جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳ |۱۱ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 13, 2024
جوادی آملی

حوزه/ اوج عروج یک انسان از دیدگاه هنرمند مادی همانا مقام مثال متصل و وهم به هم آمیخته است و آن‏جا که سخن از نام و نان و وام و دانه نباشد، هنرمند مادی را راهی نیست و آن‏جا که از تشویق و تقدیر و ثنا و سپاس و یادنامه و مانند آن اثری نباشد، هنرور مادی را باری نخواهد بود، زیرا قلمرو پرواز هنرپرداز مادی همانا منطقهٴ بستهٴ خیال و مدار محدود وهم است.

به گزارش خبرگزاری حوزه، به مناسبت ۲۰ فروردین، روز هنر انقلاب اسلامی و سالروز شهادت شهید آوینی به بازخوانی پیام حضرت آیت الله جوادی آملی می پردازیم.

معظم له در فرازهایی از این پیام ضمن معرفی «هنر اسلامی و عناصر اصلی آن»، برترین ویژگی هنر اسلامی را تبیین نموده اند که در ادامه توجه شما را به متن کامل این پیام جلب می نماییم:

بسم الله الرحمن الرحیم و إیاه نستعین

عناصر اصلی هنر اسلامی

روایت فتح را با درایت شهادت آمیختن، و هنر تصویر را با ظفر تحقیق هماهنگ ساختن، و دو قوس نزول و صعود را با منحنی تام هنر اسلامی دور زدن، و معقول را با عبور از بستر خیال، محسوس کردن؛ و محسوس را با گذر از گذرگاه تخیل، معقول نمودن، و تجرد تام عقلی را در کسوت خیال کشیدن، و از آنجا به جامهٴ حس درآوردن، سپس از پیراهن حس پیراستن و کسوت خیال را تخلیه کردن و به بارگاه تجرّد کامل عقلی رسیدن و رساندن و در لفافهٴ هنر، سه عالم عقل و مثال و طبیعت را به هم مرتبط جلوه دادن، و کاروان دلباختهٴ جمال محبوب را از تنگنای طبیعت به در آوردن و از منزل مثال رهایی بخشیدن و به حرم امن عقل رساندن که عناصر اصلی هنر اسلامی را تشکیل می دهند، در سلالهٴ سلسلهٴ سادات و دودهٴ شجرهٴ طوبای شهادت؛ یعنی شهید سعید سید مرتضی آوینی (رحمه‏الله) و دیگر هنرمندان متعهد دینی تبلور یافت و می یابد.

هنر سواری دلیر که روی میدان از او ٭٭٭٭ چو کاغذ از کلک او ز لعل گیر نشان

برترین ویژگی هنر اسلامی

مهم‏ترین شاخص هنر اسلامی توان ترسیم معقول در کسوت محسوس و قدرت تصویر غیب در جامهٴ شهادت است.

هنرهای غیر اسلامی چون جایی در جهان معقول و ملکوت ندارند و از عقل منفصل بی بهره و از مثال منفصل بی نصیب اند و فقط از وهم و خیال متصل استمداد می کنند، هرگز مایهٴ عقلی نداشته و ره آورد غیبی ندارند. زیرا مکتبی که ماده را اصیل می داند و موجود غیر مادی را خرافه می‏پندارد و نشئهٴ تجرّد و غیب را افسانه تلقی می کند،هیچ‏گاه پیامی از عالم عقل و غیب ندارد و هرگز هدفی جز وهم و خیال نخواهد داشت.

اوج عروج یک انسان از دیدگاه هنرمند مادی همانا مقام مثال متصل و وهم به هم آمیخته است و آن‏جا که سخن از نام و نان و وام و دانه نباشد، هنرمند مادی را راهی نیست و آن‏جا که از تشویق و تقدیر و ثنا و سپاس و یادنامه و مانند آن اثری نباشد، هنرور مادی را باری نخواهد بود، زیرا قلمرو پرواز هنرپرداز مادی همانا منطقهٴ بستهٴ خیال و مدار محدود وهم است.

ولی مکتب الاهی که عوالم سه گانه طبیعت و مثال و عقل را ثابت می‏کند و هر یک را مظهر نامی از نام‏های جلال و جمال الاهی می‏داند و برای عروج انسان ملکوتی مرزی نمی‏بیند و لقاءالله را که هماره بیکران بوده و هست و خواهد بود، مائده و مأدبهٴ سالک صالح و عارف واصل و شاهد عاشق می داند، بحر تیار و دریای موّاج هنرورزی را فراسوی هنرمند اسلامی قرار می‏دهد تا پیام‏های گوناگون را که از هاتف عقل و منادی غیب از ورای حجاب‏های نوری و ظلمانی دریافت کرده است، به قلمرو مثال منفصل درآورده، از آن پایگاه به مرحلهٴ وهم و خیال تنزل داده، سپس به منصهٴ حسّ و صحنهٴ صورت، نازل کند تا بادیه نشینان تشنهٴ حس را بر بال‏های ظریف هنر نشانده، از خاکدان طبیعت به دامنهٴ مثال و خیال رسانده، از آن‏جا به قلهٴ رفیع عقل و مقام منیع غیب واصل کند.

تا از زبان مولای غیب و شهادت، نغمهٴ دل انگیزِ: ﴿... فادخلی فی عبادی ٭ و ادخلی جنّتی﴾[۱] را با گوشی بشنود که در سایهٴ قرب نوافل فراهم کرده، با روحی درک کند که با ولای جمع فضائل به دست آمده است، تا روشن گردد که سیر از زمین طبیعی به سپهر مادی، نتیجهٴ هنر مادی است، ولی سلوک از طبیعت به مثال و از آن‏جا به عقل و خلاصه جهان را از عقل شروع و به عاقل ختم کردن محصول هنر الاهی است که اسلام داعیهٴ آن را داشته، هماره تربیت یافتگانی جامع را ارائه کرده و می کند.

برترین هنر

هیچ هنری به از این نیست که انسان کامل جامع به نوبه خود دو سر خطِّ حلقهٴ هستی را به هم بپیوندد و صعود و نزولی را که خود پیموده است، در قالب هنر عرضه کند تا سالکان هنر دوست را به همراه هنر پروری خویش، به منطقهٴ وسیع آفرینش آگاه کند و فطرت جمال دوست و جلال نواز آنان را از انس با گلرخان خاک آلود طبیعت و نوازندگان غبارین ماده و سرایندگان ژولیدهٴ زمین و خوانندگان گرد گرفته بستر غَبراء برهاند و به جمال بی زوال ماوراء طبیعت و جلای بی مثال معنا و کمال بی وبال عقل و غیب و نوای دل‏پذیر و روح انگیز مولای هر عبد صالحی برساند.

تا معلوم شود که طواف در مدار بتکده و میکده و عشرتکده و بالاخره طبیعت کده، شایستهٴ انسان هنرجو و کمال دوست نیست، بلکه هنر در بازشناسی مجدّد عالم و آدم، و جهان را وسیع تر از منظر محدود طبیعیون شناختن، و انسان را همتای فرشتگان، بلکه بالاتر دیدن است و راه نیل به این هدف سامی، از عقبه های کئود گذشتن و میدان‏های مین را با ایثار نفیس و بذل نفس پشت سر گذاشتن و برای همهٴ راهیان کوی هنر و سوی ظفر، ره آوردی چون ره توشهٴ شهید فقید سید مرتضی آوینی(رحمه‌‏الله) آوردن است.

جامه رسای هنر و پوشش پرنیانی هنرپروری جز بر اندام کامل و جامع سالکانی چون شهیدان شاهد برازنده نیست و قبای اطلس هنر جز برای قامتِ راست قامتان تاریخ و شیفتگان خدمت نه تشنگان قدرت، زیبنده نخواهد بود.

بر تن ناقصان، قبای کمال ٭٭٭٭ به طراز هنر ندوخته‌‏اند

اثر شاخص هنری قرآن

گرچه قرآن کریم که کلام خدای بی‏چون است، معارفی والاتر از شهود عارفان و فهم حکیمان و درک فقیهان و اندیشهٴ متکلمان و باور محدّثان و یافته های مورخان و صدها فرزانهٴ خردمند دیگر دارد. زیرا مجلای متکلّم نامتناهی، کلامی نامحدود خواهد بود، چنانکه درجات بهشت موعود نامحدود به عدد آیات قرآن کریم است و به قاریان آگاه به معانی و آشنا به احکام و حِکَم قرآن گفته می شود: «بخوان و بالا برو» و خوانندهٴ رسمی بهشتیان داود پیامبر است.

لیکن اثر بارز و شاخص هنری آن همانا در این است که از رهگذر فصاحت و کوی بلاغت که چهرهٴ خاص هنر سمعی است، لطایف بلند عالم لاهوت را در پردهٴ استبرقی عقل پیچیده، آنگاه در جامهٴ پرنیانی مثال و خیال و وهم پوشانده، سپس در کسوت حریری آیه و سوره ارائه کرد.

در این‏حال، جهانیان را به تماشای آن فراخوانده، به تحدّی و مبارزه دعوت کرده، عجز همگان را در ساحت قدس هنر ادبی خویش آشکار کرده و قبل از قیام قیامت کوسِ ﴿لمن الملک﴾ سر داده، پاسخ اعتراف آمیز و عجز آلود ﴿لله الواحد القهَّار﴾[۲] را از همگان دریافت می‏کند.

سر کامیابی هنر قرآنی

آنچه سبعهٴ معلقه را به زیر کشید، هنر ادبی قرآن است و آن چه دیوار کعبه را از لوث معلقات سبع تطهیر کرد، هنر است، چه این‏که آن چه بتکده را از بتها پاک می‏ساخت، تبر است که یکی به دست حضرت ابراهیم بت‏شکن خلیل الرحمن انجام شد و دیگری به زبان حضرت محمدبن عبدالله، حبیب الله منادی: «أنا أفصح من نطق بالضاد»[۳] صورت پذیرفت.

سرّ کامیابی هنر قرآنی و ناکامی هنر مزعوم و فائل جاهلی آن است که هنر موهوم جاهلی از مرز سجع و قلمرو قافیه و منطقهٴ عروض و میدان تشبیب و عزل و صحنهٴ قصیده خرافی و محدودهٴ خیال و مثال متصل فراتر نرفت، ولی هنر ادبی و معقول الاهی چنانکه قبلاً اشاره شد مراحل سه گانهٴ عالم امکانی را در صعود و نزول، بدون طفره و فتور، پیمود و به خاکیان توان جهش به عالم فرشتگان داد و هرگونه خیال پردازی موهوم را محکوم کرد و هیچ‏گاه از حق نگذشت و از باطل سراب گونه مدد نگرفت و با ظهورش نه مجالی برای جاهلیت کهن ماند، نه موقعیتی برای جاهلیت جدید؛ ﴿قل جاء الحقّ و ما یبدی‏ی الباطل و ما یعید﴾.[۴]

هنر نظر به سراپای او اگر افکند ٭٭٭٭ ز پای تا سر او را هنر بیند

تمیز هنر صادق از کاذب

هنرمند قرآنی همان فرزانهٴ جهان بین است که هرگز به مکتب‏های الحادی اعتنایی ندارد و به ره آورد بی مایهٴ مکتب‏های مادّی چشم نمی دوزد و عشق ممدوح هنری و محمود ادبی را با شهوات مشئوم و مذموم بی هنری اشتباه نمی کند و ساکنان کوی عفاف را به بدحجابی یا بی حجابی که نفی عفاف را به همراه دارد، دعوت نمی نماید و مرغ باغ ملکوت را با نغمهٴ سرد ناسوتیان سرگرم نمی کند و فرهنگ برائت از طبیعت و نزاهت از مادّه را با آهنگ ناموزون خاکیان از یاد نمی برد و سرانجام تسلیم بی هنر نادان نمی‏شود.

هنرمند کی زیر نادان نشیند ٭٭٭٭ که بالای سرطان نشسته است جوزا

یعنی در چهرهٴ گنبد مینا ستاره هایی که شکل خرچنک و سرطان است، بعد از ستاره هایی که شکل جوزا و گوسفند سیاه که در آن نقاط سفیدی است، واقع شده است.

غرض آن که، هنر صادق را از کاذب جدا کردن کار هنرمندان الاهی است، همان‏طور که تشخیص صادق از کاذب برعهدهٴ پزشک معالج بیمار مجروح است و همانگونه که تمیز صبح صادق از کاذب برعهده اخترشناس ماهر است و همان‏طور که تبیین اشک صادق و تفکیک آن از گریهٴ کاذب مدعیان باطل، بر عهدهٴ داوران ورزیده و قاضیان مجرّب است.

آری، امتیاز هنر صادق از کاذب نیز در اختیار متخصصان هنر الاهی است که حق را از باطل و آب را از سراب جدا می کنند و در پرتو تعلیم روح نواز قرآنی، پاک را از ناپاک تمایز می بخشند؛ ﴿لیمیز الله الخبیث من الطّیب﴾.[۵]

تبلور هنر اسلامی در ترسیم، تصویر و تمثیل

نکته ای که عنایت به آن برای همهٴ ادیبان هنر دوست و هنرمندان ادب پرور سودمند است، این است: گرچه غالب هنرهای پیروان «بودا» و «برهمن» در جامهٴ تجسیم و مجسمه‏های بی روح خلاصه می‏شود و نیز اکثر هنرهای حامیان مسیح و پیروان عیسی(علیه‏السلام) در کسوت سنگ تراشی و پیکرهای بی‏جان خاتمه می پذیرد؛ لیکن بخش مهم هنر پیروان قرآن و حامیان اعجاز کلامی آن در ترسیم، تصویر، تمثیل، تشبیه‏های سمعی و بصری و بدون تجسیم، متبلور می شود که پیام خاص خود را به همراه دارد تا همگان ضمن بهره وری از هنر قرآن، در دریای موّاج آن غوص می کنند، بدون آن که غرق شوند و از شنا کردن در آن آب حیات لذت ببرند، بدون آن که گرفتار خفگی شوند.

اگر هنرمندی از رهگذر صوت حسن و نغمهٴ غم زدا یا تصویر و ترسیم و تمثیل روح پرور، پیامی به گوش منتظران ندای غیب برساند و از کنگرهٴ عرش، صفیر آشنایی به سمع مشتاقان کوی وصال واصل کند و در نتیجه گروهی را در دامن شرع مقدس به واجب و مستحب تربیت کرده، از حرام و مکروه رهایی بخشد، هنرپرور اسلامی است.

آن چه در این متن کوتاه تنظیم شد، عبارت است از:

۱. تبیین خطوط اصلی هنر اسلامی و جدایی آن از هنر غیر اسلامی .

۲. تبلور هنر ادبی اسلام در قرآن و سرّ پیروزی هنر اسلامی بر هنر جاهلی.

۳. امتیاز اساسی هنر تجسیم پیروان بودا و برهمن از یک سو و پیروان مسیح(علیه‏السلام) از سوی دیگر، با هنر اصیل اسلامی که منزه از بوی بودائی و تثلیث ترسائی است، بلکه توحید ناب است.

۴. تعریف هنرمند اسلامی و جدایی آن از هنرپیشهٴ غیر اسلامی.

۵. هنرمندان شهید، جانباز، آزاده و بالاخره شیفتهٴ نظام اسلامی و مستقل و خودکفا، جامع هنر و ظفراند و هنر شهادت را شاهد هنرمندی خویش قرار داده اند که: آفتاب آمد دلیل آفتاب.

۶. قدردانی و سپاس از همهٴ عزیزان هنرپرور، اعم از رفته ها و مانده‏ها که هنر انسان و اسلام شناسی را مایهٴ غوص در دریای جمال و جلال هنر قرار داده، بدون غرق و مردود شدن به عمق آن رفته، گوهرهای گرانسنگ معرفت و تربیت و وفاداری به نظام و امام راحل (رحمه‏الله) را به ارمغان آورده، همگان را به آرمان‏های اسلامی فراخوانده و می خوانند؛ به امید رشد هنر اسلامی و پرورش هنرمندان متعهّد.

منبع: پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به مناسبت شهادت سید مرتضی آوینی، ۱۳۷۲

پاورقی:

[۱]  ـ سورهٴ فجر، آیات ۲۹ ـ ۳۰.

[۲]  ـ سورهٴ غافر، آیهٴ ۱۶.

[۳]  ـ بحار الانوار، ج ۲، ص ۱۶۳.

[۴]  ـ سورهٴ سبأ، آیهٴ ۴۹.

[۵]  ـ سورهٴ انفال، آیهٴ ۳۷.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha