چهارشنبه ۱۰ دی ۱۴۰۴ - ۲۳:۰۵
قلب قرآن تا قلب میدان؛ الگوی استکبارستیزی در مکتب حاج‌قاسم

حوزه/ پژوهشگر حوزوی با اشاره به آیه ۱۴۱ سوره نسا گفت: شهید سلیمانی مصلحت را حفظ اصول با روش‌های منعطف می دانست، نه حذف اصول برای کاهش هزینه کوتاه‌مدت. از دیدگاه ایشان، عقلانیت یعنی حفظ اصول با روش درست، نه کنار گذاشتن اصول برای راحتی. خط قرمز برای این شهید والامقام روشن بود. می گفت «ما با کسی که می‌خواهد بر ما سلطه داشته باشد، معامله نمی‌کنیم.»

خانم مهین قربانی طلبه و پژوهشگر سطح ۴ مدرسه علمیه تخصصی رکن الهدی کرمان، در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری حوزه در کرمان، به تحلیل مبانی قرآنی و عملی «استکبارستیزی» در اندیشه و سیره سردار سپهبد حاج‌قاسم سلیمانی پرداخت.

وی در این گفتگو با تمرکز بر آیات قرآن و سخنان شهید سلیمانی، به تبیین این موضوع پرداخت که استکبارستیزی در نگاه ایشان، فراتر از یک شعار، به معنای «مقاومت فعال، عقلانی و مسئولانه» در برابر ساختارهای سلطه جهانی بود.

متن کامل این مصاحبه به شرح زیر است؛

کدام آیه، استکبارستیزی حاج‌قاسم را بهترین توصیف می‌کند؟

اگر بخواهیم تنها یک آیه را به‌عنوان توصیف‌گر روح حاکم بر استکبارستیزی سردار سلیمانی انتخاب کنیم، آیه ۷۵ سوره نساء جایگاه ویژه‌ای دارد «وَ مَا لَکمُ‏ لَا تُقَاتِلُونَ فیِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ الَّذِینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَ اجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ وَلِیًّا وَ اجْعَل لَّنَا مِن لَّدُنکَ نَصِیرًا». این آیه دعوت به سوی جهاد بر اساس تحریک عواطف انسانی می‏کند و می‏گوید، چرا شما در راه خدا و در راه مردان و زنان و کودکان مظلوم و بی‏دفاعی که در چنگال ستمگران گرفتار شده‏اند مبارزه نمی‏کنید آیا عواطف انسانی شما اجازه می‏دهد که خاموش باشید و این صحنه‏های رقت بار را تماشا کنید. آیه شریفه تحریک و تهییجی است برای تمامی مؤمنین، چه آنهایی که ایمانشان خالص است و چه آنهایی که ایمانشان ضعیف و ناخالص است، اما آنهایی که ایمانشان خالص و دلهایشان پاک است، برای به حرکت در آمدنشان به سوی قتال همان یاد خدای عز و جل کافی است، تا برای اقامه حق، و لبیک گفتن به ندای پروردگارشان، و اجابت دعوت او، به پا خیزند. آیه، مبارزه را نه صرفاً نزاع قدرت، بلکه دفاعِ فعال از مستضعفان در برابر ساختارهای سلطه‌گر تعریف می‌کند. کنش حاج‌قاسم نیز دقیقاً در همین چارچوب قابل فهم است؛ نه جنگ‌طلبی ایدئولوژیک، بلکه مداخله مسئولانه برای جلوگیری از تبدیل ملت‌ها به قربانیان نظم سلطه‌محور جهانی.

استکبارستیزی سپهبد سلیمانی بیش از آنکه نفی «دیگری» باشد، اثبات حق حیات، امنیت و کرامت برای جوامع آسیب‌پذیر منطقه بود. سردار سلیمانی در تبیین فلسفه حضورش در میدان، بارها به همین منطق اشاره کرده است. شهیدسلیمانی تصریح می‌کند «ما برای خاک نجنگیدیم، برای دفاع از انسان‌ها جنگیدیم؛ برای اینکه زن و کودک زیر چکمه تروریسم و ظلم له نشوند.»

در این نگاه، استکبارستیزی نه یک نزاع انتزاعی، بلکه پاسخی اخلاقی و انسانی به ظلم ساختاری است. حاج‌قاسم دقیقاً با همین منطق، حضور خود در میدان‌های منطقه را توضیح می‌داد: «ما اگر در سوریه و عراق ایستادیم، برای خاک نبود؛ برای این بود که انسان‌ها زیر بار ظلم و جنایت له نشوند.»در این چارچوب، استکبارستیزی او ریشه در تکلیف دینیِ دفاع از مستضعفان داشت. او سربازی بود که چهل سال هر شب با پوتین می خوابید و فرماندهی نبود که خود بخوابد و به نیرویش بگوید«برو» بلکه خودش می رفت و به بقیه می گفت «بیایید».

از نگاه سردار سلیمانی ، استکبار یک دولت بود یا یک سیستم جهانی؟

قرآن، در سوره قصص آیه ۴ استکبار را یک «روحیه و ساختار» معرفی می‌کند، نه صرفاً یک نام جغرافیایی «إِنَّ فِرعَونَ عَلا فِی الأَرضِ… إِنَّهُ کانَ مِنَ المُفسِدینَ». فرعون در قرآن، نماد سیستم سلطه‌گر است. حاج‌قاسم نیز دقیقاً با همین فهم قرآنی سخن می‌گفت؛ سردار سلیمانی استکبار را صرفاً یک کشور خاص نمی‌دانست، بلکه آن را یک نظم سلطه‌گر جهانی تلقی می‌کرد. که ویژگی‌های آن عبارت بود از: تمرکز نامتوازن قدرت سیاسی و نظامی؛ تحمیل اراده از طریق جنگ، تحریم و بی‌ثبات‌سازی؛ استفاده ابزاری از مفاهیمی مانند دموکراسی و حقوق بشر.

از این منظر، آمریکا نماد کارکردی و تجسم این سیستم است. به همین دلیل، مواجهه شهید سیستمی و ساختاری بود، نه احساسی و واکنشی. سردار سلیمانی در یکی از سخنان صریح خود می‌گوید «آمریکا فقط یک کشور نیست؛ یک تفکر است. تفکری که می‌خواهد همه دنیا تابع اراده‌اش باشند.»این جمله نشان می‌دهد که مواجهه او، متوجه منطق سلطه بود، نه صرفاً یک بازیگر جغرافیایی. از همین رو، همواره از واژه «جبهه استکبار» استفاده می‌کرد. حاج قاسم ، استکبار را شبکه‌ای فراتر از مرزها می‌دید که محور مقاومت را هدف قرار داده و از گروه‌های تروریستی برای سلطه استفاده می‌کند. این دیدگاه در سخنان همرزمانش نیز تأیید شده که ایشان را نماد مبارزه با هژمونی جهانی توصیف می‌کنند.

عملیات‌های شهید سلیمانی چه نمونه‌ای از مقاومت فعال (نه فقط حرف) در برابر آمریکا و اسرائیل بود؟

تمایز اصلی حاج‌قاسم با بسیاری از گفتمان‌های ضداستکباری، ترجمه ایده به عمل مؤثر بود. نمونه‌های بارز آن: توقف پروژه فروپاشی دولت‌های منطقه (عراق و سوریه)؛ قطع زنجیره «امنیت اسرائیل از طریق ناامنی پیرامونی»؛ایجاد بازدارندگی نامتقارن در برابر حضور نظامی آمریکا بود.

این اقدامات، بدون ورود به جنگ مستقیم کلاسیک، معادله قدرت را تغییر داد و نشان داد که مقاومت می‌تواند هم عقلانی باشد و هم مؤثر. سردار سلیمانی بارها تأکید می‌کرد که مقاومت اگر به عمل نینجامد، به شعار تقلیل می‌یابد. از منظر وی مقاومت یعنی ایستادن در میدان، نه فقط حرف زدن در پشت تریبون . عملیات‌های او در عراق و سوریه دقیقاً در همین چارچوب تعریف می‌شد. نه جنگ مستقیم با آمریکا؛ بلکه برهم زدن معادلات میدانی‌ای که آمریکا و اسرائیل بر آن تکیه داشتند. عملیات شهید سلیمانی نمونه‌های عملی مقاومت فعال بودند، مانند حمایت از حزب‌الله در جنگ ۳۳ روزه که منجر به زدن ناو ساعر ۵ اسرائیلی با موشک C-802 شد. او در عراق و سوریه با تشکیل حشدالشعبی، داعش را شکست داد و حضور آمریکا را محدود کرد. این اقدامات نه واکنشی، بلکه پیش‌دستانه بودند و قدرت دفاعی منطقه را تقویت کردند.

سردار سلیمانی چگونه بین مبارزه با استکبار و دشمنی با ملت‌ها یا ادیان تفاوت قائل می‌شد؟

یکی از شفاف‌ترین مواضع اخلاقی سیاسی سردار سلیمانی، تفکیک میان «دشمن سیاسی» و «انسان» بود. حاج‌قاسم به‌روشنی میان «حاکمیت‌های سلطه‌گر» و «ملت‌ها» تفکیک قائل بود. محور مقاومت را فراجغرافیایی و فرا مذهبی تعریف می‌کرد . شواهد فراوانی وجود دارد، از جمله؛ همکاری عملی که با مسیحیان، ایزدی‌ها و اهل‌سنت منطقه داشت؛ دفاع از بغداد و اربیل را هم‌زمان پیگیری می کرد؛ زبانش زبان کرامت انسانی بود، نه نفرت هویتی.

از منظر شهید سلیمانی ، استکبارستیزی ضد انسان نیست؛ ضد سلطه بر انسان است. قرآن کریم در سوره ممتحنه می فرماید:«لا یَنهـاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَم یُقاتِلوکُم فِی الدّینِ… أَن تَبَرّوهُم وَتُقسِطوا إِلَیهِم» (ممتحنه/۸). حاج‌قاسم دقیقاً به این مرز پایبند بود. می‌گفت: «ما با هیچ ملتی دشمن نیستیم؛ دشمن ما ظلم و اشغال است، نه مردم.» به همین دلیل، دفاع او شامل شیعه و سنی، مسلمان و مسیحی، عرب و کرد می‌شد. این رویکرد، کاملاً با اخلاق قرآنی همخوان بود.

تروریست‌های تکفیری را چگونه به عنوان ابزار استکبار شناسایی و خنثی می‌کرد؟

تحلیل حاج‌قاسم از تروریسم تکفیری، تحلیلی ساده‌انگارانه نبود. این گروه‌ها را فاقد توان دولت‌سازی مستقل؛ وابسته به شبکه‌های اطلاعاتی، مالی و رسانه‌ای خارجی؛ و ابزار «جنگ نیابتی کم‌هزینه» برای قدرت‌های بزرگ می‌دانست.

خنثی‌سازی آن‌ها نیز صرفاً نظامی نبود، بلکه ترکیبی از اقدام میدانی، انسجام اجتماعی و تقویت دولت‌های محلی بود. سردار سلیمانی تحلیل دقیقی از تروریسم تکفیری داشت. وی داعش را ساخته دست مردم منطقه نمی دانست؛ بلکه آن را پروژه‌ای می دانست که اتاق‌های فکر آن بیرون از منطقه طراحی شده‌اند ، برای نابودی اسلام و محور مقاومت. که توسط آمریکا و اسرائیل حمایت می‌شوند به همین دلیل، مبارزه با داعش از نظر او فقط حذف یک گروه نبود، بلکه خنثی‌سازی یک ابزار سلطه بود. او بارها هشدار داد که اگر این پروژه متوقف نشود، مرزهای جغرافیایی معنای خود را از دست می‌دهند. لذا با حضور میدانی در عراق پیش از تشکیل حشدالشعبی، توطئه‌های آن‌ها را خنثی کرد و با تجهیز نیروهای محلی، شبکه‌های نیابتی را نابود ساخت. با این رویکرد، تکفیری‌ها را بخشی از استراتژی جهانی استکبار نشان داد.

آیا هزینه‌های سنگین مقابله با استکبار، به عقیده شما، با وعده‌های الهی درباره صبر و پیروزی سازگار است؟

در منطق قرآنی، پیروزی همواره به‌معنای حداقل‌سازی هزینه‌ها نیست. آیه ۱۵۵ بقره تصریح می‌کند که ابتلاء و هزینه، بخشی از مسیر تاریخی مؤمنان است از این منظر، هزینه‌های مقاومت زمانی معنادار است از جمله؛ به حفظ عزت جمعی بینجامد؛ از فروپاشی‌های عمیق‌تر جلوگیری کند؛ امکان آینده‌ای مستقل‌تر را فراهم سازد. پیروزی در این نگاه، «تداوم معنا» است، نه صرفاً پیروزی فوری.

سردار سلیمانی نگاه واقع‌گرایانه‌ای به هزینه‌های مقاومت داشت. راه مقاومت راه راحتی نمی دانست؛ بلکه آن را، راه سرمایه‌گذاری برای عزت می دانست. و تأکید می‌کرد، اگر از هزینه بترسیم، باید برای همیشه زیر سایه تحقیر زندگی کنیم. این نگاه کاملاً با منطق قرآنی صبر و ابتلاء هم‌خوان است؛ صبری که به «معنا» و «آینده» منتهی می‌شود، نه صرفاً رنج بی‌ثمر. شکست‌های آمریکا در عراق (۷ تریلیون دلار هزینه بدون نتیجه) را اثبات آن است. شهادت او نیز جریان مقاومت را تقویت کرد.

چگونه ترس از ابرقدرت‌ها را در دل ملت‌ها به اقتدار و امید تبدیل کرد؟

مهم‌ترین سرمایه نمادین حاج‌قاسم، شکستن اسطوره شکست‌ناپذیری قدرت‌های بزرگ بود. او نشان داد که؛ ابرقدرت‌ها آسیب‌پذیرند، اراده منسجم می‌تواند خلأ تکنولوژی را جبران کند، امید، یک متغیر راهبردی است، نه احساسی. این تغییر ذهنیت، شاید مهم‌تر از هر پیروزی نظامی بود.

یکی از مشهورترین جملات سردار سلیمانی درباره قدرت‌های بزرگ این است که «آمریکا قابل شکست است، اگر ملت‌ها باور کنند». او بارها تأکید می‌کرد که بزرگ‌ترین سلاح استکبار، ترس القایی است، نه قدرت واقعی. با حضور میدانی و نتایج ملموس، این ترس به‌تدریج در ذهن ملت‌ها فرو ریخت و جای خود را به امید و اعتمادبه‌نفس داد. با این نگاه، ترس تاریخی از ابرقدرت‌ها به اعتمادبه‌نفس جمعی تبدیل شد؛ و این شاید مهم‌ترین پیروزی راهبردی او بود.ایشان با عملیات موفق مانند محدود کردن نفوذ آمریکا در عراق و سوریه، ترس از ابرقدرت‌ها را به امید تبدیل کرد و محور مقاومت را قدرتمند ساخت. پیش‌بینی زودهنگام ظهور تکفیری‌ها و شکست آن‌ها، اقتدار را در دل ملت‌ها زنده کرد. نماد جهانی مبارزه شد و جوانان را به سینه سپر کردن ترغیب نمود.

خط قرمز عدم سازش با استکبار در عمل شهید سلیمانی کجا بود و مصلحت‌اندیشی را چگونه تعریف می‌کرد؟

قرآن در سوره نساء سوره ۱۴۱ در این زمینه قاعده روشنی دارد «وَلَن یَجعَلَ اللَّهُ لِلکافِرینَ عَلَی المُؤمِنینَ سَبیلًا» حاج‌قاسم این آیه را خط قرمز خود می‌دانست. خط قرمز حاج‌قاسم، پذیرش سلطه بود، نه گفت‌وگو یا تدبیر. او مصلحت را حفظ اصول با روش‌های منعطف می دانست ، نه حذف اصول برای کاهش هزینه کوتاه‌مدت.به همین دلیل، مذاکره تاکتیکی را نفی نمی‌کرد، اما وابستگی راهبردی را غیرقابل قبول می‌دانست. سردار سلیمانی اهل عقلانیت بود، از دیدگاه وی ، عقلانیت یعنی حفظ اصول با روش درست، نه کنار گذاشتن اصول برای راحتی. خط قرمز او روشن بود. می گفت «ما با کسی که می‌خواهد بر ما سلطه داشته باشد، معامله نمی‌کنیم.» اما این به معنای نفی تدبیر، گفت‌وگو یا انعطاف تاکتیکی نبود؛ بلکه نفی وابستگی و تحقیر بود. سیاست خارجی را با قوت ادامه می‌داد اما طرفداری از آمریکا را خطای راهبردی می‌دانست.

چگونه از تحریم استکبار، فرصتی برای قدرتمندتر شدن داخلی و منطقه‌ای ساخت؟

تجربه تحریم چندین ساله نشان داد که تحریم، اگر با مدیریت فعال همراه شود، می‌تواند به عامل بازآوری قدرت تبدیل شود، نه صرفاً فشار. در مواجهه با تحریم‌ها، سردار سلیمانی نگاه فرصت‌محور داشت. و معتقد بود، تحریم، ما را مجبور کرد روی پای خودمان بایستیم. در میدان، این نگاه به تقویت نیروهای بومی؛ خودکفایی لجستیکی و شبکه‌سازی منطقه‌ای انجامید. قرآن می‌فرماید: «فَإِنَّ مَعَ العُسرِ یُسرًا» (شرح/۵)حاج‌قاسم تحریم را مصداق همین قاعده می‌دانست . در میدان عمل تحریم‌ها را به فرصت تبدیل کرد؛ با تقویت محور مقاومت، ایران را قدرت اول خاورمیانه ساخت و تهدید اسرائیل را خنثی نمود. در سوریه و عراق، بحران‌ها را به نفوذ منطقه‌ای بدل کرد. این رویکرد، وابستگی را کاهش و خودکفایی را افزایش داد.

چگونه میتوان با الگوی حاج‌قاسم روحیه استکبارستیزی را در جوانان زنده نگه داشت؟

یکی از بزرگ‌ترین خطرات، تقلیل استکبارستیزی به شعار بدون عقلانیت و کارآمدی است. اگر نسل جوان آن را غیرعلمی، احساسی و یا فاقد پاسخ به مسائل امروز ببیند، به‌تدریج از آن فاصله می‌گیرد. الگوی حاج‌قاسم می‌آموزد که استکبارستیزی باید عقلانی، اخلاقی و کارآمد و در پی حل مسائل واقعی انسان معاصر باشد. قرآن در سوره صف آیه ۳ اینگونه هشدار می‌دهد «کَبُرَ مَقتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقولوا ما لا تَفعَلون» حاج‌قاسم نیز دقیقاً همین دغدغه را داشت. یکی دیگر از بزرگ‌ترین خطرات ، تلاش استکبار برای منحرف کردن جوانان با هزینه‌های سنگین و حذف روحیه استکبارستیزی از ذهن‌هاست. با الگوی سردار سلیمانی، می‌توان با آموزش تجربیات میدانی، اعتماد به جوانان و تقویت بیداری اسلامی آن را زنده نگه داشت. میدان‌دادن به نسل نو مانند دوران دفاع مقدس، راه حل کلیدی است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha