یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024
حجت الاسلام و المسلمین سید محمد کاظم رجایی

حوزه/ آیا این بازاری که الان ما داریم و آن بازاری که پیامبر اسلام کلنگش را زد و حضرت علی هدایتش کرد و آمد تا در بازار اصفهان، شیخ بهایی بر آن نظارت کرد و کرسی تدریس را در آن قرار داد، این همان بازار است؟! ...مشکل اساسی این است که کسی که می خواهد وارد سفته بازی شود، پول را از فضای کسب و کار و سرمایه گذاری خارج کند؛ سکه و ارز بخرد، یا زمین بخرد و کنز کند آزاد است! نه مالیات بر عایدی سرمایه و نه هیچ مشکل دیگری در مسیرش نمی بیند ولی وای بر کسی که بخواهد تولید کند! هفت خان رستم را باید طی کند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حجت الاسلام والمسلمین سید محمد کاظم رجایی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و مسئول مرکز پژوهش کاربردی اقتصادی اجتماعی قدر، یکی از اساتید و پژوهشگرانی است که سالها در عرصه اقتصاد، فعالیت علمی و پژوهشی کرده است، در گفتگو با خبرنگار رسانه رسمی حوزه های علمیه، دیدگاه خود را در مورد پرسش هایی همچون اقتصاد مقاومتی یا تعامل با اقتصاد جهانی؟ تفاوت اساسی این دو تفکر چیست؟ سیاست تعامل چه اهدافی را دنبال می کند؟ تصمیم سازی ها و برنامه ریزی های اقتصادی در کشور برپایه کدام تفکر انجام می شود؟، و ... . ارائه کرده که در ادامه می خوانید:نایب رئیس مجلس شورای اسلامی:

آیا اقتصاد ایران براساس تفکر نظام بازار آزاد یا نظام سرمایه داری برنامه ریزی می شود؟

آموزش اقتصاد سرمایه داری در کشور و نقش آن در تربیت کارشناس اقتصادی

 واقعیت این است بخش قابل توجهی از نفوذ استکبار جهانی در ایران با استفاده از ابزاری همچون دانش، علم و فنآوری در رشته های علوم انسانی مانند اقتصاد اتفاق افتاده چرا که در کشورهای در حال توسعه مانند ایران قبل از انقلاب موضوعاتی مانند  دانش اقتصاد و بعضی علوم وفنآوری ها نبوده و برای همین جوانان ما وارد کشورهای غربی می شدند و یاد می گرفتند و به کشور برمی گشتند.

اما سوال این است که  این جوانان چه مبانی از دانشگاه و مراکز علمی غربی یاد می گرفتند؟ آیا در دانشگاه های غربی «قال الباقر»، الگوی تولید و کسب درآمد استنباط شده از قرآن به جوانان ایرانی یاد می دادند یا آموزش علوم بر پایه مبانی اومانیزم، سکولاریزم و لیبرالیزم بر پایه مبانی نظام سرمایه مداری ارائه می شد؟ پاسخ روشن است، علوم بر پایه مبانی اومانیزم، سکولاریزم و لیبرالیزم بر پایه مبانی نظام سرمایه مداری.   قطعا همین چیزها را یاد می گرفتند، وارد کشور می شدند و در ادامه در دانشگاه ها، به  دانشجویان دیگر یاد می دادند. این مسئله در ارتباط با قبل از انقلاب بود.

تفکر اقتصادی امام راحل و مقام معظم رهبری

اما با پیروزی انقلاب به رهبری امام راحل، بحث مبانی دینی، اسلام و پایه گذاری بر اساس ولایت فقیه در کشور آغاز و معتقد بودند چگونه ممکن است کشوری حکومت آن بر اساس مبنای دین، اسلام و انقلاب پایه ریزی شود ولی اقتصاد آن براساس مبانی غرب و سرمایه داری اداره شود. به همین دلیل آمدند و در مورد نظام بانکداری بدون ربا و طراحی اقتصاد برمبانی اسلام توصیه هایی کردند. تا از این طریق اقتصاد اسلامی طراحی و شاهد انجام آن در کشور باشیم. در حقیقت امام راحل سخنان مختلف و متنوعی را در مورد اقتصاد بر اساس مبانی دینی و قرآنی طراحی، برنامه ریزی و حتی نهادهای مختلفی را برای اجرای آن مانند جهاد سازندگی و کمیته امداد مشخص کردند و در ادامه هم خواستار، توجه به بحث مواسات، دستگیری از نیازمندان و محرومان، فقر زدایی از مناطق محروم، برقراری عدالت در جامعه و... شدند.

این ساختاری که امام راحل طراحی کرده بودند در نظام سرمایه داری قرار نمی گیرد چون اندیشه فکری ایشان در باب اقتصاد بر مبنای دین، اسلام و قرآن بود.

امروز هم می بینیم این روش و تفکر توسط امام خامنه ای تداوم پیدا کرده است، دلیل قضیه این است از سال۸۰ به بعد شاهد بودیم که ایشان شعار سال را در ارتباط با موضوعات اقتصادی مانند نوآوری شکوفایی، مصرف، کار و تلاش، اقتصاد مقاومتی، تولید، مصرف، در تلاش برای جهت دهی اقتصاد به سمت اقتصاد مقاومتی برگرفته از اقتصاد اسلامی، انتخاب کردند.

این یک تفکر، که تفکر هدایت گرانه و مرتب در حال جهت دهی و بومی سازی بود و در مقابل این تفکر، نهادها سازمانهایی هم مانند نهاد اجرایی و بقیه حاکمیت نظام همچون سازمان برنامه بودجه، ... و وزارت علوم که عهده داری رسالت آموزش نیروی انسانی از جمله بحث اقتصاد است، وجود داشته که پول، نیرو، قدرت و امکانات و بودجه داشتند. متأسفانه این ها دو جزیره جدای از هم در کشور از ابتدای انقلاب تا کنون بوده است.

تصمیمات اقتصادی کشور براساس دانش اقتصاد سرمایه داری

از سویی وزارت علوم به صورت پی در پی دانش های پمپاژ شده از سوی غرب را بر مبنای نظام سرمایه داری سکولاریزیم در دانشکده های اقتصاد، و آموزش و پرورش تزریق می کرد. در این رابطه می توان به عمده کتابهای درسی مقاطع مختلف رشته اقتصاد و حتی دوره متوسط(دبیرستان) در رشته علوم انسانی و فنی حرفه ای که خلاصه و کلیات نظام سرمایه داری و سرمایه مداری است، اشاره کرد که پایه و اساسش سکولاریزم است و این ها از همان کتابهایی می باشند که رهبر انقلاب در روز رحلت امام راحل گفتند «باید به سمت کتابهایی برویم که بدر دین و دنیایی جوانان و نوجوانان بخورد».

ولی عمده کتابهایی که در رشته اقتصاد و زارت علوم تدریس می شود و کتابهای اقتصادی که در دبیرستانها در رشته علوم انسانی و فنی حرفه ای تدوین شده نه تنها بدرد دین و دنیای بچه ها نمی خورد، بلکه مضر هم است چرا که تفکر دانش آموز و جوانان را براساس نظام سرمایه داری شکل می دهد. این ها خط فکری است که متأسفانه به وسیله وزارت علوم آموزش داده می شد و می شود و از این طریق هم این جوانان در موضوعات مختلف به عنوان کارشناس تربیت و همین کارشناسان در جامعه و دستگاه هایی مانند سازمان برنامه بودجه، وزارت خانه های جهاد و کشاورزی، اقتصاد، کار، اشتغال، رفاه، اقدام به تصمیم سازی، برنامه ریزی و اجرا می کنند.

بنابراین در ابتدای انقلاب شاهد دو تفکر در عرصه اقتصاد بودیم یکی از سوی امام راحل و رهبر انقلاب مبنی بر اقتصاد مقاومتی الهام گرفته از اقتصاد اسلامی است، مؤلفه های آن عدالت محوری، دانش بنیانی، جهادی بودن، درون زا و برون نگر بودن است و تفکر دیگر؛ اقتصاد بر مبنای نظام سرمایه داری است و تاکنون همین تفکر دوم یعنی اقتصاد سرمایه داری با محور سرمایه و ماکسیمم سازی و  سود است که در برنامه ریزی کشور وارد می شد و همچنان ادامه دارد.

حوزه علمیه و نقش آن در فقه اقتصاد چیست؟

حوزه علمیه و تکلیف آن نسبت به اقتصاد اسلامی

تولید دانش اقتصاد در حوزه علمیه گویا از ضروریات نیست چرا که کار خاصی در این زمینه در حوزه انجام نشده است، اگر تولید کالا یا خدمتی ضرورت زندگی مردم باشد و فقدان یا کمبود آن کالا یا خدمت که موجب اختلال در زندگی و جامعه شود تولید آن کالا یا خدمت  برآحاد مسلمین ضروری است. بدین ترتیب تولید دانش اقتصاد اسلامی و تربیت نیروی انسانی در حوزه اقتصاد برپایه مبانی اسلامی از ضروریات زندگی جامعه و ... است.

تولید دانش در زمینه بودجه ریزی، برنامه ریزی، برنامه ریزی و توسعه و پیشرفت، براساس کتاب و سنت از ضروریات زندگی است. چرا تولید دانش اقتصاد اسلامی، دانش برنامه ریزی و توسعه و بودجه ریزی ضروری است؟ چون دستگاه های تصمیم ساز و اجرایی دولت  برمبنای نظام سرمایه داری در کشور در حال سیاستگذاری و اجرا هستند.   دولت بر پایه همین آموزه های نظام سرمایه داری برنامه ریزی می کند، لایحه بودجه به مجلس پیشنهاد می دهد و مجلس هم بر پایه همین نظام سرمایه داری تصویب و دستگاه ها اجرا می کند.

اقتصاد اسلامی اولویت آموزش و پژوهش حوزه

حوزه علمیه باید آموزش و پژوهش را بر مبنای نیاز جامعه بومی سازی کند، بودجه ریزی را وارد دروس حوزه کند، فقه بودجه؛ فقه برنامه ریزی و فقه حکومت و وظائف اقتصادی دولت را وارد متون فقهی و درسهای خارج فقه کند، اما هنوز عملی نشده است.

واجبات نظامیه بر زمین مانده و ما به سمت درس های رفته ایم که تکراری و غیر ضروری است؛  ما الان باید بیاییم، اولویت بندی کنیم و براساس نیاز روز جامعه حرکت کنیم که چه مواردی، موجب اخلال در زندگی مردم شده است، مورد بررسی قرار دهیم.

در پیش نویس برنامه ششم توسعه چه اهدافی را دنبال می کنند؟

تفکر تعامل با اقتصاد جهانی (آمریکا و اروپا) و شعار «ما نمی‌توانیم»، «آنها می‌توانند»

وقتی جامعه ای بتن ریزی بودجه اش بر اساس نظام سرمایه داری است، این چنین جامعه ای به سمت نظام سرمایه داری رفته و جهت دهی می شود.   برنامه های پیشرفت، برنامه بودجه چهارم، ششم واحتمالا هفتم بر پایه برنامه نظام سرمایه داری و برنامه ریزی نظام توسعه است، این برنامه به ما می گوید «غربی شوید» یا به عبارتی سیبل برنامه توسعه و هدف برنامه ۵ ساله توسعه، غربی شدن است و حتی جالب است رئیس برنامه و بودجه کشور الگوی اسلامی پیشرفت را بر اساس و نظریه نئوکینزی پیشنهاد می دهد و برنامه ریزی و جهت دهی می کند. حاصل مبانی برنامه چهارم توسعه براندازی نظام جمهوری اسلامی است.

شما ببیند ما برنامه ای تقریبا برگرفته از الهامات مبانی دینی داشتیم، تحت عنوان برنامه «توسعه پنجم» که به نظر برخی از این برنامه ریزان، چون برنامه آن، برنامه ریزی نظام سرمایه ای نیست و با این نگاه چون به آن توجه نمی کنند، لذا آن را برنامه خوبی نمی بینند، ولی برنامه چهارم توسعه را،   اثر بخش می بینند چون حاصل آن، براندازی نظام جمهوری اسلامی برآنچه که در مبانی آن ذکر شده، است می باشد.

اما «برنامه ششم توسعه»   بر پایه تعامل با استکبار جهانی طراحی و برنامه ریزی شده است و جالب است آنها را جزء برنامه اثربخش می بینند چرا؟ چون به دنبال تعامل با آمریکا و استکبار جهانی هستند. به عنوان نمونه در برنامه پیش نویس برنامه ششم توسعه، دولت اصرار داشت که مراکز آزاد تجاری توسعه پیدا کند و مدیر عامل نماینده تام الاختیار دولت باشد و در راستای تعامل با اقتصاد جهانی هیچ کس در آن مناطق دخالت نکند.

 در پیش نویس برنامه ششم تصریح شده بود که نهادهای تحت امر رهبر انقلاب نباید در مناطق آزاد تجاری دخالت کنند و این مناطق پایلتی برای تعامل غرب و آرام آرام این پایلوت سرریز به کشور شود. مبانی برنامه چهارم و پیش نویس برنامه شششم توسعه یک خط فکری بر پایه های نظام سرمایه داری و پایه ای فکری آن هم کاملا نوشته و مدون شده بود.

هدف از القای شعار «ما نمی توانیم» در متون درسی آموزش و پرورش چه بوده است؟

در نظریات توسعه که اساس و پایه اش به نظریه وابستگی برمی گردد، در کتب درسی  رشته اقتصاد توسعه به صورت دائم در حال القاء نظریه «وابستگی» و «ما نمی توانیم» و نظریه «آنها می توانند»، نظریه «مزیت نسبی»، که هر کسی در فضایی که می تواند کار کند، به نوجوانان و جوانان است.

 ما به جوانان خودمان تلقین می کنیم که تنها مزیت ما استخراج نفت و گاز است و باید خام فروشی کنیم، توانایی فراوری آن به کالای نهایی را نداریم، خارجی ها این قدرت را دارند، آنها می توانند این مواد را تبدیل به فرآورده کنند و ما هم بیاییم ارزش افزوده آنها را با چندین و حتی صدها برابر قیمت از آنها بخریم. این تفکری است که در مراکز علمی ما به دانشجویان القاء می شود و یا در مورد کشاورزی و منابع زیر زمینی، به دانش آموز و دانشجو ما این را القاء می کنند که این منابع را داریم و می توانیم تولید کننده مواد خام به خارج کشور باشیم و غربیها و اروپایی اما با دانش فنی و علمی که دارند همان مواد ما را فرآورده کنند و به ما برگردانند.

چرا در کتابهای فقهی نسبت به عقود قراردادهای نفتی توجهی نشده است؟

 بحث مکاسب و فقه معاملات ما مربوط به ۱۷۰ سال قبل است و یک سال طلبه را مجبور به خواندن معاملات می کنیم، در حالی که جای عقود، قراردادهای نفتی، عقود آبشن و ...، بورس و بازار سرمایه در کتابهای فقهی ما خالی است و البته این موارد همین طوری نمی تواند وارد کتابهای فقهی شود، تا موضوع شناسی نشود، نمی شود کار اساسی کرد. لذا حوزه باید در گام اول در مورد موضوع شناسی برنامه ریزی کند و موضوع شناس باشد. اگر خلق پول، بانک، بازار سرمایه را عمیقا نشناسیم، که نیازمند زمان است، نمی توانیم کاری موثری در حوزه اقتصاد کنیم. کسی می تواند فقه بازار سرمایه را مطرح کند، که اقتصاد سرمایه داری را خوب بشناسد و با مفاهیم و واژه هایی که در جامعه پمپاژ شده و عرف متخصصین و غیر متخصصین شده، با آن آشنا باشد، آن واژه ها را همین طور به خوبی بداند و بشناسد. اگر بنا باشد اصطلاحاتش غیراصطلاحاتی جامعه باشد، این فائده ای نخواهد داشت. اگر واژه «بهره»، یا خلق پول یا بازار سرمایه را بکار ببرد ولی چیستی آن را نداند، نمی تواند فقهای اقتصاد اسلامی را تربیت کند.

چگونه حوزه علمیه می تواند پشتیبان جریان فکری امام راحل و امام خامنه ای در مقابله با نظام غرب زده سرمایه داری در بحث اقتصاد باشد؟

بالاخره دو جریان و فکری داشته ایم که یکی جریان فکری امام راحل و امام خامنه ای مبتنی بر اقتصاد مقاومتی یا اقتصاد الهام گرفته از اسلام بود. این جریان در جامعه مظلوم واقع شده است نیازمند این بود، حوزه وارد میدان و بازوی قوی این تفکر شود، و الان ایده ها، سیاست ها، راهبردها و نظریه های اقتصاد بر پایه اقتصاد مقاومتی، مبتنی بر میراث ارزشمند فقهای پیشین نظیر شیخ الطائفه، علامه و محقق حلی، شیخ انصاری، امام راحل و شهید صدر است که ما حوزویان در کنار سفره آن نشسته ایم و بهره می بریم. این میراث مبتنی بر روش شناسی عمیق دانش اصولی که از قوی ترین متدولوژی و روش شناسی در مجموعه متدولوژی موجود دنیا است، می باشد.

مشکل اما این است نیامده ایم بعد از شیخ انصاری در روش شناسی و متدولوژی تحول ایجاد کنیم، ولی شهید صدر تحول ایجاد کرد و متأسفانه هنوز این تحولات وارد حوزه نشده و وقتی دانش فقه و اصول را طبقه بندی می کنند، تا ۸ دوره پیش می آیند، اما از دوره هشتم به بعد که دوره شهید صدر است و روش نظریه پردازی را طراحی و بر پایه نظریه کشفی، نظریه پردازی و نظریه هایی مانند «توازن» و «منشأیت کاربر درآمد» را در کتاب اقتصادنا برپایه و روش استنباطی که خودش طراحی کرده بود، پایه ریزی کرد، هیچ گاه مورد توجه قرار نداده ایم.

بنابراین نیازمند این هستیم اول روش استنباط نظریه را در دانش اصول، بررسی، در همان دانش نو آوری و سپس به دنبال استنباط نظریه اقتصاد اسلامی از کتاب و سنت باشیم. این گونه است که حوزه می تواند پشتیبان تفکر امام راحل و امام خامنه ای باشد. متأسفانه حوزه در این مسئله کوتاهی کرده و این تفکر بدون حامی و پشتیبانی باقی مانده است.

تفکر نظام سرمایه داری چه اهداف در اقتصاد کشور دنبال می کند؟

اما تفکر دوم که تفکر بازار نظام سرمایه است اکنون در بخش های مختلف آموزش و اقتصاد ما جولان می دهد و براساس همین نظریه و تفکر نظام سرمایه داری در مراکز علمی ما کارشناس تربیت می شود.

وقتی دانش اقتصاد سرمایه‌داری را بر پایه مبانی سکولار و با بودجه کشور آموزش می دهیم. طبیعی است کارشناسی که تربیت می شود بر اساس نظام سرمایه داری است و در همین راستا سازمان برنامه و بودجه کارشناسش نیز از وزارت علوم تأمین و آن کارشناس طبیعی است که براساس فکر و اندیشه ای که به او تعلیم داده شده یعنی اقتصاد بر پایه و مبنای نظام سرمایه داری، بیاید برنامه  برنامه ۵ ساله و بودجه ای یک ساله را  طراحی کند.

برنامه ریزی پیشرفت و توسعه اقتصادی هم بر پایه همان تفکری باشدکه او یاد گرفته است. حوزه در این رابطه سکوت کرده و مشخصا ما یک دانش داریم و آن هم دانش سرمایه داری مبتنی بر نظام سکولار است و لذا برنامه چهارم، ششم و احتمالا هفتم توسعه بر پایه مبانی سکولار تنظیم می شود. در پرتو ژرف اندیشی و دور اندیشی بعضی از بزرگان حوزه، طلابی وارد عرصه مطالعات اقتصاد و اقتصاد اسلامی شدند و لازم  است بزرگان حوزه این افراد را تشویق و حمایت کنند و به رسمیت بشناسند و اجازه دهند که طلبه ها بیایند و واجبات بر زمین مانده، بیش از این بر زمین نماند و ما متخصص بانک، بازار سرمایه و بودجه ریزی از حوزه علمیه داشته باشیم. حوزه حداقل باید ۱۰۰ متخصص در عرصه بودجه و برنامه ریزی پیشرفته داشته باشد و بتواند این کارها را انجام دهند؛   ولی الان چند متخصص در حوزه در این موارد بیان شده در حوزه داریم؟، این خلأ الان بسیار جدی است و همین مسئله و فقدان برنامه ریز بودجه در حوزه سبب می شود که آن تفکر بر پایه نظام سرمایه داری بر اقتصاد کشور حاکم شود.

بر پایه نظام سرمایه داری غربی چه تفکری در کشور در عرصه اقتصاد شکل گرفته است؟

دوگانگی تفکر تعامل و اقتصاد مقاومتی

فکری که براساس نظام سرمایه داری در کشور شکل گرفته، تعامل با اقتصاد جهانی است. مبنای آن تفکر هم این است «ما نمی توانیم، غربیها می توانند»؛ «کالایی ایرانی، کالای بی کیفیت است»؛ هر طوری، حرکت می کنید، می گویند، تعامل با دنیا و منظور شان از دنیا آمریکا و اروپا است. می گویند باید سرمایه گذار خارجی بیاید  تا  تورم حل شود تا تولید ملی  رشد پیدا کند و مشکل اشتغال حل شود. این یعنی جهانی سازی. می گویند جهانی سازی سالها شکل گرفته و ما در دهکده جهانی قرار گرفته ایم و الحاق به دهکده جهانی امری اجتناب ناپذیر است.

اهداف پروژه جهانی سازی اقتصاد در کشور چیست؟

این دسته از افراد و مسئولین لیبرال، معتقدند باید به سرعت جامعه را براساس قدرتهای برتر جهانی تغییر دهیم. در همین راستا کنوانسیون های جهانی و بین المللی مانند سند ۲۰۳۰ یکی پس از دیگری در کشور وارد، پذیرفته و مرتب اجرا می شود. اما در عوض سیاست ابلاغ جمعیت که یکی از اساسی ترین محور پیشرفت و تحول اقتصادی در کشور است. اجرا نمی شود.   سیاست ابلاغ جمعیت از سوی رهبر انقلاب با سیاست در حال اجرا نسبت به همین موضوع ۱۸۰ درجه تفاوت دارد و برنامه ریزی برای سیاست جمعیت بر خلاف منویات رهبری به گونه ای دیگر درک شور اجرا می  شود چون تفکر غلط است و مبنا تفکر نظام سرمایه داری و نظریه وابستگی است و براساس همان تفکر، برنامه ریز و تصمیم ساز تربیت می شود.

تیم تصمیم ساز و تصمیم گیر اقتصادی و برنامه ریزان دولت بحث تعامل با دهکده جهانی و ضرورت پذیرش مطالبات قدرتهای برتر را در موارد متعدد مکتوب کرده اند. کتاب «امنیت ملی و نظام اقتصادی» نوشته شده توسط تیم تصمیم سازی و تصمیم گیر اقتصاد دولت و کتاب سه جلدی «اندیشه سیاسی اسلام»، این تفکر و مبنای آن را مکتوب و مستند کرده است.

در این کتب با صراحت بر ضرورت تسریع در هم پیوندی با نظام جهانی و همراهی نظم جهانی و همراهی با قدرتهای بزرگ تأکید شده و نسبت به این مسئله اصرار شده است. در کتب مزبور جهانی شدن و ایجاد تغییرات مورد مطالبه جهانی شدن اجتناب ناپذیر و پیشرفت و رفاه کشور منوط به الحاق به پیوستن به دهکده جهانی معرفی شده است.

بر این اساس تأکید شده که اعتماد سازی بین المللی از مهمترین سیاست هایی است که می تواند ایران را از وضعیت نامطلوب تحریمها خارج سازد. کوشش برای تغییر شرایط فعلی و خروج از وضعیت تحریم الزامات جدی کشور می باشد.

از نظر آنها در روند یکپارچه شدن اقتصاد جهانی، سرمایه به سمت مناطقی از جهان که از ثبات بیشتری برخوردار باشند و مناطقی که مناسبات مورد نظر نظم جدید اقتصادی را بیشتر فراهم کرده باشند میل خواهد کرد. در جهانی شدن حرکت به سمت یکسان سازی ارزش‌ها، ایدئولوژیها و سلیقه‌هاست و وابستگی متقابل جهانی، تا آنجا پیش می‌رود که کاهش حاکمیت ملی، طبیعی به نظر می‌رسد. کنوانسیونهای بین‌المللی و پیوستن کشورها به این کنوانسیون‌ها موجب می‌شود مفاد کنوانسیونها همانند قوانین داخلی کشورهای عضو شود.

برای ارتقای سطح تولید ملی و رشد اقتصادی نیاز به منابع اولیه و دانش فنی و نیروی متخصص دارد. دنیای غرب پیشتاز تخصص، دانش فنی و رشد اقتصادی بالاست. تجربه تاریخی ثابت کرده است که حل معضلات اقتصادی در همه دنیا از طریق اتصال به اقتصاد جهانی و بهره‌مندی از سرمایه‌گذاری خارجی و دانش فنی آنها میسر است. بر همین اساس این معضل را بایستی در برنامه‌ریزی‌های کشور حل کرد و هزینه آن را نیز قبول کرد.

می گویند برای تعامل و رشد باید این قوانین را بپذیریم. برای تعامل با اقتصاد جهانی باید همانند سازی و اعتماد سازی کنیم. می گویند همانند سازی برای جلب و ایجاد اعتماد، مهمترین سیاستی است که ما برای جهانی شدن اتخاذ کنیم. در این راستا برنامه بودجه ششم توسعه که پیش نویس شد، هر دو مبتنی بر همین تفکر است که باید خودمان را همانند کنیم و خواسته های جهانی شدن را بپذیریم تا کشور ما از نظر اقتصادی تحول پیدا کند.   برای اینکه به این سمت بیایم، باید معیارهای نظم جهانی را بپذیریم و نسبت به خواسته های آنها تمکین کنیم و اگر تمکین کنیم، همه چیز حل است و اگر هر چه آنها گفتند و ما دقیقا اطاعت کردیم و دست هایمان را بالا بردیم، به ما سهم می دهند. اینها دقیقا مبانی مکتوب آقایان و مبانی مکتوب برنامه چهارم توسعه است.

مأموریت عده ای در خاموش کردن بخش سنتی حاکمیت قدرت در ایران چیست؟

مطالبات نظم جهانی؛ کاهش قدرت بخش سنتی حاکمیت، کاهش شدید بودجه های نظامی و ...

برخی معتقدند باید تن به مطالبات نظم جهانی یا قدرتهای غربی داد. از جمله مطالبات قدرتها، تغییر بخش سنتی حاکمیت است. قدرت حوزه و ولایت فقیه کم شود و امامت مذهبی باید از طریق وجوهات شرعیه اداره شود؛آنها  تصریح کرده اند امامت مذهبی باید از طریق وجوهات شرعیه اداره شود؛ مجموعه بودجه فرهنگی کشور کمتر از نیم درصد کل بودجه است. از درصد بسیار ناچیزی از این بودجه فرهنگی به عنوان حمایت از حوزه به حوزه های علمیه تخصیص داده شد. در نوروز سال گذشته روی بودجه حوزه علمیه تمرکز کردند روی آن علامت سوال جدی گذاشتند و به جامعه این گونه القاء کردند که بودجه های کشور وارد حوزه ها می شود. چرا بودجه ناچیز حوزه را در بوق و کرنا و بولد کردند؟ چون آن تفکر می گوید باید بخش سنتی حاکمیت یعنی ولی فقیه و بازوهایش و حوزه ها قدرتش کاهش پیدا کند.

اما در جمهوری اسلامی ایران، وقتی حوزه علمیه ساکت باشد و وظیفه خودمان را انجام ندهیم، اقتصاد را جزء بحث های مبتلابه جامعه ندانیم، نتیجه اش این می شود، وقتی کسی می رود در اقتصاد موضوع شناسی عمیق کند و بعد احکام را بیرون بیاورد و روایت های مربوط به اقتصاد را برای تغییر سبک زندگی مردم، برای تغییر اصلاح الگوی مصرف، برای جهت دهی تغییر الگوی تولید، توزیع و مصرف و حرکت جهادی در جامعه تلاش کند، ما به آن نگاه حاشیه ای می کنیم.

الان ۴۰ سال از انقلاب گذشته و طبیعی است چنین اتفاقاتی باید بیفتد و مبانی فکری اقتصاد ما که در کشور جاری می شود، باید براساس نظام سرمایه داری و سکولاریزم، یعنی اقتصاد ما، منابع اقتصاد ما، برنامه اقتصادی ما، همه بیایند سکولاریزم و حذف خدا از برنامه زندگی را برنامه ریزی کنند و بودجه برای حذف خدا از برنامه زندگی تخصیص یابد و منِ طلبه بروم، تلاش کنم از این روستا به آن روستا، وضعیت را تغییر دهم و این دوگانگی و ناهماهنگی شدید در نظام جمهوری اسلامی را مواجه باشیم. آیا این جز پذیرش سکولاریسم عملی است؟

تصمیم سازی و برنامه ریزی برپایه نظام سرمایه داری و تلاش فقه فردی بر حاکمیت اخلاق و فقه

وقتی بودجه کلان کشور خرج دین زدایی شود، چگونه حوزه و مبلغین می توانند با بودجه های ناچیز حرکت کنند، مگر که براساس فکر حرکت کنیم و برنامه ریزی توسعه و بودجه ریزی کشور را و برنامه کوتاه مدت و بلند مدت توسعه و پیشرفت و بحثهایی مانند تولید، مصرف و وظائف اقتصادی دولت را، در متن مباحث حوزه بیاوریم و شروع به بحث کنیم، اول فکر را بسازیم و نظریه را تولید و سپس سیاست گذاری و اجرا کنیم. این وظیفه شرعی است.

آیا نهادهای دولتی هم در این دوگانگی اعتقادی مانند ترویج بی خدایی درجامعه نقشی داشته اند؟ چرا حوزه سکوت کرده است؟

افرادی که در وزارت علوم هستند گرچه متدین و تلاش می کنند، اما آنها آنچه را که آموزش دیده اند، آموزش می دهند و اجرا می کنند. آنها که قدرت استنباط از کتاب وسنت را در رشته های علوم انسانی، اقتصاد، روان شناسی و جامعه شناسی و ... ندارند یعنی حوزه به آنها یاد نداده است و حوزه است که باید وارد این عرصه ها شود و مبانی، نظریه و راهبردهای این علوم را استخراج و استنباط کند و این وظیفه حوزه علمیه و ما روحانیون است که اقتصاد را برپایه دینی و مبانی اسلامی از کتاب و سنت استنباط و در مرحله اجرا ببریم و در مبانی آن نمانیم و وارد مرحله سیاست کنیم، همچنان که شهید صدر این کار را انجام داد. کتاب «اقتصادنا»، «فلسفتنا»، «البنک اللاربوی»، و «الاسلام یقود الحیاة»، را نوشت و متدولوژی و روش استنباط را تحول ایجاد کرد و بعد برنامه کاربردی برای بانک داری و تغییر بانک ربوی به بانک بدون ربا و اسلامی برنامه ریزی کرد، ولی چون ما شیوه های شهید صدر را نخوانده ایم و اجرا نکردیم، گاهی هم ممکن است متهم کنیم که این بانکی که ایشان طراحی کرد، براساس خواسته جامعه اسلامی نبود؛ در پاسخ به این منتقدین باید بگوییم آن بانکی که ایشان طراحی کردند، خیلی عمیق بوده و باید ادامه می دادیم باید الان صدها کتاب در مورد البنک الاربوی و برپایه مبانی فقهی اهل بیت نوشته می شد و در حوزه وارد می شود و خوانده می شود ولی اینگونه نبوده است.

چرا در حوزه علمیه نسبت به کتابهای شهید صدر و امام راحل توجهی نشده است؟

شهید صدر و تحول در روش استنباط نظریه اقتصاد اسلامی

شهید صدر۶۰ سال پیش برپایه تحول در متدولوژی و روش استنباط، نظریه اقتصاد اسلامی را از کتاب و سنت استخراج کرد. متأسفانه فعالیت ۶۰ سال پیش شهید صدر در حوزه مورد بی مهری قرار گرفته است. اگر چه اندک افرادی در حوزه، اقتصاد اسلامی را دنبال کرده اند، ولی نیاز جامعه بسیار فراتر از این تعداد است و عموم حوزه به این سمت نرفته اند. اگر تطور در دانش اصول که به دلیل کندی حرکت علم با فاصله زیاد صورت می گرفت فاصله شیخ الطائفه تا ابن ادریس و محقق حلی حدود یکصد سال است و فاصله وحید بهبهانی و شیخ انصاری حدود ۵۰ سال است. پس از شیخ انصاری حدود ۱۶۰ سال است که حوزه ها هنوز کتاب رسائل را مبنا قرار داده و در این کتاب بسیار ارزشمند مانده اند. در حالی که سرعت تحولات جامعه بسیار بالاست سرعت روش استنباط و تطورات فقه بسیار کند شده است. آیا صلاح است هنوز بگوییم آخرین مرحله تطور دانش اصول و فقه در حوزه، دوره شیخ انصاری است!

مگر امام راحل و شهید صدر تحول ایجاد نکردند. چرا نیامده ایم پایه فکری تحول حوزه را بر اساس روش و متدولوژی جدید، طراحی و بر پایه فقه اجتماعی و فقه حکومتی و فقه مورد نیاز جامعه حرکت کنیم. چهل و اندی از انقلاب گذشته است، نیازمندیهای حاکمیت و اجتماع لزوما نیازمندیهای فردی نیستند. فقه حکومتی و استنباط نظریه های اقتصادی و اجتماعی با احکام فردی متفاوت است امروز نیاز است آیات و روایات و احکام تبدیل به سیاست و برنامه برای اجرا شوند نه این که در قالب حکم کلی باقی بمانند. باید برنامه تعمیق ایمان و ارتقای اخلاق و جهت دهی بودجه و برنامه های میان مدت و بلند مدت کشور به سمت تعمیق ایمان و ارتقای تقوا و نهادینه کردن اخلاق اسلامی در جامعه باید بر مبنای فقه و کتاب و سنت انجام شود.

اگر چه برنامه ریزی اخلاق فردی و گفتگو با یک فرد برای تغییر و تحول در او خوب است، اما کافی نیست. باید در جهت دهی جامعه به سمت صحیح تلاش و در برنامه ریزی کشور و سطح ملی تغییر ایجاد کنیم و حاصل برنامه های کشور و بودجه کشور، حاکمیت در اخلاق، صداقت در بازار و نهادهای اقتصادی شود. اینها واجباتی است که روی زمین مانده است ولی به حد کفایت نیروی انسانی در انجام این واجبات نیرو نداریم.

فضای کسب و کار؛ «الفقه ثم المتجر» و «دانش بنیانی براساس مبانی و راهبردهای اسلامی» و وظیفه حوزه

 فقه جواهری بر وجوب تولید کالا و ارائه خدمات ضروری زندگی مردم تأکید می کند؛ چه واجبی از تعمیق ارزشهای اصیل اسلامی ضروری تر داریم؟ امروز در جامعه کسانی که قادر باشند برای تعمیق ایمان جوانان در برنامه‌های ۵ ساله توسعه و پیشرفت برنامه ریزی کند نداریم. کسانی را که بودجه‌های سالانه را بر پایه ارتقای مکارم اخلاق تنظیم کنند، نداریم. کسانی که پیگیری کنند که آیا این بودجه سالانه یا این برنامه پنج ساله توانسته اخلاق و صداقت در بازار و جامعه را افزایش دهد یا نتوانسته بلکه کاهش داده است! را نداریم. اگر نداریم؛ تربیت این نیروی در حوزه برای  تحقق مسائل عنوان شده ضروری است و فقدان این مسئله یعنی نبود صداقت در بازار و اخلاق، تبدیل به خلأ جدی در زندگی و جامعه شده است. فریب، وارد بازار شده غش در معامله یک نُرم شده است. آیا این همان بازاری بود که نبی مکرم اسلام کلنگش را زدند و در طول تمدن اسلامی شکل گرفت؟   این بازاری نیست که فقهای قبل از انقلاب به ما تحویل دادند.

 نویسندگان غربی از بازار دوره قاجار ونقش علما در بازار چه نوع تصوری داشته اند؟

«چارلز عیساوی» در کتاب تاریخ اقتصادی ایران در زمان قاجاریه می نویسد طی این مدتی که در ایران بودم در بازار ایران حتی یک مورد تقلب ندیدیم، آیا این بازاری که ما داریم، همان بازار است؟ می گوید، اینجا و این بازار جای صداقت است. جای فریب و دروغ نیست. متفکران غربی مانند گوستاولوبون می نویسند این روشی که ما در بازار داریم که وسایل را تزیین می کنیم و شکل و شمایلش را عوض می کنیم، در بازار کشورهای اسلامی اصلا مرسوم نیست».

بین بازار دوران شیخ بهایی و بازار فعلی چه فرقی است؟    

آیا این بازاری که الان ما داریم و آن بازاری که پیامبر اسلام کلنگش را زد و حضرت علی هدایتش کرد و آمد تا در بازار اصفهان شیخ بهایی بر آن  نظارت کرد و کرسی تدریس را در آن قرار داد، این همان بازار است؟!. آیا این همان بازاری است که ۱۷ حوزه علمیه در درون و وسط بازار آن قرار داشت!. آیا الان حوزه علمیه در فضای کسب و کار و شهرک شکوهیه وجود دارد؟ آن بازاری که پیامبر(ص) راه اندازی کرد و حضرت علی(ع) هدایت کرد و آمد تا دوران صفویه، علما هدایت  و نظارت می کردند! الان به کجا رسید؟. باید همان بازار هدایت می شد و به همان سبک و سیاق و مبانی فکری ترجمه می شد و تداوم می یافت ولی این کار صورت نگرفته و رها کردیم. و وارد کارهای دیگر شدیم.

باید در سبک زندگی اسلامی، سبک غذا و لباس پوشیدن وارد می شدیم، که نشدیم. اگر وظیفه مان هدایت است،پس چرا بدرستی وارد این بخش نشدیم. اگر گلوگاه تربیت، لقمه حلال است، چطور اجازه دادیم شهرک شکوهیه، بدون محوریت مسجد، فقه و دانش شکل بگیرد. دانش در بازار کسب و کار اسلامی در وسط بازار قرار دارد. یعنی بازار و کسب و کار ما دانش بنیان است ولی بازار ما اینگونه نیست.

مدرسه صدر بازار در اصفهان کلاس درس شیخ بهایی بود و در وسط بازار کلاس فقه داشت. تولید و زنجیره تولید پشت سر نمایشگاه عرضه کالا و تحت اشراف حوزه بوده است. وقتی حوزه این بخش را رها و سکوت کرده است، نتیجه اش این می شود که نظام سرمایه داری و بی خدایی، حرص و ولع در بازار لانه می کند و دانشجو از طریق آموزش و دانش افکاری دین زدایی و افکار سکولاریزم تربیت و در نظام تبدیل به تصمیم گیر و تصمیم ساز می شود.

ما هم کار طلبگی مان را می کنیم. کار طلبگی یعنی کار جهادی و شب و روز تلاش کردن. رسالت طلبه رسالت انبیاء، یعنی هدایت جامعه است. طلبه در قرارگاه رسالت، در قرارگاه تغییر سبک زندگی به سمت دینی و جهت دهی به سمت زندگی اسلامی است. زندگی که در آن خدا محور است و انسان محور نیست. آیا دین در عرصه فعالیت و فضای کسب وکار جامعه ومناطق آزاد تجاری و شهرک شکوهیه حضور دارد؟ چه قدر حوزه در مناطق آزاد توانسته حضور داشته باشد و توانسته فضای کسب و کار را به سمت فضای کسب و کار اسلامی جهت دهی و توسعه دهد؟ .

اقتصاد مقاومتی چه جایگاهی در میان اندیشه فکری مسئولین لیبرال کشور داشته است؟

اقتصاد مقاومتی الهام گرفته از اسلام تنها راه نجات

اقتصاد مقاومتی که برگرفته از اقتصاد اسلامی و الهام گرفته از اسلام است؛ تنها راه چاره و راه نجات کشور است. ما معتقدیم مسیر اقتصاد سرمایه داری انحراف و رفتن به بیراه است.

 قرآن بیان کرده اگر رشد اقتصادی و توسعه می خواهید اساسی ترین راهبردش تعمیق ایمان و ارتقای تقوی است.   و وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ. این اساس فکر قرآنی است. و أَن لَوِ استَقاموا عَلَی الطَّریقَةِ لَأَسقَیناهُم ماءً غَدَقًا و فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً  یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ؛ ما اگر زندگی پاکیزه، رشد اقتصادی، رفاه، سلامت برای جامعه می خواهیم، تنها راه ما حرکت در مسیر اقتصاد اسلامی الهام گرفته از کتاب و سنت است. کتاب التجاره وسائل پایه است، ترجمه این کتاب به زبان قابل اجرا و تبدیل آن به سیاست و برنامه تنها راه نجات اقتصاد و جهت دهی جامعه به سمت پیشرفت است. در مقابل آن راه، تفکرلیبرالی و اقتصاد نظام سرمایه داری است. اقتصاد سرمایه داری همانند سایر علوم انسانیِ برگرفته از غرب و نظام سرمایه مداری مبتنی بر سکولاریسم و دین زدایی، همانی است که در غرب مشاهده می کنیم. در غرب همه چیز پوچ بوده است.

اساس اقتصاد سرمایه داری در برنامه ریزی و توسعه اش، نظریه وابستگی است و در پایه ها و مبانی  فکری، دین زدایی و جایگزینی انسان به جای خدا و لیبرالیسم اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی است. پایه و اساس، نفع شخصی است و چیزی به نام شریعت نیست. این نوع تفکر، ما را به گمراهی می رساند و چاره ای نداریم که به سمت کتاب و سنت برویم. باید به سمت کتاب التجاره وسائل الشیعه برویم و ابواب روایی که به زیبایی مطرح شده است.  چون ما موضوع شناسی نکردیم، قدرت و مهارت ترجمه این روایت را نداریم و چون اقتصاد را بلد نیستیم و نهادهای اقتصادی، کارکردهای متغیّرها و تأثیر و تأثر آن بر یکدیگر را نمی دانیم، در نتیجه از ظرفیت عظیم فقه جواهری نمی توانیم به خوبی استفاده کنیم.

 آیا حوزه علمیه به نظریه اقتصاد اسلامی برپایه کتاب و سنت رسیده است؟

نقش موضوع شناسی در استنباط نظریه اقتصاد اسلامی و تکلیف حوزه

اگر موضوع شناس بودیم، می توانستیم چند حکم را کنار هم بگذاریم و در تبدیل آن به سیاست اقتصادی و... از آن بهره ببریم. هم اکنون این توان را نداریم، ولی می توانیم به این قدرت برسیم. در این بین هم افرادی وارد این موضوع شده و به صورت تخصصی فعالیت ها را شروع کرده اند و نشانه های خوبی در حوزه پیدا شده تا به نظریه اقتصاد اسلامی و اجتماعی برپایه کتاب و سنت برسیم. الان هم رسیدیم، ولی ورودی بسیار کم است و باید اساس و مأموریت کار حوزه شود و به سمت فقه حکومتی برویم و روش، روش فقه حکومتی شود و کتابهای رسائل که کتاب بسیار ارزشمند است باید حلقه های مفقوده در آن ترمیم شود و نقصیه های متدولوژی و نظریه استنباط را ترمیم و موضوع شناسی در حوزه به صورت تخصصی و اجتهاد به صورت تخصصی و متجزی وارد حوزه شود تا بتوانیم جوابگویی نیازهای روز جامعه باشیم و خودمان را در قرارگاه رسالت که قرار گاه هدایت است حفظ کنیم.

موضوع اقتصاد مقاومتی چرا از سوی مسئولین لیبرالی اجرا نمی شود؟

در نهادهای ما، بانک، بازار سرمایه، نهاد اقتصاد، نهاد برنامه و بودجه انسانهای متدین هستند ولی آموزش ها و ایده هایی که به آنها داده شده، ایده ای نیست که از آن اقتصاد مقاومتی بیرون بیاید. اما اگر از این ایده، اقتصاد مقاومتی نتیجه داد، قطعا معجزه ای اتفاقی افتاده است، ولی اگر همین افراد و ایده ها، جهت دهی و هدایت شوند، حساسیت ها و نظارت ها بیشتر شود، می توانند تغییر اساسی در عرصه اقتصاد ایجاد کنند. این جوانان همان افرادی هستند که در صنایع موشکی زبانزد می شوند و در اصلاح الگوی مصرف، در تولید، مصرف و برنامه ریزی برای بودجه همه این موارد، می توانیم براساس اقتصاد اسلامی حرکت کنیم. چطور شهید تهرانی مقدم توانست در بحث موشک موفق شود. چطور شهید سردار قاسم سلیمانی با تیم کوچکش و با کمترین بودجه توانست در امنیت، خدمت بزرگی به کشور کند. ما هم می توانیم در اقتصاد تحول ایجاد کنیم و باید اراده قوی داشته باشیم و  البته گروهی که شبانه روزی فکری کنند.

ارائه راهکارهای برون رفت از مشکلات اقتصادی از سوی رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم چیست؟

تغییر نگاه و حرکت و کار جهادی دو راهبرد رشد و جهش اقتصادی رهبر انقلاب در بیانیه گام دوم راه های «ما می توانیم» را ارائه کرده است. این بیانیه مر قرآنی است. این ها الهامات الهی است. دو راهبرد اساسی مطرح می کنند.

راهبرد اول: تغییر نگاه یا همان نگاه انقلابی

راهبرد اول: تغییر نگاه یا همان نگاه انقلابی؛ تغییر نگاه باید درست شود. دیگر به غرب نگاه نکنیم. غرب نگاه برده داری دارد. چرا باید به این سمت برویم. باید نگاه به سمت خدا و انقلابی تغییر کند که اساس آن توحید و پایه آن مبنای فکری «ما می توانیم» و «من یتوکل علی الله فهو حسبه» است.

راهبرد دوم: کار و حرکت جهادی

 راهبرد دوم کار و حرکت جهادی است. قرار گاه رسالت و هدایت، شب و روز برای کار نمی شناسد. درد را حس نمی کند. حرکت جهادی در ایام کرونایی جواب داد. وضعیت کشور در بحث کرونا را ببینید، اروپا و غرب را هم ببینید. راهبرد جهادی، راهبرد بسیار قوی است ... فرهنگ جهادی داریم که پتانسیل بسیار قوی است در مردم. ما همان مجموعه ای بودیم که بعضی از وسائل پزشکی را که نداشته ایم به سرعت وارد فنآوری و تولید شدیم. نیازمندیهای خود را تأمین کردیم و به کشور آلمان صادر و ارسال کردیم. این حرکت مدیون کار جهادی است. ما همانهایی بودیم که در بحث ماسک و مواد ضد عفونی کننده و تجهیزات پزشکی مشکل داشتیم ولی یک دفعه همه مردم، حسینیه‌ها، مساجد بسیج و سایر نهادها وارد کار شدند و اقدام به تولید کردند.

فرهنگ و اعتقاد «ما می توانیم» در موفقیت بحث ویروس کرونا تا چه اندازه مؤثر بوده است؟

تجربه «ما می توانیم» در پیچ تاریخی کرونا

دوران کرونا فرهنگ و باور «ما می توانیم» را به ما نشان داد که نگاه مان را به داخل بیاوریم، به شرط اینکه مسئولین ما دولت مردان و قوه مجریه ما، نگاه شان به درون باشد. در این رابطه رهبر انقلاب به کشته شدگان در این راه، لقب مقدس شهید دادند. نیروی عرصه سلامت، لقب مجاهد گرفت. ارزشهای اسلامی وارد میدان شد. اگر خادمان سلامت در معرض خطر قرار گرفتند، احساس کردند که جانشان را برای خدا و دین می دهند، نگاه و در نتیجه انگیزه اصلاح شد. در فضای کسب و کار و تولید ماسک و مواد ضد عفونی کننده و تجهیزات پزشکی، موانع کنار رفت مردم اجازه پیدا کردن وارد عرصه تولید شوند در نتیجه جهشی در تولید این نوع کالاها و خدمات پدید آمد. راهبرد اساسی تغییر نگاه و حرکت جهادی است.

همراهی مسئولین برای رفع موانع تولید تا چه اندازه می تواند مؤثر باشد؟

اگر دنبال این هستیم که تولید رشد کند و به تولید انبوه برسد، به فضای کسب و کار اجازه بدهیم کار کند. نه این که مسئول کشور بر سرراه تولید کشور که نظام به آن نیازمند است، مانع ایجاد کند. چرا این همه ماسک تولید شد، چون مردم پای کار بودند و وزارت خانه بهداشت حمایت کرد و پای کار آمد، مانع بر سر را تولید ایجاد نکرد کسی دنبال مجوز ندوید، و از در خانه وارد کار شد، به دنبال کار رفت. مشکل اساسی  این است که کسی که می خواهد وارد سفته بازی شود، پول را از فضای کسب و کار و سرمایه گذاری خارج کند؛ سکه و ارز بخرد، یا زمین بخرد و کنز کند آزاد است! نه مالیات بر عایدی سرمایه و نه هیچ مشکل دیگری در مسیرش نمی بیند ولی وای بر کسی که بخواهد تولید کند! هفت خوان رستم را باید طی کند. باید چند سال یا چندین ماه از این اداره به آن اداره بدود و نهایت خسته و کنار برود. اینها موانع حرکت جهادی و اقتصادی بود که در بحث کرونا برداشته شده است. حسینیه و زیرزمین تبدیل به کارگاه تولید شد. دنبال مجوز نرفت. وزارت بهداشت دنبال تولید آمد. چرخ خیاطی و وسائل تهیه و آماده شده جهش تولید صورت گرفت.

دولت در تسهیل سازی تولید چه نقشی می تواند داشته باشد؟

آیا دولت، وظیفه اش ایجاد موانع برای تولید است؟   قطعا کار دولت تسهیل تولید است. نه ایجاد موانع. کار کشور و دولت برعکس است، دنبال ایجاد مانع برای تولید است کسی می خواهد تولید کند، باید دو سال دنبال مجوز باشد. اما کسی که می خواهد ارز بخرد، سفته بازی کند، آزاد است. اگر پول بخواهد در فرایند تولید برود هزار مانع ایجاد می‌کنند. اما در سفته بازی خیلی ساده است. بخواهند یا نخواهند با ایجاد موانع بر سر راه تولید در راستای نابودی اقتصاد گام بر می دارند.

الان ببینید زمین های بکر در کلان شهرها زیاد است. حجم ثروت چند میلیاردی سالها معطل مانده است. این تخریب اقتصادی است. این بی توجهی است که اجازه داده ایم هزاران میلیارد تومان از وجوه جامعه سالها از عرصه تولید خارج و در کناری کنز شود و مرتب برای کشور مشکل ایجاد کند. بیایم راه های تولید را باز کنیم و سرعت بدهیم و راه های انحرافی را سد کنیم و ببندیم. نه همه راهها را باز گذاشته و راه تولید را سد کنیم!؟ و جلوی بانک را بگیریم، نگذاریم انحراف رود. وجوه بانک فقط و فقط باید به سمت تولید جهت دهی پیدا کند.

نقش بانک در خلق پول چیست؟

 بانک این گونه نیست که تنها واسطه در وجوه باشد بلکه خلق پول از هیچ می کند. برای همین این مسئله نظارت می خواهد تا بتوانیم بازار سرمایه و بازار بورس را درست کنیم. باید سرمایه به سمت تولید هدایت شود و این امر نیازمند کار جهادی است.

 با تغییر نگاه و حرکت و کار جهادی  می توانیم کشور را نجات دهیم و آن وقت تکیه گاه مان خدا خواهد بود. در این صورت همان حرکتی که در صنایع دفاعی ممکن شد در عرصه تولید و جهش تولید ممکن خواهد بود.

چرا رهبر انقلاب بر اهمیت جهش تولید تأکید دارند؟

این دو راهبرد برای اجرای اقتصاد مقاومتی است. مقام معظم رهبری راه ها را به خوبی نشان داده، کافی است به این مسئله اعتقاد داشته باشیم و حرکت کنیم دراین صورت جهش اتفاق می افتد.

چرا جهش تولید؟

جهش با رشد متفاوت است. جهش حداقل؛ رشد دو رقمی را می طلبد نه رشد صفر و سه و دو درصد. در این پیچ تاریخی که کرونا پدید آورده است نیازمند به جهش تولید هستیم. در بحث مسائل نظامی دیگر مشکلی نخواهیم داشت چون به قدرت نظامی رسیده ایم. در حوزه اقتصادی باید قوی شویم وچاره ای جز جهش تولید و قوت اقتصادی نداریم و اگر در این ۴۰ سال دشمن یقه ما را گرفته، چون در حوزه اقتصاد ضعف داریم. باید این ضعف را برداریم ...

جایگاه بیانات رهبر انقلاب  در تبیین مباحث کلان کشور

 مقام معظم رهبری مرد الهی است و سلولهایش همه الهی است و اراده خدا براین است مردم از طریق ایشان هدایت بشوند. زبان ایشان بیان حکم الهی بشود. سیاست گذاری ایشان دقیقا برگرفته از عنایت الهی است و وقتی خدا می خواهد جامعه را هدایت کند با زبان و سیاست و برنامه ایشان هدایت می کند. باید شکر این نعمت را به جای بیاوریم و انجام دهیم. پیروی کنیم و راهبردی که ایشان بیان کرده که الهی است پیرو باشیم و مورد توجه قرار دهیم.

چرا با وجود این اهمیت اقتصاد مقاومتی اما مسئولین به اندیشه الهی رهبر انقلاب و جهش تولید بی اعتماد می باشند؟

 بسیاری از مسئولین باورشان نمی شد و باورش سخت بود که چرا با وجود دو شوک سنگین عرضه و تقاضا که نتیجه آن رکود است، امسال از سوی رهبر انقلاب به نام سال جهش تولید انتخاب شد. اگر ایشان اقدام به چنین حرکتی کردند، یعنی باید مسئله حکم حکومتی شود. حکم حکومت یعنی این که ایشان در مقام ولایت می باشند و می توانند تعیین کننده استراتژیکی و راهبرهای اساسی نظام باشند. در حقیقت امام خامنه ای با این حکم می خواهند همه ظرفیت جامعه برای جهش تولید اختصاص پیدا کند.

چرا بعضی نمی خواهند جهش تولید در کشور اتفاق بیفتد؟

باید این جهش تولید اتفاق بیفتد تا در این پیچ اقتصادی از دشمن و تحریم ها عبور کنیم  تا مردم از فشار اقتصاد و بی عدالتی بیرون بیایند و  الا تورم ۴۰ درصد معیشت مردم را به زمین خواهد زد. باید جهش تولید اتفاق بیفتد تا از هر تحریم، رکود و تعیین سیاستهای اقتصادی که از بیرون مرز اتفاق اتفاق می افتد و هر روز به همین بهانه جو  جامعه و اعصاب مردم تخریب می کنند، نجات پیدا کنیم. بنابراین تنها راه نجات کشور، نظام و معیشت زندگی مردم، فعال شدن و قوی شدن در اقتصاد مقاومتی، و جهش تولید، درون زایی و توجه به درون و تسهیل کردن جهش تولید است.

گفتگو: قربان اسلامی نژاد

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha