یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳ |۱۹ شوال ۱۴۴۵ | Apr 28, 2024
قرآن آیه يأتي من بعدي اسمه أحمد

حوزه/ بشارت‌های تورات و انجیل نسبت به نبوت پیامبر اکرم (ص) به قدری مفصّل بیان شده که خداوند درباره آن در آیه ۱۴۶ سوره بقره می‌فرماید: «اهل کتاب پیامبر موعود را همچون فرزندان خود می‌شناسند ولی جمعی از آنان حق را در حالی که از آن آگاهند کتمان می‌کنند».

به گزارش خبرگزاری «حوزه»، در قرآن کریم حداقل در دو مورد به مسئله بشارت حضرت عیسی به نبوت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) اشاره شده است:

۱- در مورد بشارت حضرت مسیح (علیه السلام) نسبت به ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) در آیه ۶ سوره صف می‌خوانیم: (وَ إِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُّصَدِّقاً لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُول یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَانَّهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِینٌ)؛ «و به یاد آورید هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: "ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیق کننده توراتی می‌باشم که قبل از من فرستاده شده و بشارت دهنده به پیامبری که بعد از من می‌آید و نام او احمد است". هنگامی که او (احمد) با معجزات و دلایل روشن به سراغ آنان آمد گفتند: این سحری آشکار است».

۲- در آیات متعددی از قرآن مجید سخن از بشارت تورات (یا تورات و انجیل) نسبت به ظهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) به میان آمده و نشان می‌دهد که به قدری اوصاف و نشانه‌های پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در کتب آنها آشکارا بیان شده بود که آن حضرت را با این نشانه‌ها همانند فرزندان خود می‌شناختند.

حتی در تواریخ معروف آمده است که مهاجرت یهود از مناطق شامات و فلسطین به مدینه و استقرار در آن جا، به خاطر بشاراتی بود که درباره ظهور این پیامبر در کتب خود دیده بودند ـ این موضوع مشروحاً در تفسیر نمونه، ذیل آیه ۸۹ سوره بقره آمده است ـ هر چند که گروه کثیری از آنان که قبلا از مبلغان پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) بودند بعد از ظهورش به خاطر این که منافع شخصی خود را در خطر می‌دیدند از ایمان آوردن به او سرباز زدند و در آیات قرآن مورد ملامت قرار گرفته‌اند.

از آیاتی که اشاره به این موضوع می‌کند آیه ۱۴۶ سوره بقره است که خداوند می‌فرماید: (الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَائُهُمْ وَإِنَّ فَرِیقاً مِّنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ)؛ «کسانی که کتاب آسمانی به آنان داده‌ایم به خوبی او (پیامبر) را می‌شناسند، همانگونه که فرزندان خود را می‌شناسند ولی جمعی از آنان حق را در حالی که از آن آگاهند کتمان کنند.

همین معنا در آیه ۲۰ سوره انعام نیز آمده است آن جا که می‌فرماید: (الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَعْرِفُونَهُ کَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاثَهُمْ)؛ «کسانی که کتاب آسمانی به ایشان داده‌ایم به خوبی او (پیامبر) را می‌شناسند همان گونه که فرزندان خود را می‌شناسند».

بشارت در تورات

در سِفر تثنیه عهد عتیق چنین آمده است: «و خداوند به من گفت: آنچه گفتند نیکو گفتند؛ نبی را برای ایشان از میان برادران ایشان مثل تو مبعوث خواهم کرد و کلام خود را به دهانش خواهم گذاشت و هر آنچه به او امر فرمایم به ایشان خواهد گفت.» اگرچه برخی از یهودیان این پیامبر موعود را یوشع بن نون و برخی از مسیحیان او را حضرت عیسی دانسته‌اند ولی به چند دلیل به نظر می‌رسد مراد از این بشارت بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) باشد.
۱ - یهودیانِ معاصرِ حضرت عیسی (علیه السلام) با اینکه عیسی آمده بود منتظر ظهور پیامبر دیگری نیز بودند، بنابراین آن چنان که برخی از مسیحیان ادعا کرده‌اند پیامبر مورد اشاره در این آیه نمی‌تواند حضرت عیسی (علیه السلام) باشد زیرا اولاً خود عیسی (علیه السلام) در هیچ جا ادعا نکرده است که مورد بشارت پیامبران پیشین به ویژه حضرت موسی (علیه السلام) بوده است، ثانیا این ادعا در انجیل نیامده است. علاوه بر اینکه حواریان و بزرگان مسیحی همانند پولس هم در اثبات حقانیت عیسی (علیه السلام) به ویژه زمانی که مسیحیت با عناد یهودیان روبه رو شد به چنین بشارتی استناد نکردند.
۲ -در این آیه پیامبر موعود همانند موسی دانسته شده است؛ «... از میان برادران ایشان مثل تو...» در حالی که نه عیسی و نه یوشع هیچ یک همانند موسی نیستند؛ زیرا یوشع از بنی اسرائیل بود و این امکان ندارد با وجود موسی و شریعت پایدار او از میان بنی اسرائیل پیامبری همانند موسی مبعوث شود. علاوه بر آن در اینجا اشاره شده است که پیامبری را مبعوث خواهم کرد در حالی که یوشع در آن زمان حاضر بوده است. همچنین حضرت عیسی نیز همانند موسی نیست؛ زیرا اولاً، مسیحیان بر این باورند که عیسی خداست ولی هیچ یک از یهودیان به خدا بودن موسی باور ندارند. ثانیا در نظر مسیحیان عیسی قربانی گناهان مردم شده است در حالی که درباره حضرت موسی چنین باوری وجود ندارد.
در سِفر تکوین هنگامی که حضرت ابراهیم از خدا می‌خواهد فرزندش اسماعیل را در نزد خود نگه دارد، خداوند به او می‌گوید: «اما در خصوص اسماعیل تو را اجابت فرمودم، اینک او را برکت داده، بارور و بزرگ گردانیده به ماد ماد، و دوازده رئیس از وی پدید آیند و امتی عظیم از وی به وجود آورم.» زبان‌شناسان عبری و سریانی معتقدند «ماد ماد» در زبان عبری و «طاب طاب» در زبان سریانی به معنای همان «محمّد» است. و دوازده رئیس هم به امامان دوازده‌گانه معصوم و جانشینان آن حضرت اشاره دارد که پس از آن حضرت، رهبری مردم را بر عهده دارند.

بشارت در انجیل

در انجیل یوحنا در سه مورد از شخصی به نام «فارقلیط»، «بارقلیط» یا «پراکلیتوس» نام برده شده است که برخی از اناجیل در ترجمه‌های فارسی، آن را به «تسلی‌دهنده» ترجمه کرده‌اند. عبارت سریانی این عبارت به این صورت است: «اِین اِیمَن داتی پارقلیط هود اَنَا شادورون لسلخون ...» اناجیل ترجمه شده به زبان فارسی این عبارت‌ها را به این صورت آورده‌اند: «من از پدر سؤال می‌کنم و تسلی‌دهنده دیگر به شما عطا خواهد کرد تا همیشه با شما بماند ...» در جای دیگری در همین انجیل آمده است: «لیکن تسلی‌دهنده که پدر او را به اسم من می‌فرستد او همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد و آنچه به شما گفتم به یاد شما خواهد آورد.»" همچنین در باب بیست و ششم همین انجیل آمده است: «لیکن چون تسلی‌دهنده که او را از جانب پدر نزد شما می‌فرستم آید؛ یعنی روح راستی که از پدر صادر می‌گردد او بر من شهادت خواهد داد و شما نیز شهادت خواهید داد؛ زیرا که از ابتدا با من بوده‌اید.»
در باب شانزدهم همین انجیل آمدن فارقلیط به رفتن عیسی (علیه‌السلام) موکول شده است، به گونه‌ای که بدون رفتن او آمدن جانشینش ممکن نخواهد بود: «و من به شما راست می‌گویم که رفتن من برای شما مفید است؛ زیرا اگر نروم تسلی‌دهنده نزد شما نخواهد آمد؛ اما اگر بروم او را نزد شما می‌فرستم. و چون او آید جهان را بر گناه و عدالت و داوری ملزم خواهد نمود.»
اگرچه مترجمان و مفسّران مسیحی کتاب مقدّس هرجا کلمه فارقلیط یا بارقلیط را یافته‌اند، آن را به «روح‌القدس» تفسیر کرده‌اند تا این آیات نشانه‌ای برای بعثت پیامبر دیگری پس از حضرت عیسی (علیه‌السلام) نباشد و آخرین فرستاده خدا حضرت عیسی (علیه‌السلام) به شمار آید، اما نشانه‌هایی وجود دارد که نه تنها این تفسیر را تأیید نمی‌کنند، بلکه بر خلاف این نظریه نشان‌دهنده آمدن پیامبر دیگری هستند که پس از عیسای نبی خواهد آمد. در اینجا به بررسی این ادعا می‌پردازیم:
الف. رویه مسیحیان پیش از اسلام: بررسی دیدگاه‌های مفسّران پیش از اسلام و ادعاهای برخی از علمای آنان نشان‌دهنده این نکته است که آنان پیش از بعثت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر این نظریه اتفاق داشته‌اند که فارقلیط، پیامبر موعود پس از حضرت عیسی (علیه‌السلام) است. مهم‌ترین شاهد بر این ادعا، گزارش‌های تاریخی است که نشان می‌دهد پس از حضرت عیسی و پیش از آنکه پیامبر اسلام به نبوت برسد افرادی ادعا کرده‌اند که همان پیامبر موعودی هستند که عیسی آمدن او را بشارت داده است. در اینجا به این گزارش لب التاریخ ولیم میور بسنده می‌کنیم که از شخصی به نام منتَنس مسیحی، که عالمی اهل ریاضت بوده، به عنوان کسی که در آسیای صغیر ادعای پیامبری کرده است نام می‌برد؛ به ویژه اینکه این مسیحی دقیقا این ادعا را مطرح کرده که او همان فارقلیط موعود است که مسیح از وی یاد کرده است.
ب. اعتراف نجاشی: هنگامی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به رسالت مبعوث شدند و درصدد گسترش اسلام برآمدند، به مناطق اطراف جزیرة العرب نامه‌هایی ارسال کردند و از حاکمان و سلاطین آن جوامع برای پذیرش اسلام دعوت به عمل آوردند. یکی از کسانی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از او برای پذیرش اسلام دعوت کردند، پادشاه مسیحی حبشه بود. هنگامی که نجاشی نامه پیامبر را دریافت کرد، گفت: «به خدا گواهی می‌دهم که این همان پیامبر موعودی است که اهل کتاب در انتظارش بودند.» به همین دلیل، در پاسخ نامه پیامبر نوشت: «اشهد انک رسول اللّه نجدک عندنا فی الانجیل بَشَّرَنا بک عیسی بن مریم و انّی دعوت الروم إلی ان یؤمنوا بک فابوا ولو اطاعونی لکان خیرا لهم و لوددتُ أنّی عندک فاخدمک و اغسل قدمیک»؛ "گواهی می‌دهم تو پیامبر خدا هستی، نام تو را در انجیلی که نزد ماست می‌یابیم و تو همان کسی هستی که عیسی‌بن مریم تو را به ما بشارت داد. و من مردم روم را دعوت کردم که به تو ایمان بیاورند ولی آنان از این کار سرپیچی کردند ولی اگر آنان از من پیروی می‌کردند برای آنان بهتر بود و من هر آینه بسیار علاقه‌مند بودم که در نزد شما بودم، به شما خدمتگزاری می‌کردم و پاهای شما را می‌شستم". پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در پاسخ فرمودند: «یبقی ملکهم ما بقی کتابی عندهم»؛ "تا زمانی که نامه من در نزد آنها بماند، حکومتشان پایدار خواهد بود".
ج. اظهار ناراحتی قیصر روم: از جمله کسانی که پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از او دعوت کردند که اسلام را بپذیرد، قیصر روم بود. همین که نامه پیامبر به دست او رسید، گفت: «می‌دانستم که پس از عیسی (علیه‌السلام) پیامبری خواهد آمد، ولی هرگز گمان نمی‌بردم که این شخص از میان عرب‌ها برخیزد، بلکه گمان من این بود که او یکی از اهالی شامات خواهد بود.»
د. معنای تحت‌اللفظی فارقلیط: متأسفانه اگرچه در ترجمه‌های کتاب‌های مقدّس همه جا فارقلیط را به معنای تسلی‌دهنده یا گاهی بشارت‌دهنده ترجمه کرده‌اند، ولی بررسی لغت‌نامه‌های سریانی نشان می‌دهد این کلمه از واژه یونانی «پریکلیطوس» گرفته شده است که به معنای «بسیار ستوده» و «بی‌نهایت نامدار» است. شکی نیست ترجمه این واژه به «احمد» و محمّد» سازگارتر از ترجمه آن به تسلی‌دهنده است. البته در ترجمه‌های اناجیل پس از اسلام به جای استفاده از واژه یونانی «پرکلیطوس» که به معنای ستوده‌تر است، از واژه «پاراکلیطوس» استفاده شده است که به معنای تسلی‌دهنده است.
علاوه بر آن، در این بشارت‌ها برای فارقلیط اوصافی مانند، رئیس جهان، ادامه داشتن ریاست او تا انقراض جهان، شهادت دادن او به پیامبر مسیح و تکمیل‌کننده آیین مسیح، ذکر شده است که هیچ‌یک از آنها با کسی که مسیحیان او را روح‌القدس می‌خوانند، سازگاری ندارد. البته اندیشمندان مسیحی، به ویژه متکلّمان و متألّهان آنان، تلاش کرده‌اند به گونه‌ای به این استدلال‌ها پاسخ دهند. ولی واقعیت این است که هیچ‌یک از این پاسخ‌ها با اعتقادات خود مسیحیان درباره روح‌القدس سازگاری ندارند.
در نسخه‌های ترجمه شده فارسی و عربی که از روی نسخه عبری ترجمه شده‌اند، از واژه «پارقلیط» استفاده کرده‌اند که به معنای «تسلی‌دهنده» است، در حالی که اناجیلی که از روی نسخه یونانی سال ۱۶۲۴ ترجمه شده‌اند از واژه «پرقلیط» استفاده کرده‌اند که به معنای «پسندیده» و «احمد» است. از اینجا روشن می‌شود که کشیشان روحانی برای تغییر بشارت حضرت عیسی (علیه‌السلام) در واژه یونانی «پرکلیتوس» تصرف کرده و آن را به «پاراکلیتوس» تغییر دادند.

برگرفته از  هفته نامه سفارت جمهوری اسلامی ایران در واتیکان - شماره دوم

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha