به گزارش خبرگزاری «حوزه»، در پی انتشار یادداشتی با عنوان « کشوری به نام قم » به قلم حجت الاسلام و المسلمین احمد زادهوش و انتشار پاسخ در رد این یادداشت، عاطفه صادقی ( دانشجوی دکتر مطالعات انقلاب اسلامی ) در حمایت از قلم حجت الاسلام زادهوش، یادداشتی را در اختیار خبرنگار خبرگزاری «حوزه»، قرار داد که به شرح ذیل است:
با مطالعه مطلب جناب حجتالاسلام و المسلمین آقای زادهوش اولین نکتهای که به ذهنم رسید اثرپذیری ایده ایشان از تجربه تعاملات بینالمللی، فضای فکری و دغدغه های بینالمللی و ایمانی جامعهالمرتضی است. به قول معروف مطلب ایشان نه پشت میز بلکه در صحنه و وسط میدان حاصل شده است.
متاسفانه جفایی که در فضای هیجان زده رسانهای به مطلب ایشان وارد شد این بود که اصولا متن ایشان خوانده نشد. جناب آقای زادهوش صادقانه ایده خویش را با جامعه در میان گذاشته و از نخبگان و اندیشمندان برای تکمیل و اصلاح آن استمداد طلبید ولی با ایده ایشان به مثابه یک طرح برخورد شد و بیش از آنکه مورد تأمل قرار گیرد مورد توبیخ و تمسخر و برخوردهای عوامانه واقع شد.
حقیر مطلب ایشان را ایدهای در تراز رویکرد تمدنی میدانم چون این ایده در صورت پختگی و جاافتادگی بر محور همافزایی و امکانسازی دیالوگ و تعامل چندجانبه برقرار است؛
واتیکان با استقلال خویش عملا هویت خود را از کشور ایتالیا و شهر رم جدا ساخت و این یعنی وقتی دین و رسالت خود را جهانی دید نخواست تا در حصار و چارچوب دولت_ ملت که قاعده و نرم نظم بینالملل است محدود شود و بدین گونه امکان تعامل و دیالوگ خود را با همه کاتولیکها، پروتستانها، همه مذاهب و همه افراد حقیقی و حقوقی از تمامی کشورها تصادعدی نمود.
این طرح به دلیل رهایی حوزه علمیه و مراکز حوزوی قم از حصار دولت_ ملت جمهوری اسلامی _و نه انقلاب اسلامی_ امکان تعامل و دیالوگ حوزههای علمیه تشیع را در گستره جهانی حداکثری می نماید. دیالوگ و تعامل محوریترین راهکار انتشار و نفود است و واقعیت این است که اکنون حوزههای علمیه ما به دلیل محدودیتهای جمهوری اسلامی ایران بخشی از امکانات خویش برای برقراری ارتباط با جهانیان را از دست دادهاند.
به عنوان مثال برای مهاجران و مسافران خارجی اعم از مسلم و غیر مسلم و شیعه و غیر شیعه که به هر دلیل با قم سر وکار دارند و به ایران سفر می کنند به دلیل مهر ایرانی که در پاسپورت آنها خورده مشکلاتی ایجاد میشود و بخش زیادی از آنها به دلیل همین مشکلات حاضر به سفر به قم نمیشوند. از آنسو نهادهای حقیقی و حقوقی حوزه نیز به دلیل ایرانی بودن در تعاملات خویش با مشکلاتی مواجهند.
جمهوری اسلامی ایران برای رفع مشکل بسیاری از شیعیان در سراسر جهان امکان ورود ندارد، چون در حقوق بینالملل این کار یک مداخله خارجی تلقی شده و اسباب دردسر بسیاری است ولی در چنین مواقعی برای یک کشور مذهبی که خارج از فضای سیاسی نماینده یک مذهب شناخته میشود امکان ورود و تعامل برقرار است.
همچنین بسیاری از مبلغین ما به دلیل ایرانی بودن و نه شیعه بودن در خارج از کشور با مشکلات بسیاری مواجه هستند.
واقعیت این است که وضعیت فعلی در مناسبات نظام جمهوری اسلامی و حوزه علمیه قم وضعیت مغشوش و درهمی است. این یعنی حوزه قم از نظام تقاضاهایی دارد که یا از توان نظام خارج است یا به هر دلیل امکان اجرا نمودن آن برای نظام فراهم نیست و به عکس. در این خصوص میتوان به اعتراض آیتالله وحید خراسانی به عدم تعطیلی شهادت امام کاظم علیهالسلام اشاره کرد وهمچنین به اعتراضات همیشگی علما نسبت به وضعیت پوشش بانوان یا ربوی خواندن سیستم بانک داری فعلی و ...
به نظر میرسد بخش عظیم وضعیت کنونی به این دلیل بازمیگردد که جایگاه هر کدام از طرفین و مسئولیتها و تکالیفشان نسبت به یکدیگر مشخص نیست. یعنی بخشی از حوزه که اتفاقا سنتی و پرقدرت و باپشتوانه است رسالت جهانی تشیع را از نظام مطالبه میکند و نظام نیز از حوزه کشف و تولید فقه حکومتی و نرمافزار فقهی و کلامی خود را مطالبه دارد. در این میان هیچ یک هم به هدف خود حداقل تا کنون نرسیدهاند و در این گیرو دار آن چه قربانی شده دیانت و اسلام مردم است. ادامه همین روند نیز قطعا نتیجهای جز فاصله گرفتن مردم از نهاد دین و روحانیت ندارد.
همین رویه باعث شده تا بخشی از بدنه جوان حوزه به دنبال تولید فقه نظامساز، مضاف و فقه حکومتی و ... باشند که همین رویه باعث نگرانی رویکرد سنتی حوزههای علمیه شده و آن را غفلت از مسیر و رسالت تاریخی روحانیت و حوزه میدانند. طرح جناب آقای زادهوش در حداقلیترین نگاه در صورت تدوین و شکلگیری پاسخی است ایجابی به این وضعییت، چرا که بار رسالت جهانی و ایمانی تشیع را بر دوش حوزههای علمیه گذاشته و به روحانیت سنتی میدان میدهد تا در کمال بسط ید طرحهای مد نظر خویش در بانکداری، آموزش، جامعهسازی و ... را اجرایی نماید.
قطعا چنین رویهای منجر میشود روحانیت از ژست فعلی اپوزسیون یا پژوهشگر فاصله گرفته و وارد میدان اجرا شوند.از آن طرف نظام نیز اگر الگوی تولید شده را کارآمد و مناسب ارزیابی کرد آن را در سطح کلان به منصه اجرا میگذارد.
نکته قابل توجه در این خصوص این است که همه حوزههای علمیه قم که رویکرد سنتی ندارند بنابراین بخش زیادی از حوزه که نسبت به مسائل نظام جمهوری اسلامی دغدغهمند است با این طرح وارد پایتخت و شهرستانهای خود شده و از حصاری که دور خود پیچیدهاند خارج و انضمامیتر خواهند شد.
برخی دوستان ایده جناب آقای زادهوش را اینطور نقد زدهاندکه این ایده امور آخوندی را از امور حکومتی جدا میکند. دوستان لطفا به این سوال پاسخ دهند که مگر همه آخوندها امور آخوندی و امور حکومتی را کاملا یکسان میبینند؟ برای همراهی و فعالسازی آخوندهایی که کاری به امور حکومتی ندارند میخواهید چه کنید؟ برای حمایت از شیعیان جهان و کمک به مشکلات آنان چه برنامهای دارید؟ برای حداکثری نمودن تعامل حوزه علمیه با جهان، برای فعالسازی، پویایی و استفاده از ظرفیت روحانیت همیشه منتقد نظام چه طرحی روی میز میگذارید؟
از همه مهمتر مگر قرار است در استقلال قم مریخیها، اجنه یا فرشتگان بر قم حکومت کنند؟ اتفاقا چنین طرحی آخوندها را حکومتیتر میسازد چون اولا اداره یک دولت_ شهر را به آنان میسپارد و دوما گستره رسالت آنان را در سطح جهانی تعریف میکند.
برخی دیگر از دوستان نیز ایده واتیکان شدن قم را مساوی سکولاریزه شدن نظام و حوزه یا شانه خالی کردن حوزه از بار نظام، کاستیهاو ناکارآمدیهای آن یا تنها گذاشتن نهاد ولایت فقیه و ... میدانند.
اولا آنکه ایده همانند واتیکان شدن قم با واتیکانیزه شدن حوزههای علمیه برابر نیست. مگر قرار است با این طرح، حوزه علمیه قم و نهادهای حوزوی وابسته به آن از جمهوری اسلامی بالکل جدا شوند یا جمهوری اسلامی از رویکردهای دینی و فقهی خود فاصله بگیرد؟!
متاسفانه تلقی ناصحیح و عوامانه دیگری که موجی از مخالفت با ایده مذکور را دربرداشت یکسانانگاری استقلال حوزههای علمیه با استقلال و تجزیه قم از کشور ایران است در حالی که استقلال حوزههای علمیه و اقمار آن به معنای استقلال و تجزیه قم از خاک ایران نیست.
دوم آنکه لازم است میان تفکیک هویت سیاسی حوزه علمیه قم از جمهوری اسلامی ایران با تفکیک حوزه علمیه قم از انقلاب اسلامی ایران تمایز قائل شویم. حوزه نمیتواند و نباید از انقلاب اسلامی جدا شود ولی میتواند در عرصه بینالملل ژست تفکیک از جمهوری اسلامی بگیرد.
از سوی دیگر انصافا تاکنون بدنه سنتی حوزه علمیه قم چه تعامل و مناسباتی با نظام داشتهاند که حالا افتراقشان ما را نگران سازد؟ چقدر رهبری در فتنه 88 از سکوت خواص گلایه کردند و روحانیت سنتی نشنید؟! چقدر رهبری از لزوم تولید فقه حکومتی و ورود حوزه به تولید نرمافزار فقهی و بررسی قوانین و مصوبات مجلس شورای اسلامی گفتهاند؟
اصلا مگر ادامه روند فعلی به سکولار شدن و عرفی شدن جامعه منتج نمیشود؟ حقیقتا اکنون عملکرد نمایندگیهای سیاسی و حتی فرهنگی ایران در سراسر دنیا چگونه است؟ چرا نمایندگی آیتالله خویی و آیتالله سیستانی در خیلی از کشورهای اروپایی مراکز دینی و فرهنگی فعال دارد ولی نمایندگیها و رایزنیهای جمهوری اسلامی راکد و منفعلاند. اگر دلیل این انفعال به محدودیت جمهوری اسلامی در ساختار حقوق بین الملل برمیگردد حقیقتا حوزههای علمیه تا کی باید این چنین خود را قید بزنند؟ اما اگر دلیل این انفعال به انزوا و خالی بودن دست حوزهعلمیه قم باز میگردد که با این طرح در معرض مطالبه قرار گرفته و پویا میشوند.
این طرح ناظر به استقلال است و استقلال لزوما به معنای جداسازی کامل و افتراق نیست. ضمن آنکه پشتوانه فقهی نظام نیز صرفا بند به حوزه علمیه قم نیست، بلکه بند به فرهنگ سیاسی تشیع و نظریه ولایت فقیه است.
اگر با ادبیات امام روحالله بخواهیم پاسخی به نقد سکولاریزه شدن نظام بدهیم باید بگوییم مگر حوزههای علمیه تهران، مشهد و شهرستانها مردهاند که نظام سکولار بشود؟! مگر حوزه علمیه یعنی فقط حوزه قم؟
اگر تنها مزیت این طرح فعال شدن حوزههای پیرامونی و شهرستانی و گذار از انحصار قم باشد باز هم ارزش بررسی و تأمل دارد.
متاسفانه مدیری که پیش از این ملبس بوده و اکنون عهدهدار جنگ روانی دولت است به جای پاسخگویی نسبت به کارنامه مدیریت حداقل سی ساله خویش که همین نوع مدیریتها وضعیت فعلی را رقم زده در راستای تخطئه، به طرح این ایده پیش از انقلاب اسلامی اشاره میکند.حقیقتا این چه استدلالی است که چون فلان طرح پیش از انقلاب مطرح شده پس در شرایط پساانقلابی بلاوجه است؟! اینگونه باشد که بخش اعظمی از طرحهای عمرانی و غیر عمرانی جمهوری اسلامی پیش از انقلاب اسلامی طرح شدهاند و میبایست کنار گذاشته شوند.
به نظر حقیر دومین حسن ایده آقای زادهوش این است که بهانه را از حوزههای علمیه و روحانیت از یک سو و مردم از سوی دیگر میگیرد.
واقعیت این است که در وضعیت فعلی ما بار این نظام مظلوم چهلساله را به قدری گران و سنگین کردهایم که عملا امکان تحرک و پویایی از آن سلب شده است. مردم، مسئولیت دینداری خود را به گردن نظام انداختهاند و حوزه قم مسئولیت اجرای احکام را به تمامه گردن نظام انداخته. این حرکت قدم مثبتی است برای پخش و بسط این مسئولیت و سبک کردن بار نظام برای انجام تکالیف و وظایفش.
حقیقتا در وضعیت کنونی شرایط به گونهای است که مردم حتی نسبت به پوشش نوامیس و زن و فرزند خود تعهدی نمیپذیرند و بار تأمین امنیت با هر پوشش را از نظام مطالبه میکنند. مردم به فرزندانشان دین نمی آموزند، برای دین فرزندانشان هزینه نمیکنند و توقع دارند حاکمیت آنها را تربیت دینی کند و ...
علما و مراجع و روحانیت نیز مطالبه حداکثری اجرای شریعت دارند و حتی بار روسری به چوب کردن دختران را گردن نظام میاندازند در حالی که همه میدانیم بخشی از عدم تحرک نظام به انقلتهای حداکثری روحانیت باز می گردد به عنوان مثال می توان از مماشات قوه قضائیه در برخورد با برخی از آقازادگان روحانیت نام برد.
ایده جناب آقای زادهوش در صورت پختگی، همهجانبه نگری و تدقیق و با لحاظ محسنات و تلاش برای رفع معایب و موانع یک طرح پرمنفعت است هم برای فعالسازی حوزه هم در راستای مسئولیتپذیری دینی مردم و هم برای مشخص شدن تکلیف نظام جمهوری اسلامی. اینگونه نظام هم متوجه میشود که باید فکری به حال خود کند چون از این وضعیت مغشوش و درهم فعلی قم آبی گرم نمیشود.
انتهای پیام 313/17