خبرگزاری حوزه | یک فعال سیاسی-اجتماعی در یادداشت انتقادی خود که مملو از پیشداشتهای ذهنی و کشکولی از عبارات گریزان نسبت به فلسفه روحانیت و حوزههای علمیه است، میان امر قدسی و قداست صنفی آنچنان اختلاطی ایجاد کرده که همین تذکر و تفکیک می تواند مخاطب را وادار کند مطلب او را بازخوانی کند!
توضیح این که روحانیت در سنت شیعی نه یک طبقه اجتماعی بلکه جلوهای از نهاد فهم دینی و تداوم سنت عقلانی شیعه در اجتهاد است.
اگر کسی تصور میکند که این قداست با ورود به سیاست از بین میرود احتمالا در اصل قدسیت دینی دچار سوءفهم است.
سیاست در نگاه توحیدی امتداد اخلاق و حکمت است نه قلمرو تناقض با دیانت که بخواهد آن را دچار آسیب و زوال کند.
مگر ورود جدی روحانیت از عصر مشروطه تا انقلاب اسلامی با وجود همه تخریبها و درگیریها اتفاقا نتوانست جایگاه آن در جامعه را ارتقاء بخشد. چنین قضاوتی در کشوری انجام میشود که حتی رأی مردم در بزرگترین انتخابات کشور که انتخاب ریاست جمهوری است، در همین دو دهه اخیر نیز به سمت معممین و روحانیون بوده است.
نویسنده با استناد به تغییر رفتارهای برخی طلاب جوان، از زوال سرمایه اجتماعی روحانیت سخن میگوید. جدا از وجود برخی خطاهای رفتاری عمومی و رسانهای (که در کل جامعه روحانیت از لحاظ تعداد بسیار محدود است) آیا تغییر شیوههای رسانهای و حتی پوشش آراسته مطابق حرکت جامعه بوده و یا مخالف آن که نویسنده اینچنین تفاوتها را دلیل بر جدایی از جامعه قضاوت کرده است.
حضور در فضای مجازی، خوشپوشی و ارتباط با نسل جدید که اتفاقا نشان دهنده حرکت روحانیت در بستر جامعه و در چارچوب تغییرات است نه تضعیف حوزه و زوال آن.
از سوی دیگر نویسنده آن یادداشت انتقادی از امتیازات و تمایزات ساختاری روحانیت گلهمند است و انگار هیچ توجهی به فلسفهی نهاد دینی در حکمرانی ندارد.
فهم آینده حوزههای علمیه قبل از آنکه تابع جامعهشناسی قدرت باشد، فرع بر فلسفهی نهاد دین است و این چیزی نیست که با یک یادداشت ژورنال همراه با استنادات به ناکجا آباد محقق شود.
زهرا احمدی، کارشناسی ارشد فلسفه و کلام










نظر شما