شنبه ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۰ شوال ۱۴۴۵ | Apr 20, 2024
جنایات آمریکا

حوزه/ تاریخ آمریکا، قدرت و سیستم آمریکا بر پایه تبعیض و نژادپرستی بنا شده است و حذف آن کار ساده‌ای نیست، چون حذف آن به حذف کامل قدرت و تاریخ آمریکا و سیستم کنونی آن منجر می‌شود.

به گزارش  خبرگزاری حوزه، روسیاهی برای نژادپرستان آمریکایی تمامی ندارد و هرروز در کنار هزاران سند جنایتکاری و استکباری در سراسر گیتی، هرازگاهی نیز از درون خود، یکی از سندهای جنایتکاری سفیدپوستان نژادپرست برای جهانیان رو می‌شود که نمونه اخیر آن، ماجرای کشتن وحشیانه جرج فلوید سیاه‌پوست، زیر پاهای سنگدلانه همراه با آرامش مأمور سفیدپوست، بار دیگر آمریکا را روسیاه‌تر کرد. البته کسانی که در این کشور به‌ظاهر "متمدن" و "صلح‌طلب" زندگی می‌کنند، با اتفاق جدیدی مواجه نشدند و وجود هزاران هزار مورد تبعیض نژادی، شکنجه، زندان و حتی کشتن به‌ظاهر اشتباه سیاه‌پوستان، فرهنگی جاری برای آن‌ها شده که گویا این بار برایشان فرهنگی پذیرفته‌شده نیست و مقابله با نژادپرستی را که تاکنون ملتمسانه از مستکبران آمریکایی درخواست می‌کردند و آن‌ها هم برای آرام کردن فضا، مقداری جزئی از حقوق شهروندی را –البته روی کاغذ- برای سیاهان قائل می‌شدند، وارد فاز جدیدی که مختص انسان‌های آزاده و با عزت است، کرده‌اند. اعتراضاتی که در عین بایکوت‌های امپراتوری رسانه‌ای، به دلیل گستردگی، در بسیاری از قاب‌های دوربین ثبت و در انظار دیده شد. برای بررسی این رویه اعتراضی در میان جامعه سیاه‌پوستان آمریکا و تغییر رویکرد مبارزه‌ای آن‌ها در برابر نژادپرستی ساختاری در این نظام استبدادی، گفت‌وگویی با دکتر محسن معارفی، مدیر گروه مطالعات آفریقا و عربی جامعه المصطفی العالمیه، رئیس پژوهشکده‌ی علوم انسانی و همچنین رئیس سابق دانشگاه اسلامی غنا در سال‌های ۹۳ تا سال ۱۳۹۸ انجام دادیم که خدمتتان تقدیم می‌گردد:

سؤال: ضمن تشکر از زمانی که برای این موضوع قرار دادید، در ابتدا بفرمایید معترضان در آمریکا به چه چیزی اعتراض دارند؟

معترضان آمریکایی امروز علیه ظلم و نژادپرستی سیستماتیک و ساختاری که در آمریکا حاکم است، اعتراض دارند. تاریخ آمریکا قدرت و سیستم آمریکا بر پایه تبعیض و نژادپرستی بنا شده است و حذف آن کار ساده‌ای نیست چون حذف کامل آن به حذف قدرت و تاریخ آمریکا و سیستم کنونی آن منجر می‌شود.

البته مقامات آمریکایی همیشه ساختاری بودن تبعیض را نفی می‌کنند با این استدلال که ما قانونی نداریم که سیاهان را از چیزی محروم کند و این امر ساختاری نیست، ولی آن‌قدر دم خروس بیرون زده که حتی برخی مسئولین حقوق بشر سازمان ملل هم به آمریکا هشدار دادند که این نوع رفتارها، تبعیض ساختاری است و آمریکا باید هرچه زودتر این تبعیض‌های ساختاری علیه سیاه‌پوست‌ها را از کشورش حذف کند.

بحث «ساختاری بودن یک رفتار» تنها به این معنی نیست که مسئله‌ای در لایه قانونی وجود داشته باشد. چه‌بسا در یک‌لایه فرهنگی و قرائت رسمی که آن‌هم لایه ساختاری است، وجود داشته باشد. وقتی رئیس‌جمهور آمریکا می‌آید و معترضان رنگین‌پوست را اوباش معرفی می‌کند و می‌گوید که شما اگر اعتراض و آشوب کنید، ما هم گلوله‌هایمان را به سمت شما می‌گیریم درحالی‌که نسبت به نژادپرستان و برترپنداران سفیدپوست می‌گوید برخی از آن‌ها آدم‌های خوبی هستند! و یا اینکه به معترضین کنونی می‌گوید اگر اعتراض دارید، به خانه‌هایتان در آفریقا برگردید و آفریقا را «چاه  فاضلاب» می‌نامد. وقتی او با حسرت از این‌که مجسمه اندرو جکسون مورد تعرض قرارگرفته، یاد می‌کند، نشان‌دهنده‌ی ساختاری بودن این رفتار تبعیض‌آمیز علیه سیاه‌پوستان است. اندرو جکسون به‌تنهایی ۳۰۰ برده از بین بومیان و سیاه‌پوستان داشت و در یک زمینی به مساحت ۴۰۰ تا ۵۰۰ هکتار مزرعه پنبه از آن‌ها به شدیدترین شکل ممکن کار می‌کشید و معروف است که وی به شدیدترین نحو بردگان نافرمان را تنبیه می‌کرده و آن‌ها را به قتل می‌رسانده است.

لازم است توجه کنیم زمانی که ما از «برده‌داری در آمریکا» سخن می‌گوییم، مفهومش از چیزی که قبل از اسلام و حتی در صدر اسلام بوده، خیلی متفاوت است. برده‌داری قرن‌های ۱۷ و ۱۸ آمریکا، یعنی توحش، یعنی این‌که انسانی را می‌توانی بزنی، هرکاری که دلت خواست با او انجام دهی و حتی او را بدون هیچ مشکلی بکشی. این نوع برده‌داری ثمره و میوه‌ی نظام سرمایه‌داری و بسیار متفاوت از قبل آن بود. البته برده‌داری هر نوعش محکوم است، ولی آنچه در آمریکا رواج داشت، بسیار متفاوت از برده‌داری در میان برخی مسلمانان روزگار پیشین بود. در تاریخ آفریقا هست که برخی آنان، برده‌هایشان را به مدرسه می‌فرستادند و آن‌ها عالم دین می‌شدند، در قرآن در کنار سفارش نیکی به پدر و مادر، به نیکی با بردگان توصیه شده است. مباحث مختلفی هم درباره «حقوق بردگان»، «آزاد کردن بردگان» و «فسخ حکم برده‌داری» در اسلام وجود دارد که گفتگو درباره‌ی آن مجال دیگری را می‌طلبد.

این‌که یک نفر مثل اندرو جکسون این‌گونه خشن و وحشیانه با بردگان رفتار می‌کرده و حالا سیاه‌پوستان آمده‌اند و مجسمه او، که زمانی رئیس‌جمهور آمریکا بوده، را پایین بکشند و خشم خود را از رفتار او نشان دهند، در این شرایط رئیس‌جمهور آمریکا بیاید و به‌جای همدردی با آن‌ها و ابراز شرمساری از تاریخ آمریکا، با حسرت از تعرض به مجسمه‌ی او یاد کند و معترضان را به ده سال زندان تهدید کند، این چیزی جز همان ساختاری بودن ظلم علیه سیاه‌پوستان و نهادینه بودن آن نیست.

* تبعیض نژادی در آمریکا ساختاری است

بر اساس نظرسنجی مؤسسه‌ی Pew، پلیس آمریکا تعداد دفعاتی که سیاه‌پوستان را به‌صورت غیرقانونی می‌آید و بازداشت می‌کند، ۵ برابر بیشتر از سفیدپوستان است؛ در سیستم قضائی آن‌ها احکامی که بر ضد سیاهان برای جرائم مشابه صادر می‌شود، بسیار سنگین‌تر از سفیدان است؛ میانگین درآمد رنگین‌پوستان بسیار پایین‌تر از سفیدان در مشاغل یکسان است؛ وقتی به بهانه این‌که مسکن سیاه‌پوستان در مکان‌هایی است که ریسکش بالاست، به آن‌ها وام نمی‌دهند و آن‌ها را در فقر نگه می‌دارند. خب این چیزی نیست، جز این‌که تبعیض در آمریکا ساختاری است.

حالا ممکن است کسی بیاید و بگوید در کشور ما هم فساد هست، حالا می‌توانیم بگوییم که فساد ساختاری  هست؟ در پاسخ باید گفت که بحث فساد در کشور ما با ظلم و تبعیض نژادی در آمریکا بسیار متفاوت است. ما هیچ‌گاه در کشورمان فساد را مدح نکردیم و به آن مجوز ندادیم؛ در تمامی لایه‌های سیاسی، فرهنگی و قانون‌گذاری ما فساد محکوم می‌شود و در حد توان ‌هم با آن مقابله کرده‌ایم. درحالی‌که در آمریکا افرادی که در تبعیض نژادی و ظلم به سیاه‌پوستان سردمدار بودند را تمجید می‌کنند، و آن‌ها را توسعه‌دهندگان فرهنگ و تمدن آمریکا معرفی می‌کنند.

این نژادپرستی ریشه‌دار باعث شده که طی سالیان بسیار طولانی، سیاهان بر ضد نژادپرستی قیام کنند و همواره نسبت به این مسئله اعتراض داشته باشند. این اعتراضات اخیر هم در ادامه اعتراضات تاریخی رنگین‌پوستان علیه ظلم و تبعیض سیستماتیک آمریکا است.

سؤال: آیا "دین" نقشی در این اعتراضات داشته است؟

بله، دین نقش بسیار مهمی در تمام جنبش‌های اعتراضی سیاه‌پوستان و رنگین‌پوستان علیه حکومت آمریکا داشته است. در بسیاری از مقالات و کتاب‌ها آمده است که در جنبشی که به لغو برده‌داری در تاریخ ۱۸۳۰ منجر شد، در جنبشی که به لغو تفکیک نژادی در سال ۱۹۶۴ منجر شد و در جنبش اخیری که به جنبش BLM، (black lives matter) معروف است، در تمام این‌ها، شخصیت‌های دینی بسیار تأثیرگذار بوده‌اند و حتی در مواردی رهبران جنبش‌ها شخصیت‌های دینی بوده‌اند.

در جنبش‌های مدنی سیاه‌پوستان که به لغو تفکیک نژادی و وضع قوانین مدنی در سال ۱۹۶۴ منجر شد، دو رهبر الهام‌بخش آن، که تا امروز نامشان مطرح است، یکی «مالکوم ایکس» مسلمان است که سخنگوی تشکیلات ملت اسلام بود و یکی هم آقای «مارتین لوتر کینگ» مسیحی بود که کشیش مسیحیان بابتیست بود که در کلیسا سخنرانی می‌کرد و درواقع از همین خطبه‌ها و سخنرانی‌های کلیسا بود که کار بالا گرفت.

* سیاه‌پوستان آفریقایی‌تبار آمریکا از سفیدپوستان مذهبی‌ترند

اصولاً سیاهان و آفریقایی تبارهای آمریکا و رنگین‌پوستان آمریکا بسیار مذهبی‌تر از سفیدها هستند. اگر مسیحی هستند، خیلی کلیسا می‌روند و اگر مسلمان باشند هم اهل نماز و روزه و مسجد هستند. در یک نظرسنجی که اخیراً توسط مؤسسه Pew شد، حدود ۶۲ در صد سیاه‌پوستان خواستار این بودند و انتظار داشتند از روحانیونشان در کلیساها از مسائل سیاسی هم بحث بکنند. نسبت به بحث مهاجرت، نژادپرستی هم موضع بگیرند و این‌طور نباشد که به بهانه جدایی دین از سیاست، روحانیون در مباحث سیاسی که زندگی آن‌ها را تحت تأثیر قرار داده است، دخالت نکنند. می‌توان گفت که در تمام این جنبش‌ها محرک و پیش برنده‌ی اصلی  رهبران دینی و خطابه‌های دینی بودند که بر اساس آموزه‌های دینی خود، خواستار عدالت و مساوات و حذف تبعیض بودند.بیشتر آفریقایی تبارهای آمریکا از کشورهای بسیار مذهبی مثل غنا آمده‌اند. غنا طبق برخی نظرسنجی‌ها یکی از دو کشور جهان است که حتی جوانان آن از بزرگ‌سالان تعهد مذهبی بیشتری دارند. غنائی‌ها امروز نقش مهمی در جریانات پان افریکن آمریکا دارند. در حرکات ضد تبعیض نیز بسیار فعالند. دو سال پیش برخی دانشجویان متعصب حتی مجسمه‌ی گاندی، رهبر هندی تبار، را از محوطه‌ی دانشگاه غنا (لگون) را پایین کشیدند به این خاطر که او وقتی در آفریقای جنوبی بوده، حرف‌هایی بر ضد سیاهان زده است. شما حتماً در خبرها نیز خواندید که هفته‌ی گذشته دولت و مسئولان غنا،که بسیار طرفدار فعالیت‌های دینی هستند، به همدردی با معترضان از آن‌ها خواستند که اگر آمریکا نمی‌تواند تبعیض علیه شما را حذف کند، عزتمندانه به کشورتان برگردید و دولت غنا نیز اعلام آمادگی کرد که چون بسیاری از سیاهان آمریکا نمی‌دانند اجداد آن‌ها از کدام کشور به آمریکا فرستاده‌شده‌اند، حاضر است به آن‌ها  تبعیت بدهند.

سؤال: معترضان پیرو چه ادیانی هستند؟

در این موضوع به‌طور دقیق قطعاً نمی‌شود اظهارنظر کرد، ولی با توجه به این‌که بیشتر آن‌ها آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار هستند، طبق آماری که از مذهب آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار هست، ۸۰ درصد آن‌ها مسیحی و دو تا سه درصد هم مسلمان هستند. البته باید توجه کرد که بسیاری از مسیحیان امروز، طی یک‌صد سال اخیر به مسیحیت تغییر دین داده‌اند. خیلی از این‌ها پیرو دین‌های آفریقایی ازجمله "وُدو" و پرستش نیاکان بودند، ولی بسیاری از این‌ها توسط فعالیت "مسیونرهای مسیحی"، به مسیحیت گرویدند و متأسفانه برخی از مسلمانان‌ هم که به خاطر همین فعالیت مسیونرها، مسیحی شدند. دلیل این تغییر دین در میان آفریقایی ها این است که مسیونرهای بسیاری از فعالیت‌های بشردوستانه خود را چه در زمینه آموزش و چه در زمینه بهداشت، به شرطی ارائه می‌کردند که افراد در مراسمات مسیحیان شرکت کنند، حتی اسم های مسیحی اختیار کنند و نام خود را به چنین اسامی‌ای تغییر دهند، به این صورت بود که تغییرات دینی به نفع مسیحیت تغییر کرد.

سؤال: اسلام چطور به آمریکا راه یافت؟

اسلام از دو منبع اصلی به آمریکا راه‌یافته است. یکی این‌که قبل از «کریستف کلمب» تاجران مسلمان از غرب آفریقا به آمریکا راه‌یافته بودند. این‌که کشف آمریکا را به کریستف کلمب نسبت می‌دهند یک دروغ بزرگ است که غربی‌ها با نگاه خودشان آن را اعلام می‌کنند، و الا طبق آثار باستانی و سکه‌های اسلامی که در آمریکا پیداشده، اینکه بسیاری از اسامی افراد و اقوام سرخ‌پوستی بر اساس ریشه‌های عربی و اسلامی داشته است و... این‌ها نشان می‌دهد که اسلام سال‌های سال قبل از کریستف کلمب به جزایر کارائیب و آمریکا راه‌یافته است.

یکی از گزارش‌های تاریخی که درباره حضور مسلمانان در آمریکا است، گزارشی از جغرافیدان بسیار معروف مسلمان، آقای «شریف ادریسی» در قرن دوازده میلادی است که وی ۳۰۰ سال قبل از کریستف کلمب گزارش داد که برخی از تجار مسلمان غرب افریقا به جزایری به طرف غرب می‌روند.

"شریف" به معنای سید هست و آقای شریف ادریسی از نوادگان «ادریس بن عبدالله»، از نوادگان امام حسن مجتبی علیه‌السلام هست. او جغرافیدان برجسته‌ای بود و دقت نقشه‌ای که او با همان ابزار ابتدایی و گزارشات سفر از جهان تهیه کرده است، با مقایسه آن با نقشه‌های هوایی و فضایی امروز هنوز انسان را مبهوت خود می‌کند. ایشان نقل می‌کند که برخی تاجران مسلمان از منطقه‌ی غرب آفریقا به سمت جزایری در غرب می‌روند. این را مقایسه کنید با کریستف کلمب که درباره او گفته شده که آن‌قدر گیج بوده که می‌خواست به هند برود، ولی سر از آمریکا درآورد و تا مدت‌ها هم ‌فکر می‌کرد که آنجا هند است و بعد هم ید طولایی در قتل‌عام و نسل‌کشی بومیان سرخ‌پوست آمریکا با استفاده از ابزار جنگی مدرن داشت. بنابراین بر اساس اسناد تاریخی اسلام قرن‌ها قبل از آنکه او به آنجا راه یابد، در این سرزمین وجود داشته است.

منبع دیگر حضور اسلام در آمریکا مهاجران و بردگانی هستند که عمدتاً از غرب افریقا به آمریکا فرستاده می‌شدند. بنابراین می‌شود گفت که بسیاری از بردگان ارسال‌شده به آمریکا مسلمان و حتی برخی از آن‌ها شیعه بودند.

سؤال: به چه دلیل می‌گویید که برخی بردگان فرستاده‌شده به آمریکا شیعه بودند؟

دلیل بنده نسبت به این‌که برخی از این‌ها شیعه بودند، بر می‌گردد به آن منطقه‌ای که آمریکایی‌ها از آنجا برده گیری می‌کردند. بر اساس گزارشات تاریخی، بیشترین برده‌های تجارت برده آتلانتیک، از منطقه غرب افریقا بوده، از کشور بنین (که نام قبلی آن ساحل برده بوده) از غنا، سنگال و کشورهایی که در غرب افریقا هستند.

اگر به تاریخ مراجعه کنید می‌بینید که اسلام در کشورهای زیر صحرای افریقا با قرائت شیعی وارد این مناطق شده است. علیرغم گزارش مخدوشی که خیلی از اهل سنت به آن استناد می‌کنند که اسلام در قرن پنجم و در سال ۴۶۹ وارد کشورهای زیر صحرا شده، گزارش‌های بسیار معتبر نشان می‌دهد که اسلام با قرائت شیعی، در حدود سال ۲۰۰ قمری وارد کشورهای زیرصحرا شده است. البته در این عرصه سخن بسیار می‌توان گفت ولی اگر بنده بخواهم اشاره‌ای داشته باشم، گزارش مورخ و جغرافیدان، «البکری» اندلسی در کتاب «المسالک و الممالک»، نوشته سال ۴۳۰ هجری قمری است. او در آنجا از قول یک فقیهی به نام «ابومروان عبدالملک بن حبیب بن سلیمان سلمی»، که یکی از  فقهای بسیار پر تألیف اندلس بوده و تا ۱۰۵۰ اثر گفته‌شده، نقل می‌کند که در منطقه‌ای به نام "بوغرات" (در کرانه رود سنگال امروزی)، من پرنده‌ای به شکل پرستو دیدم، به‌گونه‌ای که هیچ شکی در آن نبود و در آوازش مکرر می‌گفت که «حسین کشته شد» و سپس یک‌بار هم گفت که «در کربلا»، و این ندا را جمعی از مسلمان که با او بودند، شنیدند. این گزارش را آقا البکری، در جلد ۲، صفحه ۳۸۰ کتاب المسالک و الممالک ذکر کرده است و کاملاً شیعی است، اولین گزارش معتبر از ورود اسلام به کشورهای زیر صحرا است که محل برده گیری آمریکایی بوده است.

حتماً می‌دانید که اولین دولت شیعی نیز که ادراسه بودند در غرب آفریقا در زمان امام رضا ع تشکیل شد و مهدویت و خروش علیه ظلم در غرب افریقا پررنگ‌تر از هر نقطه کره زمین بوده است. مردم این منطقه از دیرباز با تفکر شیعی و با مفاهیمی چون جنبش در برابر ظلم و مهدویت و مفهوم عاشورا و کربلا آشنا بودند.

طبعاً وقتی این بردگان را از افریقای غربی می‌گرفتند و به آمریکا می‌فرستادند، این‌ها انسان بودند؛ درست است که با آن‌ها مثل یک کالا با آن‌ها برخورد می‌کردند و حتی آن‌ها را بسته‌بندی می‌کردند که تعداد بیشتری در کشتی جا بگیرند، ولی آن‌ها انسان بودند و به‌تبع آرمان‌ها و افکارشان نیز به محل جدید منتقل شده است. همین الآن هم دو قرائت و گفتمان در نحوه‌ی اعتراضات بین معترضین آمریکا وجود دارد: یکی قرائت آقای مارتین لوتر کینگ مسیحی که باید اعتراضات بدون درگیری با پلیس خشن و غیر خشونت‌آمیز باشد و دیگری قرائت آقای مالکوم ایکس مسلمان که قرائتی شیعی و بر اساس فرهنگ حسینی در برابر مواجهه با ظلم و نحوه اعتراض است.

سؤال: منظورتان از اینکه قرائت مالکوم ایکس یک قرائت شیعی در مواجه با ظلم هست، چیست؟ اساساً تفاوت نگاه دو رهبر جنبش سیاه‌پوستان آقای مارتین لوتر کینگ و آقای مالکوم ایکس در نحوه‌ی اعتراض چیست؟

یکی از مباحث بسیار شنیدنی که خیلی جای کار و پژوهش دارد، تفاوت و مقایسه این دو رهبر سیاه‌پوستان در مواجهه با ظلم سفیدپوستان است. مهم‌ترین رهبر جنبش مدنی آمریکا که از آن نام می‌برند، آقای مارتین لوتر کینگ هست که در کتاب‌های درسی آمریکا و برخی دیگر کشورها، همه او را به‌عنوان کسی معرفی می‌کنند که مدافع صلح و مدافع اعتراض غیر خشونت‌آمیز و مدنی بود. همین حالا هم سالروز تولد او تعطیل رسمی در آمریکا است و مجسمه او نیز به‌عنوان یکی از نمادهای مدنیت آمریکا، ساخته و نصب‌شده و مورداحترام است.

وی تلاش کرد در مواجهه با نژادپرستی و ظلم سفیدپوستان، مسئله را با نافرمانی مدنی و غیر خشونت‌آمیز حل کند و در این مسیر زحمت زیادی هم کشید و به زندان افتاد ولی از هدف خود دست نکشید و سرانجام هم به هدفش رسید. مارتین لوتر کینگ می‌گفت اگر پلیسی ما سیاه‌پوستان را زد، ما در برابر این رفتار خشن، با پلیس برخورد نمی‌کنیم ولی حق خود را همچنان مطالبه می‌کنیم و اصرار می‌کنیم که حق ما را بدهید؛ می‌گوییم که آمریکا باید برای همه باشد و ما را هم به‌عنوان شهروند بپذیرد و حقوق ما را بدهد. وی در این راه به‌اندازه‌ای تلاش کرد که قوانین حقوق مدنی تصویب شد و تفکیک‌های نژادی برداشته شد. حتی قوانینی برای تبعیض مثبت (Affirmative action) وضع شد. این‌ها به خاطر تلاش‌های آقای مارتین لوتر کینگ بود. او می‌گفت که اگر اجازه دفاع و برخورد به سیاه‌پوستان در برابر خشونت پلیس بدهیم، موجب می‌شود که پلیس آن‌ها را بکشد و درنتیجه سیاه‌پوستان زیادی کشته می‌شوند.

در این میان، قرائت مالکوم ایکس قرائت بسیار انقلابی‌تر و عزتمندانه تر در مواجهه با سفیدپوستان خشن و زورگو بود که بسیار شبیه قرائت شیعه در مواجهه با ظلم هست. می‌دانید که فقهای شیعه بر اساس روایات متعدد و بر اساس قیام خونین امام حسین علیه‌السلام، اطاعت از حاکم جور را حرام می‌دانند و حتی هرگونه کاری که باعث تقویت آن ظلم شود را گناه کبیره می‌شناسند. برخلاف فقهای اهل که در پاسخ به این پرسش که آیا واجب است از حاکم جور اطاعت شود؟ از قول ابن حنبل، شافعی، مالکی و... نقل کرده‌اند که واجب است که بر جور و ستم حاکم صبر کنیم؛ چراکه شورش و اعتراض بر حاکم ظالم باعث از بین رفتن وحدت مسلمانان و شق عصای مسلمین می‌شود و موجب می‌شود که افرادی کشته شوند و این‌ها جایز نیست.

* قرائتی شیعی از اعتراض به ظالم در قلب آمریکا

این قرائت مالکوم ایکس، به‌شدت شبیه موضع مکتب تشیع بود. مالکوم به‌شدت مخالف رویکرد مارتین لوتر کینگ بود که در درگیری پلیس با سیاه‌پوستان و ظلم روا داشتن به آن‌ها، درخواست می‌کرد که سیاه‌ها باید ساکت باشند و آن رفتار را جواب ندهند. مالکوم ایکس، مارتین لوتر کینگ را متهم می‌کرد که سفیدها به او پول می‌دهند و چه‌بسا رشوه می‌دهند که این حرف‌ها را بزند.

البته مارتین لوتر کینگ جواب این ادعاهای او را نمی‌داد. مالکوم ایکس چندین بار مارتین لوتر کینگ را دعوت به مناظره کرد، ولی او حاضر به مناظره و گفت‌وگو نمی‌شد.

اشکالی که مالکوم ایکس به مارتین لوتر کینگ می‌گرفت این بود که می‌گفت شما که می‌گویید باید اعتراضتان را غیر خشونت‌آمیز نشان دهید، منظورتان چیست؟ آیا منظورتان این است که اگر پلیس به شما حمله کند و شما را مورد ضرب و شتم قرار دهد، و خشن‌ترین کارها را با شما انجام دهد، شما همچنان آرام باشید و عکس‌العمل نشان ندهید و کتک بخورید. بعد هم‌اسم آن را هم می‌گذارید اعتراض مدنی! مالکوم ایکس می‌گفت که این نه‌تنها اعتراض مدنی نیست، بلکه ظلم‌پذیری و موضعی ذلیلانه است. او می‌گفت که تا زمانی که پلیس با ما خشن است، ما از سیاهان نمی‌خواهیم که با او خشن نباشد بلکه از او می‌خواهیم که از خودش هر طور که می‌تواند، دفاع کند.

البته لازم به توضیح است که منظور مالکوم ایکس از این‌که ما هم خشن هستیم، به این معنی نبود که به اموال عمومی حمله کنند و آتش بزنند و... . بلکه منظور این بود که استراتژی ما در برابر خشونت پلیس، این است که در برابر رفتار آن‌ها ما باید از خودمان دفاع کنیم. او می‌گفت که تأکید بر این‌که ما باید غیر خشونت‌آمیز اعتراض کنیم، یعنی بی‌دفاع کردن سیاهان و بی‌دفاع بودن آن‌ها در برابر دشمن قدار و اژدهایی که بیشترین ظلم را علیه بشریت کرده است. این نوعی دعوت به سکوت و پذیرش ظلم او است.

این جمله مالکوم ایکس معروف است که می‌گفت «آزادی با گدایی حاصل نمی‌شود». ایشان می‌گفت که هیچ‌کدام از رهبران سیاه برای حقوقشان نجنگیده‌اند، بلکه آمده‌اند و حق خود را از سفیدان گدایی کرده‌اند. وی می‌گفت که ما حقمان را گدایی نمی‌کنیم، بلکه حق خود را می‌گیریم و عاشق کسانی هستیم که عاشق ما هستند و صلح‌طلب هستیم ولی برای کسانی که خشونت طلبند، ما هم گزینه‌هایی را روی میزمان داریم و از خودمان دفاع می‌کنیم.

* چند سؤال بی‌پاسخ...

مالکوم ایکس می‌گفت که چرا باید سفیدپوستان آقا باشند و ما پایین؟ چه کسی گفته که تمدن آن‌ها بالاتر است و ما فرومایه و پستیم؟ چه کسی گفته که یک سیاه‌پوست باید از مو و چهره خود خجالت بکشد؟ چرا باید سفیدپوست‌ها بیایند و هویت یک سیاه‌پوست را تعریف کنند؟ او می‌گفت من این‌ها را قبول ندارم؛ نه‌تنها سفیدپوستان برتر نیستند، بلکه ما برتریم و تمدن سیاهان از تمدن این سفیدها خیلی هم بهتر و مترقی‌تر بوده و هست. هیچ‌گاه سیاهان این‌قدر وحشی نبودند که با همنوعان خود این‌گونه رفتار کنند!

البته این صحبت‌های مالکوم ایکس موجب شد که در بسیاری کتاب‌ها و نوشته‌های غربیان او را به‌عنوان مدافع برتری نژادی سیاه بر سفید و کسی که نژادپرست و تجزیه‌طلب و خشن است معرفی کنند و در عوض حرف‌های آقای مارتین لوتر، به‌ویژه حرف‌هایی که درباره صلح و تعامل گفته را برجسته کنند.

اما الآن ۵۵ سال بعد از این‌که جنبش مارتین لوتر کینگ به‌ظاهر پیروز شده و قوانینی هم مدون شده است، بازهم سیاهان فهمیدند که مشکل حل‌نشده و علی‌رغم این‌که به‌ظاهر به آن‌ها حقوقی را برای آن‌ها در نظر گرفتند، همچنان دیدگاه نژادپرستانه سیستماتیک حاکم است. ازاین‌رو معترضان امروز به سمت دیدگاه‌های مالکوم ایکس بازگشته‌اند.

* صحبت‌هایی که امروز در میان معترضان دست‌به‌دست می‌شود

امروزه سخنان و صحبت‌های مالکوم ایکس و استراتژی «دفاع از خود» او به‌جای «اعتراض غیر خشونت‌آمیز» کینگ بین معترضان دست‌به‌دست می‌شود و بیش از هر زمان دیگر به آن اقبال شده است. حتی امروزه بسیاری از حرف‌های انقلابی کینگ که قبلاً سانسور می‌شد، بیشتر ردوبدل می‌شود. مانند این حرف  او که می‌گفت ما عدالت را الآن می‌خواهیم که اجرا بشود و تا زمانی که عدالت به عقب بیفتد، شورش‌ها و خشونت‌ها هم اجتناب‌ناپذیر است.

مارتین لوتر کینگ در جواب سؤالی درباره‌ی مالکوم ایکس، بعد از ترور او، گفت که «بزرگ‌ترین مشکل مالکوم ایکس این بود که او راه‌حلی ارائه نمی‌کند و فقط تأکید می‌کند که سفیدپوستان به ما ظلم می‌کنند.» البته راه‌حل مالکوم ایکس واضح بود؛ راه‌حل او مبارزه تا تغییر سیستمی بود که سیاه و سفید در آن قدرت و جایگاه یکسانی دارند. یعنی این‌که ما باید مبارزه کنیم تا تساوی عادلانه، به معنای اتمّ کلمه، برقرار شود، ولو این‌که کشته هم بشویم. وی می گفت که اگر دلخوش باشیم که این‌ها به ما حق رأی دادند، وقتی‌که همه گزینه‌های رأی‌گیری، قدرت دادن به سفیدپوست‌ها باشند، این‌که خوشحالی ندارد.

* مالکوم ایکس طرفدار خشونت نبود

البته این نکته را هم باید بگوییم که مالکوم ایکس طرفدار خشونت نبود، بلکه دفاع از خود را حق سیاه‌پوستان می‌دانست. او هم درجایی که کار به‌صورت اعتراض مدنی پیش می‌رفت، مدافع این حرکت بود و این‌که فامیلی ایکس را انتخاب کرد، به نحوی اعتراض مدنی بود. وی نام فامیلی‌اش «لیتل»، به معنای کوتوله و کوتاه بود و به نحوی تحقیرآمیز بود، فامیلی‌اش را ایکس کرد، به معنای کسی که مجهول است و نیازی نیست که سفیدان ماهیت او را برایش در نظر بگیرند. بعد از این‌که مالکوم فامیلی‌اش را به ایکس تغییر داد و آن را در میان مردم بیان کرد، خیلی‌ها فامیلی خود را به ایکس تغییر دادند.

رویکرد مالکوم ایکس این بود که تنها راه مقابله با مستکبر، مبارزه برای به دست آوردن حق است، نه گدایی آن. این رویکرد که بسیار بر دل سیاه‌پوستان شیرین افتاده و قرائت کاملاً شیعی و امام‌حسینی است و خود مالکوم ایکس هم به اطرافیانش گفته بود که من می‌خواهم پایم را در مسیری قرار بدهم که آن مسیر، مسیر امام حسین علیه‌السلام است.

سؤال: آیا مالکوم ایکس شیعه بود؟

مالکوم ایکس سخنگوی امت اسلام بود و تأکیدش همیشه این بود که ما مسلمان هستیم و بین ما باید برادری باشد. برخلاف آنچه در برخی منابع فارسی دیدم، او هیچ‌وقت به‌صورت صریح از مذهب خود صحبت نکرد بااین‌حال به خاطر سفرش به حج و به برخی کشورهای اسلامی درباره‌ی مذهب او گمانه‌زنی‌هایی شد که برخی گفتند سنی بوده ولی حتی برخی گفته‌اند که حتی وهابی شده است، ولی این‌ها هیچ دلیل ندارند و قرائن برعکس این ادعاهاست. یکی از مقالاتی که به این قضیه پرداخته، یک مقاله‌ی انگلیسی به قلم آقای «جان اندو مارو»، از دانشگاه ویرجینیا، است که در سال ۲۰۱۱ تحت عنوان «مالکوم ایکس و محمد مهدی، یک ارتباط شیعی» منتشر شده است. نویسنده در این مقاله بیان می دارد که آنچه واضح است این است که مالکوم ایکس، بسیار تحت تأثیر آقای محمد تقی مهدی بوده که به او به‌اختصار M.T. Mehdi می‌گویند. محمدتقی مهدی متولد عراق و شیعه بوده و دکترای علوم سیاسی از دانشگاه بروکلی داشته است. وی شدیداً مخالف اسرائیل و شدیداً مخالف راه‌حل‌های سازش گرایانه یاسر عرفات بود و همواره تأکید می‌کرده که حق را باید با مبارزه و عزتمندانه گرفت و اگر شما بروید از کسی که ظالم است، حق خود را گدایی و التماس کنی، قطعاً آن‌ها حقتان را به شما نخواهد داد.

در این مقاله آقای جان اندو مارو، تأکید می‌کند که محمدتقی مهدی مربی سیاسی و معنوی مالکوم ایکس بوده و حتی سفر حجش را او جور کرده است. نویسنده‌ی مقاله رفته با اطرافیان آقای محمدتقی مهدی مصاحبه کرده و آن‌ها هم تأیید کرده‌اند که بله آقای مالکوم ایکس تأکید می‌کرده که می‌خواهد راه امام حسین علیه‌السلام را ادامه دهد. نویسنده مقاله در ادامه نتیجه‌گیری می‌کند که آقای مالکوم ایکس یا بالفعل شیعه بوده یا شدیداً تحت تأثیر آموزه‌های شیعی بوده و چه‌بسا همین هم باعث شد که چند سال پیش مقام معظم رهبری از مالکوم ایکس به‌عنوان «شهید» نام بردند. وی یک سال بعد از پیروزی جنبش مدنی آمریکا با ۱۵ گلوله ترور شد و مقام معظم رهبری چند سال پیش در سالگرد ترور ایشان، وی را شهید نامیدند و از حضار خواستند برای شادی روح این مرحوم فاتحه‌ای بخوانند.

سؤال: در پایانی اگر نکته‌ای باقی‌مانده، بفرمایید.

مهم‌تر از این‌که مالکوم ایکس شیعه بوده یا نه، این هست که یک‌فصل جدیدی از مقاومت و مواجهه با ظلم در آمریکا شروع‌شده و آمریکای ظالم و جنایت‌کار در داخل خاک خود با یک منطق امام حسینی مواجه شده، منطقی که دعوت می‌کند به «مقاومت و استقامت و مبارزه با ظالم». منطقی که اگرچه دشوار است، ولی قطعاً میوه‌های آن بسیار شیرین خواهد بود.

گفت‌وگو: علیرضا سهلانی

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha