خبرگزاری حوزه | وقتی انفجار مهیب در بندر شهید رجایی بندرعباس در ظهر ششم اردیبهشت ۱۴۰۴ رخ داد، پیشبینی میشد که اولین موج خسارتها، تخریب سازهها و آسیبهای انسانی باشد؛ اما دومین موج، سهمگینتر و فراگیرتر از انفجار اولیه، در فضای مجازی آغاز شد: سیلاب شایعات، اخبار جعلی، روایتهای بیپایه و هراس اجتماعی.
بحران انفجار بندر رجایی، یک بار دیگر چهرهی پنهان بحرانهای امروز را عیان کرد: نبود "پیوست رسانهای" در مدیریت بحران.
در جهانی که سرعت گردش اطلاعات از سرعت گسترش خود بحران بیشتر شده، "رسانه" دیگر نه یک ابزار جانبی بلکه بخشی از متن بحران است. اگر اطلاعرسانی سازمانیافته، سریع و اقناعی نباشد، هزینههای روانی، امنیتی و اقتصادی بحران چندین برابر خواهد شد. این واقعیت تلخ، تنها مختص ایران نیست؛ بلکه تجربهی جهانی نشان داده که مدیریت رسانه در بحران، یکی از تعیینکنندهترین عوامل در مهار یا گسترش بحرانهاست.
بحرانها اغلب با نااطمینانی گسترده همراهاند. این نااطمینانی میتواند در صورت نبود اطلاعرسانی دقیق و به موقع، تبدیل به ترس، وحشت و هرجومرج شود. در این شرایط، رسانهها دو مأموریت حیاتی دارند: نخست، مدیریت هیجانات عمومی از طریق اطلاعرسانی دقیق، شفاف و اقناعی؛ دوم، جلوگیری از انتشار شایعات و اخبار جعلی که میتواند خود به بحران جدیدی دامن بزند.
نبود یک «پیوست رسانهای» مدون برای مدیریت بحرانها، میتواند خسارات بحران را چندین برابر کند. انبوه اطلاعات نادرست در فضای مجازی، که اغلب به سرعت گسترش مییابند، میتواند باعث بیاعتمادی عمومی نسبت به نهادهای رسمی، تضعیف سرمایه اجتماعی و افزایش نارضایتی شود.
حادثه بندرعباس با تمام تلخی خود، فرصتی بزرگ برای بازاندیشی در شیوهی مواجهه رسانهای با بحرانها به دست داده است؛ فرصتی که میتواند پایههای مدیریت رسانهای در کشور را متحول کند. برای رسیدن به این تحول، شناخت اصول بنیادین و درسآموزی از تجربههای داخلی و جهانی اجتنابناپذیر به نظر میرسد.
مؤلفههای کلیدی مدیریت رسانه در بحران
۱. سیاستگذاری پیشگیرانه رسانهای
هیچ بحرانی بدون مقدمه اتفاق نمیافتد، همانطور که هیچ مدیریت موفقی بدون آمادگی قبلی شکل نمیگیرد. سیاستگذاری رسانهای پیش از بحران باید به عنوان یک ضرورت غیرقابل چشمپوشی پذیرفته شود.
تدوین سناریوهای رسانهای، تربیت خبرنگاران تخصصی، ایجاد اتاقهای فکر ارتباطی، و پیشبینی خطمشیهای اطلاعرسانی در سناریوهای مختلف بحران، از جمله الزامات اولیه است. فقدان این آمادگی، مدیریت لحظهای و واکنشی را جایگزین اقدام آگاهانه و مؤثر میکند.
۲. تسلط بر روایت نخستین
در فضای رسانهای مدرن، روایت اولیه حکم میدان مین را دارد: هرکس زودتر آن را تصاحب کند، افکار عمومی را به سود خود مدیریت میکند. تأخیر در ارائه روایت رسمی، فرصتی طلایی در اختیار رسانههای غیررسمی، بیگانه یا مغرض میگذارد تا تصویر بحران را مطابق اهداف خود بازسازی کنند. انتشار سریع، دقیق و مستند اطلاعات از سوی رسانههای ملی و مسئولان رسمی، از اهمیت بالایی برخوردار است تا روایتهای جعلی مجال غالب شدن پیدا نکنند.
۳. مهار هیجانات، مدیریت احساسات
در بحرانها، احساسات عمومی همچون آتشی زیر خاکستر است؛ کوچکترین نسیمی میتواند شعلهورشان کند. رسانههای بحران باید وظیفهی دشوار «آرامسازی» را برعهده بگیرند: روایتگری بدون تحریک افراطی احساسات، پرهیز از تصویرسازیهای خشونتآمیز و تمرکز بر امید و همبستگی اجتماعی. معرفی قهرمانان بحران، نمایش ایثارگری امدادگران و پررنگ کردن نشانههای انسجام اجتماعی میتواند ضربههای روانی بحران را به حداقل برساند.
۴. مسئولیت اجتماعی در اطلاعرسانی
رسانه در بحران تنها یک روایتگر نیست، بلکه یک بازیگر فعال در میدان نجات ملی است. هر خبر، هر تیتر و هر تصویر، میتواند یا به آرامش جامعه کمک کند یا به شعلهورتر شدن بحران. اطلاعرسانی باید بر پایهی مسئولیت اجتماعی باشد: آموزش رفتارهای صحیح، انتشار اطلاعات کاربردی، مقابله فعال با شایعات و پرهیز از بزرگنمایی ابعاد منفی بحران. این مسئولیتپذیری رسانهای، نه تنها به عبور ایمنتر جامعه از بحران کمک میکند، بلکه سرمایهی اجتماعی رسانه را برای آینده تقویت خواهد کرد.
۵. وحدت روایت و هماهنگی پیام
تکثر صداها بدون یک راهبرد ارتباطی واحد، نه تنوع، بلکه سردرگمی میآفریند. در زمان بحران، همه رسانههای رسمی، نهادهای مسئول و سخنگویان باید بر محور یک روایت واحد حرکت کنند. وحدت پیام، مانع از گسست اطلاعاتی و ظهور روایتهای متعارض میشود؛ انسجام روایت، شرط نخستین اعتمادسازی در بحران است.
۶. پیشایند حیاتی: سرمایه اعتماد
اعتماد عمومی، سرمایهای نیست که در دل بحران خلق شود؛ باید از پیش در سپهر رسانهای کشور نهادینه شده باشد. رسانههایی که در زمان عادی با صداقت، دقت و بیطرفی فعالیت میکنند، در لحظهی بحران مرجع نخست مردم خواهند بود. برعکس، رسانههایی که سابقهی بیاعتمادی دارند، حتی اگر در بحران درست عمل کنند، پیامشان شنیده نخواهد شد.
۷. حساسیت به اطلاعات امنیتی و روانی
هر اطلاعاتی برای انتشار عمومی مناسب نیست.رسانههای بحران باید حساسیت ویژهای نسبت به اطلاعات امنیتی، اطلاعاتی که احتمالاً ترس جمعی (social panic) ایجاد میکند یا آسیبهای روانی فزاینده به بار میآورد داشته باشند.تشخیص این مرز حساس،نیازمند آموزش حرفهای و همکاری نزدیک رسانهها با نهادهای تخصصی است.
۸. شناسایی و مقابله با شایعات
شایعات در بحرانها سرعت و قدرتی فوقالعاده پیدا میکنند. آنها نه تنها بحران را گسترش میدهند، بلکه اعتماد عمومی به نهادهای رسمی را فرسایش میدهند. رسانهها باید رصد فعال فضای مجازی، شناسایی بهموقع شایعات و پاسخگویی فوری بر مبنای مستندات داشته باشند. در مقابلِ هر شایعهی بزرگ، باید پاسخی کوتاه، شفاف و اقناعی ارائه شود.
نگاهی به تجارب جهانی نشان میدهد که مدیریت رسانهای هوشمندانه میتواند حتی شدیدترین بحرانها را قابل کنترل کند. در آتشسوزیهای گسترده استرالیا، استفاده از تصاویر امیدبخش از امدادگران و نجات جان حیوانات، موجب آرامش نسبی روانی جامعه شد. در زلزله ژاپن، انتشار اطلاعات دقیق و مستمر در کنار فرهنگ اعتمادسازی دیرین رسانههای ملی، جامعه را از فروپاشی روانی نجات داد. در بحران کووید۱۹، کشورهای موفقی چون نیوزیلند توانستند با شفافیت کامل، ارتباط منظم و اعتراف صادقانه به اشتباهات، بالاترین میزان اعتماد عمومی را حفظ کنند.
حادثه بندرعباس به روشنی نشان داد که بدون یک پیوست رسانهای مدون، بحرانها ابعادی بسیار فراتر از حوزهی فیزیکی خود پیدا میکنند. پیوست رسانهای باید به بخشی الزامی از هر برنامهی مدیریت بحران تبدیل شود؛ سندی که شامل پروتکلهای ارتباطی، خطوط قرمز اطلاعرسانی، آموزشهای رسانهای برای مدیران، و راهبردهای مقابله با شایعات باشد.
رسانه در بحران یک پل است؛ پلی میان جامعه و حقیقت، میان نگرانی و امید. اما اگر این پل با بیبرنامگی ساخته شود، در همان اولین موج بحران، فرو خواهد ریخت. مدیریت رسانهای مؤثر، به جای پاک کردن صورت مسئله، امکان مواجهه آگاهانه و مقاوم با بحرانها را فراهم میکند؛ ضرورتی که تجربهی بندرعباس با تلخی و روشنی یادآور شد.
در پایان باید گفت با وجود ضعفهای مشهود در مدیریت رسانهای بحران انفجار بندر شهید رجایی، واکنش مردم نمونهای الهامبخش از بلوغ اجتماعی و همبستگی مدنی را به نمایش گذاشت. در حالی که شایعات فراوان در فضای مجازی در حال گسترش است، بسیاری از شهروندان به جای دامن زدن به اخبار تاییدنشده، با حضور گسترده در صفهای اهدای خون، همبستگی و مسئولیتپذیری اجتماعی خود را به اثبات رساندند. صفهای طویل در مراکز انتقال خون بندرعباس و سایر شهرها، تصویری از همیاری و امید در دل بحران آفرید که فراتر از هر روایت رسانهای، خود بهترین پاسخ به فضای ترسآلود ساخته شده در فضای مجازی بود.
مردم نشان دادند که حتی در فقدان روایت مؤثر از سوی رسانههای رسمی، میتوانند بر پایهی سرمایههای فرهنگی و تجربههای اجتماعی خود، رفتارهای منطقی و مسئولانهای از خود بروز دهند. این کنش اجتماعی مثبت، ضرورت توجه به ظرفیتهای مردمی در مدیریت بحرانهای آینده را دوچندان میکند؛ ظرفیتی که اگر با اطلاعرسانی شفاف و پیوست رسانهای مناسب همراه شود، میتواند به مهمترین پشتوانه ملی برای عبور از بحرانها بدل گردد.
میلاد حسن زاده
نظر شما