دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۲۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 29, 2024
کد خبر: 246888
۲۱ اسفند ۱۳۸۹ - ۰۶:۳۶

آیت‌الله جوادی آملی، آ‌یت‌الله حسن زاده آملی و شهید مطهری‌ها به برکت مدرسه حکمت تهران در آسمان حکمت و فلسفه اسلامی نورافشانی می‌کنند.

 اندیشه و تفکر متعالی شیعه در طول قرون متمادی با اتکا بر آموزه‌های غنی اهل بیت (ع) همواره روبه رشد و تعالی بوده است و حکمت شیعی هر چند در طول تاریخ، فراز و نشیب‌های بسیاری را تجربه کرده است، ولی هیچ گاه متوقف نشده است.

آنچه در پی می‌خوانید گفتگوی خبرنگار سرویس علمی- فرهنگی مرکز خبر حوزه، با حجت‌الاسلام محمدصفر جبرئیلی استاد حوزه و دانشگاه، پیرامون جایگاه مکتب «حکمت تهران» در سیر تاریخی رشد و تعالی فلسفه و حکمت شیعی است. وی متخصص در رشته کلام است و علاوه بر مقالات علمی و آثار دیگری همچون کتاب « سیری در تطور کلام شیعه از غیبت تا خواجه نصیر طوسی» به تدریس در حوزه و دانشگاه اشتغال دارد.

*لطفا در خصوص تشکیل مدرسه حکمت تهران و تاریخچه ای کوتاه از آن را بیان کنید ؟

ما معتقدیم تشیع پشتوانه ناب و ارزشمندی دارد و این پشتوانه ارزشمند بر گرفته از مکتب اهل بیت علیهم السلام است و حرکت آن از عصر پیامر عظیم الشان اسلام(ص) تاکنون ادامه داشته و آن سیر از مدینة‌النبی شروع شد و به کوفه و قم رسید و به بغداد تغییر مسیر داد و از بغداد به ری و حله آمد و از ری و حله به اصفهان رسید و در اوخر قرن 12 و اوایل 13 به تهران آمد و سپس بار دیگر به قم رسید.

توضیح این نکته لازم است؛ وقتی سخن از مدرسه و مکتب اصفهان به میان می‌آید، نباید ذهنمان تنها متوجه ملاصدرا شود، چون در اصفهان رقبای فکری ملاصدرا مثل مرحوم رجبعلی تبریزی [1] نقش جدی دارند و ایشان از چهره‌های ارزشمند و تاثیرگذار مدرسه حکمت اصفهان بودند و شاگردان بزرگ و فرهیخته ای دارند [2] که در جای خودش مورد بحث و بررسی قرار می‌گیرند .

بزرگانی مثل شیخ بهایی ، میر داماد [3] ، میر فندرسکی [4] و... شخصیت‌هایی هستند که باعث رونق علمی مدرسه اصفهان می‌باشند که از استوانه‌های حکمت و فلسفه بوده اند، ضمن اینکه در این مدرسه تنها فلسفه، تدریس نمی‌شد بلکه کلام، فقه و رشته‌های دیگری هم در آن مدرسه تدریس می‌شد ؛ مدرسه اصفهان پس از صفویه با وجود علمای بزرگی که آنجا دعوت می‌شدند و برخی از ایشان را نام بردیم به شکوفایی رسید، اما بعد از ملاصدرا تفکر فلسفی رو به افول رفت و 150 سال، خبر قابل توجهی از فلسفه صدرا نبود، تا زمان مرحوم ملا علی نوری «م 1246 »[5] ؛ ایشان فلسفه را در قزوین، خوانده است و در نجف تحصیلاتش را تکمیل کرده و بعد از آن در اصفهان مقیم شده است و در تدریس فلسفه صدرا ممحض شده است، ایشان هفتاد سال فلسفه صدرا را تدریس نمود و شاگردان خوبی را تربیت کرد.

در آن ایام که مرحوم نوری نهضت احیای فلسفه صدرا را با تدریس شروع می‌کند و شاگردان نابی را تربیت می‌کند ، حکومت صفویه منقرض می‌شود و حکومت قاجار تاسیس و تقویت می‌گردد، قاجار در سال 1200 ه ق تهران را به عنوان مرکز سلطنت مشخص کرده و با فوت آقامحمدشاه قاجار در سال 1212، فتحعلی شاه قاجار به سلطنت رسید ؛ او هم تا سال 1250، قریب بیست سال سلطنت کرد و در این مدت فتحعلی شاه، متوجه این نکته شد که حکومت صفویه از علما دعوت کردند به اصفهان بیایند، یا آل بویه وقتی در بغداد صدارت اعظم را داشتند، مدرسه فکری خوبی در آن شهر در قرن 4 و 5 راه انداختند، از این رو این شاه قاجار برای رفع این خلاء از علما درخواست کرد که به تهران بیایند از جمله شیخ احمد احسایی (م 1242) است ، البته او در تهران نماند؛ فتحعلی شاه از مرحوم ملا علی نوری، نیز دعوت کرد که به تهران بیاید، زیرا در تهران چندین مدرسه علمیه از جمله مدرسه خان مروی و چندین مدرسه دیگر ساخته شده بود، ولی استادی برای تدریس نبود، مرحوم نوری نپذیرفت و گفت؛ من اگر از اصفهان به تهران بیایم پانصد شاگرد من بی استاد می‌شوند و معلوم می‌شود درس ملا علی نوری درس جدی بوده است لذا از ایشان درخواست شد حالا که خودتان نمی‌آیید، یکی ازشاگردان مبرزتان را بفرستید و ایشان ملا عبد الله زنوزی [6] را به تهران فرستادند، در سال 1237 قمری از اصفهان به تهران آمد و در سال 1257 از دار دنیا رفت، وی بیست سال در مدرسه تهران مشغول تدریس بود و شاگردان خوبی هم تربیت کرد .

بنابراین مدرسه تهران، توسط ملا عبد الله که متولد زنوز [7] روستایی نزدیک مرند آذربایجان است، تاسیس شد، وی مدرسه مهم و با عظمتی را در تهران راه انداخت که حدود دو قرن توانست مرکز ثقل عقلانی فلسفی شیعه باشد، چون در جای خودش گفته شده که بعد از مرحوم ملا علی نوری و گذشت یک یا دو نسل، دیگر خبری مهمی از مدرسه اصفهان نیست و آخرین حکیم آنجا مرحوم جهانگیرخان قشقایی [8] و مرحوم حاج آقا رحیم ارباب بودند، این فضا به تهران منتقل شد و بعد از مرحوم ملا عبد الله زنوزی، حکیم بزرگ دیگری به نام آقا علی حکیم پسر ملاعبدالله که در بین فلاسفه و حکما مشهور به «حکیم موسس» می‌باشد، عهده‌دار زعامت مدرسه حکمت تهران می‌شود. ایشان متولد تهران است و در دهه‌های آخر عمر پدر به دنیا آمده است و در ایام رحلت پدر، جوان بوده و بعد از پدر به اصفهان و قزوین و نجف رفت؛ در نجف علوم نقلی و در اصفهان علوم عقلی را تکمیل نمود؛ البته قزوین هم دارای مدرسه حکمت بوده خصوصا قبل از تهران مدرسه خوبی داشته به طوری‌که ملا علی نوری فلسفه را در آنجا خوانده است و بعد به اصفهان رفته است، مرحوم حکیم نیز نخست به قزوین رفت، اما وقتی مدرسه تهران رونق گرفت مدرسه قزوین و اصفهان را تحت الشعاع خود قرار داد و تهران برای دو قرن، مدرسه بسیار ارزشمند و نقش آفرین و تاثیر گذاری بود .

*آیا نجف هم مدرسه حکمت داشته است و در آنجا به فلسفه توجه می‌شده است ؟

درمدرسه نجف، حداقل از قرن‌ چهارم تا هفتم، اقبالی به فلسفه دیده نمی‌شد و مدرسه فلسفی نداشت بلکه در فقه و اصول متمحض بود، اما بغداد به واسطه حضور خاندان نوبختی[9] که فیلسوف هم بودند، در قرن چهارم و پنجم دارای تفکر فلسفی است .

*بعضی خصوصیات مدرسه حکمت تهران را بیان کنید ؟

الف- آشنایی با فلسفه غرب

اولین کتاب فلسفه غرب که در ایران ترجمه شد ؛ رساله گفتار دکارت است که در زمان ناصر الدین شاه قاجار ترجمه شد؛ در زمان حکومت قاجاریه خصوصا در زمان حکومت ناصر الدین شاه، رابطه علمی و فرهنگی ایران و اروپا بیشتر شد، کشورهای اروپایی شیطنت‌های همیشگی شان را داشتند و با شگرد خاص خود کسانی را به عنوان رایزن فرهنگی به کشورها می‌فرستادند که نوعا فلسفه دان و فلسفه خوان بوده اند آنها مثلاً به ایران می‌آمدند و مطلب به دست می‌آوردند ؛ در زمان آقا علی حکیم و در عصر ناصر الدین شاه آقای «کنت دگوبینو» به ایران آمده بود خودش یک فیلسوف بود و با مرحوم آقا علی حکیم ارتباط داشت، مرحوم آقا علی حکیم؛ کتابی به نام «بدایع الحکم» دارد و فردی به نام عماد الدوله که منصب حکومتی نیز داشت و هم شاگرد آقا علی بوده و هم در نزد شاگرد او یعنی حکیم یزدی درس ‌خوانده است، سئوالاتی پرسیده که این سئوالات کلی، ناظر به فلسفه غرب نیز هم هست لذا آشنایی با فلسفه غرب از تهران شروع شد و نقطه‌های آغاز این آشنایی تهران است، مرحوم علامه طباطبایی هم معتقد بوده‌اند آغاز آشنایی فیلسوفان ما با فلسفه غرب از «آقا علی حکیم» بوده و این مطلب را من از کسانی که با علامه طباطبایی مانوس بوده اند شنیده ام .

*آیا کنت دگوبینو در باره حوادث تاریخی آن ایام کتابی نوشته شده است ؟

ایشان کتابی با عنوان «تاریخ فلاسفه و حکما در ایران» داردکه متاسفانه من این کتاب را ندیده ام و اطلاع ندارم که در ایران چاپ شده است یا نه ؛ ولی این کتاب در خارج کشور چاپ شده است و ظاهرا ترجمه ای هم از این کتاب شده است، ولی من آن را ندیده ام.

*بر کتاب‌های فلسفی غرب که در آن ایام در تهران ترجمه می‌شد، نقدی هم نوشته می‌شد؟

من به کتابی که به نقد آنها پرداخته باشد برخورد نکرده ام، بلکه فقط از سوی «ملا لاله‌زار» ترجمه می‌شد که وی فردی یهودی بوده، وی اولین بار کتاب رساله گفتار «دکارت» یا همان «تاملات دکارت» را ترجمه کرد و امروز ترجمه دیگری از آن کتاب توسط دکتر احمد احمدی انجام شده است و همچنین محمد علی فروغی در «سیر حکمت در اروپا» ترجمه این کتاب را آورده است، این‌ها ترجمه‌ها هستند و من نقدی در باره این کتاب در آن زمان مشاهد نکرده‌ام.

ب- جامعیت

دومین ویژگی مدرسه تهران، جامعیت آن است ، خوبی مدرسه تهران این بود که در کنار آقا علی حکیم و دیگر فیلسوفان که از ایشان نام می‌بریم، فقها و اصولینی از مدرسه نجف هستند که در نجف درس خوانده بودند و در تهران حضور داشتند؛ مانند مرحوم میرزا محمد حسن آشتیانی[10] صاحب کتاب «بحر الفوائد» که شاگرد مرحوم شیخ انصاری است، وی به تهران آمد و این کتاب را نوشت، لذا بزرگانی هم در فقه و اصول بودند که با نام‌آوران فحول کلام و فلسفه تعامل داشتند، کتاب دیگری هست به نام «مطارح الانظار» که تقریرات درس شیخ انصاری است و مباحث الفاظ آن را مرحوم میرزا ابوالقاسم کلانتر [11] نوشته که همین مرحوم کلانتر، شرحی بر زیارت عاشورا به نام « شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور» نوشته‌اند، نمونه‌های دیگری از بزرگان در تهران آن ایام حضور داشتند که در رجال و حدیث و تفسیر و.. کار کرده اند. از علمای معاصر که پرورش یافته مکتب تهران هستند و در علوم جامعیت داشته اند می‌توان از مرحوم میزا ابوالحسن شعرانی نام برد، که ایشان در ریاضیات و هیئت و تفسیر و رجال و فقه و اصول و کلام و فلسفه و ... در تمام این علوم صاحب نظر بوده اند .

ج- رونق حکمت و فلسفه

با دایر شدن مدرسه تهران دیگر رونق حکمت در مدرسه اصفهان، قزوین، سبزوار و... دیگر شهر‌ها رو به افول گذاشت و حتی بعد از مرحوم حاجی سبزواری [12] متوفی 1289 ه.ق مدرسه حکمت او باقی نماند با اینکه ایشان معاصر ملا علی نوری است و ظاهرا مدتی هم شاگرد ایشان بوده اند .

د- برخورداری از اساتید توانمند

استادان نابی در این مدرسه بودند ؛ آقا علی حکیم ؛ میرزا ابو الحسن جلوه [13] ، آقا محمد رضا قمشه ای [14] معروف به حکیم صهبا ؛ میرزا طاهر تنکابنی ؛ ملا محمد هیدجی ؛ سید ابراهیم وحدتی ؛ میرزا حسن کرمانشاهی [15] و افراد بسیار نابی در این مدرسه حضور داشتند که بعد‌ها هم ادامه پیدا کرد، مثل مرحوم ملا محمد تقی آملی ؛ آقای میرزا مهدی الهی قمشه ای و مرحوم آقای شعرانی و فاضل تونی [16] و... شخصیت‌های بزرگ علم، فکر و اندیشه که از دانش‌آموختگان این مدرسه به شمار می‌روند.

ه- مجاورت مراکز علمی با مساجد

در تهران در زمان ناصر الدین شاه قاجار که سلطنت او از سال 1264 تا 1313 ادامه داشت 47 مسجد بوده که در کنار 35 مسجد، مدرسه علمیه وجود داشته است ؛ یعنی تهران آن موقع 35 مدرسه علمیه داشته است و به تعبیر دیگر در تهران آن موقع تنها 12 تا مسجد، مدرسه نداشته است و این واقعا جالب است آیا الان اینگونه است؟! لذا بی خود نبوده که تهران آن روز انصافا بزرگان علمی و مدارس معتبری مثل مدرسه مروی ؛ مدرسه محمدیه ؛ محمودیه و... داشته است.

و- نظم و ساماندهی در مدارس تهران

اولا ؛ نوع مدارس علمیه تهران موقوفه دارند، ثانیا ؛ برای نظم مدارس و اداره آنها از همان اول، برنامه ریزی منسجمی شده بود مثل این‌که مدیر مدرسه باید چه کسی باید باشد ؛ مدرّس آن چه فردی باید باشد ؛ طلبه این مدرسه چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد، ای کاش این مدارس را نگه بدارند، میراث فرهنگی و سایر ارگانها باید درحفظ آنها تلاش کنند تا حال و هوای آن ایام برای نسل امروز ما تا حدودی ملموس باشد، که متاسفانه کمتر مورد توجه مسئولان فرهنگی قرار دارند، حضرت آیت الله جوادی آملی در «کتاب مهر استاد» برخی از این ویژگی‌ها را بیان کرده اند، ایشان شاگرد مدرسه حکمت تهران می‌باشند، همچنین علامه حسن زاده آملی و....تربیت یافته مدرسه تهران هستند و ایشان در همان کتاب مهر استاد بیان کرده است که چرا تهران را انتخاب کرده ام و چرا از آمل به تهران رفتم و به قم نیامدم .

ز- استقلال از حکومت

یکی دیگر از خصوصیات مدرسه حکمت تهران، استقلال از حکومت است، مثلا وقتی ناصر الدین شاه به دیدن آقای جلوه می‌رفت، ایشان به خادمش می‌گفت برو بگو وقت ندارم،

مدرسه تهران استقلال قابل توجهی نسبت به حکومت داشت و اینگونه نبوده که حالا که حکومت برای مدارس موقوفه ساخته است، تسلیم حکومت شوند، بلکه استقلال خودش را حفظ کرده، از همین جا گریزی به سخنان مقام معظم رهبری در خصوص وظایف نظام و دولت در قبال حوزه بزنم، ایشان جمله خوبی فرمودند که نظام موظف است برای حوزه، مدرسه بسازد و در اختیار حوزه قرار دهد و ساخت مدرسه و در اختیار حوزه قرار دادن، دلیل بر از بین رفتن استقلال حوزه نیست» ایشان چند مدرسه از مشهد نام بردند که حکومت‌های گذشته ساخته بودند، در تهران نیز مدرسه شهید مطهری (سپهسالار) را میرزا حسین سپهسالار ساخته است، هر چند ایشان چهره مقبول و مثبتی نیست، ولی مدرسه به این مهمی را ساخته است و با همه این ویژگی‌ها، استقلال این مدارس را از دولت قاجار می‌بینیم و بعد‌ها هم در زمان پهلوی، مرحوم آقای شعرانی و امثال ایشان نسبت به حکومت استقلال داشتند، لذا استقلال حوزه‌ها باید حفظ بشود چه در آن وقت که حکومت‌ها مردود بودند و چه امروز که حکومت، حکومت دینی و اسلامی است و در راس حکومت یک فقیه محترم و برجسته قرار دارد، استقلال باید حفظ بشود ولی حفظ استقلال حوزه به منزله استفاده نکردن از امکانات نظام و حکومت نیست.

*لطفا درباره خدمات و ویژگی‌های مدرسه و مکتب تهران توضیح بدهید ؟

الف- تحکیم حکمت صدرایی

مدرسه تهران خدمات و حسناتی دارد ؛ یکی از این خدمات و حسنات تحکیم حکمت صدرایی است و اگر امروز علامه هست، منظورم تراث علامه طباطبائی است؛ اگر امروز آیت الله جوادی آملی و آ‌یت‌الله حسن زاده آملی و شهید مطهری‌ها هستند به برکت مدرسه حکمت تهران است البته در ابتدای بحث عرض کردم که آغازگر این مکتب مرحوم ملا علی نوری در اصفهان بوده اند ؛ ولی ادامه کار او به مدرسه تهران منتقل شد و به خوبی نیز ادامه یافت، مدرسان مدرسه تهران مُدرِّس صدرایی هستند، البته مدرس فلسفه سینوی نیز هستند و شفای بوعلی هم در تهران گفته می‌شد؛ اشراق هم تدریس می‌گردید، ولی اوج آن، با آثار ملاصدراست و غالباً اساتید، شرح و تعلیقه بر آثار صدرا دارند؛ یا حداقل بر منظومه شرح و تعلیقه‌ای نوشته‌اند .

ب- انتقال حکمت صدرایی به مدرسه قم ونجف

یکی دیگر از خدمات این مدرسه، انتقال حکمت صدرایی به قم و نجف هست و لذا تهران، حلقه میانی هست ؛ و یا به تعبیر دیگری حلقه وصل است، با تمام وجود این، مدرسه تهران بود که توانست فلسفه صدرا را پرورش بدهد و بعد به قم و نجف ببرد .

*این انتقال چگونه صورت گرفت؟

انتقال حکمت صدرایی به نجف این گونه بود که مرحوم آقا علی حکیم، شاگردی به نام شیخ محمد باقر استهباناتی داشت که از استان فارس بود و در نهضت مشروطه شهید هم شد؛ وی بعد از تلمذ خدمت آقاعلی حکیم در تهران به نجف رفت و در آنجا درس فلسفه می‌گفت ؛ بعد از او استاد نامدار دیگری در نجف تدریس می‌کرد که علامه طباطبایی شاگرد ایشان است به نام سید حسین بادکوبه ای و ایشان هم از حوزه تهران بود که به نجف رفته بود و در آنجا فلسفه می‌گفت؛ غیر از مرحوم بادکوبه‌ای، از تهران افراد دیگری در حوزه نجف به تدریس فلسفه مشغول بودند که مرحوم میرزا مهدی و میرزا احمد آشتیانی از آن جمله بودند، ایشان برای تقویت علوم نقلی از تهران به نجف می‌رفتند ؛ چرا که نجف در علوم نقلی بر تهران و قم مقدم بود و افرادی مانند مرحوم کمپانی ؛ مرحوم نائینی ، مرحوم سید ابو الحسن اصفهانی حضور داشتند، شخصیت‌های بزرگ نجف در علوم نقلی با تهران قابل قیاس نبود و شاگردان مکتب تهران برای تحکیم و تقویت علوم نقلی خود به نجف می‌رفتند و در کنار تحصیل نقلیات به تدریس عقلیات می‌پرداختند .

*انتقال حکمت صدرایی به قم چگونه بود ؟ و چطور تهران این حکمت را به قم منتقل کرد ؟

بزرگانی این کار را به عهده گرفتند و با هجرت به قم، مکتب حکمی تهران را به قم منتقل نمودند، افرادی مانند مرحوم سید ابوالحسن رفیعی قزوینی؛[17] مرحوم آیت الله شاه آبادی؛ مرحوم میرزا علی اکبر مدرس یزدی که همگی از اساتید مرحوم امام نیز بودند را می‌توان نام برد؛ که همه آنها تربیت یافته گان مدرسه تهران بودند.

*چرا این بزرگان از حوزه تهران به قم آمدند، قم چه جاذبه ای برای آنها داشت ؟

تهران دافعه داشت و آن سختگیری رضا خان نسبت به امور دین و علما بود و فضای دینی تهران در زمان رضا خان آلوده شده بود و مسائلی مثل کشف حجاب و امثال آن پیش آمده بود که برخی از علماء از جمله آقای شاه آبادی به عنوان اعتراض به قم آمدند و تدریس هم می‌کردند ؛ مرحوم میرزا علی مدرّس هم که به قم آمد و در این شهر ازدواج کرد و اینجا ماندگار شد و قبر ایشان هم در قبرستان شیخان است و وقتی هم ایشان وفات کرد مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی درس را تعطیل کردند و به تشییع جنازه او آمدند.

ج- زمینه سازی آشنایی با فلسفه تطبیقی اسلام و غرب

این خدمت هم خدمت خوب و مهمی بوده است و همانطور که قبلاً عرض کردم، آقای کنت دگوبینو با مرحوم «آقا علی حکیم» ارتباط داشت و حتی دگوبینو از ایشان دعوت کرد که شما بیا و در فرانسه فلسفه را تدریس کن ولی ایشان نپذیرفت ؛ و آقایانی مثل بدیع الملک، عماد الدولة و میرزا حسن خان اعتماد السلطنة از کسانی بودند که از طریق آقای دگوبینو و مطالعات خودشان با فلسفه غرب آشنا شدند، وی شاگرد آقا علی حکیم بود که سئوالاتش را از حکیم؛ می‌پرسید و ایشان جواب می‌دادند و در کتاب «بدایع الحکم» می‌توان از سئوالات عماد الدوله و اعتماد السلطنة از آقا علی حکیم به این نکته پی ببریم، آقای دکتر کریم مجتهدی کتابی نوشته اند به نام «آشنایی ایرانیان با فلسفه‌های جدید غرب»، نشر پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه ؛ که این مطالبی که من عرض کردم ایشان در آنجا به تفصیل بیان کرده اند و این جریان در نسل‌های بعدی مدرسه تهران ادامه داشت، مثلا مرحوم عصار [18] و مرحوم علامه شعرانی چند زبان خارجی بلد بودند و نوعا زبان فرانسه و آلمانی رایج بوده، آن زمان انگلیسی رایج نبوده است ؛ حتی در اروپا هم بیشتر فلاسفه فرانسوی و آلمانی مطرح هستند .

د- تالیف آثار علمی به زبان فارسی

از خصوصیات دیگر این مدرسه، تالیف آثار فلسفی به زبان فارسی است و خیلی از آثار فلاسفه و حکمای تهران به زبان فارسی است ؛ مرحوم ملا عبد الله زنوزی دو کتاب قوی در فلسفه دارد که هر دو به فارسی است؛ «انوار جلیه»، «لمعات الهیه» هر دو فارسی اند ؛ آقا علی حکیم هم به فارسی کتاب نوشته است؛ مدرّس یزدی هم دو کتاب دارد که هر دو فارسی اند و در دوره‌های بعد نیز آقای شعرانی کشف المراد را به فارسی شرح می‌کنند ؛ و مرحوم آقای میرزا مهدی الهی قمشه‌ای، حکمت الهی را به فارسی نوشته است ؛ آقای فاضل تونی به فارسی می‌نویسد و در حقیقت نهضت «فارسی نویسی» در مدرسه تهران رایج می‌شود و به نظر من این یک خدمت است ؛ البته فارسی نویسی دلیل‌هایی دارد، یکی این است که اکثرشاگردان ایشان فارسی زبان بوده‌اند و همچنین فضای تهران هم موثر بوده است و یکی از دلیل‌ها هم این بوده است که اکثر ایشان امام جماعت بوده اند ومخاطب ایشان مردم فارس زبان بوده‌اند .

ه- احیای تراث گذشته

احیای تراث گذشته ما یکی از خدمات حوزه حکمت تهران می‌باشد، برای نمونه شهید مطهری کتاب «التحصیل» بهمنیار را برای اولین بار تصحیح می‌کند؛ علامه شعرانی بسیاری از کتب گذشتگان، از جمله «اسرار الحکم» مرحوم حاجی سبزواری را تصحیح می‌کند و سید حسین نصر هم که در مدرسه حکمت تهران درس خوانده است در احیای کتب ملاصدرا نقش داشته است ؛ و نمونه بارزتر این احیا، زحمت مرحوم سید جلال آشتیانی در منتخبات است ؛ مرحوم آشتیانی شاگرد علامه طباطبایی است ولی خیلی از کارهای او ریشه در روش و سنت مدرسه حکمت تهران دارد ؛ و ایشان از شاگردان بزرگان مدرسه تهران مانند مرحوم رفیعی و آشتیانی و عصّار بود و خیلی‌ها را به جامعه علمی شناساند.

*شخصیت‌های مدرسه حکمت تهران را در چند طبقه می‌توان معرفی کرد ؟

مرحوم استاد مطهری در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران، طبقه بندی قشنگی از فیلسوفان ارائه داده است که برخی از طبقات آقای مطهری، مربوط به مدرسه تهران است و طبقه 29 تا 32 به مدرسه تهران اختصاص دارد که با یک تفاوت‌هایی بیان می‌کنم .

طبقه 29: یک نفر به نام ملا عبد الله زنوزی است که مؤسس و بنیان‌گذار مکتب است.

طبقه سی‌ام : چهار نفر که معروف به «حکمای اربعه» هستند که عبارتند از مرحوم آقا علی مدرس م 1307، مرحوم آقا محمد رضا قمشه‌ای در سال 1306 ، میرزا ابوالحسن جلوه 1314 ؛ میرزا حسین سبزواری .

طبقه سی‌ویکم : مرحوم میرزا حسن کرمانشاهی 1336 ق ؛ میرزا‌هاشم اشکوری 1332 ؛ مرحوم میرزا محمد تقی استهباناتی 1336 ؛ مرحوم ملا محمد هیدجی 1329 ؛ مرحوم میرزا علی اکبر مدرس یزدی

طبقه سی‌ودوم : مرحوم فاضل تونی 1139 ه.ش ؛ مرحوم شیخ محمد تقی آملی ؛ مرحوم رفیعی 1353 ؛ مرحوم شعرانی 1352؛ مرحوم شاه آبادی 1328 ؛ مرحوم عصار.

 امثال آیت الله جوادی آملی و علامه حسن زاده آملی و سید رضی شیرازی و شیخ احمد ربانی تربتی را باید در طبقه پنجم قرار داد.

* علت افول مدرسه حکمت تهران چه امری بود ؟

با ورود مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری و تقویت مدرسه قم و آمدن آیت الله بروجردی ورود علامه طباطبایی به این شهر مقدس سبب اوج گرفتن حوزه علمیه قم شد و عملا مدرسه تهران به انزوا رفت .

*درباره ضرورت احیای آثار حکمای مدرسه تهران چه نظری دارید ؟

 کار بسیار مفیدی هست چون خیلی از آثار ایشان موجود هست ولی دست نخورده باقی مانده است و این آثار قابل دسترسی نیز هست، مخصوصا در کتابخانه مجلس شورای اسلامی و دانشگاه تهران قرار دارند، بیشتر آنان استاد دانشگاه شدند، مثل آقای فاضل تونی ؛ و... و بعضی از آثار آنان چاپ شده است البته یکی از کسانی که آثار او منتشر نشده است که حاشیه و تحقیق هم دارند آقای میرزا حسن کرمانشاهی است که بسیار اهل قلم بود، ولی چون بسیار فقیر بوده مجبور می‌شود کتاب‌هایش را بفروشد و آثار تنکابنی‌ها هم همین‌گونه هست که نیاز به احیا و چاپ دارند، اخیرا کار بسیار خوبی که در حوزه مورد توجه قرار گرفته است این مطلب است که تصحیح متون جزو رساله‌های طلاب قرار گرفته است که کار نوینی است و ثمرات مثبتی نیز به همراه خواهد داشت.

*معرفی چند کتاب راجع به تهران ؟

«مردان علم و عمل» آقای سید مصطفی محقق داماد؛ کتاب تاریخ حکما و عرفای متاخر از آقای صدوقی سها و کتاب شهر هزار حکیم آقای عباس طارمی هم کتاب خوبی است و در آسمان معرفت، علامه حسن زاده آملی و مهر استاد آیت‌الله جوادی مقدمه‌های علامه سید جلال الدین آشتیانی بر آثار عالمان تهران مطالب خوبی یافت می‌شود.

برای رویت منابع اینجا را کلیک کنید

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha