پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ |۱۰ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 12, 2024
در دوران کودکی خواب شهادتین دیده بودم!

حوزه/ باروسکا، دختر مسلمان از یک خانواده مسیحی که به اسلام روی آورده، سرنوشت خود را تعریف می‌کند و می‌گوید که چگونه در دوران کودکی، یپش از آنکه مسلمان شود، خواب شهادتین دیده است.

 به گزارش گروه ترجمه خبرگزاری «حوزه» به نقل از aboutislam،  چگونه انسان می‌تواند رویای شهادتین خود را در دوران کودکی ببیند؟ این همان اتفاقی است که برای باروسکا از اوکراین افتاد! او در مورد شهادت خود خواب دید!

باروسکا در یک خانواده مسیحی متولد شد و هر روز یکشنبه به کلیسا رفتن عادت داشت. هنگامی که او از دبیرستان فارغ التحصیل شد، برای شش سال در هنرستان شروع به تحصیل «آوازخوانی» کرد. وی پس از فارغ التحصیلی به عنوان معلم موسیقی در مدرسه شروع به کار کرد.

پس از مدتی او به خارج از کشور نقل مکان نموده و به عنوان یک داوطلب کار خود را آغاز کرد. او اکنون به عنوان پرستار در یک خانه بازنشستگی کار می‌کند.

اولین تجربه او با اسلام ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ بود. او هیچ اطلاعاتی در مورد دین اسلام نداشت، بلکه فقط اخبار را از تلویزیون می‌دید. هنگامی که ۱۷ ساله بود، برای تعطیلات با خانواده‌اش به مراکش رفت. این اولین بار بود که او با مسلمانان ملاقات می کرد.

او هرگز به اسلام علاقه‌مند نبود. در این زمان او به مسیحیت اعتقادی نداشت اما به خدا ایمان داشت. هنگامی که او ۲۴ ساله بود با مسلمانان بیشتری ملاقات کرد و آن‌ها گفتگوهای زیادی در مورد اسلام و مسیحیت داشتند.

به تدریج با اسلام آشنا شد و وی پس از این گفتگوها فکر کرد که باید قرآن بخواند و درباره اسلام بیشتر بیاموزد.

وقتی او ۱۱ ساله بود خواب دید که شهادتین می‌گوید

او در باره خوابش می گوید: به یاد دارم وقتی ۱۱ ساله بودم، گروهی از مردم پیش من آمدند. سپس مردی جلوی من آمد و من در چشمانش نگاه نکردم. من نمی‌توانستم در چشمانش نگاه کنم زیرا می‌درخشید و نمی‌توانستم صورتش را تشخیص بدهم.

به یاد دارم که زنان لباس‌های پوشیده و محجبه داشتند و به من نیز همان لباس را می‌دادند و از من می‌خواستند که آیا می‌خواهم همان لباس را مانند آن‌ها بپوشم یا خیر.

من به سرعت پذیرفتم و احساس می‌کردم دلم می خواهد بخشی از این چیز زیبا باشم.

او جمله‌هایی را گفت و من باید آن‌ها را تکرار می‌کردم.

وقتی شهادتین می‌گفتم و مسلمان می‌شدم، این خواب و رویا را به یاد آوردم و یادم آمد که چنین رویایی را در گذشته داشته ام...

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha