پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
 قرآن کریم

حوزه/ براساس اندیشه‌ای شیعی، امت اسلامی وظیفه دارد از اهل‌ بیت: اطاعت نماید؛ زیرا اطاعت از آن‌ها، موجب سعادت فرد و جامعه می­گردد. در زیارت جامعۀ کبیره می‌خوانیم: «مَنْ أَتاكُمْ نَجا وَ مَن لَم يَأْتِكُمْ هَلَكَ؛ هر کس به سوی شما بیاید، نجات می‌یابد و هر کس به سمت‌تان نیاید، هلاک می‌گردد.»

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، در شماره 156 کتاب «ره توشه راهیان نور» ویژه ماه رمضان ۱۴۳۹، به ارائه مقالات در موضوعات گوناگون پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور علاقه مندان می گردد.

* موضوع: عوامل سعادت در قرآن

مجلس سوم: اطاعت از قرآن و معصومان

اشاره

«سعادت» و «نیک‌بختی»، از آرزو‌های هر انسانی‌ست که سرنوشت او بدان گره خورده است. در قرآن نیز، به دو گروه انسان اشاره شده؛ سعادتمند و بدبخت: « آن روز كه (قيامت و زمان مجازات) فرا رسد، هيچ‌كس جز به اجازه او سخن نمى‏گويد؛ گروهى بدبختند و گروهى خوشبخت!»[2]

قرآن رستگاری انسان را در پیروی از خود می‌داند: «وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذي أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ؛[3] و نورى را که با او نازل شده پیروى کردند، آنان رستگاران‌اند.» اسلام نیز برای تأمین سعادت فردی و اجتماعی، مردم را به اطاعت از قرآن و عترت فراخوانده است؛ حضرت رسول می‌فرماید: «یا أَیُّهَا النّاسُ إنّی تارِکُ فیکمُ الثَّقَلَینِ کِتابَ اللهِ وَ عِتْرَتی اهلِ بیتی فَتَمَسَّکُوا بِهِما لاتَضِلُّوا... .»[4]

بر این اساس، پرداختن به سعادت و رستگاری انسان از دیدگاه آیات و روایات، امری بایسته‌است. این نوشتار، می‌کوشد نقش اطاعت از قرآن و اهل بیت: در سعادت انسان را تبیین نماید.

الف. عرصه های اطاعت از قرآن

اطاعت از قرآن، در عرصه‌های مختلف نمود پیدا می‌کند؛ اما در این‌جا تنها به عرصۀ فردی و اجتماعی اشاره می‌شود.

1. عرصۀ ­فردی

قرآن برای هدایت و رستگاری انسان نازل شده است: «إنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِیَ أَقْوَمُ؛[5] این قرآن، به راهى که استوارترین راه‌هاست، هدایت مى‌کند.» از سوی دیگر این کتاب آسمانی، از مخاطب خود انتظار پیروى دارد؛ زیرا هدف مذکور، با اطاعت از قرآن محقق می‌شود: «وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَكٌ فَاتَّبِعُوهُ؛[6] و این کتابی بابرکت است که نازلش کردیم، پس آن را پیروی کنید.»

پیروی از قرآن و ارتباط با آن، با اموری مانند ­قرائت، تدبر و تفسیر آن تأمین می‌شود؛ اما تمام این مراحل، مقدمه برای عمل به آن است که سعادت انسان را فراهم می‌کند.[7]

خداوند در اول ­سورۀ ­بقره و ­آیات دیگر، از قرآن با نام «هادی» یاد کرده و برای اهل ایمان صفاتی را برمی‌شمارد: «این همان کتابى‌ست که در آن هیچ شکى نیست. پرهیزگاران را راهنماست. آنان که به غیب ایمان مى‌آورند و نماز مى‌گزارند و انفاق مى‌کنند از آنچه روزی‌شان داده‌ایم.»[8] و در ادامه این افراد را رستگاران می‌نامد: «...أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون.» [9] پس انسان سعادتمند، کسی‌ست که به قیامت ایمان دارد، اقامۀ نماز می‌نماید و زکات می‌دهد.

 بر این اساس اولیای خدا با هوای نفس مبارزه می‌نمودند تا رستگار شوند. «شیخ عبدالله شوشتری»، فرزندی داشت که بسیار به او علاقمند بود؛ اما سخت بیمار شد. شیخ ظهر جمعه برای خواندن نماز، با خاطری پریشان به مسجد رفت. ایشان معمولاً در رکعت اوّل نماز، سورۀ جمعه و در رکعت دوّم، سورۀ منافقون می‌خواند. وقتی شروع به قرائت سورۀ منافقون نمود، به این آیۀ شریفه رسید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاتُلْهِكُمْ أَمْوالُكُمْ وَ لا أَوْلادُكُمْ عَنْ ذِكْرِ اللهِ وَ مَنْ یفْعَلْ ذالِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْخاسِرُونَ؛[10] اى کسانى که ایمان آورده‌اید، مبادا اموال و فرزندان‌تان شما را از یاد خدا غافل کنند و هر کس چنین کند، اینان‌اند که زیان‌کار خواهند بود.» و چندین‌بار آن را تکرار کرد. پس از نماز از ایشان پرسیدند: «چرا آن آیه را تکرار فرمودید؟» پاسخ دادند: «وقتی به آن آیه رسیدم، یاد فرزندم افتادم. با تکرارش، با هوای نفس مبارزه کردم و با محبّت قلبی درافتادم. سرانجام فرزندم را مرده فرض کرده و نماز را ادامه دادم.»[11]

2. عرصۀ اجتماعی

 قرآن در آیات متعددی، دربارۀ مؤلفه‌های جامعۀ اسلامی سخن گفته؛ از جملۀ آن مولفه‌ها رستگاری، امر به معروف و نهی از منکر است: «وَ لْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إلَى الْخَيْرِ وَ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون؛[12] باید از میان شما، جمعى دعوت به نیکى و امر به معروف و نهى از منکر کنند و آنان رستگاران‌اند.» در جایی دیگر آمده است: «كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَر؛[13] شما بهترين امتى بوديد كه به سود انسانها آفريده شده‏اند؛ (چه اينكه) امر به معروف و نهى از منكر مى‏كنيد.» در این آیات توصیه شده که همواره باید میان مسلمانان، امتى باشند تا این دو وظیفۀ بزرگ اجتماعى را انجام دهند. در پایان هم تصریح مى‌کند که رستگارى، تنها از این راه ممکن است.[14]

یکی دیگر از مؤلفه‌های جامعۀ قرآنی، مبارزه با فساد و ظلم است: «وَ لاتَرْكَنُوا إلَى الَّذينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النّار؛[15] و بر ظالمان تکیه ننمایید که موجب مى‌شود آتش شما را فراگیرد»؛ از این رو عالمان دینی، با ظلم و فساد مبارزه و دیگران را نیز به این امر دعوت می‌کردند. در زمان استیلای متفقین (1321 ش) بر ایران، چند باب مغازۀ شراب‌فروشی در مجاورت آستانۀ مقدسۀ حضرت معصومه3 وجود داشت و از طرفی به علت خشک‌سالی، مردم قم ـ به‌ویژه اغلب کشاورزان ـ از داشتن آب محروم و در مضیقه بودند. در همین اثنا آب رودخانۀ قم، از سوی مردم «محلات» و «نیم‌ور» به پشتیبانی قدرت نخست‌وزیر وقت (صدر الاشراف محلاتی)، به کلی بر ساکنان قم بسته شد. اعتراضات اهالی قم هم به جایی نرسید و همه به ستوه آمدند. سرانجام بر آن شدند با تهیۀ ماشین‌های متعدد، برای درهم‌شکستن بندهای سدّ آب رودخانه راهی محلاّت شوند. روشن است که درگیری و زد و خورد طرفین، به کشته‌شدن افراد می‌انجامید. در این میان «حاج انصاری واعظ» با درک موقعیت و برای جلوگیری از فتنه‌ای بزرگ، بر فراز منبر رفت و برخی آیات شریفۀ سورۀ واقعه را قرائت کرد و به تفسیر و توضیح آن پرداخت: «أَأَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ... أَفَرَأَیْتُمُ الْماءَ الَّذی تَشْرَبُونَ.»[16]

آن‌گاه فریاد برآورد: «ای مردم! چرا جماعت‌ها را به هم می‌زنید؟ اگر می‌خواهید انقلاب کنید که نتیجه بگیرید، پس بریزید و شراب‌فروشی‌ها را به هم بزنید تا در این شهر دینی و مذهبی، علیه قرآن و مقدسات اشاعۀ منکرات نکنند. شما درِ این مغازه‌ها را ببندید، من از آسمان به شما آب می‌دهم. جنگ لازم نیست!»

مردم بعد از شنیدن سخنان اثرگذار آن واعظ آبرومند، به خیابان‌ها ریختند و با درهم‌شکستن مشروب‌فروشی‌ها و آتش‌زدن مراکز فحشا و منکرات، محیط خیابان‌های اطراف آستانۀ مقدسه را پاک‌سازی کردند. شگفت آن‌که به قدرت الهی، عصر همان روز ابرهایی در آسمان پدیدار شد، باران شدیدی باریدن گرفت، سیلی در رودخانۀ قم جاری گردید و تمام باغات و زراعات قم و اطراف آن، به برکت این نعمت خدادادی سیراب شد.[17]

در سایۀ این آموزۀ قرآنی‌ست که «شیخ فضل‌الله نوری» تربیت می‌شود. روز قبل از دستگیری وی، «سعدالدوله» به منزلش آمد. عده‌ای از اطرافیان شیخ حضور داشتند. سعدالدوله، آهسته با ایشان گفت‌وگو کرد. پس از چند لحظه، شیخ فضل‌اﷲ به حاضران فرمود: «آقای سعدالدوله می‌گویند که دست‌‌های مشخصی در کار است تا مرا دستگیر کرده، به دار بیاویزند. ایشان مصلحت می‌داند که من به یکی از دو سفارت روسیه یا انگلستان پناهنده شوم.» بعد با تبسم فرمودند: «من از کشته‌شدن خود بی‌اطلاع نیستم و به هیچ‌کس غیر از خداوند پناهنده نمی‌شوم!» سعدالدوله خطاب به شمس‌العلما گفت: «حفظ جان آقا بر تمام افراد علاقه‌مند به ایشان واجب است. من چون می‌دانستم که آقا به این سفارت‌خانه‌ها پناهنده نمی‌شوند، با سفارت هلند تماس گرفتم که بی‌طرف است و خواستم در صورتی که آقا اجازه دهند، پرچم آن کشور را روی بام خانه نصب کنیم تا ایشان در امان باشند.» شیخ با تبسمی استهزاگونه فرمودند: «آقای سعدالدوله! پرچم ما را باید روی سفارت بیگانه نصب کنند. چطور ممکن است صاحب شریعت به من که از مبلّغان احکام آن هستم، اجازه دهد به خارج از شریعت پناهنده شوم! مگر قرآن نخوانده‌اید که می‌فرماید: «وَ لَنْ یَجْعَلَ اللهُ لِلْكافِرینَ عَلَى الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً؛[18] خدا هرگز راه سلطه‌اى به سود کافران بر مؤمنان قرار نداده است.» من راضی هستم که صدمرتبه بمیرم و زنده شوم و مسلمین و ایرانیان مرا مُثله کنند و بسوزانند؛ ولی به اجنبی پناهنده نشوم و خلاف شرع اسلامی، عملی انجام ندهم.»[19]

ب. اطاعت از ائمه:

براساس اندیشه‌ای شیعی، امت اسلامی وظیفه دارد از اهل‌ بیت: اطاعت نماید؛ زیرا اطاعت از آن‌ها، موجب سعادت فرد و جامعه می­گردد. در زیارت جامعۀ کبیره می‌خوانیم: «مَنْ أَتاكُمْ نَجا وَ مَن لَم يَأْتِكُمْ هَلَكَ؛[20] هر کس به سوی شما بیاید، نجات می‌یابد و هر کس به سمت‌تان نیاید، هلاک می‌گردد.» امام علی7 نیز فرمود: «برای ما برعهدۀ مردم، حق اطاعت و ولایت است.»[21]

عرصه‌های اطاعت از ائمه:

اطاعت از امامان معصوم:، عرصه‌های مختلفی دارد که سه عرصۀ آن، از اهمیت خاص برخوردار است.

1. مرجعیت علمی اهل بیت:

یکی از عرصه‌های اطاعت اهل بیت:، عرصۀ علم‌آموزی‌ست؛ یعنی مردم باید علم را از اهل بیت بیاموزند. پیامبر گرامی اسلام9، همواره به مسلمانان سفارش می‌کردند که به قرآن و عترت تمسّک جویند تا گمراه نشوند؛ زیرا نخستین مرجع علمی مسلمانان، قرآن است و پس از آن سنّت پیامبر. نقش اهل بیت: در این باره، این است که ترجمان قرآن، حافظان و ناقلان سنّت پیامبر9 هستند. آن حضرت مأموریت داشتند که به مقتضای حکمت، بخش عظیمی از معارف قرآن را برای مردم بیان کنند؛ ولی بخش دیگری را که شرایط بیان­آن‌ها فراهم نبود، به اهل بیت سپرده شد[22]. إبن‌حجر می‌گوید: «پیامبر9 بدان جهت قرآن و عترت را ثقل نامیده که به چیزی گران‌بها و دارای اهمّیت گفته می‌شود و قرآن و عترت این‌گونه‌اند؛ زیرا هر دو معدن علوم لدنّی و اسرار و حکمت‌های عالی و احکام شرعی‌اند.»[23] بر این اساس، رسول خدا9 فرمود: «أَنَا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَ عَلیٌ بابُها فَمَنْ أَرادَ الْحِکمَةَ فَلْیأْتِها مِنْ بابِها[24]؛ من شهر علم هستم و على درب آن است. هر کس بخواهد وارد شهر شود، باید از درب وارد گردد.»

منم شهر علم و علیّم در است
 

 

درست این سخن گفت پیغمر است[25]
 

 

بنابراین نخستین وظیفۀ ما، اطاعت و یادگیری علوم ائمه: است؛ زیرا علم اینان، منشأ وحیانی دارد. امام صادق7 فرمود: «به خدا سوگند، ما از روی هوای نفس سخن نمی‌گوییم و به آرای شخصی خود عمل نمی‌کنیم و سخنی را نمی‌گوییم جز آن‌که خدای ـ عزّ و جلّ ـ گفته است[26]

2. مرجعیت دینی

مرجعیت علمی ائمه:، زمینۀ مرجعیت دینی اهل بیت را فراهم می‌کند؛ ­یعنی ­هرچه را آنان دستور دادند، عمل و از هرچه نهی نمودند، ­پرهیز کنند؛ از این رو حضرت علی7 به معرفی اهل بیت پرداخت تا مردم احکام و مسائل اعتقادی و اخلاقی خود را اخذ و بدان عمل نمایند: «عترت پیامبر9 جایگاه اسرار خداوندی و پناهگاه فرمان الهی و مخزن علم خدا و مرجع احکام اسلامی و نگهبان کتاب‌های آسمانی و کوه‌های همیشه استوار دین خدایند. خداوند با اهل بیت، پشت خمیدۀ دین را راست کرد و اضطراب آن را از میان برداشت.»[27]

ائمه7 معمولاً بر سه عرصۀ بیان آموزه‌های دینی، استمرار دین و راه‌های حفظ آن، تأکید می‌کردند؛ از ­این رو هزاران حدیث بیان کرده و هزاران شاگرد تربیت کرده‌اند؛ برای مثال تعداد شاگردان امام صادق7 را بالغ بر چهارهزار نفر نوشته‌اند.[28] امروزه همان احادیث، منبع استخراج و استنباط احکام هستند و ابواب فقهی ما پر از «قال الباقر» و «قال الصادق» است.

از سوی دیگر امامان معصوم: با تأیید دین مردم، زمینه‌های سعادت آن‌ها را فراهم می‌کردند. شیخ صدوق; از حضرت عبدالعظیم7 روایت کرده است که بر آقای خود، امام ‌هادی7 وارد شدم. چون مرا دید فرمود: «مرحبا بر تو ای ابوالقاسم! تو ولیّ ما هستی.» عرض کردم: «ای فرزند رسول خدا! می‌خواهم دین خود را بر شما عرضه کنم. اگر مورد پسند شماست تأیید و اگر ناپسند است، راهنمایی کنید. من عقیده دارم که خدا، واحد است و مانندی ندارد... عقیده دارم محمد9 پیامبر، رسول و آخرین پیامبران است و بعد از او پیامبری نخواهد بود و تا روز قیامت دین آن حضرت اسلام خواهد بود... عقیده دارم امام بعد از پیامبر، امیرالمؤمنین و بعد از او حسن، بعد حسین، بعد علی بن الحسین، بعد محمد بن علی، سپس جعفر بن محمد، بعد موسی بن جعفر، بعد علی بن موسی، سپس محمد بن علی: است و بعد، شما را امام می‌دانم.» حضرت فرمود: «بعد از من پسرم حسن و بعد از او مهدیﺃ خواهد بود.» گفتم: «عقیده دارم دوست ایشان، دوست خداست و دشمن ایشان، دشمن خداست... عقیده دارم سؤال در قبر، بهشت، جهنم، صراط و میزان حق است؛ قیامت خواهد آمد و همه زنده خواهیم شد.» پس امام فرمود: «ای ابوالقاسم! به خدا این است دین پسندیدۀ ثابت! بر همین اعتقاد بمان. خداوند تو را بر این اعتقاد محافظت کند.»[29]

همچنین ائمه: بر پایداری دین تأکید می‌کردند. امام صادق7 سفارش کرده‌اند که همیشه این دعا را بخوانید: «يا اللهُ يا رَحْمانُ يا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ ثَبِّتْ قَلْبي عَلی دينِك.»[30] امام کاظم7 نیز، به فضل بن یونس فرمود که این دعا را بخوان: «اللَّهُمَ لاتَجْعَلْنی مِنَ الْمُعارينَ؛[31] خدایا مرا از معارین (ایمان‌داران عاریه‌ای و ناپایدار) قرار مده.» امام صادق7 معارین را چنین معنا کرد: «إنَّ الْعَبْدَ يُصْبِحُ مُؤْمِناً وَ يُمْسِيَ كافِراً وَ يُصْبِحُ كافِراً وَ يُمْسِيَ مُؤْمِناً وَ قَوْمٌ يُعارُونَ الايمانَ ثُمَّ يُسْلَبُونَهُ وَ يُسَمَّوْنَ الْمُعارينَ؛[32] همانا بنده گاهی صبح می‌کند، در حال ایمان و شام می‌کند، در حال کفر. گاهی صبح می‌کند، در حال کفر و شام می‌کند، در حال ایمان. به اینان معارین گفته می‌شود.»

متأسفانه بعضی از مردم، دستورهای ائمه: را اطاعت نمی‌کنند؛ یعنی بعضی‌ها فقط در زمان به‌وجودآمدن مشکل ـ مانند ­این‌که فرزند مریض شود یا تصادف کند ـ دعا می‌کنند و برخی در مناسبت‌ها ـ مانند ماه رمضان یا محرم ـ رفتارشان رنگ و بوی دین می‌گیرد و بعد از آن، دیگر در زندگی‌شان از دعا‌، نیایش‌، عبادت‌های سحرگاهی‌ یا خوش‌خلقی‌ها و خوش‌برخوردی‌ها خبری نیست. قرآن می‌فرماید: «چون به آدمى گزندى رسد، چه بر پهلو خفته باشد و چه نشسته یا ایستاده، ما را به دعا مى‌خواند و چون آن گزند را دور سازیم، چنان مى‌گذرد که گویى ما را براى دفع آن گزندى که به او رسیده بود، هرگز نخوانده است. اعمال اسراف‌کاران، این چنین در نظرشان آراسته شده است.»[33]

در حالی که باورها و ارزش‌های دینی، فرازمانی و فرامکانی هستند؛ یعنی تنها ماه رمضان‌، زمان عبادت و دین‌داری نیست و تنها محافل و مکان‌های مذهبی ـ همچون هیأت‌ها ـ مکانی برای مباحث مذهبی و اعتقادی نیست. فرد دین‌دار در هر زمان و مکانی که باشد، باید خود را ملزم به رعایت دستورها ی دینی نماید؛ مثلاً زن در حرم یا پارک‌، جشن و امام‌زاده یا کنار دریا، در همه‌جا باید اهل حجاب باشد؛ نه‌تنها وقتی که وارد حسینیه یا مسجد می‌شود. امروزه برخی جوانان ما به بهانۀ آزادی، به آموزه‌های اهل بیت: عمل نمی‌کنند و حال آن‌که قرآن، در وصف مؤمنان می‌فرماید: «مؤمنان واقعی، تنها کسانی هستند که به خدا و رسولش ایمان آورده، هرگز شک و تردید به خود راه ندادند و با اموال و جان‌های خود، در راه خدا جهاد کردند. آن‌ها راستگویان‌اند.»[34]

3. مرجعیت سیاسی

ما شیعیان باور داریم که ائمه:، از سوی خداوند به امامت منصوب شده‌اند؛ یعنی امام علی7 و سپس امامان دیگر، به ترتیب به این رسالت خطیر منصوب گردیده‌اند. امام صادق7 فرمود: «مَنْ عَرَفَ حَقَّنا وَ أَحَبَّنا فَقَدْ أَحَبَّ الله تَبارَکَ وَ تَعَالَی؛[35] کسی که حق ما را بشناسد و ما را دوست داشته باشد، خدای تبارک و تعالی را دوست داشته است.»

از سوی دیگر حکومت از نگاه ائمه:، ابزاری برای اجرای قوانین الهی‌ست که با اجرای آن، می‌توان جامعۀ مطلوب ایجاد و افراد سعادتمند تربیت کرد. حضرت علی7 فرمود: «بارخدایا! تو آگاهى آنچه از ما صادر شده (جنگ‌ها)، نه براى میل و رغبت در سلطنت بوده و نه براى به‌دست‌آوردن چیزى از متاع دنیا؛ بلکه براى این بود که آثار دین تو را (که تغییر یافته بود) بازگردانیم و در شهرهاى تو، اصلاح و آسایش را برقرار نماییم تا بندگان ستم‌کشیده‌ات، در آسودگى بوده و احکام تو که ضایع شده، جارى گردد.»[36]

بر این اساس، حق این بود که مردم در عرصۀ سیاسی از ائمه: اطاعت و آنان را در تشکیل حکومت و استمرار آن حمایت کنند؛ زیرا رهبران الهی هستند که افراد سعادتمند تربیت می‌نمایند. حضرت علی7 در اطاعت از امامان: فرمود: «به اهل بیت پیامبرتان بنگرید، از آن سمت منحرف نشوید که آنان گام برمی‌دارند و قدم به جای قدم‌شان بگذارید. آن‌ها هرگز شما را از جادۀ هدایت بیرون نمی‌برند و به پستی و هلاکت بازنمی‌گردانند. اگر سکوت کنند، سکوت کنید و اگر قیام کردند، قیام نمایید. از آنان پیشی نگیرید که گمراه می‌شوید و از آنان عقب نمانید که هلاک می‌گردید.»[37]

بی‌تردید آنچه در تاریخ جامعۀ اسلامی را دچار انحطاط نمود، رهبران قدرت‌گرا بودند. در جامعه‌ای که رهبرش معاویه و یزید باشند، سعادت فردی و اجتماعی تأمین نمی‌شود.

نویسنده: حجت‌الاسلام والمسلمین علیرضا انصاری

 

 

 

[1]. ابن‌بابویه، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 613.

[2]. سوره هود، آیۀ 105.

[3]. سوره اعراف، آیۀ 157.

[4]. طبرسی، احتجاج، ج 1، ص 149.

[5]. سوره اسراء، آیۀ 9.

[6]. سوره انعام، آیۀ 155.

[7]. ر.ک: ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 12، ص 37.

[8]. سوره بقره، آیۀ 2 و 3؛ ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج 1، ص 44.

5. سوره بقره، آیۀ 5.

[10]. سوره منافقون، آیۀ 9.

[11]. علی‌اکبر مؤمنی، اُنس با قرآن، ص 79 ـ 80.

[12]. سوره آل‌عمران، آیۀ 104.

[13]. سوره آل‌عمران، آیۀ 110.

[14]. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج 3، ص 35.

[15]. سوره هود، آیۀ 113.

[16] . سوره واقعه، آیات 68 ـ 64.

[17] . علی‌اکبر مؤمنی، اُنس با قرآن، ص 79 ـ 77.

[18]. سوره نساء، آیۀ 141.

[19]‌. علی‌اکبر مؤمنی، انس علما با قرآن، ص 80.

[20]. ابن‌بابویه، من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 613.

[21]. شرح آقا جمال‌الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج 5، ص 130.

[22]. مجلۀ معرفت، ش 106، مهر 1385.

[23]. همان.

[24]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا7، ج 1، ص 233.

[25]. فردوسی، شاهنامه، ج 1، ص 8.

[26]. شیخ مفید، امالی، ص60.

[27]. صبح صالح، نهج البلاغة، ص 48.

[28]. شیخ مفید، الإرشاد، ص 271.

[29]. شیخ صدوق، أمالی، ص 339.

[30]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 352.

[31]. کلینی، الکافی، ج 2، ص 73.

[32]. همان، ص 418.

[33]. سوره یونس، آیۀ 12.

[34]. سوره حجرات، آیۀ 15.

[35]. کلینی، الکافى، ج 8، ص 128.

[36]. صبحی صالح، نهج البلاغه ، ص 189.

[37]. همان، ص 43.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha