پنجشنبه ۲۱ فروردین ۱۴۰۴ - ۱۶:۳۵
تبدیل تهدید به فرصت؛ درس بزرگ جنگ احزاب(غزوه خندق)

حوزه/ حضرت آیت الله مکارم شیرازی گفتند: جنگ خندق، نقطه عطفی در تاریخ اسلام بود و توازن نظامی و سیاسی را برای همیشه به نفع مسلمانان به هم زد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، حضرت آیت الله مکارم شیرازی در گفتار به موضوع «تبدیل تهدید به فرصت؛ با نگاه به درس بزرگ جنگ احزاب(غزوه خندق)» پرداختند و گفتند:

در همین شب ها بود که شبانه طوفان سرد زمستانی در گرفت آن چنان که خیمه های سپاه مکه را به هم ریخت و دیگ ها را از اجاق به روی زمین افکند. رسول خدا(صلی الله علیه وآله) یکی از اصحاب خود به نام «حذیفه» را به مأمور به خبر آوردن از اردوگاه مکه کرد. او وقتی به میان سپاهیان قریش و غفطان رسید که دید ابوسفیان این گونه سخن می گوید که: ‌«ای گروه قریش! نقطه ای که ما در آن هستیم محل زندگی ما نیست چهارپایان ما هلاک شده و باد و طوفان خیمه و خرگاه و آتش برای ما باقی نگذاشته است و بنی قریظه با ما پیمان شکنی کردند صلاح در این است که از اینجا کوچ کنیم». ابوسفیان به قدری برای فرار از مدینه عجله داشت که وقتی سوار شترش شد، متوجه نشد که دست حیوان بسته است و مدام با تازیانه او را می زد.(۳۱)

هر چه بود، این عوامل دست به دست هم داد و تمامی لشکریان مکه دست و پا را جمع کردند و فرار را بر قرار ترجیح دادند به گونه ای که حتی یک نفر از آنها در میدان جنگ باقی نماند.

پیامدهای جنگ احزاب

جنگ خندق، نقطه عطفی در تاریخ اسلام بود و توازن نظامی و سیاسی را برای همیشه به نفع مسلمانان به هم زد. به طور خلاصه می توان پیامدهای پربار این جنگ را در چند جمله بیان کرد:

الف) ناکام ماندن آخرین تلاش دشمن و در هم شکسته شدن برترین قدرت نهایی آنها.

ب) رو شدن دست منافقین و افشاگری کامل در مورد این دشمنان خطرناک داخلی.

ج) جبران خاطره دردناک شکست احد.

د) ورزیدگی مسلمانان، و افزایش هیبت آنان در قلوب دشمنان.

ه) بالا رفتن سطح روحیه و معنویت مسلمین به خاطر معجزات بزرگی که در آن میدان مشاهده کردند.

و) تثبیت موقعیت پیامبر(صلی الله علیه وآله) در داخل و خارج مدینه.

ز) فراهم شدن زمینه برای تصفیه مدینه از شر یهود بنی قریظه.(۳۲)

بعد از آن نعیم مخفیانه به سراغ قریش آمد و به «ابو سفیان» و گروهی از رجال قریش گفت: شما مراتب دوستی من را نسبت به خود به خوبی می دانید. مطلبی به گوش من رسیده است که خود را مدیون به ابلاغ آن می دانم تا مراتب خیر خواهی را انجام داده باشم، اما خواهشم این است که از من نقل نکنید. گفتند: مطمئن باش! گفت: آیا می دانید جماعت یهود از ماجرای شما با محمد پشیمان شده ‏اند و رسولی نزد او فرستاده اند که ما از کار خود پشیمانیم و آیا کافی است که ما گروهی از اشراف قبیله قریش و غطفان را برای تو گروگان بگیریم، دست بسته به تو بسپاریم تا گردن آنها را بزنی سپس در کنار تو خواهیم بود تا آنها را ریشه کن کنیم. محمد نیز با این پیشنهاد موافقت کرده است، بنابراین اگر یهود به سراغ شما بفرستند و گروگان هایی بخواهند، حتی یک نفر هم به آنها ندهید که خطر جدی است.

سپس به سراغ طایفه «غطفان» که طایفه خودش بودند آمد و گفت: شما اصل و نسب مرا به خوبی می دانید، من به شما عشق می ورزم و فکر نمی کنم کمترین تردیدی در خلوص نیت من داشته باشید. گفتند: راست می‏ گویی حتما چنین است! گفت: سخنی دارم به شما می گویم اما از من نشنیده باشید! گفتند: مطمئن باش، حتما چنین خواهد بود، چه خبر؟ نعیم همان مطلبی را که برای قریش گفته بود دائر به پشیمانی یهود و تصمیم بر گروگان گیری، مو به مو برای آنها شرح داد و آنها را از عاقبت این کار بر حذر داشت.

اتفاقا شب شنبه ای بود که ابو سفیان و سران غطفان گروهی را نزد یهود بنی قریظه فرستادند و گفتند: حیوانات ما در اینجا دارند تلف می شوند و اینجا برای ما جای توقف نیست فردا صبح حمله را باید آغاز کنیم، تا کار یکسره شود.

یهود در پاسخ گفتند: فردا شنبه است و ما در این روز دست به هیچ کاری نمی زنیم. علاوه بر آن ما از این بیم داریم که اگر جنگ به شما فشار آورده به شهرهای خود باز گردید و ما را در اینجا تنها بگذارید. شرط همکاری ما آن ست که گروهی را به عنوان گروگان به دست ما بسپارید. هنگامی که این خبر به طایفه قریش و غطفان رسید گفتند: به خدا سوگند معلوم می شود نعیم بن مسعود راست می گفت، خبری در کار است.

پس رسولانی به سوی یهود فرستادند و گفتند به خدا حتی یک نفر را هم به شما نخواهیم داد و اگر مایل به جنگ هستید بسم اللَّه! یهودیان بنی قریظه هنگامی که از این خبر آگاه شدند گفتند که راستی نعیم بن مسعود چه حرف حقی زد؟ اینها قصد جنگ ندارند. حیله‏ ای در کار است می خواهند غارتی کنند و به شهرهای خود باز گردند و ما را در برابر محمد تنها بگذارند. سپس پیام دادند که حرف همان است که گفتیم به خدا تا گروگان نسپارید، جنگ نخواهیم کرد. قریش و غطفان هم بر سر حرف خود اصرار ورزیدند و در میان آنها اختلاف افتاد.(۲۳)،(۲۴)

اقدامات نظامی و سیاسی پیامبر در میدان‏ نبرد

عوامل پیروزی پیامبر(صلی الله علیه وآله) و مسلمانان در میدان احزاب، علاوه بر تایید الهی به وسیله باد و طوفان شدیدی که - بعد از کشته شدن عمرو بن عبدود به دست علی(علیه السلام) - دستگاه احزاب را به هم ریخت و نیز علاوه بر لشگریان نامرئی پروردگار، مجموعه ای از عوامل مختلف، اعم از روش های نظامی، سیاسی و عامل مهم اعتقادی و ایمانی بود:

۱. پیامبر(صلی الله علیه وآله) با قبول پیشنهاد حفر خندق، عامل تازه ای را در جنگ های عرب که تا آن زمان وجود نداشت وارد کرد که در تقویت روحیه سپاه اسلام و تضعیف سپاه کفر بسیار مؤثر بود.

۲. مواضع حساب شده لشکر اسلام و تاکتیک های نظامی مناسب، عامل مؤثری برای عدم نفوذ دشمن به داخل مدینه بود.

۳. کشته شدن «عمرو بن عبد ود» به دست قهرمان بزرگ اسلام علی بن ابی طالب(علیه السلام) و فرو ریختن امیدهای لشکر احزاب با مرگ وی، عامل دیگری بود.

۴. ایمان به پروردگار و توکل بر ذات پاک او که بذر آن در دل های مسلمانان به وسیله پیامبر(صلی الله علیه وآله)، افشانده شده بود و مرتبا در طول جنگ وسیله تلاوت آیات قرآن و سخنان دلنشین پیامبر(ص) آبیاری می شد نیز یک عامل بزرگ محسوب می گردید.

۵. روش پیامبر(ص)، روح بزرگ و اعتماد به نفس او به مسلمانان، قوت قلب و آرامش می‏ بخشید.(۲۵)

پایان جنگ خندق با یاری غیبی الهی

در اینکه مدینه چند روز در محاصره سپاه مکه بود، اعداد مختلفی مانند پانزده روز(۲۶) و بیست و چهار شب(۲۷) یک ماه(۲۸) و بیست و یک روز(۲۹) از سوی مورخین و نویسندگان، ثبت شده است. سپاه مکه وقتی به مدینه رسید که زمین ها زراعی اطراف مدینه، مدتی قبل توسط مردم درو شده بود و زمین نیز بر اثر نباریدن باران خشک شده بود. این موضوع باعث کمبود علف مورد نیاز چهارپایان سپاه مکه شد به گونه ای که شتران در آستانه تلف شدن بودند. (۳۰)

پی نوشت:

(۱). ن.ک: جمل من أنساب الأشراف، بلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر بن داود، تحقیق: زکار، سهیل، الزرکلی، ریاض، دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۷ هـ ق، الطبعة الأولی، ج ۱، ص ۳۴۳؛ تاریخ الرسل والملوک، الطبری، محمد بن جریر، دار التراث العربی، بیروت، ۱۳۸۷ هـ ق، الطبعة: الثانیة، ج ۲، ص ۵۶۵.

(۲). تاریخ الرسل والملوک، همان، ج ۲، ص ۵۶۶.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha