پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
آیت الله مظاهری

حوزه/ شبهه ای که دشمن درباره رفتار امام زمان (عج) بعد از تولد مطرح می ‌کند، مردم راجع به حضرت مريم مطرح کردند. گفتند اين بچه کجا بوده است! حضرت مريم فرمود: از خودش بپرسيد. قرآن می ‌فرمايد: مردم تعجب کردند و...

سرویس علمی فرهنگی خبرگزاری «حوزه»، به مناسبت ولادت سیدالأوصیاء امام زمان (عج) گفتاری از حضرت آیت الله مظاهری در پاسخ به دو شبهۀ مخالفین شیعه دربارۀ «ولادت حضرت ولی عصر(عج)» و «اعمالی که آن حضرت بعد از ولادت انجام دادند» را منتشر می کند.

دربارۀ امام زمان (عج) بحث ‌های مختلفی شده و همه مخصوصاً جوان ‌ها بايد در این بحث ها وارد باشند. بحث اعتقادی واجب و لازم بوده و تقليدبردار نيست و همه بايد استدلالی با اين بحث‌ ها آشنا باشند.

يکی از بحث ‌ها مربوط به امام زمان (عج)،‌ ايراد شبهات است ‌که فرقه ضالۀ مضلّۀ بهائيت هميشه اين روش را داشته است. از همان وقتی که این فرقه به وسیلۀ انگليس به پا شده، این ها به ايراد شبهات پرداخته و از جهل جوان ‌ها استفاده کرده ‌اند. اگر جوان ‌های ما با شجرۀ طيبۀ قرآن يعنی با تشيع آشنا بودند، پی می ‌بردند که اين شبهات، واهی بوده و برای فريب جُهّال است. مخصوصاً اينکه توأم با شهوت و پول است؛ لذا فريب اين شبهات را نمی ‌خوردند.

در روز قيامت به همۀ ما می ‌گويند در باب آقا امام زمان (عج) چرا اعتقاد کامل نداشتي! چرا اعتقاد تو از شبهات،  خدشه ‌دار شد و يا العياذبالله اعتقاد تو رفت؟!؛ جواب می دهد: نمی ‌دانستم.

در روايات داريم خطاب دوم به این شخص می ‌شود که چرا نمی ‌دانستي؟! و در روز قيامت با همين يک جمله از طرف خدا، گير می ‌افتد و جهنمی می ‌شود. لذا من از همه و مخصوصاً جوان ‌ها تقاضا دارم راجع به اعتقادات کار کنيد. تشيع چيزی نيست که خدشه ‌بردار باشد.

قرآن می ‌فرمايد: «مَثَلاً كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِي السَّماءِ ، تُؤْتي‏ أُكُلَها كُلَّ حينٍ بِإِذْنِ رَبِّها»[1]

مثل تشيّع، مثل درخت کهن ريشه ‌دار و شاخه ‌دار است و شاخه ‌هايش ميوه ‌دار است و مائيم که بايد از اين ميوه ‌ها استفاده کنيم.

* آشنایی با احکام تشيّع، اخلاق تشيّع و اعتقادات

لذا بر همۀ ما واجب است راجع به تشيع جدّی کار کنيم. هم راجع به اعتقادات، هم راجع به اخلاق و هم راجع به احکام. اگر شبانه روز يک ساعت عمرتان را صرف اين سه مورد: آشنایی با احکام تشيّع، اخلاق تشيّع و اعتقادات کنید، اين درخت ريشه ‌دار تشيّع می ‌شويد و می ‌فهميد که ايرادها يک استبعاد است و استدلال نيست. دشمن از جهل ما با استبعاد که اسمش را شبهه می ‌گذارند، سوء استفاده می ‌کند و ما نبايد به دست آنها بهانه دهيم.

بهانه ندادن به دست آنها معنايش اين است که ما نبايد جاهل باشيم و این امر از اوجب واجبات است.

از هر مرجع تقليدی سؤال کنيد؛ اوجب واجبات چيست؟ می‌ گويد: اعتقادات، اخلاق و احکام. دين نیز همین سه چيز است. لذا حساب فردی و گفتۀ فردی نيست، در واقع گفتۀ خداوند، قرآن و اهل ‌بيت است.

* شبهه نخست مخالفین  دربارۀ ولادت امام زمان (عج)

يکی از شبهاتی که از سوی مخالفین بیان شده، شبهۀ تولّد امام زمان (عج) است. آن طور که تاريخ ‌نويسان راجع به تولد ولیّ عصر (عج)ا می ‌گويند، حمل مخفی بوده است. حتّی بر مثل حکيمه خاتون، دختر امام جواد (سلام ‌الله ‌علیه) که جلالت بالايی داشته و امام عسکری (سلام ‌الله ‌عليه) به او خبر دادند، نور خدا امشب به دنيا می ‌آيد.

حکيمه خاتون می ‌گويد: برای نماز شب بيدار شدم و نماز شب می ‌خواندم؛ نرجس خاتون هم بيدار شدند و پيش من آمدند و با هم نماز شب خوانديم؛ نماز صبح را نيز با هم خوانديم و بعد تعقيبات نماز صبح خوانده شد. ناگهان لرزشی در نرجس خاتون پيدا شد و من نرجس خاتون را در بغل گرفتم و شروع کردم به خواندن سورۀ انا انزلناه[2] و گفتم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ‏ إِنَّا أَنْزَلْناهُ في‏ لَيْلَةِ الْقَدْرِ»[3]

و بچه در شکم مادر گفت: «وَ ما أَدْراكَ ما لَيْلَةُ الْقَدْرِ»[4]

گفتم: «لَيْلَةُ الْقَدْرِ خَيْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»[5]

و آقازاده گفت: «تَنَزَّلُ‏ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فيها...» [6]

يعنی انا انزلناه را با هم خوانديم و ناگهان عالم روشن شد و آقا طاهر و مطهّر به سجده رفتند و انگشت سبابه را بالا گرفته و اوّل شهادات گفت. شهادت به نبوت و شهادت به ولايت و ولايت را يکی يکی اسم برد تا رسيد به خودش و فرمود: «وَ امْلَإِ الْأَرْضَ بِي عَدْلًا وَ قِسْطاً»[7]

به واسطۀ من عالم گلستان می ‌شود و ظلم و جنايت از عالم برداشته می ‌شود و بالاخره من هستم که حکومت اسلامی جهانی را برای مردم می ‌آورم.

امام حسن عسکری (سلام ‌الله ‌عليه) فرمودند: عزيزم را بياور. می‌ گويد اين پارۀ ماه را سر دست گرفتم و خدمت آقا بردم و سلام کرد و جواب شنيد و بعد از اينکه جواب شنيد اين آيه را خواند: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ ، وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ[8]»[9]

گفت بابا! خدا، اين جمله که در قرآن است را اراده کرده است هرچه خدا بخواهد می ‌شود. خدا خواسته که به دست اين شيعه، يعنی مستضعفِ در تاريخ و به رهبری من، پرچم اسلام روی کرۀ زمين افراشته شود. خواست خدا این است که اين اسلام، عزيز و تشيع جهانی شود.

امروز فرعونِ زمان آمريکا، و هامانِ زمان استکبار جهانی و در رأس آن صهيونيسم جهانی قرار دارند. اينها از تشيع می ‌ترسند به همین خاطر پشت به پشت يکديگر کرده ‌اند و مسلمان ‌های خرفتی مثل داعشي ‌ها و سعودي‌ ها را روی کار آورده اند و می ‌خواهند تشيع را براندازند؛ زيرا آمريکا از تشيع می ‌ترسد و از اين جمهوری اسلامی واهمه دارد. بارها خودشان گفته ‌اند واهمه داريم.

صهيونيسم بین الملل می ‌گويد؛ اگر ساکت بمانيد، شيعه ما را نابود می ‌کند. قرآن می ‌فرمايد از آنچه می ‌ترسند به سرشان می ‌آيد،‌ به دست اين شيعه و به رهبری امام زمان (عج)؛ «وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»[10].

* شبهۀ دوم مخالفین دربارۀ اعمالی که امام زمان (عج) بعد از تولد انجام داد

در مرحلۀ بعدی شبهه می ‌کنند که چطور می ‌شود حمل يک بچه مخفی باشد؛ چطور می ‌شود بچه ‌‌ای به دنيا بيايد به سجده رود و ذکر بگويد، قرآن بخواند و شهادت دهد؛ چطور می ‌شود سلام به پدر کند و آيۀ: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ، وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ» را بخواند. بعد هم ادعا می کنند؛ بنابراين هرچه شيعه می ‌گويد دروغ است.

حال کسی که اين شبهه را مطرح می ‌کند، مسلمان است يا نه! اگر مسلمان نيست، بايد او را مسلمان کرد. بايد از راه اعتقادات جلو بياييم.

اگر مسلمان است، آيا قرآن را قبول دارد يا نه. قرآن نظير اين را فراوان دارد. مِن جمله اينکه حمل حضرت عيسی (ع) مخفی بود. عجيب ‌تر از حمل آقا امام زمان (عج) هم بود؛ برای اينکه پدر نبود و فقط مادر بود.

حضرت مريم برای تطهير، وضو و نماز رفت و جبرئيل آمد و گفت بايد الان آبستن شوی و بچه متولد شود و بچه را در ميان مردم ببری.

قرآن می ‌فرمايد حضرت مريم تعجب کرد که چه کند! عمده ترس حضرت مريم اين بود که مردم می‌ گويند اين بچه را از کجا آورده ‌اي! يعنی عمده ترس از رسوايی و حرف مردمِ نفهم بود. لذا بچه به دنيا آمد و با مادرش حرف زد. از مادرش شير خورد و طاهر و مطهر بود. حضرت جبرئيل گفت اين را به ميان مردم ببر.

قرآن می ‌فرمايد حضرت مريم گفت چه طور اين بچه را در ميان مردم ببرم؟ آنها خواهند گفت: اين بچه را از کجا آورده ‌اي؟! فرمود به بچه بگو حرف بزند. حضرت مريم بچه را در ميان مردم آورد و همين شبهه ای که دشمن دربارۀ رفتار امام زمان (عج) بعد از تولد مطرح می ‌کند، مردم راجع به حضرت مريم مطرح کردند. گفتند اين بچه کجا بوده است! حضرت مريم فرمود: از خودش بپرسيد. قرآن می ‌فرمايد: مردم تعجب کردند و گفتند: «كَيْفَ‏ نُكَلِّمُ‏ مَنْ‏ كانَ‏ فِي‏ الْمَهْدِ صَبِيًّا»[11]

ما چه طور از بچّه سؤال کنيم. وقتی شبهه کردند، حضرت عيسی جواب داد. قرآن می ‌فرمايد: «قالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتانِيَ الْكِتابَ وَ جَعَلَني‏ نَبِيًّا، وَ جَعَلَني‏ مُبارَكاً أَيْنَ‏ ما كُنْتُ‏ وَ أَوْصاني‏ بِالصَّلاةِ وَ الزَّكاةِ ما دُمْتُ حَيًّا، وَ السَّلامُ عَلَيَ‏ يَوْمَ‏ وُلِدْتُ‏ وَ يَوْمَ أَمُوتُ وَ يَوْمَ أُبْعَثُ حَيًّا»[12]

گفت من بندۀ خدايم و من پيغمبر خدايم! به من وصيت شده که نماز و روزه را زنده کنم و وجود من وجود مبارکی برای عالم است. سلام بر من در روزی که متولد شدم و در آن روزی که مبعوث می ‌شوم و در آن روزی که از دنيا می ‌روم. حال شبهه‌ کننده هرچه دربارۀ حضرت عيسی و قرآن می ‌گويد، ما همان را دربارۀ مهدی «روحی ‌فداه» می ‌گوييم.

اين جملۀ: «وَ نُريدُ أَنْ‏ نَمُنَ‏ عَلَى‏ الَّذينَ‏ اسْتُضْعِفُوا» که در قرآن آمده، برای دفع شبهات است.

اگر کسی بگويد چطور می‌ شود کسی هزار سال عمر کند، جواب این است که خدا می ‌خواهد و وقتی خدا می ‌خواهد، يک ميليون سال هم می ‌تواند عمر کند.

قرآن می ‌فرمايد عزيز و عُزَير،‌ دو پيغمبر بودند. يکی از آنها صد سال و يکی دويست سال عمر کرد. عُزَير پيغمبر به خرابه ‌ای رسيد و مرده‌ ها را ديد که دفن نشده ‌اند. شبهه ‌ای به ذهنش آمد و گفت پروردگار عالم چه طور اينها را زنده می ‌کند. البته حضرت عُزَير نبايد اين شبهه به ذهنش بيايد، لذا خدا بايد يک گوشمالی حسابی به او بدهد. لذا بر سر آبی نشست و خوشه انگوری در آب گذاشت و غذايش را باز کرد که بخورد، ولی مُرد و بالاخره صد سال مُرده بود. قرآن می ‌فرمايد بعد از صد سال او را زنده کرديم و به او گفتيم: «كَمْ‏ لَبِثْت‏»[13] چند وقت است که خوابيده ‌اي؟ گفت: «لَبِثْتُ‏ يَوْماً أَوْ بَعْضَ‏ يَوْم‏»[14] نصف روز يا دو سه ساعت خوابيده ‌ام. قرآن می ‌فرمايد: «بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عام‏»[15]

تو صد سال است که مُرده ‌اي! نگاه کن به اين خوشۀ انگورت که هنوز سالم است و غذايت هنوز سالم است اما الاغ تو پوسيده شده و استخوان ‌هايش در مقابل تو ريخته شده و ببين چطور او را زنده می ‌کنم. ناگهان استخوان ‌ها جُنبيد و بالاخره يک الاغ شد. قرآن می ‌فرمايد به حضرت عُزير گفتيم اينطور مُرده را زنده می ‌کنيم.

من از جوان ‌ها می ‌پرسم؛ آیا يک خوشۀ انگور در آب دو سه روزی می ‌تواند عمر کند، اما در اينجا صد سال عمر کرده است. قاعدۀ تناسب می ‌گويد اگر سه روز، صد سال بشود، آنگاه صد سال، چندين ميليون سال می شود.

بنابراين قرآن می ‌فرمايد؛ اگر عمر مهدی «روحی ‌فداه» چندين ميليون سال هم طول بکشد طوری نيست.

ان شاءالله در زمان ما مهدی «روحی ‌فداه» می ‌آيد و به رهبری مهدی «روحی ‌فداه» پرچم اسلام روی کرۀ زمين افراشته می ‌شود و حکومت اسلامی می ‌آورد و ان شاءالله همۀ ما در اين حکومت اسلامی هستيم و به غير خوبی، عدالت، غنا و ثروت و اتحاد، چيزی نمی ‌بينيم.

پاورقی:

[1]. ابراهیم، 24و25: «مَثَل زده: سخنى پاك كه مانند درختى پاك است كه ريشه ‏اش استوار و شاخه ‏اش در آسمان است؟ ميوه ‏اش را هر دم به اذن پروردگارش مى ‏دهد.»

[2]. کمال الدین، ج 2، ص 428.

[3]. القدر، 1: «به نام خداوند رحمتگر مهربان‏، ما [قرآن را] در شب قدر نازل كرديم.»

[4]. القدر، 2: «و از شب قدر، چه آگاهت كرد.»

[5]. القدر، 3: «شبِ قدر از هزار ماه ارجمندتر است.»

[6]. القدر، 4: «در آن [شب‏] فرشتگان، با روح، فرود آيند...»

[7]. کمال الدین، ج 2، ص 428.

[8]. القصص، 5و6: «و خواستيم بر كسانى كه در آن سرزمين فرو دست شده بودند منّت نهيم و آنان را پيشوايان [مردم‏] گردانيم، و ايشان را وارث [زمين‏] كنيم، و در زمين قدرتشان دهيم و [از طرفى‏] به فرعون و هامان و لشكريانشان آنچه را كه از جانب آنان بيمناك بودند، بنمايانيم.»

[9]. کمال الدین، ج 2، ص 425.

[10]. القصص، 6: «و [از طرفى‏] به فرعون و هامان و لشكريانشان آنچه را كه از جانب آنان بيمناك بودند، بنمايانيم.»

[11]. مریم، 29: «چگونه با كسى كه در گهواره [و] كودك است سخن بگوييم؟»

[12]. مریم، 30و31و33: «[كودك‏] گفت: منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است، و هر جا كه باشم مرا با بركت ساخته، و تا زنده ‏ام به نماز و زكات سفارش كرده است، و درود بر من، روزى كه زاده شدم و روزى كه مى ‏ميرم و روزى كه زنده برانگيخته مى‏ شوم.»

[13]. البقره، 259: «چقدر درنگ كردى؟»

[14]. البقره، 259: «يك روز يا پاره‏اى از روز را درنگ كردم.»

[15]. البقره، 259:‌«[نه‏] بلكه صد سال درنگ كردى‏.»

منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مظاهری

برچسب‌ها

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha