به گزارش خبرگزاری حوزه، نشست علمی با موضوع ساحتهای تربیت به همت معاونت تهذیب و تربیت حوزه علمیه برگزار شد.
بر اساس این گزارش: در این نشست اساتیدی چون حجج اسلام علی لطیفی، حسن بوسلیکی، مصطفی فیض، رضا حبیبی و مهدی عبداللهی به ارائه بحث پرداختند. همچنین حجت الاسلام والمسلمین محمد عالمزاده نوری معاون تهذیب و تربیت حوزههای علمیه دبیری این نشست را به عهده داشت.
دبیر نشست حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری:
حجت الاسلام والمسلمین عالم زاده نوری در ابتدای این نشست گفت: مباحث اساسی و مبنایی در تربیت، «ابعاد و ساحات تربیت» است که برنامهریزیهای تهذیبی و تربیتی بر اساس آن شکل میگیرد. به نظر میرسد ساحتهای تربیت، اهداف تربیتی را دستهبندی میکند.
هرچقدر شناخت ما از ابعاد و ساحتهای تربیت و تقسیم آن، جامع و کامل باشد، «برنامهریزیها و اقدامات» ما کاملتر خواهد بود و توازن و تناسب بیشتری در آن رعایت خواهد شد. همچنین با شناخت ابعاد و ساحتهای تربیت، «قدرت ارزیابی» ما از عملیات جامع تربیت و آسیبشناسی آن نیز بیشتر خواهد بود.
پس از شناسایی ابعاد و ساحات گوناگون وجودی انسان که نیازمند رشد و تهذیب و تربیت است، میبایست جایگاه هریک از این ابعاد و سهم و وزن هرکدام را تعیین و در یک منظومه طبقهبندی نمود بهطوری که تقدم و تأخر، نیز اولویت و اهمیت و شمولیت آنها نسبت به یکدیگر معین گردد.
در زمینه احصا و طبقهبندی ابعاد، اهداف و ساحتهای تربیت، نمونههای روشن و آمادهای وجود دارد و تلاشهایی صورت گرفته است.
نمونه اول بستههایی از اهداف و مطلوبیتهای متنوع تربیتی است که ترتیب منطقی روشنی در آن دیده نمیشود و نوعا ادعای احصا و استقصا هم ندارد؛ اما بر لزوم جامعیت شخصیت انسان و تنوع اهداف و ساحتهای تربیت تاکید میکند. مثلا قرآن کریم اوصاف عباد الرحمن را در آخر سوره فرقان، یا اوصاف مومنان را در ابتدای سوره مومنون ذکر کرده است یا در روایات: خطبه همام مشتمل بر ویژگیها و کمالات متعددی از متقیان است یا در حدیث جنود عقل و جهل بیش از ۷۰ ویژگی مطلوب که میتوانند اهداف تربیتی قرار بگیرند بیان شده است یا در کلامی از پیامبر اکرم، ۱۰۳ صفت برای مومنان بیان شده است (رُوِیَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ: لَا یَکْمُلُ الْمُؤْمِنُ إِیمَانُهُ حَتَّی یَحْتَوِیَ عَلَی مِائَةٍ وَ ثَلَاثِ خِصَالٍ فِعْلٍ وَ عَمَلٍ وَ نِیَّةٍ وَ بَاطِنٍ وَ ظَاهِرٍ).
همچنین در منشور تربیتی نسل جوان که در سال ۷۴ توسط سازمان ملی جوانان تولید و رونمایی شد ۹۸ اصل به عنوان مطلوبیتهای لازم برای تربیت نسل جوان ذکر شده است.نمونههای دیگری وجود دارد که در آن نوعی طبقهبندی و انسجام ملاحظه میشود، مانند: طبقهبندی اهداف تربیتی بر اساس قوای نفس (شهویه، غضبیه، عاقله [و واهمه]) که در اخلاق ارسطویی شکل گرفته است.
از دیگر طبقهبندی ها می توان به اهداف و ساحتهای تربیت بر اساس روابط چهارگانه انسان (با خود، با خدا، با دیگران، با محیط) اشاره کرد. این الگوی چهارضلعی اوّل بار در کتاب مصباحالشریعة آمده و به امام صادق ع نسبت داده شده است؛ گرچه بنا بر قول صحیحتر مصباح الشریعة، کتاب روایی نیست و استناد این کلمات به امام صادق مخدوش است.
طبقهبندی اهداف تربیت بر اساس ابعاد وجودی انسان (معرفت، گرایش، رفتار) و طبقهبندی اهداف تربیت متشکل از ترکیب روابط چهارگانه با ابعاد سهگانه که در کتاب فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی استاد مصباح آمده است.
با توجه به اهمیت بحث ساحتهای تربیت این نشست تشکیل شده تا تصویر روشنی از نقشه کامل ساحتها و اهداف تربیتی داشته باشیم و ماموریت خود را به شکل دقیق معلوم سازیم. بنابراین پرسش مشخص این نشست عبارت است از اینکه ساحتهای تربیت کدام است؟ و اینکه این ساحتها چه ضرایبی و چه نسبتی با یکدیگر دارند؟
حجت الاسلام لطیفی:
وقتی از ساحتبندی تربیت صحبت میکنیم مثل دیگر مسایل، یک سری ذهنیتهای قبلی در طرح پرسش اثر دارد که باید در باره آنها بیشتر تامل کنیم. مثلا گویا این گونه فرض شده که ما برای هدفگذاری تربیتی نیازمند به ساحتبندی هستیم. من تصورم این است که بین این دو مساله؛ یعنی هدفگذاری تفصیلی و ساحتبندی تفاوت وجود دارد و نسبت بین این دو عموم و خصوص است و هدفگذاری دامنه بسیار گستردهتری دارد.
ساحتبندی یکی از ابعاد تربیت است و اثرگذاریش منحصر در هدفگذاری نیست. در تعیین محدوده فعالیت، نوع برنامهها و خیلی چیزهای دیگر تاثیرگذار است.به علاوه اگر نقطه عزیمت ما، هدفگذاری باشد لزوما هدفگذاری تفصیلی را از مسیر ساحتبندی ملزم نیستیم پیگیری نماییم؛ یعنی مجموعهای را میتوان فرض کرد که ادبیاتش در تربیت، تربیت جامع است اما از ساحتبندی استفاده نمیکند و در عین حال اهدافی را بر اساس منطق و چارچوب دیگری غیر از ساحت تصور میکنند.
نکته دوم اینکه اگر واقعا مساله عملی معاونت تهذیب هدفگذاری برای فعالیت و تعیین نقاط مطلوبی است که میخواهد در طلاب و جامعه حوزوی ایجاد شود ممکن است اصلا تعیین این نقاط از مسیر ساحتبندی عبور نکند و ما بتوانیم از مسیرهای دیگری این هدفگذاری را تعیین نماییم. ایدهای در ذهن دارم که چه بسا بتوان بهعنوان میانبر از آن استفاده کرد.
وی با اشاره به اهمیت مساله شناخت ساحت های اخلاقی گفت: یکی از چالشیترین مباحث که ما در ایران با آن مواجهیم همین مساله است. به عنوان آیا میشود ساحت تربیت اخلاقی و دینی را از ساحت تربیت سیاسی و اجتماعی یا هنری و زیباییشناختی تفکیک کنیم؟ همه این امور چون عمل هستند سویههای اخلاقی و دینی دارند. تفکیکها صرفا در مقام بحث نظری صرف است. وقتی به واقعیت خارجی برسد عملا ما شاهد تداخل هستیم.
نکته بعدی که مرتبط با این مساله است این چالش جدی است که تربیت یک اتفاق یکپارچه و واحد است. ما چگونه برای طراحی یک اتفاق یکپارچه در مقاطعی میخواهیم دست به تفکیکی بزنیم که به یکپارچگی ضرر نزند. از طرفی اگر بخواهیم مساله را تدارک بکنیم ظاهرا چارهای نداریم جز اینکه این تفصیل را اضافه کنیم اما از طرف مقابل آن اتفاق یکپارچه است؟
در نگاه دینی چطور میتوانیم از ساحت سیاسی و اجتماعی صحبت کنیم و آن را از ساحت عبادی تفکیک کنیم در صورتی که معتقدیم در فضای اجتماعی ما عبادت اجتماعی داریم با مراتب مختلفش و ایمان آنجا هم حضور پیدا میکند. مساله دیگر تقوا است که بر اساس یک نگاه در یک ساحت قرار میگیرد و بر اساس یک نگاه عمیقتر دینی اگر منحصر به ساحتی خاص شود ایجاد چالش میکند.خلاصه آنکه وقتی هدف یکپارچه است چطور برنامهریزی برای رسیدن به آن یک وضع تفکیکی داشته باشد و در دل این تفکیک، آنچه وحدتبخش و سامانبخش است در نظر گرفته شود.
نکته دیگر اغتشاش ادبیات ساحتبندی و آشفتگی مفهومی آن است. در برخی نظامنامهها، عناوینی به عنوان ساحتهای تربیت داریم که به صورت جدی محل تامل است و چه بسا بیشتر یک رویکرد تربیتی باشند. مثلا تربیت فطری یا حتی تربیت دینی یا تربیت معنوی عرفانی. حداقل میتوان گفت این واژهها دارای معنای دوگانه هستند مثلا تربیت فطری میتواند معنای شامل و عامی داشته باشد که در برگیرنده درصد قبل توجهی از ابعاد و ساحتها باشد. و میتواند هم یک معنای محدودی داشته باشد.
این موضوع نسبت به تربیت اجتماعی یا تربیت اخلاقی هم مطرح است. ما بعضا این امور را در قبال همدیگر میبینیم اما وقتی به دورهها و نظریههای تاریخ تعلیم و تربیت نگاه میکنیم احساس میشود معنایی که از اخلاق برداشت میشده آنقدر جامع بوده که تربیت سیاسی و اجتماعی و... ذیل آن دیده شده است. یا تربیت سیاسی و اجتماعی در برخی از مکاتب، تربیت بعدی محدود و مرزکشی شده از انسان نیست بلکه یک امر سیاسی و اجتماعی است.
برای هدفگذاری تربیتی نیازمند ساحتبندی نیستیم. بین این دو مساله؛ یعنی هدفگذاری تفصیلی و ساحتبندی نسبت عموم و خصوص مطلق است و هدفگذاری دامنه گستردهتری دارد. هدفگذاری تفصیلی لزوما از مسیر ساحتبندی پیگیری نمیشود؛ میتوان اهدافی را بر اساس منطق و چارچوب دیگری غیر از ساحت کشف کنیم.
احساس میشود در ساحتبندی یک نوع همعرضی بین ساحتها وجود دارد. در صورتی که وقتی از ابعاد صحبت میشود شاید لزوما این طور نباشد.گویا کمی خنثیتر است. ابعاد ممکن است رابطه عرضی داشته باشند یا طولی باشند یا یکی نسبت به دیگری شمولیت داشته باشد ولی در ساحتبندی کانّ اینگونه است که در عرض هماند.
بخشی از ساحتها را نمیتوان تفکیک کرد و عملا ما شاهد تداخل هستیم. تربیت یک اتفاق یکپارچه و واحد است.
وقتی هدف یکپارچه است چطور برنامهریزی برای رسیدن به آن یک وضع تفکیکی داشته باشد و در دل این تفکیک، آنچه وحدتبخش و سامانبخش است در نظر گرفته شود؟ برخی از عناوینی که به عنوان ساحتهای تربیت طرح شده رویکرد تربیتی است. مثلا تربیت فطری یا حتی تربیت دینی یا تربیت معنوی؛ در ساحتیابی و طبقهبندی اهداف میتوان از خاستگاه نظری و بنیادی شروع کرد و میتوان از واقعیتهای خارجی
سه منبع در هدفگذاری تفصیلی برای ماموریت های معاونت تهذیب داریم: ۱- تحقیق در فلسفه وجودی معاونت تهذیب ۲- مبانی انسانشناختی و نظرگاه بنیادین تربیت ۳- نیازهای نوبهنو و اقتضاءات خارجی زمینی و زمانی.
حجت الاسلام فیض:
در ادامه نشست، حجت الاسلام فیض بیان کرد: آنچه که به نظر میرسد مورد اتفاق باشد، ابتنای ساحتبندی و ساحتمندی اخلاق است بر مبانی انسانشناسی تربیتی. علی القاعده اگر بخواهیم موضع روشنی در ساحات تربیتی داشته باشیم نزدیکترین مبنایی که دخالت دارد مبنای انسانشناختی است.
شعاع انسانشناسی هرچه گستردهتر باشد ساحات تربیتی بیشتری را بحث میکنیم. پس عمده تاملات باید روی انسانشناسی باشد؛ مثلاً انسانشناسی فلسفی بیشتر یک برش عرضی از وجود انسان دارد و قوای نفسانی را مبنای شناخت نفس قرار میدهد. این را اگر مقایسه کنید با انسانشناسی عرفانی که بیشتر مراتب طولی را از انسان شمارش میکند قاعدتاً ساحات تازهای که در نوع اول انسانشناسی دیده نشده اینجا رخ نشان میدهد.
البته من هر دو را قابل جمع میدانم؛ مثلاً اطوار سبعه: نفس و قلب و روح و سر و خفی و اخفی و مانند آن. مثلاً در ساحت بینشی، سنخ شناخت انسان، همیشه شناخت مع الواسطه و حصولی و مفهومی نیست؛ مرتبه بالاتری از شناخت شناخت حضوری و شهودی است. اگر این مدل عرضی و دو بعدی فلسفی را به مدل سه بعدی و طولی و مراتبی گسترش دهیم هر کدام از ساحات وجودی انسان در یک تحول کیفی و یک ارتقای وجودی احکام و عوارضش متفاوت میشود؛ یعنی در یک مرتبه ممکن است ابعاد وجودی انسان جدا از همدیگر باشند ولی در یک مرتبه به مقام جمعالجمعی برسیم.
مثلاً در رابطه علم و عمل دستیابی به آن مرتبه از علم (علم شهودی و حضوری) کفایت میکند که انسان بلافاصله هم از لحاظ گرایشی منبعث بشود و هم از لحاظ عملی ارادهاش متمشی بشود و عمل بکند و شکاف بین علم و عمل در آن ساحت اساساً منحل بشود؛ فلذا در ضمن قبول این قوای سه گانه وقتی به مراتب وجود انسان توجه میکنیم ساحات جدیدی ایجاد میشود که ممکن است احکامش متفاوت باشد؛ پس اتخاذ انسانشناسی در تصویر ماهیت هر ساحت به شدت موثر است.
در هدفگذاری یا هدفنویسی برای تربیت شاید لایهای از هدفنویسی نسبت به ساحتبندی لابشرط باشد؛ مثلا هدف غایی یا هدف کلی از این سنخ است ولی برخی از اهداف این گونه نیست. مثلا اگر دغدغه ما شمول و جامعیت باشد یا ایجاد توازن و تعادل بین اهداف تربیت باشد یا حتی تصویر مراتب کمالی و غایی هر ساحت باشد قاعدتاً ابعاد و لایههای وجودی انسان اهمیت پیدا میکند برای اینکه در اهداف جزئی به اطمینان برسیم که همه اهداف و مقاصد قصد شده است.
وی با ذکر این مطلب که ساحات تربیت روی سایر عناصر تربیت هم موثر است، عنوان کرد: مثلا روی تعیین اصول و روشهای تربیت، البته ممکن است برخی اصول و روشها، مشترک و پایهای باشد اما قطعا یک سری روشهای اختصاصی و متمایز برای ساحتهای خاص وجود دارد مثلاً روش تربیت در ساحت تربیت جنسی و جسمی با ساحت تربیت اعتقادی متفاوت است. یا مثلا در کشف عوامل و موانع تربیت موثر است.
نتیجه اینکه تاثیر ساحات تربیت از یک سو مبتنی بر مبانی و به طور مشخص مبانی انسانشناختی است از سوی دیگر به شدت سایه میاندازد بر سایر اجزا و عناصر نظام تربیت.در هدفگذاری اگر ما حاصل ضرب ساحات را در مراحل به حالت سه بعدی ببینیم هدفگذاری دقیقتر میشود یعنی خود همین ساحات و ابعاد باز وقتی در مراتب و مراحل تربیت قرار میگیرد جزئیتر میشود.
ساحتبندی و ساحتمندی اخلاق بر مبانی انسانشناسی تربیتی مبتنی است. انسانشناسی فلسفی بیشتر یک برش عرضی از وجود انسان دارد و قوای نفسانی را مبنای شناخت نفس قرار میدهد. اما انسانشناسی عرفانی بیشتر مراتب طولی انسان را شمارش میکند. مثلاً در ساحت بینشی، سنخ شناخت انسان، همیشه شناخت مع الواسطه و حصولی و مفهومی نیست؛ مرتبه بالاتری از شناخت شناخت حضوری و شهودی است.
محقق و پژوهشگر حوزوی، بیان کرد: اگر مدل عرضی و دو بعدی فلسفی را به مدل سه بعدی و طولی و مراتبی گسترش دهیم هر کدام از ساحات وجودی انسان در یک تحول کیفی و یک ارتقای وجودی احکام و عوارضش متفاوت میشود.
در هدفگذاری برای تربیت شاید لایهای از هدفنویسی نسبت به ساحتبندی لابشرط باشد؛ مثلا هدف غایی.همچنین ساحات تربیت روی سایر عناصر تربیت موثر است.
دستهبندی ساحتهای تربیت سه الگو دارد: یک مدل ماتریسی در یک جدول شامل به صورت عرضی. دوم مدل مثلثی دارای یک نقطه وحدتگرا و سوم: مدل هرمی و حجمی.
حجت الاسلام بوسلیکی:
در ادامه این نشست،حجت الاسلام بوسلیکی اظهارکرد: در وهله اول باید بگویم که اولا وارد این دعوا نمیشویم که تربیت باید دو طرف داشته باشد یا اینکه فرد خودش را میتواند تربیت کند.
ثانیا تربیت مجموعه اقدامات برنامهریزی شده است؛ بنابراین تاثیری که بلا و حوادث روزگار بر انسان میگذارد تربیت نیست. ثالثا کلمه وضع اشاره به حالت ثبات دارد. حالت گذرا را وضع نمیگوییم. پس تربیت باید به ثباتی برسد حتی در وضع موجود هم ثبات هست. یعنی وضع ثابت و پایدار موجود به وضع ثابت و پایدار دیگری باید تبدیل شود.
رابعا کلمه مطلوب هم کمی محافظه کارانه است نمیگوییم مطلوب از منظر کی، مطلوب هر کسی از منظر خودش مهم است. ممکن است یک نفر زبان انگلیسی یاد گرفتن را مطلوب بداند، ارتباطات جهانی را مطلوب بداند یا فنای فی الله و چیزهای دیگر را. تعریف همچنان برقرار است.
در تعریف «تربیت دینی» اگر این ترکیب مضاف و مضاف الیه باشد یک کلمهی محذوف هست یعنی «تربیت بُعد دینی» که شامل تربیت اعتقادی و عبادی است. تربیت دینی عبارت است از «مجموعهای از اقدامات برنامهریزی شده به منظور ایجاد باور نسبت به تعالیم یک دین و التزام عملی درونی به آنها». وضعیت مطلوب در تربیت دینی چنین حالتی است. در سایر موارد هم میتوان این تعریف را تطبیق کرد.
وی با ذکر این مطلب که من هم با نظر آقای دکتر لطیفی همدل هستم که ساحت با اهداف لااقل به لحاظ مفهومی متمایز است، اظهارکرد: البته ممکن است به لحاظ مصداقی مبهم باشد که این الان ساحت است یا هدف، اول باید بگوییم تربیت در ساحت اخلاقی . بعدا در ساحت اخلاقی اهداف خود را معلوم کنیم: حساسیت اخلاقی. قضاوت اخلاقی. انگیزش اخلاقی و مانند آن. پس اول باید ساحت را تعیین کنیم بعد اهداف داخل آن ساحت را معلوم سازیم.
البته اینها قابل جمع است با فرمایشات آقای فیض که یک جنبه وحدتبخش مانند نخ تسبیحی باید داشته باشد. نکته دیگر اینکه گویا ساحتها بیشترشان در ساحتهای دیگر حضور دارند. در ساحت اخلاقی، معنوی و دینی خیلی واضحتر است، شما وارد تربیت سیاسی میشوید این سه تا حضور دارند. وارد تربیت اقتصادی میشوید این سه تا حضور دارند.
خود اینها هم با هم مرتبط است. به نظر میآید آنها نسبت به همدیگر حالت برنامه فرادرسی دارند که هر کدام حضوری در ساحتهای دیگر هم دارند. شاید نسبت اینها با همدیگر همان نخ تسبیح وحدتبخش است. حتی در تربیت جسمانی که شامل تحرک و ورزش و بهداشت و درمان و تغذیه میشود گویا حضوری در سایر عرصهها هست. مثلا تربیت اخلاقی و تربیت دینی وابسته به آن است. پس جدا کردن اینها به معنی این نیست که اینها جزیرههای مستقل هستند و در معاونت تهذیب نمیتوان ادارات معاونت را بر اساس ساحتها تفکیک کرد و مستقل از همدیگر دید.
نکته دیگر آنکه اگر اخلاق را به عنوان یک ساحت تلقی بکنیم میتوانیم دو نوع هدفگذاری برایش انجام دهیم. یک نوع هدفگذاری ناظر به رذائل و فضائل است؛ فهرستی از فضائل و رذائل که باید بدان متحلی یا از آن متخلی بود استخراج کنیم و آن را هدف بگیریم.
اما روش دوم این است که توسط سازههای روانی سراغ اینها برویم. من اگر سازه حساسیت اخلاقی را بتوانم در فرد پدید آورم، هم در رازداری او و هم در امانتداری او و هم در صداقت او هم در نوعدوستی و در خیلی از این فضائل حساسیت اخلاقی کار خودش را خواهد کرد. یا اگر سازه قضاوت اخلاقی را به او یاد بدهم که نوع چهارم قضاوت اخلاقی حاکم بر اندیشهاش باشد، موضوعات مختلف محتوای قضاوتش میشود. مثلا درباره رازداری یک قضاوت داشته باشد.
اگر سازههای روانی را هدف قرار دهیم کارمان کوتاهتر میشود بدون اینکه به تکتک فضائل بپردازیم. خود حضرت عالی ایده اراده را به عنوان سازه اصلی روانی مطرح کردید؛ گویا قوت اراده ایجاد همان نقطه کانونی است که اگر آن را اصلاح بکنیم کار تربیت آسان میشود.
من یک لیست استقرایی ارائه میدهم که برخی بر اساس قوا و برخی بر اساس واقعیتهای اجتماعی و برخی بر اساس ظرفیتهاست. نخست، ساحت تربیت دینی: در این ساحت مشخصا اشاره به تربیت اعتقادی و عبادی میکنم. نگاه رویکردی هم ندارم و اینها را مضاف و مضاف الیه میبینم نه موصوف و صفت، دوم، ساحت تربیت اخلاقی: در ۴ حوزه بندگی، فردی،اجتماعی و محیط زیست، سوم، ساحت تربیت معنوی: یعنی معنای زندگی و ارتباط فرد با عالم ماورا و جهان فرا مادی، سوم، ساحت تربیت عقلانی: قدرت تفکر و مصونیت از خطاهایشناختی و خطاهای سیستماتیک ذهن، منطق صوری، چهارم، ساحت تربیت هیجانی و عاطفی: فعلا اینها را با تسامح به یکدیگر عطف کردم چون احساس و هیجان و عاطفه به دقت از همدیگر متمایز است. بحث مهم هوش هیجانی، تفسیر علائم بدنی، پنجم، ساحت تربیت اجتماعی: شناخت فرهنگ جامعه، اقوام ایرانی، تاریخ سرزمین، عرف و آداب و رسوم و ساختارهای اجتماعی. هفتم ساحت تربیتی هنری و زیباییشناختی: دو جنبه مهم دارد یکی استفاده از آثار هنری و درک زیبایی آنها است که بتواند ارتباط روحی برقرار کند و دوم تولید و خلق اثر هنری است و خودش دستی بر آتش هنر داشته باشد در یک زمینهای مانند نقاشی یا خطاطی، هشتم، ساحت تربیت سیاسی: حضور در عرصههای سیاسی، فهم سیاست بینالملل، نهم، ساحت حقوقی و قضائی: که معمولا شناخته شده نیست و به نظر من ساحت مستقلی است، دهم، ساحت اقتصادی حرفهای؛ یازدهم، ساحت تربیت جنسی: خویشتنداری جنسی، مصونیت جنسی، آمادگی برای ازدواج، سلامت جنسی، دوازدهم، ساحت تربیت جسمانی: تغذیه ورزش بهداشت و درمان.
وی در بیان سه ساحت جدیدتر هم گفت: ساحت سیزدهم شامل: ساحت تربیت رسانهای و فضای مجازی؛ سواد رسانه است و چهاردهم، ساحت تربیت فناوری: مثلا مهارت رانندگی و مهارت استفاده از کارت اعتباری و استفاده از ابزار فناورانه، پانزدهم نیز ساحت تربیت علمی: سبکی از دانش علمی در فیزیک و شیمی و زمینشناسی.
حجت الاسلام حبیبی:
در ادامه نشست، حجت الاسلام حبیبی بیان کرد: در خصوص موضوع تربیت باید گفت که ما باید به خوبی مشخص کنیم آیا هدفمان تربیت فرد است به عنوان یک شخص یا اینکه هدفمان تربیت در یک نهاد است. اگر جهتگیری ما فردمحور یا فراگیرمحور باشد به جای اینکه این را ضرب در محیط پیرامون بکنیم یک طرح فهم تفصیلی از وجود او باید داشته باشیم.
اگر محور شناخت خود فرد نباشد آن را ضرب در محیط میکنیم و ارتباطش با محیط معلوم میشود. کجاها از محیط مقابل سیگنال به او میدهند؟ اینها روزبهروز هم میتواند توسعه یا کاهش پیدا کند و کاملاً سیال است و قبض و بسط دارد.
پیشنهاد کلی من برای سامان دادن به ساحتها این است که ساحتهای برونفردی را با احتیاط مواجه شویم و فقط به قدر متیقنها و امور گریزناپذیر اکتفا کنیم. نمیتوان الزام کرد. البته میتوان توصیه آزاد کرد و مستحب دانست. اما ساحتهای درون فردی به خوبی رسیدگی شود.
در ساحتبندی ابعاد درونی تفصیلاتی وجود دارد با یک شکل علمی و منطقی که باید شناسایی شود.
حجت الاسلام مهدی عبداللهی:
در ادامه این نشست، حجت الاسلام مهدی عبداللهی بیان کرد: یک نکته اینکه تربیت باید جامع و متوازن و متعادل باشد و باتوجه به همه ساحات. ما میتوانیم در عمل آن طور که فرمودند اقتضائات را در نظر بگیریم و به ساحتی یا موضوعی اولویت بدهیم؛ اما بالأخره باید مدل جامعی داشته باشیم.
یکی هم اتقان این مدل است؛ میتوانستیم استقصایی و استقرایی پیش بریم؛ اما برای اینکه اتقانی داشته باشد با استناد به کلام وحی و معارف اهل بیت و توجه به حجیت اولویتگذاری و وزندهی کردهایم. به نظرم هر دو را باید در نظر گرفت: هم اقتضاءات محیطی را و هم کلام وحی را. چون در مقام مدیریت و برنامهریزی هستیم نه پژوهشهای تفصیلی و تبیینی.
نکته دیگر اینکه جمع شود بین تعاریف عرفی و وحیانی. نظام مفاهیم این دو، گاهی به سختی انطباق دارند. مثلا تربیت هنری معادل مستقیم در کلام وحی ندارد. نکته دیگر تطبیق بین نگاههای راهبردی به برنامهریزی است و ضرورتهای اقتضائی سر صحنه. در این باره آسیبشناسیهایی کردهایم که نظام موضوعاتی را فراهم میکند.
پدیدهها در بیرون، ساحتهای منفک ندارد. همان گونه که یک پدیده را نمیتوان گفت که اخلاقی است یا اعتقادی؟ اینها بههم آمیخته است؛ مثل طول و عرض و ارتفاع یک شیء. ولی در مقام اثبات شما میتوانید از بُعد اخلاقی آن را تحلیل کنید یا آموزش بدهید. بنابراین در نگاه ثبوتی یک تربیت به روش عام داریم که همه چیز در هم تنیده شده است و این ما را رهنمود کرد به شیوه تربیتی قرآن و حدیث. وقتی شما انس با قرآن و حدیث دارید هم بر ایمان شما افزوده میشود هم اخلاق و عقائد شما تقویت میشود و همه ساحات با هم تأثیرپذیری دارد.
یک تقسیم چهارگانه هم در مراحل تربیت داشتیم آن هم اینکه در هر موضوعی اول انگیزهسازی و فرهنگسازی است. دوم دانشافزایی. سوم مهارتافزایی و چهارم صحنه عمل و میدان عمل است. اینها در فرایندهای تربیتی معمولاً مغفول است و به آن توجه نمیشود برای تربیت باید فضای میدانی فراهم بکنیم.
مثلا یک میدان عمل عمومی در شش سال اول طلبگی محیط خانواده یا محیط حجره و مدرسه است. بعدش اردوی جهادی است. اینها یک صحنه عمل تخصصی است که تقریباً همان کارویژههای طلبگی ماست که آنجا هم یک تصمیماتی است از ضرب این ساحات و آن مراحل در یک جدول میتوانیم گستره تربیت را در همه ساحات و همه موضوعات و همه مراحل به پهنا و وسعت عمر طلبگی ترسیم کنیم.
انتهای پیام