حوزه نیوز: «حدیث» در اندیشه اسلامی جایگاه بزرگی برای انتقال ارزشهای دینی دارد، سالروز ارتحال حضرت عبد العظیم حسنی، محدث و صحابی بزرگ حضرت امام جواد(ع) و امام هادی(ع) بهانهای است تا خبرنگار سرویس علمی و فرهنگی مرکز خبر حوزه در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمین عبد الهادی مسعودی، معاون پژوهشی دارالحدیث، جایگاه حدیث در فقه و ادوار تاریخی آن را به بحث بنشیند.
*حدیث به چه معنایی است و از چه زمانی مورد توجه قرار گرفت؟
تعریف کاملی که از حدیث میتوان ارائه داد، تعریف شیخ بهایی(ره) میباشد ایشان در تعریف حدیث میگوید: حدیث یا سخن معصوم(ع) یا فعل معصوم و یا ناقل و حاکی از معصوم(ع) است، مثلا امام باقر(ع) به فرزندش امام صادق(ع) میفرماید: «يَا بُنَيَّ اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّيعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَايَتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ» فرزندم مقام شیعیان رابه قدر روایت ومعرفت آنها بشناس.(بحارج1ص106) به این بیان شریف، حدیث گفته میشود و یا امام باقر(ع) فرمودهاند: «إِنَّ حَدِيثَنَا يُحْيِي الْقُلُوب». حدیث ما قلبها رازنده میکند.(بحارج2ص144) در این جمله، امام(ع)، مشخصاً از لفظ حدیث استفاده کردهاند.
حال اگر، زرارة بن اعین، سخنی را از امام(ع) نقل کند به نقل زراره از امام(ع) نیز، حدیث گفته میشود بنابراین باید گفت، حدیث یا سخن معصوم(ع) و یا سخنی ناقل از سخن معصوم(ع) است و این بیان شبیه این موضوع است که انسان، عکس و تصویر خود را نیز منتسب به خود میکند.
البته باید خاطرنشان کرد حدیث، صرفاً سخن معصوم(ع) نیست، بلکه رفتار یا ناقل رفتار و یا تقریر معصوم را نیز حدیث میگویند.
در بیان پیدایش حدیث نیز باید گفت؛ حدیث از عصر پیامبر(ص) شروع شده است؛ یعنی اعراب جاهلیت وقتی نزد پیامبر(ص) میآمدند و آن اخلاق کریمانه را از ایشان میدیدند که در خود آنها وجود نداشت، آن اخلاق را برای دیگران نقل میکردند، حال عناوین نقل آنها فرق میکند؛ بعضیها، رفتار و آداب پیامبر(ص) را برای تربیت فرزند ایشان نقل میکردند، به این نقلها در همان ابتدای پیدایش اسلام حدیث گفته میشد. ضمن اینکه در زمینه پرداختن به تفسیر قرآن نیز، سوالات زیادی از پیامبر(ص) میپرسیدند، مثلا اصحاب در مورد تفسیر آیهایی از پیامبر(ص) سوال میکردند و جواب و سخن پیامبر را برای دیگران نقل میکردند که به آن حدیث گفته میشد به عبارتی میتوان گفت؛ همزمان با نزول قرآن کریم، حدیث در میان مسلمانان شروع شد و به تدریج اهمیت پیدا کرد.
*در سیر تاریخ حدیث، به دو بخش تاریخ حدیث نزد اهل سنت و شیعه بر میخوریم چرایی، ملاک و معیار، برای این تفکیک چیست؟
مهمترین عامل این تفکیک این است که در قرن نخست، اهل سنت، بر اساس منع حکومت از حدیث، به تدوین و نگارشهای پراکنده و مخفیانه و با انگیزههای شخصی به مجموعههای کوچک حدیث، اقدام کردند؛ ولی شیعه از ابتدا، با هدایت ائمه کاملا به مساله نگارش، تدوین و تصنیف کتابهای حدیثی همت گماشت، لذا در نزد شیعه، حلقه منفصلهای در باب حدیث وجود ندارد، ولی اهل سنت در میراث حدیثی خود این حلقه منفصله را دارا هستند؛ افزون بر این مساله، بلافاصله بعد از رحلت حضرت رسول اکرم(ص) «حدیث» به وسیله اصحاب آن حضرت در نزد اهل سنت ادامه پیدا کرد و در این حالی است که، آنها قائل به عصمت اصحاب از هر گونه خطا و دروغ، معتقد نبودند؛ ولی شیعه معتقد بود، میراث نبوی(ص) از طریق امیرالمومنین، امام حسن، امام حسین و امام سجاد(ع) از قرن اول به قرن دوم رسیده است و این حرکت از یک مجرا و کانال بسیار شفاف و زلال صورت گرفته و از هر گونه آلودگی جعل و وضع، مبرا بوده است، در صورتی که در نزد اهلسنت، حتی بنابر عدالت صحابه که آنان معتقد هستند، امکان احتمال خطا در انتقال میراث نبوی(ص) نزد آنها منتفی نیست.
*توجه به حدیث و نشر آن از چه اهمیتی برخوردار است؟
مقاممعظمرهبری در پیامی که در آبان سال 1374 به مناسبت افتتاح دارالحدیث ارسال کردند، فرمود: «حدیث مادر بسیاری از علوم اسلامی یا بیشتر آنهاست»، معنای این جمله این است، اگر حدیث را از علم تفسیر، اخلاق، سیرهنگاری ائمه(ع) تاریخ اسلامی و علم فقه بگیریم و جدا کنیم، میراث قابل توجهی از این علوم باقی نمیماند: مثلا اگر مجتهد، وسایلالشیعه، کتب کافی و غیره را نداشته باشد، قادر به فتوا دادن نخواهد بود، اگر احادیث اخلاقی را از علم اخلاق بگیریم، چیزی از علم اخلاق باقی نخواهند ماند، پس اهمیت حدیث، همان اهمیت علوم اسلامی است و علوم اسلامی جهت ساختن انسان و تکامل او میباشد. همان فایدهای که اسلام دارد، در شکل قالبهای علمی و حدیثی بروز پیدا کرده است.
*در نگاه شیعه، حدیث به چه اقسامی تقسیمبندی میشود؟
در باب حدیث تقسیمبندی متعددی وجود دارد، ولی تقسیمبندی هفت قرن اول با هفت قرن دوم شیعه متفاوت است در هفت قرن اول، شیعه حدیث را یا معتبر میداند و یا معتبر نمیداند، حال ممکن است به جای کلمه معتبر، واژه دیگری بکار ببرد، مثلا بگوید «صحیح» یا «مقبول» است، یا برای غیر معتبر بگوید، شاذ و غیر صحیح است و این اعتبار و عدم اعتبار از مجموعه بررسی سند و متن به دست میآمد، نه تنها از بررسی سند. اما در هفت قرن دوم بعد از تقسیمبندی سیدبن طاووس و علامه حلی(ره)، حدیث، تقسیمبندی چهارگانهایی پیدا میکند، یعنی به نوعی تقسیمبندی اهل سنت را نیز به کار میگیرد، علت این مساله نیز این است آن قرائن وثوقی که در نزدیکی عصر ائمه(ع) وجود داشت در دسترس نبود، لذا امروز حدیث را به حسب سند، تقسیمبندی میکنند نه به حساب مجموعه سند و متن.
مثلا حدیث را یا صحیحالسند یا حسن السند یا موثقالسند و یا ضعیفالسند میدانند، البته، کلمه سند را به خاطر تکرار آن حذف میکنند، باید این نکته را در نظر داشت، اگر در این دوران کسی میگوید؛ حدیثی صحیح است یعنی فقط سند آن حدیث صحیح است، اما متن حدیث باید در جای دیگر بررسی شود، وقتی گفته میشود حدیثی ضعیف است، یعنی فقط سندش ضعیف است، امّا ممکن است متن حدیث خیلی، قوی باشد، لذا تقسیمبندی هفت قرن اول شاید راجح باشد.
* چه آسیبهایی متوجه امر حدیث میباشد؟
ما آسیبهایی را که متوجه امر حدیث است را در کتاب «آسیبشناخت حدیث» جمعآوری نمودهایم، آسیبهایی که احادیث را تهدید میکند به چهار دسته تقسیم میشوند، اولین آسیب، آسیبهایی هستند که متوجه خود حدیث است گاهی نیز، آسیبها متوجه پژوهشهای حدیثی میشود و این دو امر را باید از هم جدا کرد.
آسیبهایی که متوجه خود حدیث است، به دو آسیب تقسیم میشود، یکی آسیبی است که متوجه فضای صدور حدیث است و دیگری آسیبهایی که متوجه نقل حدیث میباشد، مثلا از آسیبهای فضای صدور حدیث، میتوان به تقیه، توریه و کتمان اشاره کرد، گاهی اوقات نیز آسیبها، متوجه روش و شیوه نقل است که در کتاب «آسیبشناخت حدیث»، به 10 مورد آن اشاره شده است، از جمله میتوان تصحیف، تحریف، درج و ثبت، اشاره کرد.
امّا، آسیبهایی که در پژوهشهای حدیث، بروز پیدا میکند، میتواند مصادیق زیادی داشته باشد، مثلا فارسیزدگی یکی از این موارد است، فارسیزدگی در ارتباط با فهم متون حدیثی اثرگذار است، بعضیها قول امیرالمومنین(ع) را که میفرماید: «فَإِنَّ الْمَرْأَةَ رَيْحَانَةٌ وَ لَيْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ» (بحارج74ص216) اینطور معنا میکنند که: زن گلی خوشبو است و قهرمان و پهلوانی کارآزموده نیست! در صورتی که قهرمان، به معنای پهلوان نیست. قهرمان به معنی خدمتکار، مباشر و پیشکار امور مالی است.
در آسیبهای پژوهشی میتوان به آسیبهایی نظیر هوا و هوس، اخباریگری، تفسیر به رأی کردن حدیث، نقد حدیث (تندروی، کجروی، کنار گذاشتن حدیث) اشاره کرد.
*در پاسخ به شبهات کنونی جامعه، حدیث چه مقدار توانایی دارد؟
اگر ما دوره قبل از انقلاب و بعد از انقلاب را از نظر عقیدتی و کلامی جدا کنیم، میبینیم، دوره پیش از انقلاب، دوره شبهات فلسفی، عقیدتی به معنای پایههای اصیل و اصلی دین بود، اما بعد از انقلاب و با موجی که از انقلاب به کشورهای عربی رفت و در معارضه با آن جریانهای کجروانه وهابیت، ناصبیگری و قرآن بسندگی، پایهریزی و ... شروع به رشد کردند و الان اکثر شبهات متوجه مبانی دین نیست، بلکه این شبهات متوجه مبانی مذهب یا عقیدههای روبنایی مثل توسل، شفاعت، کفایت دین برای اداره جهان و شبهات سیاسی و تاریخی میباشد و اتفاقا حدیث در این مباحث، میتواند بیشترین پاسخ را به این شبهات بدهد.
اگر در قسمت شبهات کلامی، گفته شود باید از علم فلسفه و کلام برای جوابگویی استفاده نمود، امروزه که بیشتر شبهات شامل مباحث روبنایی، نظیر شبهات تاریخی، سیاسی و تفسیری است، حدیث بهتر میتواند در این زمینه پاسخگو باشد و توصیه من به طلاب و فضلا این است اگر میخواهند به شبهات وهابیت، شبهات روشنفکران غربزده و شبهات مستشرقین پاسخ دهند، یکی از بهترین راهها رجوع به حدیث میباشد.
*با توجه به تاکید مقاممعظمرهبری نسبت به اسلامیسازی علوم انسانی، بحث حدیث را چقدر در این مساله موثر میدانید؟
ما معتقد هستیم، اگر انسان به عنوان یک موجود دست ساخته خداوند، در نظر گرفته شود، قاعدتاً راه حلهای ساختن و سلامت بخشی و هدایت او در مسیر زندگی باید از طریق خالق او آورده شود. خداوند برای هدایت بشر دو کانال را قرار داده است گرچه یک کانال در طول کانال دیگر میباشد، که یکی کانال قرآن و دیگری کانال اهلبیت(ع) میباشد و هر دو، ترجمان همدیگر میباشند، هیچ کدام به صورت انحصاری، راهبر انسان نیستند. « إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي فَتَمَسَّكُوا بِهِمَا لَا تَضِلُّوا فَإِنَّ اللَّطِيفَ الْخَبِيرَ أَخْبَرَنِي وَ عَهِدَ إِلَيَّ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ» (الاحتجاج علی اهل اللجاج ج1ص149) پس اگر ما بخواهیم علم انسان را برای راهبری و هدایتگری انسان به کار بگیریم، ناچار به کمک گرفتن از این دو مورد (قرآن و اهلبیت(ع) ) هستیم پس حدیث، وزنی تقریبا به وزن قرآن پیدا میکند. کوچک بودن ثقل اصغر، نسبت به ثقل اکبر به این معنا نیست که خود ثقل اصغر، کوچک است. ثقل اصغر در مقایسه با قرآن کوچکتر است، مثل دو برادر 60 ساله و هفتاد ساله، که برادر 60 ساله کوچک نیست، بلکه نسبت به برادر 70 ساله کوچکتر است، حدیث کوچک نیست، بلکه نسبت به قرآن کوچکتر است.
پس حدیث به خاطر نزدیک بودن با قرآن، میتواند در علوم اسلامی، اثرگذار باشد، البته باید، راه گفت وگو با حدیث و راه تعامل دانشهای بشری را با حدیث بشناسیم، ما سه شیوه بهرهگیری از حدیث در علوم انسانی داریم، دو شیوه آن الان در حوزه وجود دارد، ولی شیوه سومی را لازم داریم که من از آن به شیوه گفت وگوی پابه پای مستمر، تعبیر کردهام، یعنی حدیث باید با دانشهای نوین در هر مرحله از آن فرضیه یا نظریه علمی، گفت وگو کرده و نظر خود را اعلام کند، بازخوردش را بگیرد و به نظر بعدی برود. یعنی ما نیازمند عالمان علم حدیثشناسی، روانشناسی، جامعهشناسی و علم مدیریت هستیم، که این افراد، نه در پایان کار تحقیقی خود، به گفت و گو بنشینند بلکه در هر مرحله از کار تحقیقی خود که متناظر به هم هستند، باید گفت وگوی علمی داشته باشد، اگر این امر صورت گیرد آن وقت حدیث میتواند به علوم انسانی راه پیدا کند.
*پیشبینی شما از اجرایی شدن این مساله، تا چه زمانی است؟
بنده چندان خوشبین نیستم، علت عدم خوشبینی من هم، این است هر بار که مقاممعظمرهبری این مطلب را با انواع و اقسام راهها مطرح میکنند، بیشتر جذب کارهای نمایشی، فرهنگی و روبنایی میشویم در صورتی که این مباحث، مباحث بسیار عمیق اندیشه سوز است؛ به قول یکی از دوستان، باید روح در اینجا عرق بریزد مثلا لازم است دهها اندیشمند خود را جدا کرده و به آنها بگوییم؛ فقط روی این مساله جزیی، فکر کرده و محصول آن را ارائه دهند، گاهی اوقات متاسفانه، فوری روی کلیات مسایل میرویم. مثل مسایل نظامسازی، ما مسایل کلان و نظام سازی را باید از دل جزئیات بدست بیاوریم، گرچه باید یک نگرش و دید کلی داشته باشیم، ولی فوری نمیتوانیم به یک نظام کلان تعاملی و نظام کلان اقتصاد اسلامی و نظام کلان روانشناسی اسلامی برسیم، باید از همین جزییات شروع کرد و بعد، نسل بعدی آمده و از مسایل جزیی که ما به دست آوردهایم را کنار هم گذاشته و در یک پروسه صدساله، علوم انسانی اسلامی سازی شود و این نیازمند این است که ما به خود نیاندیشیم و حاصل کار خود را همین الان مطالبه نکنیم.
مثلا کسی در این رابطه کتابی بنویسد که هزار نفر موفق به خواندن آن شوند و از آن هزار نفر، پنج نفر از آن کتاب به نحو شایسته استفاده کنند و نفر بعدی نیز در همان مسیر، کتابی دیگر بنویسد مهم این است که در راه اسلامیسازی قدم برداشته شود.
*آیا شیوههایی برای اجرایی شدن اسلامیسازی علوم انسانی پیشنهاد میکنید؟
پیشنهاد من این است در هر علمی، یک گروه و لُجنه علمی تشکیل دهیم. علوم انسانی، علوم واضحی است که شامل: روانشناسی، جامعهشناسی، سیاست، مدیریت و غیره میباشد، باید برای هر کدام از این علوم 5 نفر حوزوی و 5 نفر دانشگاهی به عنوان گروه اولیه تشکیل داد، تا تمام ساماندهی و سیاستگذاری کار در این رشته را آنها انجام دهند، مثل شورای انقلاب فرهنگی مجبور نباشد کارهای روزمره و کارهایی برای نظام و سیستم آموزشی انجام دهند.
گزینش این گروه باید فرا جناحی باشد، مثلا اگر کسی، روانشناس اسلامی است، ولی از نظر سیاسی به یک گروهی خاص وابسته است، نباید این مسئله را در گزینش آن فرد دخالت داد و باید از جنبه علمی او استفاده کرد. این لجنهها میتوانند طرحهای تحقیقی خود را به واحدهای کارگزار تحویل دهند، یعنی باید هسته اندیشمند را از هسته کارگزار جدا و منفک کرد، ممکن است ده سال هم زمان صرف شود تا به نتیجه مورد نظر برسند، ولی این گونه هم نباشد که تا فلان مساله، اندیشیده شد، حتماً یک رشته در دانشگاه اختصاص دهیم! اگر یک رشته جدید در دانشگاه گنجانده شود، لازمهاش این است که باید آن رشته تدریس شود، کتاب در آن مورد نوشته شود، متن درس باید مصوب شود و یا در مورد آن پایاننامه نوشته شود.
همانگونه که مستحضرید، راویان احادیث از جایگاه بلندی در تفکر اسلامی برخوردارند.
*یکی از راویان احادیث حضرت عبدالعظیم(ع) است که در ایام ارتحال اوست هستیم لطفاً شخصیت و جایگاه علمی ایشان را بیان کنید
امامزادگان بسیاری مدفون هستند، ولی هیچ کدام شهرت و علمیت حضرت عبدالعظیم(ع) را به دست نیاوردند، فارغ از حضرت معصومه(س) به جهت انتساب مستقیم، معتبر و نیز وجهه علمی که از ایشان به یادگار مانده است، شخصی نداریم که مانند عبدالعظیم(ع) به این گستردگی، حدیث نقل کرده باشد، این بزرگوار، حداقل دو امام و طبق برخی روایات، سه امام را درک کرده است. یعنی ایشان در روزگار امام جواد و امامهادی(ع) میزیسته است؛ تعداد قابل توجهی حدیث از این دو امام(ع) نقل کرده است که در کتاب «مسند عبدالعظیمحسنی(ع)» که در مجموعه شناختنامه حضرت عبدالعظیم و مجموعه کتابهای کنگره آن بزرگوار که 5 سال قبل چاپ شد، آورده شده است؛ گذشته از این مجموعه، احادیث این شخصت به شکلی است که ما حدیث غیر صحیح را در آن پیدا نمیکنیم و بالاتر از این مسأله، حدیث «عرض دین» است که آموزههای اساسی دین و مذهب شیعه را در یک حدیث به صورت یکجا عرضه کرده است.
بنده به توفیق الهی موفق شدم، سیزده حدیث اخلاقی ایشان را شرح کنم در این احادیث حضرت عبدالعظیم(ع)، آموزههای اصلی اخلاق را بیان میکنند که میتوان با این احادیث یک نظام اخلاقی شیعه را به جامعه (ع) عرضه کرد این محدث بزرگوار در مقام اخلاقی، فقهی و عقیدتی، احادیث بسیار نابی برای شیعیان به ارث گذاشتهاند و میتوان گفت ایشان یک شخصیت جامع علمی، مجاهد و مبارز هستند.
*اخلاق عملی حضرت عبدالعظیم(ع) در تکریم ائمه معصومین (ع) بیانگر چیست؟
تکریم حضرت عبدالعظیمحسنی(ع) از ائمه معصومین(ع) این مساله را به ما میفهماند که مقام ولایت، مقامش از هر چیز دیگری بالاتر است.
با اینکه حضرت عبدالعظیم(ع) هم از امام جواد(ع) و هم از امامهادی(ع) بزرگتر بودند، اما در مقابل این دو امام(ع)، خاضع بودند، یعنی در راستای مقام ولایت که مقام علم، زهد و مجاهدت در راه خدا است، تمامی افراد باید سر فرود آورند و مقام ولایت ائمه(ع) از تمامی مقامات علمی، اخلاقی، اجتماعی و سیاسی دیگران بالاتر و والاتر است.
در اینجا لازم است به حدیث «عرض دین» حضرت عبد العظیم حسنی(ع) اشاره کنم: «مَا رَوَاهُ عَبْدُ الْعَظِيمِ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيُّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ فَلَمَّا أَبْصَرَنِي قَالَ لِي مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّاً فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَيْكَ دِينِي فَإِنْ كَانَ مَرْضِيّاً ثَبَتُّ عَلَيْهِ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ» و...
عبد العظيم حسنى گويد: خدمت حضرت عليهادى عليه السّلام رسيدم، هنگامى كه چشم آن حضرت بر من افتاد فرمود: خوش آمدى اى ابو القاسم تو از دوستان حقيقى و واقعى ما هستى، عرض كردم: يا ابن رسول اللَّه ميل دارم معتقدات دينى خود را بر شما عرضه بدارم، اگر عقائد من درست است ثابت باشم تا آنگاه كه رحمت خداوند را ملاقات كنم(اعلام الوری باعلام الهدی ص436)
حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در مقابل امام زمان خود که از نظر سن، کوچکتر از اوست، قرار گرفته عرض میکند من میخواهم دین خود را بر شما عرضه کنم و بعد میگوید، شما تصحیح کنید و مطلب دیگر این است که در باب ارسال به شرایط، در منابع تاریخی به امر امام(ع) به ری رفته است در واقع حضرت عبدالعظیمحسنی(ع) خود را کارگزار و مامور امام(ع) قرار میدهد و این مسایل، حکایت از ولایت پذیری حضرت عبدالعظیمحسنی(ع) میکند.