دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۱
اگر دین فطری است، چرا دنیا روزبه‌روز بی‌دین‌تر می‌شود؟

حوزه/ این متن به بررسی این سوال می‌پردازد که چرا با وجود فطری بودن گرایش به دین و خوبی‌ها، اکثریت مردم به سمت بدی و تباهی می‌روند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، آیا اکثریت مردم به تباهی می‌روند؟ پاسخ این سؤال، کلید فهم عمیق‌تری از فطرت انسان و نسبت آن با دین و خوبی‌هاست.

پرسش:

با نگاهی به جهان پیرامون روشن می‌شود که اکثریت مردم رو به بدی و تباهی دارند، اما اگر دین و توحید و گرایش به خوبی‌ها در نهاد انسان گذارده شده و به اصطلاح فطری آدمیان است، پس چرا اکثریت به خلاف آنها گرایش دارند؛ و اکنون جهان ما رسماً سکولار است. پس باید گفت که دین فطری نیست و گذشته از آن بیشتر مردم به دوزخ افتاده می‌شوند؛ زیرا بدکردار و بی‌دین هستند؟

پاسخ اجمالی:

انسان فطرتاً خداجو و حق‌جو است و اکثریت مردم نیز به این ندا پاسخ می‌دهند. مردم در نهاد خود به دنبال حق هستند، اما در مواردی خطای در تطبیق دارند. واقعیت این است که عواملی از بیرون و دورن باعث می‌شود که آنها در شناخت و گرایش به حق دچار انحراف شوند. شیطان و نفس اماره از یک‌سو و تبلیغات سنگین شیطان‌های انسی از سوی دیگر، حق را در برابر دیدگان آنها در حجاب برده است.

«سکولاریسم» هم که نه به معنای بی‌دینی، بلکه به معنای بیرون راندن دین از صحنه اجتماع و سیاست است، به دلیل عمل‌کرد بد مسیحیت تحریف شده و متولیان آن و هجوم تبلیغاتی وسیع بر مردم سرزمین‌های غربی مسلط شده است، اما در همین زمان گرایش به دین در میان غربیان به وفور دیده می‌شود. با همین تحلیل روشن می‌شود که اکثریت مردم رو به سوی دوزخ ندارند؛ زیرا حق‌جو هستند و در گرایش خود به حق اشتباه کرده‌اند و به اصطلاح جاهل قاصرند.

پاسخ تفصیلی:

انسان فطرتاً خداجو و حق‌جو است و به دین و اخلاق گرایش دارد، و اکثریت مردم نیز به این ندا پاسخ می‌دهند. علمای اسلام به تبع قرآن و روایات، تصریح دارند که مردم در نهاد خود به دنبال حق هستند، اما در مواردی خطای در تطبیق دارند. اگر روزی هجوم تبلیغات مسموم علیه ارزش‌ها برداشته شود و چهره حق همان‌گونه که هست جلوه‌گر شود، روشن می‌شود که اکثریت به آن روی می‌آورند. بنابراین، اکثریت به بدی تمایل ندارند، بلکه یا در مقام علم و شناخت فریب می‌خورند و بدی را به ‌جای خوبی می‌پندارند یا در مقام عمل، فریب نفس و شیطان را می‌خورند و به سمت بدی روی می‌آورند.

در دوره و عصرهای جدید بویژه از نیمه دوم قرن بیستم، حجم تبلیغات ضد دینی و خلاف اخلاق چنان زیاد است که بیشتر مردم را در برابر خود خلع سلاح کرده و جهان به این معنا «سکولار» است. به دلیل ماهیت مسیحیت که دینی تحریف شده و تا حدود زیادی خلاف عقل است و بر اثر عمل‌کرد بسیار بد متولیان آن در غرب، و تبلیغات فراوان ضد دینی، دین از صحنه اجتماع بیرون رانده شده است، با این وجود اکثریت مردم به سمت دین گرایش دارند. نمونه آن کشورهایی است که تحت سلطه حکومت کمونیستی قرار داشتند. دیدیم و شنیدیم که پس از مبارزه طولانی و خشن و همه جانبه با دین و مظاهر آن، به محض فروپاشی این نوع حکومت‌ها دین شکوفه زد و سر باز کرد و این نیست مگر این‌که دین، فطری مردم است و در نهاد آنها قرار دارد.[۱]

اما این‌که، اکثریت مردم به دوزخ می‌روند، این نتیجه‌گیری هم صحیح نیست، بلکه اکثریت مردم در نهایت به بهشت می‌روند؛ زیرا اسلام بین کافر مقصر و معاند که با علم و عمد به بی‌راهه می‌رود و جاهل قاصر که نمی‌داند که خطا می‌کند و در اشتباه خود هیچ عمدی ندارد، تفاوت قائل است. اسلام در عین حال که مرز عقاید حقه را از عقاید باطل جدا می‌کند و خود را حقیقت مطلقی می‌داند که مورد پذیرش عقل و دست یافتنی است و باید مردم سر بدان بسپارند و عقاید باطل را تخطئه می‌کند، نسبت به جاهل قاصر انعطاف بسیاری دارد.

در نظرگاه اسلام تنها کافر[۲] معاند(مقصر) مستحق دوزخ است، اما کسی که حقیقت اسلام به او نرسیده و در دین و روش خود تسلیم حق است و مطابق آن عمل می‌کند، اهل نجات خواهد بود[۳]

واقعیت این است که اگر از بالا به جهان آفرینش نگاه کنیم و تنها به ظاهر اکتفا نکنیم، می‌بینیم که اکثریت مردم به بهشت می‌روند و تنها تعداد قلیلی در جهنم جاودانه هستند؛ یعنی اکثریت مردم بر اساس فطرت عمل می‌کنند، اگر چه خطای در تطبیق دارند و به همین دلیل اشتباهات و لغزش‌هایی هم دارند و شاید مدتی را هم در برزخ یا صحنه قیامت یا در درون دوزخ عذاب ببیند، اما در نهایت نجات می‌یابند و به بهشت می‌روند و تنها معدودی فطرت خود را دفن می‌کنند و برای همیشه در عذاب الهی خواهند بود.

پی نوشت:
[۱]. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: مطهری، مرتضی، فطرت، تهران، صدرا؛ جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، فطرت در قرآن، قم، مرکز نشر اسراء.

[۲]. منظور از کافر معنای وسیع آن است؛ یعنی کسی که اصول یا ضروری دین را انکار می‌کند که شامل دو گروه کافر معاند و کافر جاهل است. کافر معاند با عمد و علم منکر حقیقت می‌شود و اما کافر جاهل به آنچه می‌گوید، علم ندارد و چه بسا اگر حق را بشناسد، بدان رو کند.

[۳]. مطهری، مرتضی، عدل الهی، بخش هشتم، ص ۳۱۹ – ۴۲۷، تحت عنوان خلاصه و نتیجه.

منبع: پایگاه اسلام کوئست

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha