شنبه ۲۴ آذر ۱۴۰۳ |۱۲ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 14, 2024
سوء ظن و بدگمانی

حوزه/ بر هر مؤمنى لازم است كه خود را از مواضع تهمت دور دارد تا بندگان خدا گمان بد به او نبرند و به معصيت نيفتند و اين شخص هم در معصيت ايشان شريك باشد، زيرا كه هر كه سبب معصيت ديگرى شود او هم در گناه با او شريك خواهد بود.

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، تربیت اسلامی از توصیه های بزرگان دین برای مسلمانان است که در شماره های گوناگون، بخش های مختلفی را تقدیم حضور مخاطبان گرامی خواهیم کرد.

* سوء ظن و بدگمانی

اين صفت رذيله نتيجه ترس و ضعف نفس است، زيرا كه هر ترسوي ضعيف النفسى، هر فكر فاسدى كه به خاطرش مى‏ گذرد و به قوه واهمه او در مى‏ آيد اعتقاد مى‏ كند و پى آن مى‏ رود و اين صفت خبيثه از مهلكات عظيمه است.

خداوند عالم مى فرمايد: «يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثيرا مِنَ الظَّنِّ انَّ بَعْضَ الظَّنِّ اثْمٌ»[1] يعنى: اى گروه مؤمنين، اجتناب كنيد از بسيارى از گمان به درستى كه بعضى از گمانها گناه است. و در جاي ديگر مى‏ فرمايد: «وَ ظَنَنْتُمْ ظَنَّ السُّوْءِ وَ كُنْتُمْ قَوْما بُورا»[2] يعنى: گمان بد برديد، و شما قومى بوديد به هلاكت رسيده». و حضرت امير المؤمنين - عليه السّلام - مى‏فرمايد: «بايد امر برادر مؤمن خود را به بهترين محامل حمل كنى. و بايد به سخنى كه از برادر تو سرزند گمان بد نبرى مادامى كه محمل خوبى از براى آن بيابى». و مروى است كه: «خداوند متعال حرام كرده است از هر مسلمى خون او را و عرض او را و ظن بد به او بردن را». و همين مذمت از براى ظن بد كافى است كه آن را قرين كشتن مسلم و دست‏اندازى به حريم و عرض او نموده. و شكى نيست كه هر كس در باطن، بد به ديگرى برد و او را به شر و فساد نسبت دهد در ظاهر به نظر حقارت او را مى‏بيند، و اكرام او را آنگونه كه سزاوار است بجا نمى‏آورد. و در حقوق او كوتاهى مى‏كند. بلكه مضايقه از غيبت، و اظهار آنچه گمان به او برده نمى ‏كند. و همه اين امور منشأ هلاكت او مى‏ شود.

و شبهه‏ اى نيست در اينكه هر كه ظن بد به مسلمانان مى‏برد خبيث النفس و بد باطن است، و هر كسى را مثل خود مى‏ داند. و خباثت باطن او به ظاهرش نيز سرايت مى‏كند. و دل هر مؤمن پاك طينتى نسبت به همه خلايق، پاك و صاف است و ظن بد به احدى نمى‏برد.

آرى، آرى: از كوزه همان برون تراود كه در اوست.

مرا پير دانايي دو اندرز فرمود بر روى آب يكى آنكه: بر خويش خوش بين مباش دگر آنكه: بر خلق بدبين مباش.

و سرّ اينكه ظن بد به مردم بردن، علامت خباثت نفس است و شارع از آن نهى فرموده آن است كه: ظن بد چيزي نيست مگر القاى شيطان خبيث، زيرا كه بجز خداوند متعال احدى از باطن ديگرى آگاه نيست، و هيچ دلى را به دل ديگر راه نمى‏باشد.

پس چگونه مى ‏تواند شد كه: كسى چيزى را ندانسته، و به چشم خود مشاهده نكرده، و از گوش خود نشنيده، در حق غير اعتقاد كند؟ پس ظن بدى كه آدمى مى‏كند امرى است كه از راهى كه نمى‏داند به دل او افتاده. و نيست آن راه، مگر راه شيطان. پس شيطان آن گمان را به دل او انداخته و به آنچه گمان برده و خبر داده. و آدمى چگونه خبرى كه شيطان داده باشد قبول مى‏كند و حال آنكه شيطان از هر فاسقى فاسق‏تر است.

و خداوند متعال مى‏ فرمايد: «انْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبِيَّنُوا»[3] يعنى: اگر فاسقى شما را خبرى آورد تبين كنيد و آن را قبول نكنيد. پس از براى اهل ايمان جايز نيست كه تصديق آن لعين را كنند - اگر چه بعضى قراين و علائم ديگر به آن اضافه شود - تا به سرحد يقين رسد.

پس هر گاه عالمى را در خانه امير ظالمى ببينى شيطان به گمان تو مى‏اندازد كه: او به جهت طمع به آنجا رفته، تو بايد آن را به دل خود راه ندهى، زيرا كه شايد باعث رفتنش اعانت مظلومى باشد. و اگر از دهن مسلمانى بوى شراب يابى بايد جزم به اينكه او شراب حرام نوشيده است نكنى، زيرا كه مى‏شود كه مزمزه كرده باشد و ريخته باشد، يا بر آشاميدن آن مجبور بوده باشد، يا به تجويز طبيب حاذقى به جهت مداوائى آشاميده باشد. و بالجمله بايد حكم تو بر افعال مسلمين چون حكم و شهادت بر اموال ايشان باشد. و همچنان كه در مال حكم نمى‏كنى مگر به آنچه ديده‏اى، يا با اقرار شنيده‏اى، يا دو شاهد عادل در نزد تو شهادت داده‏اند، همچنين در افعال ايشان بايد چنين باشى.

و اگر عادل، بدى از مسلمى نقل كند بايد توقف كنى نه تكذيب آن عادل را كنى، و حضرت امير المؤمنين - عليه السلام - فرمودند كه: «هر كه خود را در محل تهمت در آورد ملامت نكند كسى را كه به او بدگمان شود». و از حضرت امام زين العابدين - عليه السلام - مروى است كه: صفيّه دختر حى بن اخطب، حرم محترم حضرت رسول - صلّى اللّه عليه و آله - حكايت كرد كه: «وقتى حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - در مسجد معتكف بودند من به ديدن او رفتم و بعد از شام از پيش آن حضرت مرخّص شده روانه منزل شدم. آن حضرت قدرى راه همراه من آمد و تكلم مى‏كرد، شخصى از انصار برخورد و گذشت، حضرت او را آواز داده فرمود: اين زن من صفيّه است. آن شخص عرض كرد چه جاى اين سخن بود، حاشا كه من به شما ظن بد برم، حضرت فرمود: شيطان در رگ و خون بنى آدم جا دارد ترسيدم بر شما داخل شود و باعث هلاك شما شود».

آري در اين برخورد پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - دو ارشاد مهم براى ما است: يكى اينكه: بايد نهايت دوري را از ظن بد كرد. دوم اينكه: هر كسى اگر چه مثل پيغمبر خدا باشد، بايد خود را از محل تهمت دور نگاه دارد.

پس كسى كه عالم پرهيزكار باشد و در ميان مردم معروف به صلاح و ديانت باشد مغرور نشود كه كسى به من ظن بد نمى‏برد، و به اين جهت خود را از محل تهمت محافظت نكند، زيرا كه: هر فردى از انسان اگر چه اورع و اعلم جميع مردم باشد همه كس او را به يك نظر نمى‏بيند. بلكه اگر جمعى كثير او را در ظاهر و باطن خوب دانند و همه افعال او را حمل بر صحت نمايند، جمعى ديگر هستند كه به دنبال عيب او باشند و اعتقاد تمام به او نداشته باشند و ايشان البته در محل تهمت زدن به او مى‏باشند.

و عين الرضا عن كل عيب كليله و لكن عين السخط تبدى المساويا ؛ يعنى: چشم دوستى از ديدن هر عيبى كند است، اما چشم عداوت و دشمنى، بديها را ظاهر مى‏كند.

و هر دشمن حسودى نگاه نمى‏ كند مگر به چشم دشمنى. پس آنچه خوبى كه از آدمى ديد مى‏پوشاند و در تجسّس بديها برمى‏آيد. و هر بدى، البته به ديگران گمان بد مى‏برد و ايشان را چون خود مى‏داند. و هر معيوب رسوائى، ديگران را مانند خود رسوا و عيبناك مى‏خواهد، عيوب ايشان را در ميان مردم ظاهر مى‏كند تا مردم از فكر او بيرون روند و زبان ايشان از او كوتاه گردد. «و البليّه اذا عمّت طابت» يعنى: هر بلائى كه عموميت هم مى‏رساند گوارا مى‏شود.

پس بر هر مؤمنى لازم است كه خود را از مواضع تهمت دور دارد تا بندگان خدا گمان بد به او نبرند و به معصيت نيفتند و اين شخص هم در معصيت ايشان شريك باشد، زيرا كه هر كه سبب معصيت ديگرى شود او هم در گناه با او شريك خواهد بود.

و از اين جهت خداوند عالم فرموده: «دشنام ندهيد به كسانى كه غير خدا را مى‏خوانند، كه ايشان هم خدا را دشنام دهند» و حضرت پيغمبر - صلّى اللّه عليه و آله - فرمود: «چگونه مى‏بينيد حال كسى را كه پدر و مادر خود را دشنام مى‏دهد؟ عرض كردند كه: آيا كسى پدر و مادر خود را دشنام مى‏دهد؟ فرمود: بلى كسى كه پدر و مادر غير را دشنام دهد، آن غير هم پدر و مادر او را دشنام دهد».

- طريقه معالجه بدگمانى به خدا و خلق

و طريق معالجه بدگمانى به خدا و خلق آن است كه: بعد از ملاحظه فساد، آنچنان كه گذشت و شرافت ضدّش كه گمان نيك باشد، هرگاه گمان بدى از كسى به خاطر تو بگذرد اعتنائى به آن نكنى و دل خود را به آن شخص بد نسازى، و رفتار خود را با او تفاوت ندهى، و تفقّد و اكرام و احترامى كه نسبت به او به عمل مى‏آوردى كم ننمائى.

بلكه بهتر آن است كه در تعظيم و دوستى او بيفزائى. و در خلوت او را دعا كنى، تا به اين سبب شيطان به غيظ آيد و از ترس زياد شدن احترام و دعاى به او، ديگر گمان بد را به خاطر تو نيفكند.

و اگر به خطائى و لغزشى از شخصى برخوردى بايد او را در خلوت نصيحت كنى، نه اينكه ابتدا غيبت و بدگوئى او نمائى. و بايد از خطا كردن او محزون باشى، همچنان كه از لغزش خود محزون مى‏شوى. و غرض تو از نصيحت او خلاص كردن او از هلاكت باشد. و هر گاه چنين رفتار نمائى ، براى تو ثواب ناراحتي و حزن بر خطاى او و ثواب نصيحت كردن او و نيز ثواب نجات او، هر سه جمع خواهد شد.

[1] . سوره حجرات، آيه 12

[2] . سوره فتح، آيه 12

[3] . سوره حجرات، آيه 6

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha