جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024
درنشست علمی حدوث و قدم و کیهان شناسی

حوزه/ خلأ و هیچ در کوانتوم و فیزیک معنایش با آن چه در عرف و فلسفه فهم می شود، متفاوت است نمی توان از« هیچ و خلأ فیزیکی » نتایج «هیچ فلسفی» را أخذ کرد و این خلطی است که هاوکینگ انجام داده.

به گزارش خبرنگارخبرگزاری«حوزه» در نشست علمی«حدوث و قدم و کیهان شناسی جدید» با عنوان «نقد دیدگاه هاوکینگ» که در سالن جلسات مجمع عالی حکمت قم برگزار شد، میثم توکلی بینا، عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت وفلسفه ایران و علیرضا جلالی فرد کارشناس ارشد فیزیک و پژوهشگر در زمینه این علم و حجت الاسلام والمسلمین علی عباسی معاون پژوهشی جامعه المصطفی العالمیه به تبیین دیدگاه هاوکینگ در مورد جهان خود بنیاد و نقد فیزیکی و فلسفی آن پرداختند.

دیدگاه هاوکینگ نه تنها نظریه نیست، بلکه فرضیه هم نیست و یک پیش طرح است که واقعا شواهد تجربی ندارد و در جامعه فیزیکی نیز انتقاداتی به آن شده، بعلاوه اینکه هاوکینگ انرژی منفی را حقیقتا قائل شده در حالی که کار فیزیکدان با مدل سازی است و مدل سازی ها صرف فرض می باشند و این نگاه فرامدلی و واقعی به گزاره های فیزیکی نیز در فیزیک سابقه نداشته و کسی نپذیرفته، وی از یک سو فلسفه را نمی پذیرد و از سوی دیگر نظریه خود را فرافیزیکی و به عناصر فلسفی متکی می کند.

* شخصیت علمی هاوکینگ

استیون ویلیام هاوکینگ (زاده ۸ ژانویه ۱۹۴۲) فیزیکدان نظری، کیهان‌شناس و نویسنده بریتانیایی و مدیر تحقیقات مرکز کیهان‌شناسی نظری در دانشگاه کمبریج است که در حال حاضر، او عضو جامعه سلطنتی هنر و عضو ثابت جامعه اسقفان دانشمند است. هاوکینگ به خاطر فعالیت در زمینه کیهان‌شناسی و جاذبه کوانتوم به ویژه در زمینه سیاه‌چاله، شناخته شده‌است. دو کتاب مهم او "تاریخچه زمان" و "طرح بزرگ" می باشد که کتاب دوم وی در اواخر سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید و جنجال زیادی به پا کرد. هاوکینگ مبتلا به بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک بوده و از هر گونه تحرک عاجز است؛ نه می‌تواند بنشیند، نه برخیزد، و نه راه برود. حتی قادر نیست دست و پایش را تکان دهد، یا بدنش را خم و راست کند و حتی توانایی سخن گفتن را نیز ندارد، او دیدگاه جهان خود بنیاد را مطرح کرده است که مورد نقد بسیاری از اندیشمندان واقع شده؛ او یک شخصیت ضد اسرائیلی است.

نظریه هاوکینگ از دیدگاه استاد جلالی فرد

علیرضا جلالی فرد در ابتدای سخنان خود گفت: هاوکینگ با همکاری راجرپن رز فیزیکدان و ریاضیدان برجسته دانشگاه آکسفورد با استفاده از نظریه نسبیت عام انیشتن به این نتیجه رسیدند که فضا و زمان در لحظه مهبانگ (Big-Bang) آغازی وجود داشته اند و این آغاز در سیاه‌چاله‌ای رُخ داده؛ این نتیجه ضرورت وحدت نسبیّت عام و مکانیک کوانتومی  را الزام‌آور ساخت در حالی که انیشتین هم این را به عنوان نظریه قطعی مطرح نکرده بود.

هاوکینگ تا پیش از انتشار کتاب جدیدش با عنوان «طرح شکوهمند» یا «تدبیر بزرگ (The Grand Design)معتقد بود: اعتقاد به وجود خالقی برای عالم با دیدگاه‌های علمی در باب نحوه پیدایش جهان سازگار است.

فیزیکدان معلول انگلیسی، در کتاب جدید خود استدلال کرده که خداوند جهان را نیافریده و «انفجار بزرگ» پیامد اجتناب ناپذیری از قوانین فیزیک بوده است. او در «طرح بزرگ» می‌نویسد: «به دلیل وجود قانونی همچون گرانش، جهان می‌تواند خودش را از هیچ چیز بیافریند. به دلیل همین آفرینش خودبه‌خودی است که به‌جای هیچ چیز، چیزهایی وجود دارد. جهان وجود دارد و ما وجود داریم. نیازی نیست به خدا متوسّل شویم که فتیله آبی را برافروزد تا جهان به حرکت درآید.»

تبیین و نقد این نظریه

هیچ و خلائی که هاوکینگ در فیزیک مطرح می کند و درآن در عین هیچ بودن قوانین کوانتوم را برقرار می داند؛ در حقیقت هیچ نیست و آن هیچ فقط فاقد مواد اولیه است و اینکه بگوییم از هیچ به وجود آمده، دقیق نیست.

ماده اولیه جهان طبق تئوری های جهان می تواند از هیچ بوجود آید اما این" هیچ" هیچ فلسفی و عدم محض نیست؛ وی در کتاب «طرح بزرگ» این مطلب را به اجمال توضیح داده و البته این کتاب کتاب علمی نیست و برهانی نوشته نشده و تنها جنبه رسانه ای دارد. کتاب  "گیتی از هیچ" آقای لارس گراس در این باره توضیح خوبی داده است.

* در فیزیک کسی از تئوری هاوکینگ هیچ فلسفی را نمی فهمد

عضو هیات علمی موسسه پژوهشی حکمت وفلسفه ایران مایه صورت پردازی فلسفی این بحث های فیزیکی را از مایه فیزیکی آنها جدا دانست و به خلط هاوکینگ بین جایگاه گزاره های فلسفی با جایگاه گزاره های فیزیکی پرداخت و گفت: اوّلا این مباحث هم  در زیست شناسی و هم در فیزیک و هم در فلسفه باید به عنوان میان رشته ای مطرح شود چرا که کار تیمی برخاسته از اندیشمندان علوم مختلف را می طلبد.

توکلی بینا افزود: وقتی یک بحث فیزیکی مطرح می کنیم باید چند جامعه شناس و چند نفر زیست شناس و چند نفر فیلسوف نیزحضور داشته باشند گاهی اختلاف فهم از اصطلاحات به ما در فهم مسائل آسیب می زند، کسی از تئوری هاوکینگ در مباحث فیزیکی فهم فلسفی و عرفی از هیچ را نمی فهمد.

هاوکینگ قبلا نظریه‌ای داشت که یک نقطه "تکینگی" در مبدأ عالم می دید و انفجار ماده و فضا و زمان همه با هم رشد می کرد، نظر هاوکینگ این بود که این تخیلی که ما از فضا و زمان داریم فاقد تکینگی می‌باشد؛ یعنی در آن تکینگی زمان و فضا وجود نداشته است.

هاوکینگ در کتاب "تاریخچه زمان" مطرح کرده بود که چطور چنین انفجاری در تکینگی رخ داده؛ وی فضا و زمان را متناهی می دانست و در عین حال معتقد بود این دو مرزی ندارند، و در این  معنا پیدایش از هیچی نیست و البته این نظر مخصوص او نیست در سال 1973 آقای تراین این نظریه را مطرح کرد که به طور طبیعی در خلأ کوانتومی، امکان پیدایش ماده وجود دارد.

این طرح هاوکینگی اولا قبل از وی مطرح بوده و دوماً نیز بحث آن نقطه آغاز عالم نیست؛ الان هم زیر اتم ها دنیای پر تنشی موجود است، ولی هاوکینگ ادعا می کرد می تواند این جهان فیزیکی را به پایداری بشناسد.

وی بالاخره در کتاب "طرح بزرگ" این نظریه را تعمیم داد و گفت این پیش طرح می تواند نظریه پیدایش عالم باشد در واقع داستان خلقت از نظر هاوکینگ این است.

البته این نظریه که پیدایش جهان بر اساس هیچ نخستین و تکینگی و انفجار توجیه شود نیز نظریه او نیست و قبل او نیز مطرح بوده است ولی او نویسنده خوبی است و این باعث شد این طرح به نام هاوکینگ تمام شود.

هاوکینگ در کتاب "طرح بزرگ" یک جور نقاشی گری می کند و واقعا این کتاب، یک کتاب علمی نیست در اول کتابش می گوید: « این تنها یک پیشنهاد است» چون مورد نقد فیزیکدان ها واقع شد و در واقع نظریه دوم وی در جهان برخاسته از هیچ با تقریر فیزیک کوانتومی پیشنهاد هم نیست؛ بلکه تنها یک طرح خیالی است؛ چرا که در افق کوانتومی ذره ای که پیدایش می کند یا داستان انرژی منفی فیزیکی یک امر نسبی است و واقعی نیست؛ ولی وی این را یک امر واقعی تصور کرده است یعنی در فیزیک، انرژی منفی یک مساله نسبی است ولی در نظر او مسأله واقعی است و وی با این تبیین برای عالم از انرژی های منفی و مثبت می خواهد تا بی نیاز از متافیزیک شود.

* نقد توکلی بینا بر این پیشنهاد هاوکینگ

اولا این تئوری نظریه نیست فرضیه هم نیست، بلکه فقط یک پیش طرح است و واقعاً شواهد تجربی برای آن وجود ندارد و در جامعه فیزیکی نیز مقبول نیست و انتقاداتی به آن شده است.

دوماً هاوکینگ بحث انرژی منفی؛ این انرژی منفی را حقیقتا قائل شده؛ این در حالی است که این در فیزیک سابقه نداشته و اینکه کسی این را واقعی نمی داند به جهت فیزیکی بودن این انرژی منفی است.

نکته سوم این است که خلأ و هیچ در کوانتوم و فیزیک معنایش با آن چه در عرف و فلسفه فهم می شود، متفاوت است نمی توان از« هیچ و خلأ فیزیکی » نتایج «هیچ فلسفی» را أخذ کرد و این خلطی است که هاوکینگ انجام داده، هیچ فیزیکی واقعا هیچ نیست و نمی توان گفت پس جهان از یک هیچ خلق شده این هیچ و خلأ فیزیک کوانتومی دو مشخصه را داراست اولا نقطه ای از فضا و زمان است و دوماً قوانین کوانتومی در این هیچ بر قرار است و یک جهت ماده را ندارد، آن اینکه ماده نیست

وی معتقد است فضا و زمان روی آن "هیچ" تاثیر می گذارند و از آن تاثیر می پذیرند؛ این کجا و آن عدمی که درذهن ما به عنوان عدم مطرح می شود، کجا! عدمی که در ذهن من وشما است هیچ است، یعنی هیچ قانونی ندارد و هیچ تاثیری در زمان و فضا ندارد.

او در واقع در نقطه ای از فضا و زمان صحبت می کند فلذا باید قوانین فیزیک جاری باشد

اشکال چهارم این که فضا و زمان در فیزیک صرف مدل سازی است و مدل سازی به این معنی نیست که ما داریم دقیقا در مورد واقعیت صحبت می کنیم؛ نکته ای که گزاره های فیزیک دارد، اینکه همه آنها صرف مدل هستی را بیان می کنند، نه قوانین واقعی هستی را، وقتی نیوتن در مسأله فیزیکی در مورد نیرو صحبت می کرد، منظور او این نبود که واقعا این دو همدیگر را می کشند، بلکه صرف بیان مدل است، یعنی عملاً اگر از وی بپرسید که آیا این واقعا آن را می کشد، نمی تواند بگوید؛ بله! و دلیلی بر این مدعا ندارد که واقعا در عالم خارج چیزی به نام نیرو وکشش وجود دارد.

چنانچه امروزه می بینید، از این کشش و واکنش به "تبادل فوتون ها" رسیده اند و مدل کار عوض شده؛ این بحث "فضا و زمان" انیشتین یک مدل سازی است که بر اساس تشبیه به ریاضی انجام شده؛ ولی هرگز ریاضی و یقینی نیست.

ما مختصات فضا و زمان را نمی دانیم که چه خطوطی وجود دارد، ولی هاوکینگ پایش را از فیزیک بیرون گذاشته واین نظریه انیشتین را واقعی و در حقیقت غیر فیزیکی در نظر گرفته و این قوانین را از حالت فرضی به حالت واقعی تبدیل کرده است.

حال سوال بعدی این است که آِیا قوانین کوانتومی در هیچ برقرار است! و چطور ممکن است در هیچ قواعد کوانتومی بر قرار باشد؛ لذا نمی توان گفت این هیچ است؛ پس هاوکینگ مجبور بود بگوید این ها واقعی هستند.

این که قانونی در عدم وجود داشته باشد، معنی ندارد و همیشه  قانون متعلق می خواهد؛ لذا هاوکینگ فضا و زمان را امر واقعی گرفته و این در فیزیک بدعت است که ار سوی هاوکینگ مطرح شده و کسی که از این حوزه بیرون رود، دیگر کلامش قابل قبول نیست.

* تصادف در فیزیک غیر از تصادف متعارف است

نکته بعدی این است که معنی تصادف در فیزیک با تصادف متعارف یکی نیست؛ در مسائل متعارف ما به مسأله‌ای تصادفی می گوییم که هیچ علتی نداشته باشد ولی در مسأله کوانتوم مسأله پیچیده وجود دارد و تفسیرهای مختلفی دارد، شما گزاره ای را به طور علی معلولی مطرح می کنید که (ب) نتیجه (الف) است مشروط به این که شرایط (ج) حاکم باشد.

حال ما در فیزیک می خواهیم این را رد کنیم و می گوییم تصادفی است؛ در این صورت چند حالت مطرح است:

بر اساس آزمایشات مختلف می توانم بگویم با شرایط و احتمال (پ 1)، (الف) می دهد (ب) و با احتمال (پ 2)، (الف) میدهد (ق) و با احتمال (پ 3 )، (الف) می دهد (ف) مفهموم تصادف در اینجا این است که نمی توان گفت (الف) می دهد (ب) تفاوت فیزیک کانتومی در همین مدل سازی است؛ من همه شرایط را که می سازم، دیگر نمی توانم بگویم (الف) می دهد (ب). در تصادف متعارف و فهم عرفی از تصادف هیچ دلیل، برهان وهیچ  نفس و فاعل شناسایی در صدور این تصادف نقش نداشته؛ ولی تصادف فیزیکی مثل این است که من در خیابان به یکباره یکی از اساتید را مشاهده می کنم و باهم تصادف می کنیم؛ این تصادف از سر اراده است و اراده و آگاهی در جهت حرکت من و استاد وجود دارد، تنها آنچه که تصادفی است دیدار ما با هم است  و إلا من هم دنبال هدفی بودم و استاد هم دنبال هدفی بودند و این تصادف در حقیقت تصادف در لحظه است، نه تصادف در حقیقت امور؛ ما هم در تصادف ذرات عالم گاه می گوییم این تلاقی یا این رویداد تصادفی است، ولی این به معنی بی شعور یا بی هدف بودن آنها نیست؛ در این پیشنهاد و طرح هاوکینگ  نیز تصادف را نباید به معنی بی شعور بودن عالم پس از آن و قبل آن دانست.

در بررسی فیزیک کوانتومی این است که یک نظام بسیار بزرگ مطرح است و همه اینها مدل سازی آنجاست  و فیزیکدان اثباتا در مورد آن چیزی که اتفاق می افتد، اظهار نظر نمی کند بلکه در فرض و امکانی مدل آن بحث می کند، ولی این که در واقعیت تصادفی اتفاق افتاده، با این توجه باید بررسی شود که فیزیک بیانگر ذات طبیعی این و آن نیست و نه ابزاری برای شناخت ذات اشیاء است و در فیزیک ما پدیدار شناسی و رفتار شناسی می کنیم  و هیچ خبری از ذات اشیاء نداریم.

این خبر تکمیل می شود....

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha