خبرگزاری حوزه | زمزمه های مذاکره جمهوری اسلامی ایران با ایالات متحده آمریکا در حالی به گوش میرسد که طرح مجدد آن عنایت به سوابق متعدد این کشور در خروج یکجانبه از معاهدات بینالمللی، از جمله برجام، به شدت محل تأمل است. این یادداشت با رویکردی تحلیلی و با استناد سه اصل عزت، حکمت و مصلحت، به بررسی مذاکره مجدد با آمریکا و پیامدهای آن از دیدگاه عقل و تجربه میپردازد.
آیا مذاکره مجدد میتواند منافع ملی ایران را تامین کند؟
آیا میتوان با تضمینهای مختلف، از نتیجهبخشی مذاکره مجدد اطمینان حاصل نمود؟
نهادهای بینالمللی در این میان چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
مذاکره با طرفی که سابقه نقض عهد و خروج از توافقات بینالمللی را دارد، بدون دریافت تضمینات کافی، نه تنها دستاوردی نخواهد داشت، بلکه میتواند به تضعیف جایگاه و اعتبار بینالمللی کشور منجر شود. آیا میتوان به کشوری که بارها تعهدات خود را زیر پا گذاشته است، اعتماد کرد؟ تکرار تجربه برجام، بدون اخذ تضمینات حقوقی و اجرایی به مثابه پذیرش یک معاهده غیر معقول، تحمیل اراده یک کشور خارجی بر ایران و مغایر با اصل عزت است.
حکمت، در عرصه سیاست خارجی به معنای بهرهگیری از تجارب گذشته و اتخاذ تصمیمات خردمندانه نسبت به آینده است. تجربه برجام به وضوح نشان داد که مذاکره با ایالات متحده به علت عدم اراده سیاسی و نبود تضمین پایبندی به تعهدات، نمیتواند به نتیجه مطلوب منجر شود.
تکرار این تجربه، بدون تغییر شرایط و رویکردها، نه تنها مفید نخواهد بود، بلکه میتواند به اتلاف منابع و تهدید منافع ملی ایران بینجامد. آیا عقل سلیم حکم نمیکند که از تجربههای ناموفق درس بگیریم و از تکرار آنها پرهیز کنیم؟
برای نمونه، خروج یکجانبه آمریکا از برجام، که با نقض صریح اصول حقوق بینالملل همراه بود، نشان داد که این کشور تا چه میزان میتواند به تعهدات خود بیاعتنا باشد. علاوه بر برجام، خروج آمریکا از پیمان آب و هوایی پاریس و پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد (INF) نیز ثابت نمود که این کشور به راحتی میتواند از توافقات بینالمللی خارج شود. بنابراین تجربه حکم میکند که نمیتوان به تعهدات آمریکا اعتماد کرد و لازم است که در هرگونه مذاکرهای، تضمینات کافی و معتبر اخذ شود که در رابطه با این موضوع نیز در ادامه توضیحاتی ارائه خواهد شد.
مصلحت، به عنوان عالیترین معیار در تصمیمگیریهای سیاسی، ایجاب میکند که منافع برآیندی در کنار امنیت ملی همیشه در اولویت قرار گیرند. مذاکره با ایالات متحده، با توجه به سابقه بدعهدی و سیاستهای غیرقابل پیشبینی این کشور، منافع ملی را در معرض تهدید قرار دهد. آیا عقل اجازه میدهد منافع و مصالح مردم به سیاستهای متغیر کشوری مثل آمریکا گره زد شود؟ به نظر میرسد که تنها تقویت بنیه داخلی، توسعه روابط منطقهای و بینالمللی با کشورهای قابل اعتماد و تشکیل شراکتهای متنوع راهبردی، میتواند منافع ما را به شکل پایدار و مطمئن تأمین نماید نه مذاکرات و معاهدات ناپایدار.
یکی از موانع اصلی در مسیر مذاکره مجدد، عدم امکان تضمین پایبندی ایالات متحده به تعهدات خود است. تجربه برجام نشان داد که حتی پس از امضای یک توافق بینالمللی در عالیترین سطوح، این کشور میتواند به راحتی از آن خارج شود.
بنابراین مذاکره با کشوری دارای سیاستهای غیرقابل پیشبینی و رویکرد معاندانه در قبال ایران اقدامی غیرمنطقی و پرخطر است.
برای مثال، اعمال تحریمهای متعدد اقتصادی و غیر اقتصادی علیه ایران، که با اهداف سیاسی صورت میگیرد، نه تنها حقوق بشر و اصول تجارت آزاد را نقض میکند، بلکه مانع از دسترسی مردم ایران به دارو و تجهیزات پزشکی نیز شده است. این امر، نشان میدهد که ایالات متحده، در راستای تأمین منافع خود، به راحتی میتواند از هرگونه ابزاری حتی غیرانسانی، علیه سایر کشورها استفاده کند.
در اینجا لازم است اشاره شود که اساساً اخذ تضمین از آمریکا، با توجه به ساختار سیاسی و سوابق بینالمللی این کشور، امری ناشدنی است و عواملی نظیر سیاست خارجی ناپایدار، سابقه عدم پایبندی به تعهدات، نقش کنگره، سیاستهای یکجانبهگرا و ضعف مکانیسمهای بینالمللی، همگی موانعی جدی برای این موضوع هستند.
سیاست خارجی ایالات متحده، به شدت تحت تأثیر تغییر دولتها و گرایشهای سیاسی حاکم بر آنهاست. به عنوان مثال، دولت اوباما برجام را امضا کرد، اما دولت ترامپ به راحتی از آن خارج شد؛ بنابراین، نمیتوان به وعدههای یک دولت خاص در مورد پایبندی به توافقات بینالمللی اعتماد کرد.
سابقه آمریکا در نقض تعهدات خود در قبال سایر کشورها، نشان میدهد که این کشور، در صورت لزوم میتواند به راحتی آب خوردن از هر توافق بینالمللی خارج شود. خروج از پیمان آب و هوایی پاریس، پیمان منع موشکهای هستهای میانبرد (INF) و برجام، نمونههای بارز این امر هستند. حتی اگر دولت فعلی آمریکا به توافقی متعهد باشد، کنگره این کشور میتواند از تصویب آن خودداری یا در اجرای آن اخلال ایجاد کند.
در نظام حقوقی آمریکا نیز امکان پیگرد قانونی دولت این کشور به دلیل نقض تعهدات بینالمللی بسیار دشوار و تقریباً غیر ممکن است.
به عبارتی آمریکا ترجیح میدهد منافع خود را دنبال کند، حتی اگر این امر به قیمت نقض توافقات بینالمللی و یا هر جنایت دیگری تمام شود.
این روحیه حاکم بر سیاستمداران آمریکایی باعث میشود که اعتماد به تعهدات آمریکا بسیار دشوار باشد. مجامع بینالمللی نیز بارها ثابت نمودهاند که دارای اراده و ابزارهای کارآمد برای الزام آمریکا در جهت پایبندی به تعهداتش نیستند. شاهد زنده این مدعا، انفعال مکانیسمهای پر مدعای بینالمللی در برابر کشتارهای اسرائیل در غزه است.
این امر ناگوار به خوبی نشان میدهد که نهادهای جهانی به ظاهر بیطرف تا چه میزان در برابر قدرتهای دارای نفوذ و متحدان آنها ناکارآمد هستند.
با توجه به مراتب فوق، مذاکره مجدد با ایالات متحده آمریکا نه تنها مفید نخواهد بود، بلکه میتواند به تضعیف جایگاه و منافع ملی کشور منجر شود. بنابراین عاقلانه این است که جمهوری اسلامی ایران، با اتخاذ رویکردی هوشمندانه و با تکیه بر اصول عزت، حکمت و مصلحت، بر تقویت توان داخلی و توسعه روابط خارجی با کشورهای قابل اعتماد تمرکز نماید چراکه مسیر مذاکره مجدد با آمریکا، با توجه به تجارب موجود، مسدود است و شایسته است که به جای تکرار تجربههای ناموفق، راهکارهای جایگزین و مؤثری برای تأمین منافع ملی در پیش گرفته شود.
محمد مختاری
نظر شما