جمعه ۱۰ فروردین ۱۴۰۳ |۱۸ رمضان ۱۴۴۵ | Mar 29, 2024
آیت الله بهجت

حوزه/ مرحوم آقا از همان زمان که به ایران آمدند، به هیچ وجه دوست نداشتند به عنوان شاگرد آیت الله قاضی قدس سره شناخته شوند. می فرمودند: «نمیدانم چه کسی سبب شد به این نام مشهور شوم.»

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، هفته نامه «افق حوزه» در ویژه نامه ای به مناسبت نهمین سالگرد ارتحال آیت الله العظمی محمدتقی بهجت به انتشار سیره اخلاقی، علمی، عملی و سلوکی این سالک الی الله پرداخته که در شماره های گوناگون تقدیم حضور شما علاقمندان می گردد.

* رنج راه

این همه تلاش و همتی که پدرم برای تحصیل در نجف داشتند، در وضعیت عادی نجف نبوده است. خودشان می فرمودند: ده سال در نجف بودم، ده نفر هم برای طلبه شدن از ایران نیامدند. اوضاع زمان رضاخان به حدی مشکل بود که اگر طلبه ای به کاظمین می آمد، در نجف معروف میشد که مثلاً یک قوچانی به کاظمین آمده و همه تعجب می کردند که چگونه آمده است.

چون در آن زمان ارتباط های مالی قطع بوده است، پولی به طلاب نمی رسیده و آنها در مضیقه مالی شدیدی قرار داشتند. برخی از طلاب هم به همین خاطر از عراق برمی گشتند؛ مثلاً علامه طباطبایی قدس سره و برادرش به همین علت مجبور شدند به ایران برگردند؛ زیرا مدتی حواله پول از ایران به آنها نرسیده بود و مبلغ قابل توجهی که از زمین هایشان در ایران به دست می آمد، حیف ومیل میشد. آقا میفرمود: «در ایام زیارتی، طلبه ها به عنوان زیارت فوج فوج به کربلا می آمدند و دیگر به نجف برنمی گشتند و به ایران مراجعت می کردند یا به طور کامل از لباس روحانیت خارج می شدند و وارد ادارات یا مشغول کشاورزی می شدند» معمولاً در آن زمان رغبتی به طلبگی وجود نداشته است. در چنین زمانی ایشان اینطور درس میخوانده اند؛ البته بعضی از ثروتمندانی که به ایشان علاقه مند بودند و اصرار میکردند ایشان را به نجف بفرستند، از ایران حواله هایی برایشان می فرستادند؛ ولی زمانی که سخت گیری ها در زمان رضاخان تشدید شد، این حواله ها کمتر می رسیده یا شاید اصلاً نمی رسیده است. آن زمان، علمای بزرگ هم در مضیقه شدید مالی بودند. پدرم تعریف میکردند: «مرحوم قاضی بارها از ما قرض کردند.» حتی درباره مرحوم غروی اصفهانی قدس سره نقل شده است که تمام زندگی اش را داد. پدرش صاحب کمپانی راه آهن بوده است؛ ولی ایشان همه دارایی اش را داده بود؛ به طوریکه فقیر شده بود.

* پرهیز از شهرت

مرحوم آقا از همان زمان که به ایران آمدند، به هیچ وجه دوست نداشتند به عنوان شاگرد آیت الله قاضی قدس سره شناخته شوند. می فرمودند: «نمیدانم چه کسی سبب شد به این نام مشهور شوم.»

از همان اوایل سکونت در قم، هر روز به زیارت حضرت معصومه علیها السلام میرفتند. برای رفتن به زیارت، راه های پنهان و خلوت را انتخاب می کردند. فقط در اوقاتی که مغازه ها تعطیل و خیابان خلوت بود، از پیاده رو حرکت می کردند. از اینکه صاحبان مغازه ها سلام و احترام کنند هم اجتناب می کردند؛ حتی برای پرهیز از روبه رو شدن با کسبه و عابران، اگر مغازه ها باز و در خیابانها رفت وآمد بود، راه را دورتر می کردند. از کوچه پس کوچه هایی که الآن داخل شبستان حرم قرار گرفته است، می گذشتند و از دری که در کوچه ششمتری (خیابان موزه) قرار داشت و خیلی پرت و خلوت بود وارد حرم میشدند. از همان راه هم برمی گشتند.

وقتی برای شرکت در مجلس ترحیم همسایه ها و آشنایان می رفتند، پایین مجلس می نشستند. هیچ وقت به جایگاه ویژه ای که برای علما آماده کرده بودند، نمیرفتند.

در جریان تخریب بارگاه امامان عسکریین(علیهما السلام) در سال ۱۳۸۶ش. همه علما و مراجع بیانیه دادند؛ اما مرحوم پدر فقط برای اینکه مطرح نشوند، از دادن بیانیه عمومی خودداری می کردند ولی در نهایت به اصرار بعضی از شاگردان راضی شدند و بیانیه ای صادر کردند.

 

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha