شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 20, 2024

مگر مي‌توان درباره بزرگترين شخصيّت جهان بشريّت و گل سر سبد موجودات عالم سخن گفت؟ درست مثل اين كه ما و همه ابناي بشر در كنار اقيانوس بيكراني ايستاده و مقدار كمي از آب در كف گرفته و بخواهيم آن را به رخ اقيانوس بكشيم. چه خيال و توهّم باطلي!

به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آيت الله صافي گلپايگاني در پیامی به جشنواره ملّي شعر «رسول مهرباني» که دقایقی پیش از سوی پژوهشگاه مطالعات تقریبی، در بنیاد علوم وحیانی اسراء قم آغاز به کرد کرد، با تاکید بر این که زبان از توصیف پیامبر اعظم(ص) عاجز است، تصریح کردند: بايد بشريّت در مقابل قرآن كريم زانو زده و وصف آن عزيز وصف ناپذير را فرا بگيرند كه مي‌فرمايد: «وَ مَا أرسَلنَاكَ إلّا رَحمَةً لِلعَالَمينَ» او پيامبر رحمت و محبّت و مهرباني براي تمام جهانيان است. اوست كه خداوند مهربان درباره‌اش فرمود: «وَ إنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ». تمام خوبي‌ها، تمام نيكي‌ها و تمام مهرباني‌ها در وجود او جمع شده است.

ایشان یادآور شدند: مگر مي‌توان درباره بزرگترين شخصيّت جهان بشريّت و گل سر سبد موجودات عالم سخن گفت؟ درست مثل اين كه ما و همه ابناي بشر در كنار اقيانوس بيكراني ايستاده و مقدار كمي از آب در كف گرفته و بخواهيم آن را به رخ اقيانوس بكشيم. چه خيال و چه توهّم باطلي!

این مرجع تقلید با طرح پرسشی تاکید کردند: آيا همه دانشمندان و بزرگان كه علم و دانش آنها محدود و اندك است، مي‌توانند درباره پيامبر رحمت(ص) كه عظيم است و بر همه دنيا عظمت دارد، مطلبي بگويند؟

متن کامل پیام حضرت آیت الله صافی گلپایگانی در پی می آید:

بسم اللّه الرحمن الرحيم

الحمدلله رب العالمين و الصلوة و السلام علي أشرف الأنبياء و المرسلين حبيب إله العالمين أبي القاسم محمد و علي آله الطيبين الطاهرين سيما مولانا بقية الله في الأرضين. قال الله تبارك و تعالي: «وَ مَا أرسَلنَاكَ إلّا رَحمَةً لِلعَالَمينَ»

سخن به ذكر تو آراستن مراد اين است       كه پيـش اهل هنـر، منصبي بود ما را

  و گــر نـه منقـبت آفتاب معلوم است      چه حاجتست به مشّاطه روي زيبا را

***

محمّد سيّد الكونين و الثقـلين و الفريقين مِن عُرب و من عَجَم

نبيُّــنا الآمـر النّاهي فـلا أحد    أبــرّ في قـول لا مـنـه و لا نَعـم  

هوالحبيب الذي تُرجي شفاعتُه لِكُــلّ هَـولٍ من الأهوال مُقتَحَم

فَاقَ النَبيّين في خَلقٍ و في خُلُقٍ وَ لـَم يُدانـوه في عِـلمٍ وَ لا كَرَم

مگر مي‌توان درباره بزرگترين شخصيّت جهان بشريّت و گل سر سبد موجودات عالم سخن گفت؟ درست مثل اين كه ما و همه ابناي بشر در كنار اقيانوس بيكراني ايستاده و مقدار كمي از آب در كف گرفته و بخواهيم آن را به رخ اقيانوس بكشيم. چه خيال و چه توهّم باطلي!

فقط بايد بشريّت در مقابل قرآن كريم زانو زده و وصف آن عزيز وصف ناپذير را از قرآن كريم فراگيرند كه مي‌فرمايد: «وَ مَا أرسَلنَاكَ إلّا رَحمَةً لِلعَالَمينَ» او پيامبر رحمت و محبّت و مهرباني براي تمام جهانيان است. اوست كه خداوند مهربان درباره‌اش فرمود: «وَ إنَّكَ لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ». تمام خوبي‌ها، تمام نيكي‌ها و تمام مهرباني‌ها در وجود او جمع شده است. از حضرت اميرالمؤمنين علي عليه السلام روايت شده است: خداوندي كه در قرآن مي فرمايد: «وَ مَا أوتيتُم مِنَ العِلمِ إلّا قَليلاً؛ همه آنچه از علوم به شما داديم كم است و كم» و نيز مي فرمايد: «قُل مَتاعُ الدُّنيا قَليلٌ؛ تمام دنيا و متاع و ظواهر فريبنده‌اش و همه ثروت‌ها و سرمايه‌هايش، همه و همه كم و اندك است»، امّا درباره اخلاق نيكوي پيامبر مهربان خود مي‌فرمايد: «إنّك لَعَلي خُلُقٍ عَظيمٍ»

آيا همه دانشمندان و بزرگان كه علم و دانش آنها محدود و اندك است، درباره پيامبر رحمت كه عظيم است و بر همه دنيا عظمت دارد، مي‌توانند مطلبي بگويند؟

بلي، به قول آن شاعر عرب كه مي‌گويد: «ما إن مَدَحتُ مُحمّداً بِمَقَالَتي      لكِن مَدَحتُ مَقَالَتي بِمُحَمَّد» و از باب «ما لا يُدرَك كُلُّه لا يُترَكُ كُلُّه» و نيز از باب: «آب دريا را اگر نتوان كشيد      هم به قدر تشنگي بايد چشيد»، ادباء عالم و شعراء جهان و مادحين بزرگ با زبان‌هاي گوناگون هر كدام توانسته‌اند ذرّه‌اي اندك از مكنونات قلبي خود را به مخدوم بزرگ خود و به آقاي جهان تقديم نموده و عرض ادب نمايند كه همه و همه زبان حالشان اين است كه:

أهدت سليمانَ يوم النَّحل نملتة      رِجلَ الجراد الّتي قَد كَانَ في فيها

ترنّمت بفصيح القول و اعتذرت إنّ الهــدايا عَلي مِقـدارِ مُهديها

شايد بتوان گفت: هزاران هزار شعر به زبان‌هاي مختلف تا به حال در وصف نبي اكرم و مناقب و عظمت‌هاي حضرت ختم الأنبياء صلي الله عليه و آله سروده شده است و بخصوص شعراي عرب و عجم، فصاحت و بلاغت و قوّت طبع و حُسن سليقه و جودت قريحه و هنر ادبي خود را در حدّي بالا نشان داده اند و ما نمي توانيم و نمي خواهيم در توصيف و ارزش بالاي اين اشعار در اينجا چيزي بگوييم، چون با زبان و قلم قابل توصيف نيستند و اصلاً نمي‌توان براي حتّي يك بيت آن هم، قيمت و ارزشي مادي و دنيايي گذاشت كه فقط بايد گفت: «لِكُلِّ بَيتٍ بَيتٌ فِي الجَنَّةِ»

اين اشعار به حق، قدرت قريحه بشر و نمونه ممتاز گذر او از عوالم مجاز و صورت به عوالم معني و حقيقت است.

بايد همان طور كه وقتي يكي از آيات تكوينيه ظاهري را مي‌بينيم، زبان به تكبير و تعظيم و ستايش قدرت الهي باز مي‌كنيم، از شنيدن اين اشعار هم، همين تسبيح و تعظيم را داشته باشيم.

اين معاني بلند، اين استعارات، اين تشبيهات و اين حقايق و اين لطايف از كجا مي‌آيد؟ و چگونه است كه تمام شدني نيست و چگونه در انديشه و فكر مي‌آيد؟! غير از اين است كه هر انديشمندي مي‌فهمد كه انسان، اين گوشت و پوست و استخوان نيست و حقيقتش بسيار والا و بالا است؟ اين شعراي عرب و عجم هر بيت شعرشان كلمه‌اي از كلمات خدا و آيتي از آيات خداست. بالاخره چه مي‌توان گفت و چه بايد گفت؟ نمي‌دانيم و مات، متحيّر و مبهوت مي‌مانيم.

درود خداوند منّان بر مادحان و شاعران نبوي و علوي كه با اشعار خود در طول تاريخ با عظمت اسلام، هميشه نشاط، شادابي و طراوت را به اين دين حنيف الهي داده و مسلمانان را سر مست حقايق و دقايق و ظرايف آن نمودند.

اينجانب سخن كوتاه مي‌كنم و به همه عزيزان در محضر كه به عنوان شركت در «جشنواره ملي شعر رسول مهرباني» شرف حضور دارند، عرض ادب و احترام داشته و از خداوند متعال مسألت دارم كه همگان را در ظلّ عنايات حضرت بقية الله الاعظم ارواح العالمين له الفداء مشمول لطف و عنايات بيكران خود قرار دهد و سخن خود را با اين چند شعر به پايان مي‌برم:

صبحدم كين دل من شيفته روي تو بود     تا به شب روي دل شيفته‌ام سوي تـو بود

از نسيـم كرمت يافت جهان بوي وجود     كان چه آورد صبا، نفخه‌اي از بوي تو بود

دوش در حــلّ معـاني به تفكّـر بودم    آنچه پيچيــده‌تر آمد بنظـر، مـوي تو بود

در شب قدر به هنگام عبــادت ديدم      مخلـصان را همه محراب ز ابروي تو بود

آنچه صافي ز صفا، معرفت و علم آموخت به صفاي تو قسم، قطره‌اي از جوي تو بود

و السلام عليكم و رحمة الله

لطف الله صافي

20 ربيع المولود 1435

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha