چهارشنبه ۲۱ آذر ۱۴۰۳ |۹ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 11, 2024
عمر سلیمان

حوزه/ ژنرال مصطفی طلاس وزیر دفاع سوریه گفت: عمر سلیمان(مدیر اطلاعات و امنیت مصر) در طول 30 سال 1520 بار به "تلاویو" سفر کرده یعنی در این سی سال تقریبا هر هفته به تلاویو سفر کرده، بدون اینکه اسراییلی ها به مصر بیایند!

به گزارش سرویس بین الملل خبرگزاری «حوزه»، مجدي حسين انديشمند و مبارز سرشناس مصري در ادامه سلسله يادداشت هاي خود با عنوان «بندگي آمريكا، شرك معاصر» نوشت:

این بخش از نوشته ادامه مساله اطلاق صفات و اسماء خداوند بر آمریکا است که با صفت "القوی" آغاز شد و صفات مرتبط با آن مانند القادر، المعز، المذل، العزیز، الجبار، المتکبر، خیرالماکرین، ذوانتقام، ذو عقاب ألیم، ذوالطول، شدیدالقوی، شدیدالمحال، فعال لما یرید، الضار، العلی، القاهر، القدیر، القهار، المتین، المقتدر...

دستگاه اطلاعات مصر

هنگامی که از دستگاه اطلاعات سخن می گوییم (اطلاعات عمومی، جنگی، امنیت ریاست جمهوری)، در واقع منظور عقل حاکم بر مؤسسه ای نظامی است که شامل ارتش با شاخه های جنگی آن می باشد، اما اعضای دستگاه های اطلاعاتی وقت بیشتری برای گذراندن دوره های سیاسی و فرهنگی دارند و در غیاب جنگ ها دستگاه اطلاعات جنگی وقت بیشتری برای رقابت با اطلاعات عمومی و همچنین گذراندن دوره های سیاسی و فرهنگی خواهد داشت.

نمایندگان دستگاه اطلاعات نظامی در رسانه ها و سیاست که تعداد آنها هم زیاد است، منتقد آمریکا و اسرائیل هستند، با این حال در دیدارهای خصوصی و پشت درهای بسته انتقادهای تندتر و شدیدتری را مطرح می کنند، البته همین افراد در مجامع عمومی بر حفظ کمپ دیوید تاکید می کنند و فقط خواستار اصلاح برخی بندهای آن می شوند؛ به ویژه در مورد حجم نیروهای مصری در سینا برای مبارزه با تروریسم که به سود امنیت مصر و اسرائیل خواهد بود.آنها همچنین در دیدارهای خصوصی تاکید می کنند که نباید در دشمنی با آمریکا عجله کنیم، زیرا مصر از این اقدام متضرر می شود. ذکر این نکته هم لازم است که در اینجا از آمریکا و اسراییل باهم و به عنوان یک پدیده صحبت می کنم ( مراجعه کنید به کتاب دراسة آمريکا طاغوت العصر).

نمایندگان دستگاه اطلاعات در نشست های خصوصی با سیاسیون، مبارک را به خاطر دوستی با آمریکا و اسراییل سرزنس می کردند و حتی پیمان "کویز" را خیانتی بزرگ می دانستند، اما پس از سقوط مبارک دیدیم که همان اشخاص در دفاع از استمرار پیمان کویز(QIZ) و ادامه یافتن کمک های آمریکا سخن می گویند حتی یکی از آنها گفت: کمک آمریکا یکی از حقوق مصر و بخشی از حق ما است!

نظر رسمی مؤسسه نظامی مصر تا کنون (نیمه اول 2014 میلادی) این است که روابط با آمریکا و اسراییل همچنان بر اساس کمپ دیوید، ضروری و اساسی بوده و فقط باید برخی بندهای آن اصلاح شود، اما مهم این است که قوای نظامی مصر به صورت انحصاری روابط مذکور را مدیریت کرده و این راز حساسیت ارتش نسبت به سازمان های حقوق بشر و هرگونه رابطه با آمریکا به دور از چشم او می باشد.

نمایندگان دستگاه های اطلاعاتی می گویند عجله نکنید، رهایی از سلطه آمریکا به زمان نیاز دارد، اما نظر ما این است که رهایی از پیروی آمریکا به تدریج حاصل نمی شود، بلکه به جهش نیاز داشته و کاری شبیه انقلاب است و ما در جریان انقلاب سال 2011 میلادی یک فرصتی طلایی را از دست دادیم، چون حمله را به تاخیر انداختیم و اشتباه فوق علاوه بر نظامیان متوجه اسلامگراها و سکولارها نیز می شود.

پیش از انقلاب 2011 میلادی به این نتیجه رسیدیم که جناح ملی در راس حکومت و ارتش قرار گیرد و هدف ما نیز در این زمینه جلوگیری از حکومت موروثی بود. ما گمان می کردیم که اگر میان جمال مبارک و عمر سلیمان ناگزیر به انتخاب یکی بشویم، سلیمان بهتر است، اما انقلاب 2011 میلادی این توهم را از بین برد و پرده از چهره واقعی او کنار رفت. هنگامی که مبارک قبل از کناره گیری در 11 فوریه از میدان کنار رفت و به عنوان جانشین رییس جمهور تعیین شد، در همان روزهای نخست بدترین موضع گیری ها را انجام داد از جمله در برابر آمریکا و اسراییل که در این نوشته به بررسی آن می پردازیم. در آن زمان علاوه بر سلیمان در میان دیگر سران ارتش نیز کسی نبود که موضعی آزادانه در داشته باشد. البته ظهور برخی نظامیان بازنشسته که گاهی در رسانه ها به آمریکا و اسراییل حمله می کردند ارزشی نداشت، چون آمریکا توجهی به این حرف ها نداشته و آنچه که برای دولتمردان آمریکایی مهم است، اقدام عملی است. آمریکا حتی به مزدوران خود اجازه می دهد در سخن و گفتار به آمریکا حمله کنند به شرط آنکه در عمل به آمریکا پایبند باشند و حتی دوست دارد که مزدوران خود را افرادی آزاد و مستقل نشان دهد و نیکسون رییس جمهور آمریکا در یکی از کتاب های خود به این مطلب اشاره می کند. همچنین ما گاهی در رسانه ها شاهد درگیری لفظی آمریکا و اسراییل و یا میان آمریکا و اروپا هستیم، اما مهم لحظه عمل است که همه این اختلافات از بین می رود و متحد می شوند و رابطه میان نظام مصر و آمریکا در طول 40 سال گذشته نیز بر همین منوال بوده و آمریکا نیز همیشه گناهان این نظام را بخشیده است!!

برخی تجربیات خاص

  • زمانی که یوسف والی وزیر کشاورزی و جانشین نخست وزیر با این که سال ها دبیر کل حزب حاکم نیز بود با کاری که در حوزه کشاورزی انجام داد میلیون ها نفر را به بیمایر سرطان مبتلا کرد. حتی دستگاه اطلاعاتی کشور و سازمان بازرسی نیز ادعای ما را تایید کرد که اسراییل با همکاری آمریکا مواد کشاورزی را مسموم کرده اند، به گونه ای که شمار افراد مبتلا به سرطان به 12 میلیون نفر رسید و هر سال نیز 800 هزار نفر به آنها افزوده می شد و با این حال در آن زمان من(نویسنده) زندانی شدم و روزنامه الشعب هم به مدت دو سال در زمان مبارک بسته شد، هنگامی که از دست مبارک خلاص شدیم، اکنون یوسف والی به اتهام های بی اساس زندانی شده، اما نه به خاطر جرم اصلی او که قتل عام مردم در زمان وزارتش بود تا اینکه دیگر کسی به خود جرات ندهد با زندگی مردم مصر بازی کند. اتفاق بدتر این است که شاگردان والی همچنان در وزارت کشاورزی مشغول کار هستند!! اکنون دیگر نظامیان هیچ بهانه ای ندارند چون مبارک سرنگون شده و این خود آنها هستند که به رابطه کشاورزی با اسراییل ادامه می دهند و این رابطه حتی در زمان مرسی هم ادامه داشت. لذا برای اینکه از نظر سیاسی و نظامی با آمریکا درگیر نشویم، در برابر کشتار میلیون ها نفر انسان سکوت کردیم!

 

  • شبیه این اتفاق در جاهای دیگر هم رخ داد. به عنوان مثال سرنگونی هواپیمای البطوطی که منجر به قتل نظامیان شد و شایسته بود که نظامیان به خاطر خودشان هم که شده قیام کرده و اعتراض کنند، اما تنها اتفاقی که افتاد لفاظی رسانه ای زمان مبارک و پس از او بود. یکی از بزرگان اداره اطلاعات در دیداری شخصی بدون هیچ مقدمه ای به من گفت در رابطه با این موضوع، در آمریکا برررسی هایی را انجام داده و مطمئن شده که آمریکا با دستکاری سوخت این هواپیما موجب سقوط آن شده است. این نیز نمونه ای دیگر بود از بندگی ما در برابر آمریکا که به خاطر ترس از این کشور تخلفات آن را نادیده می گیریم.
  • ارتقاء رسانه ای مزدوران آمریکا: به یاد داریم که روزی "مصطفی بکری" در مورد "مامون فندی" مصری - آمریکایی به من هشدار داد. البته می دانستم که او کارمند مراکز تحقیقاتی پنتاگون است و رابطه محدودی با او داشتم و برای یکی از سفرهای من به آمریکا تلاش کرد و یک بار هم در قاهره با من دیداری داشت و سعی می کرد تا تفکر همکاری اسلامگراها با آمریکایی ها را ترویج کند، اما ناگهان به حزب العمل (الاستقلال) حمله ور شد و ما را در مقاله ای در الاهرام گمراه دانست. البته این مهم نیست و بعدها به آن خواهم پرداخت. مهم این است که پس از هشدار مصطفی بکری متوجه شدم که مامون فندی به ستاره ای تبدیل شد، که تا کنون نیز در حال درخشش است. وی در آن زمان در الاهرم کار خود را شروع کرد و گویی تعهدی داشت بدون هیچ مناسبتی به حزب العمل حمله کند. وی پس از آن به ستاره تلویزیون تبدیل شد و سپس نویسنده مجله های دیگر داخلی و به عنوان کارشناس آمریکایی، ستاره شبکه های ماهواره ای گردید. سؤال من این است که اطلاعات چگونه راه را برای یک مزدور آمریکایی در رسانه های مصر باز می کند گویی این بخشی از تفاهمات صورت گرفته میان اطلاعات مصر و آمریکا بود. مهم این است که مشخص شود رویه دستگاه اطلاعاتی کشور این است که امثال من در زندان باشند و کسانی که آشکارا و مزدور آمریکا هستند در پست های حساس رسانه ای باشند. هنگام انقلاب من تنها کسی بودم که به همراه برادران خود در زندان بودم در حالی که مزدوران آمریکایی همه جا را پر کرده بودند.

مثال دیگر: هنگامی که در یک گفتگوی تلویزیونی با صلاح الدین سلیم یکی از سران اطلاعات صحبت می کردم به من گفت که عبدالمنعم سعید مزدور آمریکا است و به مناسبت ازدواج دوم خود هدیه ای معادل 20 هزار دلار از سفیر آمریکا دریافت کرده. مهم این است که عبدالمنعم سعید با تمام این سخنان و اطمینان از مزدوری او برای آمریکا باز هم به عنوان رییس مرکز پژوهش های الاهرام و سپس مصری الیوم به کار خود ادامه داد و برخی از برنامه ای هفتگی در تلویزیون رسمی به وی اختصاص داشت. این بدان معنا است که من برای اینکه برنامه ای ثابت در تلویزیون داشته باشم، یا مسئولیت روزنامه ای را داشته باشم، باید دوست سفیر آمریکا باشم. یکی از سران دستگاه اطلاعاتی هنگامی که با صدای بلند درباره آل ساویرس سخن می گفت موجب شگفتی من شد. وی می گفت: آنها کاملا ملی گرا هستند و این نشان دهنده مزدوری دوگانه آنها بود و اینکه اطلاعات کشور با مزدوران آمریکا و اسراییل بازی کرده و تلاش می کند آنها را میان اسراییل و آمریکا توزیع کند تا همچون پل هایی برای تفاهم و همکاری باشند. در میان دستگاه اطلاعاتی مصر این نظریه شایع است که می گویند: همنشینی با عقرب های سمی، زهر آنها را بی اثر می کند، همین نظریه بود که باعث گردید گاز را به اسراییل رایگان صادر کنیم! این نظریه نشان دهنده ایمان عمیق به این است که پیروی از آمریکا برای همیشه برقرار بوده و آمریکا است که به ما قدرت می بخشد! این مطلب در مواضع رنگارنگ و متغیر مصطفی بکری نسبت به ساویرس و البرادعی بیشتر قابل مشاهده است چون گاهی به کسی ناسزا می گوید و گاهی به خاطر برخی ضرورت ها از او تجلیل می کند یعنی اینکه مشاجرات آنها با آمریکا و مزدوران این کشور نیز زیر سقف پیروی از آمریکا صورت می گیرد.

اسلامگراها خطرناک تر از اسراییل

اسلامگراها برای امنیت ملی خطرناک تر از اسراییل هستند. این سخنی است که بارها در مقالات نویسندگان بزرگ روزنامه الفجر وابسته به اطلاعات تکرار شده. این سخن از زوایای متعددی مهم است، چون از سویی آمریکا را از اینکه خطرناک ترین عامل برای امنیت ملی مصر باشد خارج می کند و آن را در جبهه دوستان ما قرار می دهد و از سوی دیگر جریان اسلامی را به عنوان خطرناک تر از اسراییل معرفی می کند و این معادله به معنای همکاری با کم خطر علیه پر خطر است و این همان حرف نتانیاهو می باشد که این روزها از تعمیق همکاری های اطلاعاتی مصر و اسراییل علیه تروریسم اسلامی در مصر و فلسطین سخن می گوید. این سخن خطرناک است و من در زمان نشر آن نیز بر آن نقدی نوشتم و گفتم که این تفکر نشان دهنده تغییر عقیده جنگی ارتش مصر بوده و کودتایی حقیقی است و آن روزنامه هم حرف های مرا بدون کم و کاست منتشر کرد و بر آن تعلیق زد که حرف های من به معنای تایید اخوان است!

اتفاقات دورن حکومت مرسی و چند ماه قبل از آن نیز این تفکر اطلاعات و ارتش مصر را تایید می کند که در نهایت نیز به حذف تدریجی اخوان و حفظ محکم ترین روابط با اسراییل و آمریکا منجر شد و مزدوران آمریکا در مصر همانند زمان مبارک و بلکه بهتر از آن به کار خود ادامه می دهند.

مواضع عمر سلیمان:

همان طور که اشاره شد، مواضع عمر سلیمان در ایام انقلاب سال 2011 میلادی این دیدگاه ترویج شده توسط اطلاعات را که او می تواند مواضعی ملی و ضد آمریکا و اسراییل داشته باشد، از اساس ویران کرد و اساسا سلیمان هیچ موضع گیری نداشت که بتواند دلیلی بر وجود این تفکر در او باشد. ما زمانی گمان می کردیم که منصب وی به عنوان مدیر دستگاه اطلاعات مصر او را مقید کرده و شاید فعلا نمی تواند آن گونه که می خواهد رفتار کند. معروف است که آمریکایی ها فقط کسانی را مدح و ثنا می کنند که به آنها اعتماد دارند و گزارش های منتشره از سوی منابع نزدیک به مقامات آمریکایی همواره از عمر سلیمان تجلیل می کردند و می گفتند وی یکی از نتایج و ثمرات شراکت مصر و آمریکا است چون سلیمان در دهه هشتاد قرن بیستم در مرکز امور جنگی کندی در فورت براگ کارولینای شمالی آموزش دیده است. خانم مارگاریا کوهین استاد حقوق دانشگاه توماس جفرسون و رییس سابق کانون وکلای آمریکا در این زمینه سخنی کاملا دقیق و مهم دارد و می گوید: ( عمر سلیمان در ابتدای امر نزد مقامات آمریکا فراتر از یک واسطه ارتباطی میان مصر و آمریکا نبود و مبارک او را به عنوان واسطه دو کشور برای هماهنگی دوایر امنیتی مامور کرده بود، اما او بعدها توانست با اثبات شایستگی؛ امانتداری و وفاداری خود به آمریکایی ها و اظهار آمادگی برای همکاری نامحدود با دوایر امنیتی آمریکا تاثیر مثبتی از خود بر جای گذارد). خانم کوهین با اطلاعات آمریکا همکاری دارد و این سخن وی به نوعی سخن نظر اطلاعات آمریکا در مورد عمر سلیمان به شمار می آید و این نظری است که نمی تواند برای سلیمان مایه افتخار باشد، چون وی به شریکی قابل اطمینان برای مبارزه با گروه های مسلح اسلامی و کانال ارتباطی میان مبارک و آمریکا در موضوعات مختلف تبدیل شد. نقش عمر سلیمان در اشراف بر شکنجه مردم برای اطلاعات آمریکا در بسیاری از تحقیقات آمریکایی ثابت است و این مطلب در گزارش کنگره که چندی پیش از الشعب منتشر شد به خوبی گردید شد. روزنامه وال استریت ژورنال آمریکایی نیز بر این باور است که عمر سلیمان ار طریق روابط خود با آمریکا و اسراییل و دولت های غربی توانسته نقش بزرگی در استمرار نظام مبارک ایفا کند.

فلسطین: مهره های  سیاسی سیستم اطلاعاتی می گویند که این اداره در قلب و عمل با فلسطین است، اما اسناد موجود این ادعا را کاملا رد می کند. البته باید بگویم که هدف بنده در اینجا حمله به عمر سلیمان نیست، چون وی از بین ما رفته اما ناچارم به او بپردازم تا روشن شود که چگونه رابطه با آمریکا و اسرائیل به ثوابت عقایدی نظام مبارک تبدیل شد و از طرفی دستگاه اطلاعات از مهم ترین ارکان نظام مبارک بود و امروز نیز(آغاز 2014) افکار و اندیشه های سلیمان همچنان در نهاد نظامی و اطلاعاتی مصر حاکم است.

اسناد ویکی لیکس نشان می دهد که عمر سلیمان به یکی از مسئولان اسراییلی گفته که دوست دارد جلوی انتخابات مجلس فلسطین را در سال 2006 میلادی بگیرد چون انتظارها بر این بود که اسلامگراها پیروز میدان شوند اما سلیمان شکست خورد و حماس پیروز شد.

در سند دیگری آمده که وی در برابر یک گروه آمریکایی متعهد شد حماس را محاصره کرده و با حمایت آمریکا به نیروهای فلسطینی وابسته به فتح آموزش بدهد تا در غزه با حماس درگیر شوند. مصر از گذشته تا کنون میزبان هزاران نفر از عناصر امنیتی وابسته به دحلان در العریش است که نقش مهمی در تخریب سینا داشته اند و توانستند جهادیون و پلیس و ارتش را با هم درگیر کنند. در سرسپردگی دحلان به اسراییل تردیدی نیست و عجیب این است که واشنگتن نپذیرفت به این عناصر آموزش دهد شاید برای اینکه به کار خود در تخریب سینا پایان داده بودند. واشنگتن این پیشنهاد را مطرح کرد که این عناصر در اردن آموزش ببینند! و سلیمان نیز متعهد شد که به فشارهای خود بر حماس برای متوقف ساختن حمله موشکی به اسراییل ادامه دهد.

اما عشق اسراییل به عمر سلیمان که حد و حساب ندارد و روشن شد که وی بیش از مبارک گنج اسراییلی ها بوده. بن الیعازر(وزیر جنگ پیشین رژیم صهیونیستی) درباره وی می گوید: سلیمان بهترین خدمت گزاران اسرائیل و از برجسته ترین شخصیت هایی است که جنبش حماس را تضعیف کرد. وی روابط ممتازی با مسؤولان بلندپایه نظامی اسراییل داشته. رابطه من نیز با عمر سلیمان بسیار محکم بود و تلاش کردم او را در مسائل مختلف از جمله مساله گاز وارد کنم و در این زمینه هر روز با او صحبت می کردم. وی نقش مهمی در صادرات گاز مصر به اسرائیل داشت. الیعازر درباره فداکاری های سلیمان می گوید وی در انتقال 150 هزار اصله نخل به اسراییل سهیم بود، در حالی که اسراییل برای برگزاری یک مراسم جشن یهودی به شدت نیازمند این درختان بود. (آیا این نیز از ضرورت های امنیت ملی مصر بوده؟ چرا تمام این محبت ها در امور دینی صورت گرفت؟ آیا در پیمان صلح مطلبی در مورد تهیه نخل برای یهودیان وجود داشته؟) سلیمان همچنین در مورد ملاقات با لیبرمن وزیر امور خارجه اسراییل تردید نکرد و از حامیان پیمان صلح با اسراییل و حامی سیاست های ضد ایرانی بود. تا اینجا سخنان بن الیعازر به پایان می رسد.

موردخای کیدار کارشناس اسراییلی امور خاور میانه می گوید: ما و سلیمان در مقابله با افراطیون مسلمان هم پیمان بودیم و با آنها می جنگیدیم. جالب این است که وی در تفسیر این سخن خود می گوید: سلیمان نماینده طبقه کوچک سکولارها در جامعه مصر بود و فردی ثروتمند و فاسد بود و ازاین جهت با اسلامگراها مخالف بود.

تلویزیون اسرائیل سلیمان را در اسراییل صاحب خانه می دانست نه میهمان و عمق روابط او با اسراییل به جایی رسید که نتانیاهو ـ بنا به گفته میدل ایست مانیتور انگلستان ـ در زمانی که او نماینده مبارک بود، به وی پیشنها کرد تا افرادی را از اطلاعات اسراییل برای در هم شکستن تظاهرات میدان التحریر با روش های تخصصی به مصر بفرستد!! و بنا به اطلاعات ویکی لیکس عمر سلیمان برترین نامزد اسراییلی ها برای جانشینی مبارک بود. سلیمان به جهاد الخازن(نویسنده و تحلیلگر برجسته عرب) گفته بود که با شلیک موشک به اسراییل مخالف است و هیچ عذری را در این زمینه نمی پذیرد و به اسراییل این حق را می دهد که هرگونه پاسخی داشته باشد. گویی این فلسطینی ها هستند که جنگ را آغاز کرده اند!! سلیمان قبل از نامزدی خود برای ریاست جمهوری از طریق جهاد الخازن نویسنده روزنامه الحیات نامه های متعددی را منتشر کرد، اما مهم ترین مطلبی که در نوشته های او آمد، مطلبی بود که از زبان ژنرال مصطفی طلاس وزیر دفاع سوریه جاری شد و گفت: عمر سلیمان در طول 30 سال 1520 بار به تلاویو سفر کرده، یعنی در این سی سال تقریبا هر هفته به تلاویو سفر کرده است، بدون اینکه اسراییلی ها به مصر بیایند و علاوه بر این خط تلفنی محرمانه ای نیز میان او و اسراییلی ها برقرار بوده. سلیمان 18 سال مسؤول دستگاه اطلاعات مصر بود و با یک حساب ساده می توان گفت که سلیمان زمان بسیار زیادی از عمر خود را با اسراییلی ها سپری نموده و این مقدار از ارتباط می تواند دوستی و محبت زیادی را میان طرفین ایجاد کند و به همین خاطر است که قرآن کریم به ما دستور داده که به دشمنان اظهار محبت نکنیم: (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ) الممتحنة 1.

در اینجا تنها کاری که از دست من بر می آید ذکر وقایع مربوط به عمر سلیمان است و اکنون به این ماجرا اشاره می کنم که جهاد الخازن نیز با اینکه با سلیمان رابطه ای دوستانه داشت، آن را انکار نکرد. البته همان گونه که گفتم، توجه من به عمر سلیمان به این خاطر است که او نیز به همراه مبارک 18 سال بر مصر حکومت کرد و علاوه بر این منطق سلیمان همچنان نیز بر مصر حاکم است. و این حالتی ترسناک از شیزوفرنی(اختلال روانی) است، چون هرگاه در اتاق های دربسته درباره آمریکا صحبت می کنند، تندتر از همه مردم و هنگامی که در ملا عام صحبت می کنند، از دوستی و آشتی صحبت می کنند. آنها در اتاق های دربسته می گویند ما اکنون نمی توانیم با آمریکا رو در رو شویم و باید مدارا کنیم و از بس که این حر فها را تکرار کرده اند، این معنا در آنها ریشه دوانده که در این زمینه بی گناه هستند و مزدور آمریکا نیستند. و سخن های آنها در اتاق های دربسته نوعی تطهیر شبیه اعتراف کلیسا برای آنها به شمار می آید. این است اوضاع کنونی آنها که خودشان و برخی مردم هم به آن راضی شده اند که نمی شود با آمریکا درافتاد و نمی شود بدون جلب رضایت آمریکا زندگی کرد، همین تفکر منجر به اجابت بسیاری از خواسته های آمریکا می شود. شما توجه کنید که ما در بندگی خداوند به بیشتر خواسته های خداوند پاسخ می گوییم و باز هم خود را مقصر می دانیم و از او طلب بخشش می کنیم و رابطه ما با آمریکا نیز به همین شکل و بر اساس بیم و امید است، با این تفاوت که حاکمان ما فقط به خواسته های آمریکا در مورد جابجایی قدرت پاسخ نمی دهند و این تنها نقطه اختلاف آنها با آمریکا است. آنها می خواهند برای همیشه حاکم باشند تا به خواسته های دیگر آمریکا پاسخ بگویند! مبارک مزدوری ساده بود، مزدور آمریکا و اسراییل و تمام!! وی می دانست که آمریکا و اسراییل مهم ترین ضامن استمرار او در حکومت هستند و از این رو از آنها پیروی می کرد، اما از خداوند پیروی نمی کرد. اما عمر سلیمان شخصیتی چند بعدی بود و فرمانده نهاد نظامی مصر بود که در سایه کمپ دیوید تشکیل شده. روابط دوستانه با اسراییل و آمریکا در زمان سلیمان یک ویژگی ملی به شمار می رفت. البته این دوستی مشکلاتی را نیز در پی داشت، اما نوع این اختلافات شبیه اختلافات ازدواج بود که در آن طرفین تمایلی به طلاق نداشتند. این ازدواج کاتولیکی تا کنون 40 سال طول کشیده و با وجود تمام بحران های منطقه ای توانسته مستحکم شود. اما درباره اوضاع مصر باید گفت با وجود این که آمریکا و اسراییل در این مدت مصر را تخریب کرده اند، هنگامی که از آنها درباره منافع محقق شده مصر بپرسی می گویند این است که مصر را مانند عراق ویران نکرده اند. پس تخریب عراق توسط آمریکا همچون مترسکی برای دیگران بود تا آمریکا به اهداف خویش برسد و این گونه هم شد. پس اکنون عمر سلیمان که از دنیا رخت بربسته در بحث ما مهم نیست، بلکه استمرار روش او در رابطه مصر با آمریکا برای ما مهم است که اکنون تبدیل به دین ما شده است.

عمر سلیمان همان طور که گفته شد 1520 بار به تلاویو سفر کرد و با این حال همچنان بر این باور بود که به مصر خدمت می کند و اطرافیان و اعوان و انصار او هم امروز پست های سیاسی مختلفی دارند، به او لقب "فارِس"(تکسوار) داده اند.

برگردیم به جهاد الخازن و نوشته های مهم او درباره عمر سلیمان. وی می گوید حسنی مبارک و عمر سلیمان به این نتیجه رسیدند که مصر نمی تواند با اسراییل وارد جنگ شود و در صورت شروع چنین جنگی آمریکا به جای یک سپر هوایی دو سپر هوایی بربالای اسراییل ایجاد خواهد کرد. این سخن گفته پیشین بنده را در مورد دیدار مبارک و کامل زهیری تایید می کند که گفته بودم بهانه سپر هوایی به دلیل ابدی خضوع و کرنش در برابر آمریکا تبدیل شده، بدون اینکه مجوز قرآن و سنت را داشته باشد.

حال که ترس از آمریکا و اسراییل عین خردمندی است، طبیعی است که محموله درختان نخل و گاز را به آنها بدهیم و علاوه برآن باقی مانده شرافت و کرامت خود را نیز به آنها تقدیم کنیم، به گونه ای که کار به جایی رسیده که فرق گذاشتن میان مزدوری بیگانگان و ملی گرایی ناممکن است. چگونه ممکن است عمر سلیمان میهن دوست باشد در حالی که حسین سالم بازوی راست او است و هنگای که می گویی دوستان حسین سالم از موساد هستند، می گویند: بله اما او از عمر سلیمان اجازه گرفته بود. عمر سلیمان به حسین سالم تسهیلات گردشگری و جواز سفر به اسراییل داده بود و او را مامور کرده بود تا گاز طبیعی را به اسراییل منتقل کند و نظریه امنیت ملی به معنای آرمیدن در آغوش اسراییل تفسیر شده بود. آنها می گفتند اگر بخواهیم با اسراییل مواجه شویم، باید او را به جبهه خود جذب کنیم و او را در تهیه گاز به خودمان وابسته کنیم، چون انرژی برای رژیم اسرائیل خیلی مهم است و اکنون اسراییل پس از قطر غنی ترین منطقه گازی را در اختیار دارد که بخشی از این گاز از مصر به سرقت رفته است.

من نمی دانم چرا مبارک و سلیمان(اگر زنده بود) اعدام نمی شوند، اما جاسوس های اسراییلی در مصر بازداشت می شوند!

معنای راضی کردن اسراییل با ثروت های ملی این است که استراتژی مصر ضعف، استمرار ضعف و باز کردن راه برای اسراییل باشد تا در منطقه وحشی گری کند به ویژه با توجه به اینکه ما پس از گذشت سه دهه از کمپ دیوید صحبت می کنیم. در سال 2010 میلادی مصر از اسراییل چه چیزی می خواست که به او گاز مجانی می داد؟ آیا اسراییل قرار بود دوباره سینا را اشغال کند؟! بله این سخنی است که برخی ها می گویند تا ما شرافت خود را به اسراییل بفروشیم. به خدا سوگند اگر قدرت نداریم از خاک مصر حمایت کنیم، دیگر لایق زندگی در مصر نیستیم و بار دیگر باید گفت که اگر این شرک به خدا نیست پس چیست؟!

بار دیگر به سخنان جهاد الخازن بازگردیم. وی از عمر سلیمان مطلبی نقل می کند که ما آن را "دین" می دانیم همان دینی که از سال 1974 (کسینجر/سادات) بر مصر حاکم است. سلیمان می گوید: روابط استراتژیک مصر ـ و گفته شد که واژه استراتژیک به معنای ثوابت عقیدتی و تغییر ناپذیر است که مبارک و سلیمان و خیرت الشاطر و السیسی مکررا از آن استفاده می کنند ـ با آمریکا بسیار برای ثبات مصر مهم است. و اگر این روابط تیره شود، وضعیت مصر از پاکستان و افغانستان هم بدتر شده و مانند کشور صادر کننده تروریسم به آن نگاه می شود و در این صورت مصر جایگاه خود(این جایگاه مقدس چیست؟!) و ارتش خود و سلاح های آمریکایی خود که 70% سلاح مصر است را از دست خواهد داد (فایده این سلاح چیست؟) و اقتصاد ما ضربه می خورد چون ما 500 کارخانه صادر کننده کالا به آمریکا داریم.(پایان سخن عمر سلیمان).

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha