جایگاه رهبری آن را در دنیا از بین ببرد، بنابراین، سخت تلاش میکند تا از ظهور یک جهان چندقطبی جلوگیری کند.
این جنگها محصول آن لحظه یا امروز نبودند، بلکه مراحل مختلفی را طی کردند. بدیهی است که باید سازوکارهایی برای مدیریت آن جنگها و جبههها ایجاد شود و از جمله مهمترین این سازوکارها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
آنها اولویت را به حل سریع مشکل با هزینه پایین میدهند. برای جلوگیری از خارج شدن کنترل اوضاع یا شکست خود، قوانین درگیری خود را وضع میکند.
تاکتیکهای آنها با عناصر مختلفی از جمله انعطافپذیری، فریب، ارعاب، تطمیع، دروغ، ریا، جعل حقایق و گمراه کردن افکار عمومی مشخص میشود. ادعا میکنند که صلح را گسترش میدهیم در حالی که آتش جنگ ها را شعلهور میکنند و برای تداوم کشتار و ویرانی تلاش میکنند و ادعا میکنند که با تروریسم مبارزه میکنند در حالی که سازمانهای تروریستی ایجاد میکنند.
نقشها و وظایف در جبههها و بر اساس اهدافشان، گاهی به نیروهای خودی و گاهی به عواملشان (کشورها، اتحادها، سازمانهای تروریستی، عوامل محلی، شرکتهای امنیتی و مزدوران) توزیع شده است. هیچ هدف، سیستم یا پروژهای را بدون ارائه جایگزینی، چه نظامی، اقتصادی، ایدئولوژیک، فرهنگی یا اجتماعی، رها نمیکنند.
آمریکا تمام شرکای خود را در جنگهای اخیرش، چه در اوکراین، غزه، لبنان، سوریه یا ایران، دخیل دانسته و تهدید کرده که نقش آنها را افشا خواهد کرد.
و از همه مهمتر در نهایت، همه را هدف قرار میدهد و برای تضعیف همه، از جمله شرکای خود، تلاش میکند تا هیچ رقابتی را تضمین نکند و بدین ترتیب هژمونی خود را بر همه نظامها و مردم جهان گسترش دهد و آنها را به بردگی بکشد.
از جمله اولویتهای آمریکا، به منظور ایجاد این هژمونی به ترتیب: منطقة غرب آسیا، آسیای میانه، روسیه، آمریکای لاتین، آفریقا، چین، اتحادیه اروپا است.
در هر یک از این مناطق، تمرکز اصلی بر منابع طبیعی، از جمله انرژی، و از همه مهمتر، بر خطوط دریایی، تنگهها و مسیرها است.
منطقه خاورمیانه
این منطقه از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است و شاید امروزه قلب جهان باشد، همانطور که پیش از این اوراسیا قلب جهان نامیده میشد. این منطقه برای واشنگتن یک اولویت است و در میان مناطق مورد علاقهاش جایگاه بالایی دارد، زیرا به امنیت اسرائیل مربوط میشود و شامل بزرگترین و فراوانترین ذخایر نفت و گاز جهان، بزرگترین بازار تجاری و حضور سرمایههای کلان محرک اقتصادی است. اهمیت دیگری نیز در رابطه با تأثیر صفبندیها و اتحادهای کشورهای منطقه بر ایجاد اردوگاهها و رقابتهای جهانی مربوط می شود.
ترامپ ضربالاجل تا ۲۰۲۷ را برای تحقق جاهطلبی خود برای تغییر شکل منطقه تعیین کرده است، اقدامی که نشاندهندهی معکوس کردن تاریخ و باورهای مربوط به نبرد خیبر در سال ۶۳۰ میلادی است. ترامپ، به عنوان یک صلحطلب، به دنبال ادغام مجدد اسرائیل در جهان اسلام طبق مفاد توافقنامهی ابراهیم است، همانطور که دکتر کوبی باردا، محقق تاریخ سیاسی و ژئواستراتژی آمریکا در موسسهی فناوری هولون (HIT) در اسرائیل، بیان کرده است و این به معنای نابودی کامل اسلام، با تمام عقاید، قرآن و پیامش، و هدف قرار دادن آشکار اسلام اصیل محمدی است.
این بازه زمانی با جاهطلبیهای نتانیاهو و شرایطی که با آن مواجه است، در تضاد است، چرا که او به دنبال گشودن جبههها و جنگها به عنوان راهی برای فرار از پیگرد قانونی و اجتناب از فشارهای داخلی است.
آتشبس فعلی در غزه که رژیم اشغالگر به آن پایبند نبوده است، تجاوز صهیونیستی به لبنان و اشغال آشکار سرزمینهای سوریه ، همه اینها با توافق آشکار نتانیاهو، ترامپ و بسیاری از رژیمهای منطقه و جهان، علیرغم مواضع ریاکارانه و فریبکارانهای که علناً برای گمراه کردن افکار عمومی نشان میدهند، اتفاق میافتد.
نتانیاهو در حال بررسی حل مسئله منطقهای و به دست گرفتن کنترل آن در سال ۲۰۲۶است و ترامپ ممکن است به دلیل جاهطلبی شخصی خود (به عنوان یک صلحطلب) و پیگیری هدف «اول آمریکا» و همچنین فشار لابی صهیونیستی در واشنگتن، به این امر متقاعد شده باشد.
این امر، تجاوز آمریکایی-اسرائیلی علیه همه کشورهای محور مقاومت، از جمله ایران، را محتملترین سناریو در آغاز سال ۲۰۲۶ میکند. اسرائیل قصد دارد مسائل لبنان، سوریه و غزه را در سه ماه اول سال جدید حل کند و پس از آن واشنگتن تجاوز خود را علیه ایران آغاز خواهد کرد.
دلیل دیگر برای تسریع تجاوز علیه ایران، عنصر زمان و تمایل به جلوگیری از تقویت قابلیتهای دفاعی و موشکی ایران، از جمله بازدارندگی غیرمتعارف، یا پیشبرد اتحادهای نظامی است که مانع تجاوز شود.
آنچه اسرائیل در حال حاضر انجام میدهد، معادل یک جنگ یکجانبه علیه فلسطین (غزه، کرانه باختری و جنین)، لبنان و سوریه با حمایت بیسابقه آمریکا است. این یک جنگ بیپایان برای تحلیل بردن تواناییها تا زمان فرا رسیدن ساعت صفر برای یک جنگ بزرگ و فراگیر است.
درست است که اسرائیل ظرفیت گشودن بیش از یک جبهه را ندارد، اما با مداخله مستقیم آمریکا، قادر به انجام این کار است و شاید تروئیکای ناتو نیز شریک آن باشد. طبیعتاً این موضوع برای محور مقاومت تعجبآور نیست.
این پروژه با عوامل متعددی روبرو است که میتواند منجر به شکست شود و عواقب وخیمی برای استکبار جهانی و صهیونیسم خواهد داشت. از جمله مهمترین این عوامل عبارتند از:
این یک جنگ تمام عیار علیه هسته اصلی اسلام به طور کلی است و استفاده از نمادهای تاریخی واضح مانند نبرد خیبر، که جهان اسلام و نه فقط جهان عرب را تحریک و بسیج میکند.
رژیمهایی که در این پروژه مشارکت دارند و با آن همسو هستند، توسط مردم خود شرمنده خواهند شد و این میتواند منجر به تحولات قابل توجهی در خلیج فارس، اردن، ترکیه و کشورهای دیگر شود.
بنابراین، به دلیل این نگرانیها، عربستان سعودی مشتاق است که راه حل دو کشور را بهانهای برای پیوستن علنی به توافقنامههای ابراهیم و دستیابی به عادیسازی کامل روابط قرار دهد.
اتفاقاً، این امر، همانطور که برای امارات متحده عربی اتفاق افتاد، با پیوستن این کشور به توافقنامههای ابراهیم، ابتدا دور زده خواهد شد و پس از آن واشنگتن برای دستیابی به راه حل دو کشور تلاش خواهد کرد.
رقابت برای آینده و رهبری منطقه با اسرائیل در حال تلاقی است، همانطور که بین ترکیه و اسرائیل و همچنین بین ترکیه و عربستان سعودی، علیرغم مشوقهایی که در سفر اخیر محمد بن سلمان به واشنگتن ارائه شد، این رقابت وجود دارد.
برای آمریکا غیرممکن است که رهبری منطقه را در آینده به نفع عربستان سعودی و به قیمت از دست دادن اسرائیل رقم بزند، و این امر از طریق معامله برای هواپیماهای F۳۵ اصلاحشده و نسخه کوچکشده یا حتی در سطح پروژههای هستهای با توجه به اینکه عربستان سعودی در پروژه اسرائیل بزرگ و استقرار مجدد یهودیان در شرق حجاز (چاههای نفت) گنجانده شده است ، آشکار است.
همچنین بین قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی رقابت وجود دارد و واشنگتن مشتاق است ثبات این منطقه نفتخیز را چه در صلح و چه در جنگ حفظ کند تا از بحرانهای جهانی انرژی جلوگیری کند، جریان آن را تضمین کند و موفقیت تحریم گاز و نفت روسیه و ایران را تضمین کند.
تجاوز مستقیم علیه ایران و محور مقاومت، قمار بزرگی است که میتواند جهان را درگیر یک جنگ جهانی کند یا به بروز درگیریهایی مانند آنچه در هنگ کنگ، کشمیر یا بین دو کره و غیره رخ داد، دامن بزند.
از همه مهمتر، تجاوز ۱۲ روزه علیه ایران و توسعه متعاقب قابلیتهای آن، همراه با قابلیتهای کشورهای محور مقاومت و اهرمهایی که در اختیار دارند، به وضوح موازنه قدرت عظیمی را که ایران و متحدانش در اختیار دارند، آشکار کرد. این امر به ویژه در صورتی صادق است که ایران بر عامل زمان، پشتکار و دامنه و مدت جنگ تکیه کند، که ما قاطعانه معتقدیم دشمنانش نمیتوانند در برابر آن مقاومت کنند. این ممکن است آخرین جنگی باشد که اسرائیل و آمریکا به راه خواهند انداخت.
جنگ خیبر توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در سال هفتم هجرت علیه یهودیان پس از آنکه عهد و پیمان خود را شکستند، با کفار قریش برای از بین بردن رسول خدا توطئه کردند و در تحریک قبایل علیه مسلمانان نقش داشتند، رهبری شد.
این امر به گسترش اسلام در سراسر منطقه و جهان کمک کرد و بر اعتبار مسلمانان افزود. قهرمان این حماسه، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) بود، زمانی که مرحب، یکی از شوالیههای بزرگ یهود، را کشت و دروازه معروف قلعه خیبر را که چهل شوالیه قادر به کندن آن نبودند، از ریشه کند. در آن زمان، رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «فردا پرچم را به دست مردی خواهیم داد که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست دارند؛ مردی که به پیش میتازد و فرار نمیکند حیدر کرار است».
انتهای پیام/










نظر شما