یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
آیت الله تبریزی(ره)

حوزه/ صاحب عروه‌ قدس‌سره فرمود: وقت صلاةالعشائین در حال اختیار مابین مغرب و انتصاف‌اللیل است، در ذیلش می‌فرماید: ولکن از اول غروب شمس به مقداری که انسان نماز مغرب را بخواند، به نماز مغرب اختصاص دارد....

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه» در ادامه انتشار سلسله درس های خارج فقه مرحوم آیت الله العظمی تبریزی تقریر کامل درس این مرجع فقید شیعه را با موضوع «وقت اختصاصی نماز مغرب و عشاء» منتشر می کند.

  عروه: و یختص‌المغرب بأوله بمقدار أدائه والعشاء بآخره کذلک [العروةالوثقی/1/516]

صاحب عروه‌ قدس‌سره فرمود: وقت صلاةالعشائین در حال اختیار مابین مغرب و انتصاف‌اللیل است، در ذیلش می‌فرماید: ولکن از اول غروب شمس به مقداری که انسان نماز مغرب را بخواند، به نماز مغرب اختصاص دارد. کما این‌که از آخر وقت اگر به مقدار اربع رکعات بماند، یا وقتی که بماند که نمی‌شود نماز مغرب و عشاء هر دو را اتیان کرد، آن‌وقت مختص به نماز عشاء می‌شود، این وقت اختصاصی است.

مسایل عروه، شهادت می‌دهد که مراد ایشان از وقت اختصاصی، رعایت ترتیب است. لازمه این مطلب این است که اگر نماز مغرب را در اول غروب شمس و دخول لیل اتیان کرد، نماز عشاء را باید بعد از آن بخواند، قهراً نماز عشاء، وقتی واقع می‌شود که به مقدار ثلاث رکعات از غروب شمس گذشته است. کما این‌که اگر،‌ قریب نصف‌اللیل، نماز مغرب و عشاء را بخواند، قهراً چون ترتیب معتبر است و نماز مغرب را هم نخوانده باشد،‌ اگر به مقدار چهار رکعت باقی ماند به نماز عشاء مختص می‌شود. مراد از وقت اختصاصی، این است.

در مقابل این وقت اختصاصی، قول مشهور است [موسوعة الأمام الخویی/11/208] که ملتزم شده‌اند: اول دخول لیل، وقت نماز مغرب است. اگر کسی عشاء را در آن‌وقت به جا بیاورد با این‌که مغرب را نخوانده است، یا خوانده ولی در آن‌وقت بیاورد نماز عشاء باطل است، چون در وقتش نیست. مثلاً در این مسئله، صاحب عروه و دیگران فتوا داده‌اند كه هر وقت انسان نماز را قبل از وقت شروع کند، به اعتقاد این‌که وقت داخل شده است و قبل از تمام کردن آن نماز، ولو به‌اندازه تشهد یا تسلیم باقی مانده باشد، وقت داخل بشود، آن نماز صحیح است. بنابراین مسلک صاحب عروه، اگرکسی پشت سر آن نماز عشایش را خواند، نماز عشاء و مغربش صحیح است.اما نماز مغرب، چون به اعتقاد وقت شروع کرده بود و وقت در اثناء داخل شد و اما نماز عشاء چون ترتیبش حاصل شده است مراد از وقت اختصاصی در نماز عشاء این بود که ترتیب حاصل بشود. عشاء هم بعد از مغرب واقع شده. مقتضای فتوای صاحب عروه این است.

* استدلال مشهور به حدیث «لاتعاد» و فرق قول مشهور با قول صاحب عروه

اما به مشهور نسبت داده شده است، كه می‌گویند: این شخص، نماز مغربش صحیح است، لکن نماز عشایش محکوم به بطلان است چون در غیروقت خوانده که خودش هم در موقع تشهد ملتفت شده که مغرب تازه داخل شده، لذا نماز عشاء را در غیر وقتش خوانده است، حتی اگر با اعتقاد هم بخواند نماز عشایش محکوم به بطلان است. چرا؟ چون «لاتعاد الصلاة الا من خمس» یکی وقت است، در وقتش نخوانده است در حالی‌که این وقت مختص به مغرب بود.

اما اگر شخصی به اعتقاد این‌که وقت باقی است و می‌تواند نماز مغرب و عشاء را بخواند، نماز مغرب را خواند، بعد شروع کرد به نماز عشاء خواندن، ‌این نماز در نظر صاحب عروه صحیح است. چرا صحیح است؟ به‌جهت این‌که در مانحن فیه که سه رکعت مانده به انتصاف‌اللیل، باید نماز مغرب را قبلاً می‌خواند و در این وقت باید نماز عشاء را بخواند، چون غافل است و نسیان کرده، یعنی اعتقادش این بود که به هر دو نماز مکلف است، نماز مغربی را که اتیان کرده صحیح است، چون در وقتش واقع شده غافل بود از این‌که در این وقت باید نماز عشاء را بیاورد. چون با انتصاف‌اللیل سه رکعت مانده است. ولکن مشهور می‌گویند: ‌نماز مغربش باطل است، چون در وقت مختص للعشاء واقع شده است. این فرق بین‌المسلکین است، یک مسلک که قُدما نوعاً ملتزم شده‌اند و بعضی متأخرین هم ملتزم شده‌اند، ‌وقت اختصاصی یعنی آن مقداری که انسان نماز مغرب را باید بعد از دخول لیل بخواند، آن مقدار از وقت مختص به مغرب است. یعنی نماز عشاء را نمی‌شود در آن‌وقت اتیان کرد، این یک مسلک است.

مسلک دیگری فقط رعایت ترتیب است،‌ وقت اختصاصی ندارد. فقط آن وقتی که انسان مکلف به صلاتین است،‌ این دو نماز را بیاورد، شرط صحت ثانی این است که نماز اول را اتیان کند. شرط صحت نماز عشاء این است که بعد از مغرب واقع بشود. نمازعصر، شرطش این است که بعداز ظهر آن‌را بیاورد. شرطیت در نماز بعدی است، نه در نماز قبلی، انسان می‌تواند ظهر را بیاورد بعد می‌خواهد معصیت خدا کند، عصر را نمی‌آورد، نماز ظهرش صحیح است. یا مغربش را می‌آورد عشاء را اصلاً نمی‌آورد، نماز مغربش صحیح است. اشتراط در ناحیه نماز بعدی است. بخواهد نماز عشاء را بخواند باید بعد از مغرب بخواند.

* کلام این است که کدام یک از این قولین معتبر و مطابق ادله است؟

استدلال قائلین به وقت مختص و بحث رجالی در حسن‌بن علی‌بن فضال

آن‌هایی که در مانحن فیه به وقت اختصاصی ملتزم شده‌اند،‌ استدلال به دو روایت کرده‌اند: یکی از این‌ها مرسله [وسایل‌الشیعه/4/184/ح4] است: «محمدبن الحسن باسناده عن سعد‌بن عبدالله، ‌عن احمد‌بن محمد‌بن عیسی و موسی‌بن جعفر» با احمد‌بن محمد‌بن عیسی، دوتایی نقل می‌کنند «عن ابی‌طالب عبدالله‌بن الصلت» عبدالله‌بن الصلت از ثقات و از عدول و از اصحاب امام رضا‌ علیه‌السلام است.

عن حسن‌بن علی‌بن فضال عن داود‌بن ابی‌یزید، و هو داود‌بن فرقد» که از اجلا است «‌عن بعض اصحابنا» فقط روایت مرسله است «عن ابی‌عبدالله‌ علیه‌السلام قال: اذا غابت‌الشمس فقد دخل وقت‌المغرب» وقتی که شمس غروب کرد، فقط وقت مغرب داخل می‌شود «حتی یمضی مقدار ما یصلی‌المصلی ثلاث رکعات» تا این‌که وقت به‌مقدار سه رکعت نماز بگذرد «فاذا مضی ذلک» وقت سه رکعت که گذشت، نماز مغرب را هم که این شخص خوانده «فقد دخل وقت‌المغرب والعشاء الاخره» ما بیقی وقت مشترک می‌شود «حتی یبقی من انتصاف‌اللیل مقدار ما یصلی‌المصلی اربع رکعات» تا وقت نماز عشاء باقی بماند «و اذا بقی مقدار ذلک فقد خرج وقت‌المغرب» وقت مغرب خارج می‌شود «و بقی وقت‌العشاء الی انتصاف‌اللیل» این مقدار چهار رکعت که انتصاف‌اللیل است وقت مختص نماز عشاء است.

در صحیحه زراره [وسایل‌الشیعه/4/125/ح1] بود: «محمد‌بن علی‌بن الحسین باسناده عن زراره» که سندش صحیح است «عن ابی‌جعفر‌ علیه‌السلام قال: اذا زالت‌الشمس دخل‌الوقتان الظهر والعصر، و اذا غابت‌الشمس دخل‌الوقتان» در آن مرسله داشت: «‌اذا غابت‌الشمس فقد دخل وقت‌المغرب» که مراد یا زوال حمره مشرقیه است که غروب حقیقی است و یا مجرد غروب حسی ـ بناءً علی کلاالوجهین ـ وقتی غروب شمس شد هر دو معاً واجب می‌شود، او هم به این نحو دلالت می‌کند. باز در معتبره قاسم‌بن عروه [وسایل‌الشیعه/4/186/ح11] چنین بود: «اذا غربت‌الشمس دخل وقت‌الصلاتین» نماز مغرب و عشاء ‌بعداز غروب داخل می‌شود «الا ان هذه قبل هذه» فقط شرطیت دارد که عشاء باید بعد از مغرب اتیان بشود. این دو روایت می‌گفتند با غروب شمس هر دو وقت داخل می‌شوند، این مرسله قبلی می‌گوید: نه، فقط وقت مغرب داخل می‌شود. می‌گوییم: اگر این مرسله هم روایت معتبره‌ای بود و ارسال نداشت و صحیحه بود، این‌ها جمع می‌شدند، جمع عرفی داشتند. این روایت مرسله داود، برای کسی می‌گوید که می‌خواهد مغرب وعشاء بخواند یعنی وقت اتیان مغرب رسیده است، باید مغرب را اول اتیان کند. وقتی که نماز مغرب تمام شد وقتِ مشترک است؛ عشاء هم که وقتش داخل شده است، عشاء را هم می‌تواند اتیان کند.

این روایت را حمل می‌کنیم به این‌که این روایت برای کسی که می‌خواهد نمازش را در اول وقت اتیان کند، این روایت می‌گوید: باید مغرب را اتیان بکند. چرا؟ چون نماز عشاء وقتی درست است که مغرب اول واقع بشود. این روایت را حمل بر این معنا می‌کنیم. به چه قرینه؟ کسی بگوید: چرا عکسش را نگفتید که آن روایتی که «اذا غربت‌الشمس فقد دخل‌الوقتان» یعنی دخل‌الوقتان، آن‌وقت مغرب علی‌الاطلاق و وقت‌العشاء بعدالاتیان بالمغرب باشد، چرا این‌جور تعبیر نمی‌کند؟

می‌گوییم قرینه در خود روایت است. روایت را ببینید، مرسله می‌گوید: «اذا غابت‌الشمس فقد دخل وقت‌المغرب حتی یمضی مقدار ما یصلی‌المصلی ثلاث رکعات» ثلاث رکعات در چه مقدار خوانده می‌شود، به حسب اشخاص مختلف است.

در روایت داود‌بن فرقد چنین داشت: «اذا غابت‌الشمس فقد دخل وقت‌المغرب حتی یمضی مقدار ما یصلی‌المصلی ثلاث رکعات» این‌که وقت به مقدار خواندن ثلاث رکعات بگذرد، این به حسب اشخاص مختلف است. بگوییم شارع برای نماز عشاء مثلاً صد وقت قرار داده است،‌ و هکذا در نماز ظهر و عصر داخل می‌شود، معنایش این است که نماز عصر من حیث مبدأ نسبت به اشخاص اوقات مختلفه دارد. این به قرینه روایت صحیحه زراره که دارد: ‌«اذا زالت‌الشمس دخل‌الوقتان الظهر والعصر» و یا در معتبره عبید‌بن زراره [وسایل‌الشیعه/4/181/ح24] «‌عن ابی‌عبدالله‌ علیه‌السلام قال: اذا غربت‌الشمس فقد دخل وقت‌الصلاتین الی نصف‌اللیل... الا أن هذه قبل هذه» این ظاهر است، بلکه صریح است که نفی می‌کند، می‌گوید:‌ مغرب و عشاء فعلیت وجوبشان یک وقت است، فقط استثناء دارد، ‌ترتیب معتبر است. این روایت داود‌بن فرقد هم قرینه است که مراد این است، یعنی کسی که نماز مغرب را می‌خواهد اتیان کند باید به ترتیب، ‌اول مغرب را اتیان کند، به جهت تقدم وقت اختصاصی که برای ترتیب است و قرینه دارد که اوقات عشاء متعدد می‌شود. معتبره عبید‌بن زراه ‌مطلق نیست مثل صحیحه زراره که «اذا غابت‌الشمس دخل‌الوقتان» قابل تقیید باشد. این معتبره در مانحن فیه نفی کند، می‌گوید: در فعلیت وقت وجوب مغرب و عشاء فرقی نیست «‌اذا غربت‌الشمس وجبت‌الصلاتین الا ان هذه قبل هذه» اتیانش قبل است. پس روایت دارد اگر مرسله نبود و صحیحه بود، حمل می‌شود بر این کسی که دو نماز را نخوانده و ملتفت است و مکلف به صلاتین است، باید وقتی که غروب شمس شد اول مغرب را بخواند.

شخصی که مغرب وعشاء‌ را نخواند، ‌وقتی که مقداری رسید که نمی‌تواند مغرب و عشاء هر دو را بخواند و یکی باید فوت بشود، متعین است عشاء را بخواند. چرا؟ چون دوتا را که شارع نمی‌تواند تکلیف کند و مقتضای وجوب دو نماز در این وقت این است که نمی‌شود دو نمازخوانده بشود، اتیان نماز قبلی ممکن نمی‌شود، نه به جهت این‌که عقلاً می‌گوییم ممکن نمی‌شود، ممکن است کسی بگوید: عشاء را نخوان، ‌مغرب را بخوان چون هر دو مشترک هستند. نه، علاوه بر این‌که خود این معنا که هفت رکعت در این وقت بیاور تا انتصاف‌اللیل،‌ نمی‌شود علاوه بر این‌که در ذهن این هست که نماز قبلی ساقط می‌شود، این منصوص است و خواهیم گفت روایات صحیحه دلالت می‌کند وقتی که به آخر وقت رسیده که مکلف نمی‌تواند هر دو نماز را اتیان کند، نماز قبلی ساقط می‌شود و باید نماز بعدی را اتیان کند.

یکی از این روایات از داود بود، روایت دیگر صحیحه عبدالله‌بن مسکان [وسایل‌الشیعه/4/288/ح4] است: «و عنه» یعنی شیخ باسناده عن الحسین‌بن سعید «‌عن فضاله، ‌عن ابن‌مسکان، ‌عن ابی‌عبدالله‌ علیه‌السلام قال: إن نام رجل او نسی» مردی بخوابد و یا نسیان کند «أن یصلی‌المغرب والعشاء الآخره، ‌فان استیقظ قبل الفجر» اگر قبل از فجر بیدار شد «قدر ما یصلیهما کلتیهما» بیدار شد که می‌تواند هر دو را بخواند «‌فلیصلهما و ان خاف أن تفوته احداهما» ‌فقط برای یکی وقت باقی مانده، دوتا را نمی‌تواند اتیان کند «‌فلیبدأ بالعشاء الاخرة» عشاء آخره را شروع کند، دیگر نماز قبلی ساقط است. پس وقتی به آخر وقت رسید و ملتفت است که اتیان صلاتین نکرده، عشاء را باید بخواند و مغرب ساقط می‌شود.

*قرینه بر عدم وقت اختصاصی

علی هذاالاساس، از این روایت بیشتر از آن معنایی که صاحب عروه ذکر کرده، استفاده نمی‌شود. این معارضه ندارد. دوتا قرینه هست که این روایت را باید حمل کنیم ـ‌‌اگر سندش درست بشودـ به آن‌جایی که شخص مغرب و عشاء را نخوانده اگر بخواهد اول بخواند عند غروب‌الشمس، باید مغرب را بخواند. و به‌عبارت اُخری، این وقت وجوب را نمی‌گوید، وقت اتیان را می‌گوید. صحیحه زراره و آن معتبر عبید‌بن زراره وقت فعلیت وجوب را می‌گویند و این مرسله داود‌بن ابی‌یزید وقت اتیان صلاتین را می‌گوید که اگر انسان بعد از غروب شمس خواست صلاتین را اتیان کند، باید اول وقتش نماز مغرب را اتیان کند بعد نماز عشاء را اتیان کند «الا ان هذه قبل هذه».

مفروض این است که وقت وجوب به حکم صحیحه زراره و معتبر عبید‌بن زراره عند دخول‌اللیل، ‌فعلی می‌شود.

غیر از این، ‌یک روایت دیگری هم در مانحن فیه است که از آن به صحیحه حلبی [وسایل‌الشیعه/4/129/ح18] تعبیر می‌کند: «و باسناده عن الحسین عن الحسین‌بن سعید، عن ابن‌سنان عن ابن‌مسکان، عن الحلبی» این ابن‌سنان، محمد‌بن سنان است که از عبدالله‌بن مسکان نقل می‌کند، این روایت هم من حیث سند ضعیف است «قال: سألته عن رجل نسی‌الاولی والعصر جمیعاً» مردی هر دو نماز ظهر و عصر از یادش رفته بود «ثم ذکر ذلک عند غروب‌الشمس» وقت غروب آفتاب متذکر شد «فقال: ان کان فی وقت لایخاف فوت احداهما» ‌هر دوتا را می‌تواند قبل از غروب بخواند «فلیصل‌الظهر ثم لیصل‌العصر، و ان هو خاف أن تفوته فلیبدأ بالعصر» عصر را شروع کند و تأخیر نیندازد «و لایؤخرها فتفوته»‌ تأخیر نیندازد که عصر به فوت برود «‌فتکون قد فاتتاه جمیعاً» هر دو نماز را فوت داده، هم ظهر را و هم عصر را،‌ یعنی اگر شخص در آن‌وقت نماز ظهر بخواند،‌ ظهرش باطل است، عصرش را هم که نخوانده است، هردو به فوت می‌رود.

گفتیم:‌ به جهت این است که در مانحن فیه ولو ترتیب شرط است، ولکن صحیحه ابن‌مسکان را خواندیم که وقتی به آخر وقت رسید، صلاة اخیری واجب می‌شود و صلاة قبلی ساقط می‌شود. این برای کسی است که دو نماز را نخوانده است، اما کسی که نماز عصر را قبلاً خوانده بود، به اعتقاد این‌که ظهر را خوانده، بعد چهار رکعت به غروب یادش آمد که ظهر را نخوانده بود، در آن‌وقت نماز ظهر را بخواند اشکال ندارد. چون هر دو فوت نشده است. اما این روایت اگر من حیث‌السند صحیحه بود، در مورد کسی است که هر دو نماز را نخوانده است. اما در مواردی که نماز بعدی را صحیحاً خوانده، چون اعتقاد داشت که ظهر را خوانده، ‌بعد طرف غروب یادش افتاد که ظهر را نخوانده، ‌اگر ظهر را در آن‌وقت خواند، نماز ظهرش صحیح است. چرا؟ چون صحیحه زراره فرمود: «اذا زالت‌الشمس وجبت‌الصلاتان ای‌الظهر والعصر الی غروب‌الشمس، ثم انت فی وقت منهما حتی تغرب‌الشمس» لذا مقتضای «وقت منهما» این است که عصر را که خوانده‌ام، ‌ظهر را باید اتیان کنم. این روایت هم مال کسی است که صلاتین را نخوانده باشد.

*مکلف به صلاتین و رعایت ترتیب

کلام این است که، در مواردی که مکلف به صلاتین است و هیچ کدام از این صلاتین را اتیان نکرده، چون ترتیب شرط است، باید اول نماز ظهر بیاورد «و الا ان هذه قبل هذه» حتی اگر این شخص این ترتیب را ملاحظه کرد و نماز اولی را قبل از وقت خواند، ظهر را قبل از ظهر خوانده بود به اعتقاد این‌که ظهر شده است، مغرب را قبل از مغرب خوانده است به اعتقاد این‌که مغرب شده است، ولی در اثناء نماز غروب شد و نماز عشاء را در آن‌وقت خواند، نمازش چگونه می‌شود؟ مثل این‌که مسافر بود، مسافر نماز مغرب را سه رکعت می‌خواند، نماز عشاء را دو رکعت می‌خواند. این سه رکعت را قبل از غروب شمس شروع کرد و خواند، موقعی که تسلیمه می‌گفت، مغرب داخل شد، نماز مغربش از نظر صاحب عروه و دیگران صحیح است، بعداز آن دو ركعت نماز عشاء شكسته می‌خواند چون به‌اندازه سه رکعت بیشتر نگذاشته است. نماز عشایش صحیح است. چون امام‌ علیه‌السلام فرمود: «اذا غربت‌الشمس فقد دخل وقت‌الصلاتین... الا ان هذه قبل هذه» درست است ترتیب هم حاصل است. وهکذا، در آخر وقت سه رکعت باقی مانده به نصف‌اللیل، نماز عشایش را خوانده بود به خیال این‌که نماز مغرب را خوانده، بعد یادش افتاد که نماز مغرب نخوانده بود و اشتباه کرده، سه ركعت به انتصاف‌اللیل باقی مانده است؛ در این وقت، سه رکعت نماز مغرب می‌خواند و صحیح است. چون امام‌ علیه‌السلام فرمود: «اذا غربت‌الشمس فقد دخل وقت‌الصلاتین» که غسق‌اللیل و نصف‌اللیل هم منتهای او است و قد تقدم.

روی این اساس، این وقت اختصاصی برای رعایت ترتیب است و اما در جایی که وقت اختصاصی قائل بشویم که نماز بعدی در آن‌وقت، محکوم به بطلان بشود و یا نماز قبلی در آن‌وقت، در نماز قبلی در آن‌وقت در نصف‌اللیل محکوم به بطلان بشود، ولو مکلف به صلاتین نباشد، دلیل بر این وقت اختصاصی تمام نیست. عمده دلیلش، مرسله داود‌بن ابی‌فرقد است و این مرسله به بیانی که گفتیم، ‌مال کسی است که صلاتین را نخوانده است. امام‌ علیه‌السلام بنابراین‌ که روایت از ایشان باشد، در مقام این است که بگوید: این دو نماز را باید چطور بخوانید، اول مغرب را بخوانید بعد الی نصف‌اللیل عشاء را بخوانید. یکی هم در آخر نصف‌اللیل که نماز مغرب ساقط می‌شود، عشاء را باید بخوانید.

منبع: هفته نامه افق حوزه

تحقیق و تنظیم: حجةالاسلام داوود دهقانی

 

 

 

کانال تلگرام خبرگزاری رسمی حوزه

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha