جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024
آیت الله احمد بهشتی

حوزه /هر كس قرآن بخواند، مى ‏تواند به اخلاق پيامبر(ص) پى ببرد و هر كس كه اخلاق‏ پيامبر(ص) را بشناسد، به ظرافت‏هاى اخلاقى قرآن می رسد.

 به گزارش سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» آیت الله احمدبهشتی در نوشتاری با موضوع  چرا اخلاق ؟فضیلت اخلاق نیک اسلامی و انسانی همراه با عزت و سربلندی را مورد  بررسی قرار داده است.

وی در این نوشتار آورده است؛ خداى متعال پيامبر گرامى خود را اين‏گونه ستوده است: «إنّك لَعَلىخُلُقٍ عظيمٍ»(1): تو بر مسند خلق عظيم تكيه زده‏اى.

      مطابق آيه فوق، پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله بر خلق عظيم استعلا دارد زيرا حرف «على» براى استعلاست. اين مطلب با دو حرف «إنّ» و «لام» تأكيد شده‏است. آن حضرت  فوق «خلق عظيم» است نه اين كه مساوى يا پايين‏تر است.اگر غير از اين بود از حرف «على» در آيه فوق، استفاده نمى‏شد.  

       خداى‏متعال به پيامبر گرامى نفرموده است:«إنّكَ لَعظيمُ الخُلْقِ»، بلكه فرموده‏است: «لَعلى خُلُقٍ عظيمٍ». اهل ادب  فرق اين دو تعبيررا خوب می دانند . با عنايت به همين آيه شريفه‏است كه حضرتش فرمود: إنّى بُعِثتُ‏لِأتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلاقِ(2): جز اين نيست‏كه من براى به اتمام رسانيدن مكارم اخلاق‏برگزيده شده‏ام.

      از همين حديث شريف هم استفاده مى‏شود كه حضرتش بر مكارم‏اخلاقى اشراف دارد و تا زمان او هيچ‏كس مكارم اخلاقى را به نهايت و كمال‏مطلوب نرسانيده بود .

* اخلاق سکولار

قرآن -كه كلام خداست- معجزه‏اول آن حضرت و اخلاق او -كه‏قرآن مجسم است- معجزه دوم وساير معجزات، معجزه سوم‏است. يعنى اين‏ها در طول‏يكديگرند.

  ا خلاق را بايد سه قسم كرد: اخلاق دنيوى، اخلاق اخروى و اخلاق‏الهى. گروهى اخلاق نيكو را براى دنيا و رسيدن به مال و منال مى‏خواهند.چنان اخلاقى اخلاق سكولار است. انبياى پيشين مبلِّغ و مروِّج اخلاق اخروى‏بودند يعنى حسن خُلق را تشويق و سوء خُلق را تحذير مى‏كردند تا مردم را به‏سوى بهشت سوق دهند و آن‏ها را از دوزخ عذاب دور سازند. پيامبر گرامى‏اسلام‏صلى الله عليه وآله -چنان كه خود فرموده است- نه‏تنها مبلغ و مروج مكارم اخلاق،بلكه متمم آن است. اين اخلاق كريمانه نه به خاطر دنياست نه به خاطرآخرت، بلكه صرفاً به خاطرخداست(3). البته منافاتى نيست كه‏بر حسب مورد و با توجه به استعداد اشخاص ضعيف، به محاسن‏اخلاقى به لحاظ فوايد اخروى نيزتوجه شود چنان كه امام هشتم‏عليه السلام‏فرمود:    عليكم بِحُسنِ الخُلقِ فإنَّ حُسنَ الخُلقِ فى الجَنَّةِ لا مَحالة و إيّاكم وسوءَ الخُلقِ فإنَّ سوءَ الخُلقِ فِى النّارِ لا محالة«(4

  بر شما باد به اخلاق نيكو زيرا اخلاق نيكو ناگزير در بهشت است و بپرهيزيداز اخلاق بد زيرا اخلاق بد ناگزير در دوزخ است.

*اخلاق، معجزه دوم نبوى

      با توجه به آيه و حديثى كه ياد شد، مى‏توان گفت: معجزات پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله سه قسم است: قرآن، اخلاق و ساير معجزاتى كه در مقاطع مختلف‏وقوع يافته و تعداد آن‏ها را افزون بر چهار هزار و چهارصد نوشته‏اند(5)

  طبق روايات متعددى كه طبرسى در تفسيرمجمع‏البيان نقل كرده است، بارها افرادى از عايشه كه همسر ايشان بود و طبعاً از زوايا و خفاياى خلقى حضرت آگاهى داشت، مى‏پرسيدند: اخلاق پيامبرچگونه بود؟ او مى‏گفت: مگر قرآن نخوانده‏ايد؟ مگر آيه «إنّك لَعَلى خُلُقٍ‏عظيمٍ» را نخوانده‏ايد؟ «كان خُلقُهُ القرآن» خلق او همان قرآن بود(6). بنابراين‏هر كس قرآن بخواند، مى‏تواند به اخلاق پيامبر پى ببرد و هر كس كه اخلاق‏پيامبر را بشناسد، به ظرافت‏هاى اخلاقى قرآن پى مى‏برد.

      افراد زيادى بوده‏اند كه از راه آشنايى با اخلاق پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله يا يكى ازفرزندان معصومش به حقانيت اسلام پى برده و مسلمان شده‏اند. مردى‏مسيحى به امام باقرعليه السلام گفت: تو گاوى!)أنت بقر(.

      فرمود: (أنا باقرٌ(.من باقرم

      گفت تو فرزند زنى آشپز هستى (أنت ابنُ الطبّاخةِ(.

       فرمود: اين حرفه‏اش بوده است (ذاكَ حِرفَتُها(.

      گفت: تو فرزند زنى سياه رنگ و بدزبانى (أنت ابنُ السّوداءِ الزَّنجِيَّةِالبَذِيَّة(.

      فرمود: اگر راست گفتى خدا او رابيامرزد و اگر دروغ گفتى خدا تو را بيامرزد)إن كُنتَ صدقتَ غَفَرَ اللَّه لَها و إن كنتَ‏كَذَبتَ غَفَرَ اللَّه لَكَ.

      مرد مسيحى در برابر اين اخلاق‏الهى سر تسليم فرود آورد و از كيش خودبرگشت و مسلمان شد(7)

      اخلاق امام باقرعليه السلام و ساير ائمه‏اطهارعليهم السلام پرتوى از خلق عظيم ومعجزآساى پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله است. خداى متعال به او فرمودفَبِما رَحمةٍ مِنَ اللَّهِ لِنتَ لهم و لو كُنتَ فَظّاً غليظَ القَلبِ لَانْفَضّوا مِن‏حَولِكَ فَاعْفُ عَنهم و استَغْفِرْ لَهم و شاوِرْهُم فى الأمرِ فَإذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ‏عَلَى‏اللَّهِ«.

   اخلاق امام باقرعليه السلام و ساير ائمه‏اطهارعليهم السلام پرتوى از خلق عظيم ومعجزآساى پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله است. او باشمشير مردم را مسلمان نكرد، بلكه بااخلاقش؛ دل‏هاى وحشى را رام وانسان‏هاى نافرمان و سركش را آرام كرد.

      به بركت رحمت خداوندى تو براى مردم نرم‏خو و مهربان شدى و اگردرشت‏خو و سنگدل بودى از اطراف تو پراكنده مى‏شدند. از خطاى آن‏ها درگذر و براى‏آن‏ها طلب آمرزش كن و با آن‏ها در امور اجتماعى و سياسى مشورت كن و هرگاه‏تصميم گرفتى بر خدا توكل كن.

    امام صادق‏عليه السلام فرمود:      إنَّ اللَّه -عزّ و جلّ- أدَّبَ نَبِيَّهُ فَأحسَنَ أدَبَه فَلَمّا أكمَلَ لَه الأدَبَ قال:»و إنّك لعلى خلقٍ عظيمٍ«ثمَّ فَوَّضَ إليهِ أمرَ الدِّينِ والأمّةِ لِيَسوسَ عِبادَهُ(8)

  خداى بزرگ‏پيامبرش را به نيكى ادب واخلاق آموخت و چون ادبش‏را كامل كرد به او فرمود: »تو برخلق عظيم اشراف و استعلا دارى«. آن‏گاه امور دين و امور امت را به او واگذاشت تا تدبير و رهبرى امت را بر عهده گيرد.

      او رهبر و مدبر و معلم و مربى همه امت است. همه آن‏هايى كه بر مسندخلق عظيم تكيه مى‏زنند، زير نظر او كيمياى اخلاق شده‏اند. چگونه ممكن‏است كه كسى در خلق عظيم و اشراف و استعلا بر خلقيات كريمه همتاى اوشود يا بر او تقدم پيدا كند؟ كسى كه همتاى او شود تابع او نيست و كسى كه براو تقدم يابد پيشواى اوست. آيا چنين چيزى ممكن است؟ امام على‏عليه السلام مردنامتناهى عالم اسلام است ولى او با همه عظمتش شاگرد پيامبر اعظم‏صلى الله عليه وآله‏است نه همتاى او و نه مقدم بر او. بزرگترين افتخار امام على‏عليه السلام اين است كه‏ پيامبر فرمود: أنا أديبُ اللَّهِ و علىّ‏أديبى(9): من ادب‏آموخته‏خدايم و على ادب‏آموخته من ‏است.

       آن‏گاه فرمودخدا مرا به سخاوت ونيكى امر كرده و دستور داده‏كه از بخل و جفا پرهيز كنم.هيچ چيزى بدتر از بخل وبداخلاقى نيست.بداخلاقى عمل را فاسد مى‏كند همان طورى كه سركه عسل را فاسدمى کند .

      بى جهت نيست كه امام على‏عليه السلام مى‏فرمايد: »قد عَلِمْتُم مَوضِعى مِن رسول اللَّه بِالقَرابَةِ القَريبةِ و المَنزِلَةِالخَصيصَةِ...يَرفَعُ لى فى كُلِّ يومٍ مِن أخلاقِهِ عَلَماً و يَأمُرُنى بِالإقتِداءِبِهِ«(10).

 شما جايگاه مرا در خدمت پيامبر خدا به لحاظ خويشاوندى و مقام و منزلت‏اختصاصى مى‏دانيد...او همه روزه پرچمى از اخلاق خود را برايم برمى‏افراشت ودستور مى‏داد كه بدان تأسى جويم.

      انس بن مالك -كه ده سال خدمتگزار پيامبراكرم‏صلى الله عليه وآله بوده- گزارش‏مى‏كند كه آن حضرت در طول اين مدت هرگاه با يكى از اصحاب ملاقات‏مى‏كرد از او جدا نمى‏شد مگر اين كه او جدا شود و هر گاه به كسى دست‏مى‏داد دستش را نمى‏كشيد تا او دست بكشد و هر گاه كسى از حضور اوبرمى‏خاست او به احترامش برمى‏خاست(11).

      اين همه بزرگوارى و كرامت و فضيلت و سماحت برخاسته از ادب‏الهى و استعلاى او بر خلق عظيم است.

1) قلم:4.

2) بحارالانوار، ج 68، ص 382، حديث 17.

3) طباطبايى، تفسير الميزان، ج 1.

4) بحارالانوار، ج 68، ص 383، حديث 17.

5) قمى، منتهى‏الآمال.

6) طبرسى، تفسير مجمع البيان، ذيل آيه 4 سوره قلم.

7) بحارالانوار، ج 46، ص 289، حديث 12.

8) بحارالانوار، ج 17، ص 4، حديث 3.

9) همان، ج 16، ص231، حديث 35.

10) نهج‏البلاغة، ترجمه فيض‏الاسلام، خطبه 234 )خطبه قاصعه(.

11) بحارالانوار، ج 16، ص 230، حديث 35.

(12)منبع:مکتب اسلام

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha