پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۸ ذیقعدهٔ ۱۴۴۵ | May 16, 2024
کد خبر: 353372
۱۸ تیر ۱۳۹۴ - ۱۲:۵۹
دعای سحر

حوزه / عزّت عبارت از تجلّى الهى است كه جميع كمالات الهيّه در آن ظاهر مى گردد.

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، درادامه شرح دعای سحر...

«اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ باَعَزِّها وَكُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَةٌ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها»

خداوندا! از تو درخواست مى‏كنم عالى‏ترين مراتب عزّتت را، در صورتى كه تمام مراتب عزّت تو عالى است، خدايا! پس از تو درخواست مى‏كنم به حقّ تمام مراتب عزّتت. «عزّت» يعنى: صلابت، پيامد صلابت، پيروزى است، چون موجود متصلّب و نفوذناپذير شكست نمى‏خورد. وصف عزّت در قرآن كريم بيش از نود بار درباره خداى سبحان به كار رفته و بدين معناست كه او همواره قاهر است و هرگز مقهور نمى‏گردد، حقيقت عزّت همانند ساير اسماى الهى، در انحصار ذات اقدس اوست.

آيات قرآن كريم پيرامون عزّت سه طايفه است:

يكم: عزيز بالذات كيست؟ بر اساس تحليل قرآن كريم عزيز محض فقط خداوند سبحان است، «أَنَّ اللّه‏َ عَزِيزٌ حَكِيمٌ» ، «عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ» ، «الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» ، «الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ» .

دوم: راه ارتباط و پيوند با عزيز بالذات يعنى خداى عزيز، و راه رسيدن به عزّت چيست؟ مى‏فرمايد: از راه عقايد طيبه و عمل صالح انسان مى‏تواند به عزّت برسد. «مَن كَانَ يُرِيدُ الْعِزَّةَ فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمِيعاً إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»

سوم: راهنمايان اين راه چه كسانى‏اند تا با كمك آنان اين راه عزّت به مقصد برسد؟ مى‏فرمايد وجود مبارك رسول‏خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله و قرآن كريم راهنماى راه عزّت است «الر كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» .

عزّت عبارت از تجلّى الهى است كه جميع كمالات الهيّه در آن ظاهر مى‏گردد.

بارى! عزيز، اسم صفت است و صفت اين اسم عزّت است، و عزّت عبارت از تجلّى الهى است كه جميع كمالات الهيّه به مقتضاى كبريا و مجد و عظمت الهى از هر جهتى و به هر اعتبارى و به هر نسبتى و در هر شأنى، در آن ظاهر مى‏گردد.

اگر علم در اين تجلّى اعتبار شود، چون غير متناهى و نامحدود است، هرگز چيزى بر او احاطه نمى‏كند، و اگر عظمت الهى در اين تجلّى اعتبار شود، هرگز ذلّت و خوارى در آن راه نمى‏يابد.

اسماى جلالى مظاهر عالم عزّت و اسماى جمالى مظاهر عالم عظمت است. و بايد دانست كه اسماى جلالى خداى سبحان مظاهر عالم عزّت و اسماى جمالى مظاهر عالم عظمت است، و عالم عزّت يعنى عالم نفى صفات و عالم عظمت يعنى عالم وجود، كه عالم عظمت در ظلّ عالم عزّت است، اين مطلب به خوبى در مناجات نورانى شعبانيه مطرح است: «اِلهى هَبْ لى كَمالَ الانقِطاعِ اِليكَ وَ اَنِرْ اَبصارَ قُلُوبنا بِضياءِ نَظَرِها اِلَيكَ حَتّى تَخرِقَ اَبصارُ القُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ اِلى مَعدِنِ العَظَمَة وتَصيرُ اَرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِّزِ قُدْسِك.»

پروردگارا! وارستگى از هر چيز و وابستگى كامل به آستانت را به ما موهبت فرما، و ديدگان دل ما را به فروغ نظر به خود روشن ساز، تا ديدگان دل ما حجاب‏هاى نور را بدَرَد و به معدن عظمت كه عالم اسماء است واصل شود و جان‏هاى ما همچون شعاع به عزّ قدست كه عالم نفى صفات است آويخته و معلّق گردد. هرگاه انسان سعادتمندى با اسم شريف «العزيز» اُنس بگيرد، چون ذكر، اُنس مى‏آورد، بعد اُنس، ذكر مى‏آورد، ذكر اوّل و دوم خيلى فرق دارد، در مرحله اوّل ذكر، انسان را به مذكور مأنوس مى‏كند، وقتى ذاكر با مذكور مأنوس شد، بعد از اُنس ذكر پيدا مى‏شود، آن گاه كه انسان بعد از اُنس با خداى سبحان جانش را با ذكر «العزيز» ترنّم بخشد اين جان آمادگى پيدا مى‏كند براى «تَصيرَ اَرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِّزِ قُدسك». سعه و ضيق عزّت محدود به قلمرو قدرت است.

نكته با اهمّيّت ديگر آن است كه اگر عزّت به نفوذناپذيرى معنا مى‏شود، جنبه سلبى آن به حيثيت اثباتى تكيه مى‏كند، زيرا صلابت، ستبرى، استحكام و بالاخره قوّت و قدرتِ هر چيزى مايه نفوذناپذيرى او از بيگانه است، بر اين اساس سِعه و ضيق عزّت محدود به قلمرو قدرت است، اگر موجودى مقتدر ازلى و ابدى قدرت بيكران الهى عزّت نامحدود را به همراه دارد.

  و هر موجود ديگرى به افاضه او يافت شود، عزّت چنان موجودى بالذات و دائمى بوده و اعتزاز هر موجود ديگر به اعتزاز او خواهد بود و هراندازه، پيوند با آن عزيز بالذات بيشتر باشد، تعزّز به آن افزون‏تر خواهد شد، خداى سبحان كه قدير ذاتى است، قدرت بيكران او عزّت نامحدود را به همراه دارد.

جمال السالكين حضرت امام خمينى (رضوان اللّه‏ تعالى عليه) در ذيل اين فصل از دعا آورده است:

«شايد منظور از «عزّت» در اين بخش از دعا «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ باَعَزِّها...» صفاتى باشد كه قوّت و غلبه در آنها وجود دارد، مانند قهّار بودن و مالك بودن و واحد بودن و اَحد بودن و معيد بودن و غيره، و با عزّت‏ترين آنها صفتى است كه غلبه و قهر در آن تمام‏تر است، مانند واحد قهار. «لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ للّه‏ِِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ» ، و يا مانند مالك «مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ» ، و روز رجوع تامّ، روز سلطنت مطلق و دولت و حاكميت اسم «واحد قهار» است كه اين سلطنت و دولت با بازگشتن سلسله وجودى به سوى اين اسم و فانى گشتن‏شان  در قهر او صورت مى‏گيرد، تا جايى كه همه سلسله معدوم مى‏گردند و سپس عالم آخرت ايجاد مى‏گردد.» چنان كه «مثنوى» هم به آن اشاره كرده است:

پس عدم گردم عدم چون ارغنون******  گويدم كانّا اليه راجعون 

 سير و سلوك انسان اطوار گوناگون دارد و قلب سالك در دگرگونى‏هاى جمالى و جلالى متغير است.

از آنجايى كه سيرو سلوك انسان اطوار گوناگون دارد، و قلب سالك در دگرگونى‏هاى جمالى و جلالى متغيّر است، هرگاه قلب در تحت تصرّف اسماى جلالى قرار گيرد دَهشَت براى سالك پيش مى‏آورد. در اين عظمت الهى حقيقت آن اسماء را مى‏طلبد، زيرا مقام خلافت الهى مظهريت جامع اسماى جمالى و جلالى را اقتضا مى‏كند، در اين حال مى‏گويد: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ مِنْ عِزَّتِكَ باَعَزِّها».

خدايا! از تو درخواست مى‏كنم عزيزترين مراتب عزّتت را، تا با دارا شدن اين اسم شريف روح مشتاق من به عزّ قدس تو وابسته گردد واز هرچه غيرتوست در تَوَهم من، رهايى يابم و طعم شيرين و بهجت‏آفرين «العزيز» را بچشم.

وقتى نور توحيد بر جان انسان سالك تابيد، و در پرتو اين نور ديد كه اسماى خداى عزيز سراسر گيتى را پر كرده است و تمام اسماى او عزيز است، در آن حال خوش توحيدى مى‏گويد: «وَكُلُّ عِزَّتِكَ عَزيزَةٌ».

و چه زيبا و دلربا است احوال عارفان كه بعد از مشاهده نور توحيد و چشيدن طعم اسمى خاص از اسماى حسناى الهى، ذات اقدس اله را به همان اسم سوگند مى‏دهند: «اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ كُلِّها».

*حجت الاسلام و المسلمین سید علی طباطبایی

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha