سه‌شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۳ شوال ۱۴۴۵ | Apr 23, 2024
خانواده

حوزه/ به گفته عضو هیئت علمی پژوهشکده زن و خانواده با تقویت هویت انسانی در خانواده مراودات زن و مرد از دو گانه حق- تکلیف فراتر رفته و در حفظ نهاد خانواده و کاهش ریسک از هم گسست آن موثر است.

خانواده از اولیه‌ترین نهادهای اجتماعی بوده که قدمتش به اندازه قدمت بشر است. نهادی که در برهه‌هایی متفاوتی از تاریخ اگرچه مسائلی روی آن سایه انداخته و دهه‌های گذشته نیز با پدیده‌هایی متفاوتی مانند شکل‌های متفاوتی از همزیستی مواجه شده است اما همچنان حفظ شده است. تاکیدات ویژه‌ای که این روزها روی خانواده و خانواده‌محوری صورت می‌گیرد نشاندهنده بخشی از اهمیت اقدام در راستای حفظ و تقویت این نهاد است، اما هر تصمیم و اقدامی برای محور قرار دادن این نهاد نیازمند شناخت دقیق‌تر از نهاد خانواده و ازدواج به عنوان دروازه شرعی و قانونی آن است، در همین راستا خبرگزاری حوزه با دکتر سمیه خراسانی عضو هیات علمی پژوهشکده زن و خانواده گفت‌وگویی داشته است که در ادامه می‌آید.

نهاد ازدواج از منظر جامعه شناسی چه ابعاد دارد؟

ازدواج دروازه(شرعی –قانونی)  ورود به نهاد خانواده است. نهاد خانواده از منظر جامعه شناسی دارای سه بعد است: کنشگران زن و مردی که با ازدواج وارد این نهاد می شوند؛ نهاد خانواده در موقعیت یک نهاد قاعده‌مند که در آن تقسیم تکالیف و نقش ها وجود دارد و ساختار جنسیت که تقسیم تکالیف در نهاد خانواده را صورت بندی میکند. خانواده به عنوان نهاد واسط میان ساختار جنسیت و کنشگران ایفا نقش میکند و از آنجا که جنسیت تقسیمات جنسیتی در عرصه عمومی اجتماع را شکل میدهد، از طریق خانواده افراد را برای این تقسیمبندی آموزش میدهد و جامعه‌پذیر میکند. به این ترتیب افراد در خانواده میآموزند که به عنوان یک زن یا مرد در چه موقعیتی قرار دارند، مرزهای جنسیتی میان آنها کدام است و هر یک کدام نقش ها اجتماعی را میتوانند بر عهده گیرند. این امر سبب میشود افراد تصویر مشخص و واضحی از حیطه و مرزهای فعالیت خود داشته باشند.

ابعاد عینی و ذهنی نهاد خانواده چیست؟

بعد عینی خانواده مواردی بود که ذکر شد. اما بعد ذهنی خانواده مربوط به تصور و تعبیر کنشگران عضو این نهاد نسبت به آن موارد عینی است. زنان و مردان میتوانند دیدگاه های متعددی در خصوص تقسیم‌بندی های جنسیتی و حیطه های تجویزی فعالیتی که بر اساس جنسیت آنها مجاز یا غیر مجاز شمرده میشود، داشته باشند. و البته این اتفاق در این حجم و ضریب متاخر است و دلیل آن نیز تغییر در وضعیت زندگی است که امروزه مدرن نامیده میشود. در شیوه زیست مدرن که بر آزادی و فردیت تاکید دارد افراد دیگر بر اساس هنجارهای از پیش موجود تجویزات جنسیتی را نمی پذیرند و به دنبال دلیل این تفاوتها بر اساس جنس بیولوژیک خود هستند. بر این اساس زنان و مردان، و زنان بیش از مردان، نسبت به روابط و مناسبات خانوادگی پرسش دارند. این پرسش سبب تغییر نگاه قطعی به روابط و مناسبات خانوادگی و آغاز به نادیده گیری برخی از مرزهای جنسیتی شده است. بنابراین در زمان حاضر بر خلاف دوران پیشامدرن که زندگی خانوادگی رویه روشنی داشت و هر یک از زن و مرد در مسیر جنسیتی خود حرکت می کرد، اکنون ذهنیت افراد نسبت به این تقسیمات تغییر کرده و پرسش های ذهنی ایجاد شده است.

آیا میان این دو بعد در جامعه ما فاصله است یا مطابق هستند؟

میان بعد عینی نهاد خانواده و بعد ذهنی کنشگران نسبت به این نهاد فاصله وجود دارد. تحولات ذهنی کنشگران به خواسته.ایی در خصوص تغییر نهاد خانواده انجامیده است که سبب ایجاد فاصله میان خانواده و تغییرات مورد انتظار آنهاست. این فاصله به چند دلیل ایجاد شده است. دلیل نخست متاخر بودن آن است که نیازمند زمان جهت درک ابعاد آن است. دلیل دوم ورود هیجان و بی قراری این نوع تعبیر از خانواده است که آن نیز نیازمند زمان جهت آشکار شدن حقیقت تحولات و جدا کردن تحولات حقیقی و مورد نیاز و تحولات غیرلازم و حتی مخرب خانواده است. دلیل سوم غفلت دستگاه کارشناسی و سیستم سیاست گذاری در خصوص رصد تحولات و توجه به موارد منطقی و معقول آنهاست. دلیل چهارم برخی رفتارهای شتابزده در تصویب قوانین حوزه خانواده چون حضانت، خشونت، مهریه و ... است که به جای حل مسائل خانواده بیشتر به این نهاد آسیب رسانده اند و این سبب کندی در تصحیح روندهایی است که نیازمند توجه حقیقی و عاجل هستند. مجموعه این تحولات سبب شده است که نهاد خانواده در وضعیتی خود را بر کنشگران عرضه کند که زنان و مردان احساس آرامش پیشین در آن را ندارند و ما شاهد شکل گیری بدون رعایت اصول پیشینی، گسست زودهنگام، تجربه چندین باره ازدواج و جدایی، رواج روابط ازاد و غیر اخلاقی و ... هستیم.

ذهنیت های ناظر بر ازدواج میان دو جنس زن و مرد چه تفاوت‌هایی دارد؟

بر اساس روندی که جامعه پذیری جنسیتی نامیده می شود زنان و مردان در فضاهای متفاوتی جامعه پذیر میشوند. این فرایند در خصوص ازدواج و زندگی خانوادگی نیز موثر است. زنان و مردان بر اساس تکالیف جنسیتی و فضاهای خاصی که اجازه تجربه ‌آنها بر اساس جنسیت است، دو نوع متفاوت از حیات جنسیتی را تجربه میکنند. نکته دوم و با توجه به اهمیت خانواده و زندگی خانوادگی آن است که جامعه پذیری جنسیتی بیشتر معطوف به نقشهای آینده زنان و مردان در خانواده صورت می گیرد. زنان برای همسری و مادری و مردان برای شوهری و پدری آماده میشوند. در زمان گذشته خانواده موضوع مشترکی بود که افراد برای عهده دار شدن نقش خاص خود در آن، آماده میشدند و بنابراین کمتر مشکلی میان زنان و مردان در خانواده وجود داشت. البته خانواده در زمان گذشته دچار مشکلات متعدد به ویژه در خصوص رعایت زنان داشته است اما از موضوع بحث حاضر خارج است. اما خانواده در زمان حاضر دچار مشکلاتی است که بخشی از آن به جهت دلیل تغییر جایگاه اهمیت و اولویت خانواده و نقشهای خانواده در ذهن کنشگران اجتماعی شده است. برای زنان علاوه بر همسری و مادری، زنانگی و موفقیتهای فردی نیز اولویت یافته است که این امر سبب شده است زنان هویت خود را تنها در نقشهای خانوادگی ندانند. بر این اساس زنان با وجودی که ازدواج میکنند خود را به عنوان شخصی غیر از همسر و مادر نیز میبینند و خواست های شخصی از خانواده و همسر دارند. این در حالی است که مردان در این زمینه کمتر تغییراتی داشته اند و همچنان بر مدار شوهری- پدری حرکت میکنند. تحول ایجاد شده در حوزه زنان از نظر مردان کمتر قابل فهم است و تبدیل به حوزه اختلاف میان زنان و مردان شده است. مردان امروزه کمتر قادر به یافتن چهره آشنای زنان مورد انتظارشان را دارند و این امر خود سبب ایجاد سردرگمی آنان در ایفای نقش های مردانه می شود. از انجا که زن و مرد به عنوان زن و شوهر در تکامل هویتی یکدیگر نقش دارند، تحولات حوزه زنان که از جانب مردان به درستی درک نمی شود، سبب ایجاد آشفتگی هویتی در مردان نیز میشود و بدنبال خود حوزه زندگی خانوادگی را نیز درگیر میکند.

ذهنیت افراد پیش از ازدواج در روند انتخاب همسر و نگهداشت زندگی پس از ازدواجشان چه اثری میگذارد؟

زمانی که افراد با توجه به ذهنیتی خاص به عملی اقدام می‌کنند و پس از تجربه آن متوجه می‌شوند که شکافی میان تصور آنها و واقعیت وجود دارد، دچار آشفتگی می‌شوند. چنانچه شخص با استفاده از مکانیسم هایی که میداند یا می آموزد قادر به کاهش این شکاف باشد، امکان حفظ خانواده وجود دارد. این امر علاوه بر تلاش شخص به تلاش همسر( زن یا مرد) نیز مربوط است که در این فرایند کمک کار باشد. اما چنانچه شخص بر تصورات پیشینی خود اصرار داشته باشد و یا همسر(زن یا مرد) در این کار مشارکت نداشته باشد، امکان مشکلات جدی تا سر حد از هم گسست زندگی خانوادگی پیش خواهد آمد.

کدام بخش از مشکلات ما در ازدواج جهانی و کدام بخش بومی است؟

جنسیت مساله ای عام و جهانشمول است از آن جهت که به تکالیف تجویزی به جنس افراد مربوط می‌شود. زنان تقریبا در تمامی فرهنگ‌ها مسئول خانواده و فرزندان (همسر و مادر) شناخته می‌شوند و مردان نیز به عنوان مسئول اقتصادی خانواده، شوهر و پدر شناخته می شوند(اگرچه برخی فرهنگهای ابتدایی ممکن است صورتهای متفاوتی از این تقسیم‌بندی داشته باشند اما فرهنگهای مبتنی بر دین در این نحو از تقسیم مشابهت فراوانی دارند). تحولات ایجاد شده در حوزه دین و حرکت به سمت سکولاریسم(دین به عنوان امری شخصی و عدم مجوز ورود آن به حوزه تصمیم گیری ها و سیاست سازی های کلان)، تحول ارزشهای فرهنگی از مادی به فرامادی( اهمیت یافتن فرد و انتخاب های فردی)، تحولات اقتصادی و استقلال اقتصادی زنان سبب ایجاد پرسشهای عمیق در باب جنسیت و تقسیمات آن بویژه در حوزه خانواده در اغلب فرهنگ‌ها شده است. بنابراین میتوان تصویر نسبتا مشابهی از تحولات خانواده در سطح جهانی را مشاهده کرد. برخی فرهنگها که همچنان دین در مرکز و محور آنها قرار دارد در مقابل این تغییرات مقاومت هایی از خود نشان داده اند اما جریان اهمیت یافتن افراد در مقابل نهاد و ساختارها سبب شده است که صرفنظر از میزان مشکلات، مشابهت هایی در مسائل خانواده دیده شود. نحوه برخورد با این مشکلات از جانب نهادهای مسئول که اغلب دولتها هستند بر اساس رویکرد متفاوت آنها به خانواده متنوع است. اما آنچه نیازمند توجه است آنکه رویه های دولتها در مواجهه با خانواده ضرورتا نیازمند در نظر داشتن مولفه های فرهنگ آن جامعه است. بنابراین اگرچه مطالعه سیاست دولتهای دیگر در کاهش و افزایش خانواده موثر است اما تفاوتهای فرهنگی و دینی باید مد نظر باشد که بر این اساس مطابق مطالعات تا زمان حاضر من، سیاستی که قابل اجرا در جامعه ایرانی باشد موجود نیست. به نظر می رسد این ماجرا تا زمان رسیدن به تصویر جامع از وضعیت خانواده در ایران و مسائل آن، ممکن نخواهد بود.

اگر از مجموعه پژوهش هایتان در مورد ازدواج به نتیجه ای رسیده اید که می‌تواند بر کیفیت زندگی افراد اثر بگذارد به عنوان توصیه مطرح بفرمایید.

به نظر می رسد خانواده با لزوم وجود حدی از تقسیمات جنسیتی که برای هر سازمان و نهاد و گروهی لازم است تا بتواند به اهداف کارکردی خود دست یابد، نهادی نیازمند روابط انسانی است. تقویت هویت انسانی فراتر از تفاوتهای جنسیتی که تفاوت نقش ها، تکالیف و حقوق را ایجاد می کند، می تواند سطح مراودات میان زنان و مردان از دو گانه حق- تکلیف فراتر ببرد. این نحوه از مواجهه که در تاریخ خانواده دینی- ایرانی سابقه دارد نیازمند بازیابی، احیا و تقویت است. اصرار بر تفاوت های جنسیتی که ارزشمندی و برتری مردان بر زنان را ایجاد کند، زنان و مردان را در رقابتی جهت بدست آوردن آن قرار می دهد. در چنین وضعیتی است که اشتغال زنان باعث تهدید هویت نان آوری مرد شده و ممکن است زمینه ساز خشونت در خانواده شود. در چنین مناسباتی است که زنان با فراهم شدن زمینه استقلال اقتصادی شروع به رقابت با همسر خود کرده و در تلاش برای توانایی اقتصادی خود ممکن است زندگی خانوادگی را به مرز گسست برسانند. اما تاکید بر حوزه روابط انسانی، نحوه مواجهه و مکالمه زوجین با یکدیگر، توانایی گفتگو و حل مساله، در نظر داشتن احترام به یکدیگر به عنوان موجوداتی آفریده خداوند، آموزش صبوری، بردباری و از خودگذشتگی به هر دوی زن و مرد(که سابقه ثمر بخشی تاریخی در هر رابطه نزدیک از جمله دوستی های طولانی مدت و ازدواج دارد) می تواند در حفظ نهاد خانواده و کاهش ریسک از هم گسست آن موثر باشد.

۳۱۳/۶۱

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha