جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024
کد خبر: 295983
۲۵ مهر ۱۳۹۱ - ۰۱:۲۵

شـيـعـه در طـول تاريخ خود تا زمان امام جواد عليه السلام فراز و نشيبهاى زيادى را پشت سر گـذاشـت ، امـّا على رغم وجود جوّ فشار و اختناق ، انديشه شيعى پـس از رحلت پيامبر(ص ) ، روز به روز گسترش یافت.

سرویس علمی و فرهنگی خبر گزاری حوزه :حـسـاس تـريـن و در عين حال پيچيده ترين بخش زندگى سياسى امامان معصوم عليهم السلام را اداره تـشـكـيـلات شـيـعـه تـشـكـيـل مـى دهـد. آن بـزرگـواران بـه عـنـوان جـانـشـيـنـان بـحـق رسول خدا(ص ) رسالت پاسدارى از اسلام و تبيين و تفسير معارف آن را بر عهده داشتند. از اين رو بـا مـحـدوديـتـهـايـى از جـانب حاكمان جور و دستگاه خلافت بنى اميه و بنى عباس روبرو مى شـدنـد و ناگزير بودند رسالت الهى خود را بيشتر به صورت پنهانى انجام داده و پيروان خود و تشكيلات عظيم شيعه را مخفيانه رهبرى كنند.

شـيـعـه در طـول تاريخ خود تا زمان امام جواد عليه السلام فراز و نشيبهاى زيادى را پشت سر گـذاشـت ، امـّا على رغم وجود جوّ فشار و اختناق ، انديشه شيعى پـس از رحلت پيامبر(ص ) ، روز به روز گسترش یافت؛ به گونه اى كه نه تنها از نظر تعداد گـسترش چشمگيرى يافت و در بسيارى از مناطق كشور اسلامى حضور داشت

 

* تشيع در دوران امام جواد(ع)

تشكيلات شيعه در زمان امام جواد(ع) عظمت و نفوذ چشمگيرى يافت . هر چند سن كم آن حضرت به هنگام شهادت امام هشتم باعث شد كه برخى از شيعيان دچار حيرت و سرگردانى شوند و اختلاف كلمه و پراكندگى مردم از اين ناحيه خطرى بود كه تشيع را تهديد مى كرد، امّا امام جواد عليه السلام با پاسخگويى به سؤ الات و تثبيت امامت خود به بهترين وجه ممكن ، امت و امامت را از آن گـرداب سـخـت و هولناك كه با آن روبرو شده بودند نجات داد و اتحاد شيعيان را مستحكم كرد به گونه اى كه پس از دوران امامت آن حضرت هيچ انشعابى در شيعه پديد نيامد.

از بركاتى كه از رهگذر امامت امام جواد عليه السلام نصيب شيعيان شد و باعث گسترش و انسجام آنان گشت ، كاهش نسبى جو وحشت و اختناق سياسى نسبت به آنها بود.

تلاشهاى آن حضرت در آن شرايط موجب ريشه دارتر شدن مكتب تشيع از نظر عقيدتى ، فكرى ، سـيـاسـى و فقهى شد. و به حق وجود امام (ع ) براى شيعيان مصداق سخن امام هشتم (ع ) بود كه فـرمـود: ايـن مـولودى اسـت كـه بـراى شـيـعـيـان مـا كـسـى بـا بـركـت تـر از او زاده نـشـده است ..(1)

شـيعيان در دوران امام محمد تقى عليه السلام در سرتاسر سرزمينهاى اسلامى پراكنده بودند، بـسيارى از آنها در بغداد، مدائن و عراق سكونت داشتند.(2) برخى در مصر زندگى مى كردند. در اثر هجرت تعدادى از محدثان كوفه ، همچون (محمدبن محمد بن اشعث ) ، (احمد بن سـهـل ) و بـخـصـوص در اثـر اقـامـت (اسماعيل بن موسى بن جعفر) در مصر و فعاليت آنان در آن سرزمين مذهب شيعه بدانجا نيز نفوذ كرده بود..(3)

(عـلى بن اسباط) پس از شهادت امام هشتم (ع ) با دقت به قيافه امام جواد(ع ) مى نگريست تا آن را بـه ذهـن بـسـپـارد و در بـازگـشـت ، بـراى پـيـروانِ امـام (ع ) در مـنـطـقـه مـصـر تـوصـيـف كـنـد.(4) و ايـن نـشان مى دهد كه امام (ع ) در آنجا نيز پيروان و ارادتمندانى داشته است .

بـسـيـارى از شـيعيان نيز در مناطق مختلف ايران چون : خراسان ، سيستان ، رى ، قم ، طبرستان ، طـالقـان و اهـواز زندگى مى كردند. شيعيانى از اين مناطق به حضور امام جواد(ع ) مى رسيدند، بـراى آن حـضـرت خـمـس ارسـال مى كردند و يا وكلايى از جانب آن حضرت در اين مناطق فعاليت داشته اند..(5) كه همگى دليل حضور شيعيان در اين مناطق مى باشد.

سـابـقـه تـشـيـع در ايران به قبل از حكومت عباسيان باز مى گردد؛ چنانكه جرجى زيدان در اين باره مى گويد:

خـراسـانـيـان و دوسـتـان آنـان از اهـل طـبـرسـتـان و ديـلم قبل از برقرارى حكومت عباسيان از شيعيان على (ع ) بودند..(6)

سـفـر امـام هـشـتـم (ع ) بـه خـراسـان و ورود عـلويـان بـه ايـران سـرآغـاز تـحـول مـهـمـى در گـسـتـرش تـشيع در ايران به حساب مى آيد. همچنين فعاليتهاى شاگردان و وكـلاى ائمـه و امـام جـواد(ع ) در مـناطق و نواحى مختلف ايران در ترويج عقايد و فقه شيعه نقش بـسـزايـى داشـت . شـايـد بتوان گفت ايران در دوران امام جواد(ع ) از مهمترين مراكز تشيع بوده است ؛ از اين رو، قيامهاى علويان و مخالفت مردم با دستگاه خلافت بيشتر در ايران بوده است كه به دو نمونه اشاره مى كنيم .

1 ـ در سـال 210 هـجـرى ، مـردم قـم عليه ماءموران ماءمون شورش كردند. علت مخالفت آنها اين بـود كه ماءمون هنگام بازگشت از خراسان به سوى بغداد، ماليات مردم رى را تخفيف داده بود. مـردم قـم نـيـز بـه او نـامـه نـوشـتـندو تقاضا كردند همانند رى با آنها رفتار كند ولى ماءمون نـپـذيرفت . مردم سر به شورش و تمرد برداشتند. ماءمون سپاهيانى را ماءمور سركوبى آنان كـرد. سـپـاهـيـان مـاءمـون پـس از مـحاصره و كشتن گروهى از مردم و تخريب حصار شهر، آنان را سـركـوب نـمـودنـد و مـاليـات را كـه دو مـيـليـون درهـم بـود، بـه هـفـت مـيـليـون درهـم افـزايـش دادند..(8)

گـرچـه ايـن جـريان به ظاهر جنبه اقتصادى دارد ولى رفتار تبعيض آميز ماءمون با مردم قم ، و عـدم پـذيـرش تـقـاضـاى بـحـق مـردم و تـفـاوت قـائل شـدن بـيـن دو شـهـر هـمـسـايـه ، قـابـل تـاءمـل اسـت . بـه نـظـر مـى رسـد جـرم مـردم قـم ، شـيـعـه بـودن و مـحـبـت آنـها نسبت به اهل بيت عليهم السلام بوده باشد.

2ـ در سـال 219 هـجـرى (محمد بن قاسم حسينى علوى ) كه مردى عابد، زاهد ، پرهيزكار، عالم ، فـقـيـه ، ديـنـدارو از نـوادگـان امـام سـجـاد(ع ) بـود، در كـوفـه و بـا شـعـار (الرضـا مـن آل مـحـمـد) خـروج كـرد. سـپـس بـه خـراسـان رفـت . و در آنـجـا چهل هزار نفر با او بيعت كردند و بين او و ماءموران حكومت جنگهايى به وقوع پيوست .

چـون از يكى از سپاهيان ستمى را مشاهده كرد، دستور داد لشكر متفرق شدند، و خود با عده اى از يـاران مـخـصـوص ، از مـرو بـه طـالقـان رفـت . در آنـجـا مـحمد با ماءموران معتصم درگيريها و جنگهايى داشت كه سرانجام منجر به دستگيرى و حبس او شد.

 

* ارتباط امام (ع ) با شيعيان

چنانكه گذشت دستگاه خلافت سعى داشت با ايجاد موانع براى امام (ع ) رابطه آن حضرت را با شـيـعـيـان مـحـدود نـمـايـد تـا از ايـن طـريـق آنـان را دچـار مـشـكل گرداند؛ زيرا به خوبى مى دانست كه شيعيان ، امام (ع ) را برترين فرد زمان و ملجاء و پـنـاه خـود در هـمه امور مى دانند و روش زندگى خود را بر مبناى رهنمودهاى وى تنظيم مى كنند. ولى امـام جـواد عـليـه السـلام در شـرايـط مـخـتـلف بـه طـور مـسـتـقـيـم يـا از طريق نصب وكلا و نمايندگان ، ارتباط خود را با شيعيان حفظ مى كرد.

آن حـضـرت در سـراسـر سـرزمـيـنهاى اسلامى نمايندگانى داشت كه پاسخگوى سؤ الات دينى شـيـعيان بودند و وجوهات شرعى آنان را به امام (ع ) مى رساندند. از بررسى شواهدى كه در ايـن بـاره ، در زنـدگانى امام جواد عليه السلام است استفاده مى شود كه آن حضرت در شهرهاى اهـواز، هـمدان ، سيستان ، رى ، بصره ، واسط، بغداد، كوفه و قم نمايندگانى داشته است . در اينجا به ذكر سه مورد آن مى پردازيم .

(ابـراهـيـم بن محمد همدانى ).(9) يكى از نمايندگان آن حضرت در منطقه همدان بود كـه امـام جـواد عـليـه السـلام در نامه اى به او نوشت : (در آن منطقه ) وكيلى جز تو ندارم و به دوستانمان در همدان نوشته ام كه از تو اطاعت كنند..(10)

(صـفـوان بـن يـحـيـى ) از اصـحـاب بـزرگوار امام كاظم ، امام رضا و امام جواد عليهم السلام و وكـيـل پـيـشـواى نـهـم بـود..(11) شـيـعـيـان وجـوه شـرعـى خود را به او مى دادند تا تحويل امام دهد. (معمربن خلاّد) مى گويد:

غله هايى را كه (اسماعيل بن خطاب ) وصيت كرده بود كه به (صفوان بن يحيى ) داده شود خدمت امـام جـواد (ع ) بـردم . آن حـضـرت فـرمـود: خـداونـد (اسماعيل بن خطاب و صفوان را رحمت كند؛ زيرا آنان در حزب پدران من هستند و هر كس در حزب ما باشد خداوند او را در بهشت ماءوى مى دهد).

صفوان در سال 210 هجرى به دار باقى شتافت و امام جواد(ع ) براى او حنوط و كفن فرستاد و به اسماعيل بن موسى بن جعفر(ع ) فرمود تا بر او نماز گزارد..(12)

(عـلى بـن مـهـزيـار اهـوازى ) شخصى جليل القدر ،مورد اعتماد و از وكلاى امام جواد عليه السلام بـود. ايـن صـحـابـىِ گـرانـقـدر امـام سـى و سـه كـتـاب در مـسـائل اسـلامـى بـه رشـتـه تحرير درآورد و پاسخگوى شيعيان بود. او بيشتر سؤ الات را از طريق نامه مى پرسيد و نيز اطلاعات لازم را به آن حضرت مى رساند. نامه هاى زيادى بين او و امام (ع ) مبادله شده كه به ذكر يك نمونه مى پردازيم .

امـام جـواد(ع ) در پـاسـخ نـامـه عـلى بـن مـهـزيـار كـه دربـاره ، درگـيـرى اهل قم با عمال حكومت گزارش داده بود نوشت :

آنـچـه دربـاره اهـل قـم ذكر كرده بودى ، متوجه شدم . خداوند نجاتشان دهد و به آنان فرج عطا كـنـد. مرا با گفتنيهايت در اين باره مسرور كردى . همواره چنين كن . اميدوارم خداوند با وعده بهشت شـادمـانـت كـند. و به جهت رضايت من از تو، از تو راضى و خشنود گردد. از او عفو و راءفتش را اميد دارم ، حَسْبُنا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ..(13)

از ايـن نـامـه اسـتـفـاده مـى شـود كه وى نه تنها وكيل امام (ع ) در منطقه خود بوده است بلكه به عـنـوان نماينده ويژه آن حضرت مسائل قم را نيز پيگيرى و گزارش مى كرده است . و امام (ع ) از او مى خواهد كه به صورت نوبه اى به او گزارش كند.

1 - اعلام الورى ، ص 332.

2- الغـيـبـه ، شـيـخ طـوسـى ، ص 212 بـه نقل حيات فكرى و سياسى امامان شيعه ، ج 2، ص 132.

3 - ر.ك ـ سيره پيشوايان ، پيشوايى ، ص 561.

4 - ر.ك ـ كافى ، ج 1، ص 384.

5 - ر.ك ـ سـيـره پـيـشـوايان ، ص 561 و حيات فكرى و سياسى امامان شيعه ، ج 2، ص 133.

6- تـاريـخ تـمـدن اسـلامـى ، ج 2، جـزوه 4، ص 232 بـه نقل الحياة السياسية للامام الرضا(ع )، ص 172.

8 - الكامل فى التاريخ ، ج 6، ص 399.

9 - براى اطلاع بيشتر به درس نوزدهم مراجعه كنيد.

10 - ر.ك ـ بحار، ج 50، ص 109.

11 - الامام الجواد، قزوينى ، ص 197.

12- مسندالامام الجواد، ص 137.

13 - مسندالامام الجواد(ع ) ، ص 139.

14 – رمضانعلی رفیعی, تاریخ زندگانی ائمه (امام محمدتقی علیه السلام)

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha