به گزارش خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، شايد تنها قشر و افرادی که کمتر مورد توجه زائران قرار میگیرند، پاکبان های زحمت کش طریق الحسین(ع) باشند؛ پاکبان هایی که مدام و یک سره فقط خم و راست شده و مسیر حرکت زائران به سوی حضرت ارباب(ع) را تمییز میکنند.
بر همین اساس، تصمیم گرفتم گپ و گفتی با این پاکبانان خدّوم که البته اکثرشان هم به دلایل شخصی و هم برای رعایت نکات بهداشتی ماسک بر صورت داشتند، انجام دهم.
پس از عمود ۷ کار خود را شروع و با یک «خسته نباشید» و «خدا قوت» گفتن، ارتباط با این مردان زحمتکش را آغاز کردم.
در عمود 10 به یک جوان زحمتکش پاکبان بر خوردم، پس از حال و احوال پرسی و عرض خدا قوت، حس و حالش را جویا شدم و او بلافاصه گفت: الحمدلله الذی جعلنا من خدام الحسین(ع).
به او گفتم چه شد که پاکبان طریق الحسین شدی؟ و این جوان خوش سیما، پس از اندکی تأمل، ماسک را از صورت برداشت و گفت: تا به حال 3 مرتبه به سفر زیارتی اربعین مشرف شده ام، اما این بار تصمیم گرفتم در قالب یک خدمتگذار راهی این راه شوم.
از او خواستم بیشتر پیرامون حس و حالش به ما گوید! پس او با کمی تأمل این چنین گفت: در سه سفر قبلی ام، هیچ کدام مثل این بار نبوده است.
این پاکبان جوان ادامه داد: تا به حال لذتی که در خدمت بی نام و نشان با همین لباس های پاکباني برایم بوده را جای دیگری نچشیده ام و خدا را بابت این نعمت ارزشمند شکر میگویم.
یک عمود بالاتر پاکبان دیگری، مقابل موکب شباب اهل الجنه، به نظافت مسیر پیاده روی میپرداخت.
یک مرد میان سال بود. از او اجازه خواستم تا در کنارش یک عکس یادگاری بگیرم و ایشان با کمال میل پذیرفت و من هم این را بهانه ای برای شروع صحبت با وی کردم.
در حین صحبت به او گفتم لهجه مشهدی دارید! از خراسان آمده ايد!؟ که گفت: بله. از مشهد آمده ام و به سختی هم توانستم بیایم.
وقتی چراييٍ کلامش را پرسیدم، گفت: خب تازه فصل تحصیل دانشجویان آغاز شده و نمیشد که تدریس و دانشگاه را رها کنم.
با تعجب پرسیدم شما استاد دانشگاه هستید!؟ و او با لبخندی ملیح پاسخ داد: بله پسرم.
در واقع پاکبان یا همان رفته گر عمود 11 یک استاد تمام و عضو هیئت علمي دانشگاه مشهد بود که همراه با فرزندش راهی این سفر برای خدمت به زائرین اباعبدالله الحسین(ع) شده بود.
در همین حین ماشین حمل زباله ها سر رسید و مهندس مهدوی که پاکبان عمود 11 بود، برای انجام کارهایش از ما خداحافظی کرد.
به مسیر خود ادامه دادیم...
روز دوم وقتی به عمود 600 نزدیک شدم، به یکباره جمعی از سبزپوشان رفته گر مقابل چشمانمان ظاهر شدند.
چه فرصتی از این بهتر که برای تکمیل گزارش خود به سراغشان بروم! پس بدون لحظه ای درنگ عمود به عمود به سويشان حرکت کردم تا لحظه ای که به ستون 604 در 10 قدمی شان رسيدم.
در همین حین، یکی از آنها نفر مقابلش را با عنوان دکتر خطاب کرد و گفت: امروز ماشین حمل زباله، خیلی دیر رسید. از فردا باید اعلام کنید هر یک ساعت یکبار اینجا بیاید.
لحظه ای مبهوت شدم. پاکباني و دکتر!
به سوی یکی از افراد آن جمع پاکبان رفتم و پس از معرفی خود، قصه را شرح دادم و او نیز همه همراهانش را فراخواند و یکی یکی آنها را معرفي کرد؛ دکتر مسلم، جراح دندان پزشک، دکتر عباس پور، فوق تخصص بیولوژی، مهندس عطایی، ناظر ارشد یکی از شرکت های خصوصی و شیخ کاظمی مدرس و دانشجوی دکتری فقه و حقوق اسلامی.
تازه حساب کار دستم آمده بود!
همه آن مردانی که در شهر و دیار خود دارای جایگاهی ویژه بودند، در اربعین حسینی، لباس نظافت چیان را بر تن کردند، تا در گمنامی کامل و به دور از هر مسئله ای، مقام و جایگاه نوکری خاندان با برکت اباعبدالله الحسین(ع) را عهده دار شوند و زمین را برای طی طریق عاشقی زوار الحسین(ع) آماده و مهیا کنند.
علی زمان زارعی