یکشنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۰۸:۱۴
۱۲ انحراف صوفیه

حوزه/ بررسی تطبیقی تصوف و عرفان شیعی با تمرکز بر پیروی از خلفا و اهل بیت، به دنبال پاسخ به این پرسش است که آیا تصوف، از عرفان ناب شیعی فاصله گرفته است یا خیر.

به گزارش خبرگزاری حوزه، تصوف، عرفان یا انحراف؟ آیا پیروی از خلفا، عرفان شیعی را زایل می‌کند؟

فرقه ی ضاله ی تصوف دارای انحرافات زیادی است که در این جا تنها به ذکر مواردی از آن بسنده می کنیم:

۱. ولایت گریزی و پیروی از مکتب خلفاء؛ همه بزرگان و سلسله داران متقدم صوفیه به گواهی تاریخ، از پیروان مکتب فقهی، اعتقادی و سیاسی اهل تسنن بوده اند.

تأسی از مکتب خلفاء (در مقابل مکتب اهل بیت) نه تنها آنان را از عرفان حقیقی و اسلامی ـ شیعی که اولین مولّفه آن [ولایت پذیری] است، دور کرد بلکه زمینه ساز انحرافات بزرگ دیگری نیز گردید که به آنها اشاره خواهد شد.

اشخاصی چون مولوی و منصور حلاج به گواهی اسناد غیر قابل خدشه تاریخی، از پیروان مکتب خلفاء (مذهب اهل سنت) می باشند؛ پس اگر خود و یا کسانی آنان را عارف بنامند، بدیهی است که منظور آنها نمی تواند عرفان شیعی و مولفه های عرفان ناب چهارده معصوم باشد. باید دانست که یکی از اساسی ترین ارکان عرفان شیعه، پذیرش کامل ولایت ائمه هدی (ع) است؛ پس چگونه ممکن است کسی هم عارف باشد و هم از پذیرش ولایت معصومین(ع) سر باز زند؟

۲. جعل عنوان [قطب] در مقابل [امام معصوم]؛ در این زمینه بازخوانی نوشته‌های صوفیه در شأن رهبران خود، موجب اعجاب و شایان تأمل است؛ مانند نوشته یکی از دراویش ذهبی در وصف سرکرده فراماسونر فرقه ذهبیه اغتشاشیه احمدیه، آنجا که می‌نگارد: [رکن رکین و بلد امین، وارث اقطاب الولایه و الهدایه مروج الشریعه الغراء المصطفوی و قائد الطریقه البیضاء المرتضوی، کهف الابدال و الاوتاد الزمان، قطب الاولیا الکاملین، ابوالوقت مولانا الاعظم، استاد دکتر حاج عبدالحمید گنجویان متعناالله بطول بقائه و ارواحنا فداه و افاض الله علینا و علی جمیع المسلمین انوار هدایته و ولایته...]۱ القابی که در جهان هستی، برازنده کسی جز امام معصوم (ع) نیست!

۳. عدم تقیّد به شریعت و آداب دینی و بی توجهی و یا کم مهری نسبت به احکام و تکالیف الهی. می توان گفت که دو ملاک سنجه عمده صحت ادعاهای اهل عرفان عبارتند از:

الف) تقید به شریعت اسلام و انجام مو به موی قوانین مطهر شرع

ب) داشتن اذن و اجازه راهنمایی و ارشاد از بزرگان اسلامی ـ به عنوان تأییدیه ـ تا آنکه رشته هر سلسله به معصوم (ع) برسد، یعنی، تقید به همان اصل ولایت منصوص اهل بیت (ع)؛ اما مدعیان متصوفه از هر دو عاری هستند!

۴. تقید به آداب و رسوم خرافی و اختراعات غیر دینی و ذکرها و وردهایی که نه تنها فاقد اسناد معتبرند بلکه یا بدعت بزرگان هر فرقه اند و یا برداشت های التقاطی از سنّت های غیر اسلامی می باشند.

۵. جعل [خانقاه] در مقابل [مسجد]؛ بنا بر گزارش عبدالرحمن جامی در [نفحات الانس]، اولین خانقاه توسط امیری ترسایی (مسیحی) در منطقه شامات (مرکز فرماندهی دشمنان اهل بیت) ساخته و تقدیم دراویش شد به ویژه از قرن هفتم به بعد [خانقاه سازی] و فاصله گرفتن از مسجد رواج یافت.(۱)

۶. اعتقاد به سه رکن: شریعت و طریقت و حقیقت در طول هم؛ به گونه ای که برخی از فرقه های آنها معتقدند که اگر سالکی به حقیقت و یقین رسید دیگر نیازی به شریعت ندارد و می تواند اعمال عبادی و وظایف شرعی خود را انجام ندهد در صورتی که بنای اهلبیت (ع) تأکید بر حفظ شعائر و ظواهر شریعت محمدی (ص) در همه احوال بوده است.

۷. اعتقاد به مهدویت نوعیه قطب فرقه در تقابل با مهدویت شخصیه امام زمان(ع)؛ آنها به نوع کلی موعود معتقدند نه شخصی مشخص به نام [حجت ابن الحسن العسکری(ع)]؛ پس در هر زمان اقطاب صوفیه می توانند موعود و نجات دهنده آنها باشند در تاریخ تصوف کم نبوده اند کسانی که ادعای [مهدویت نوعیه] کرده و با توّهم امام زمان بودن خروج کرده اند به عنوان مثال، در قرن هشتم درویش محمد نوربخش ـ سر سلسله نوربخشیه و ذهبیه از سلاسل معرفیه ـ به نام مهدی موعود خروج کرد اما به دست امیر تیمور گورکانی گرفتار و تأدیب گردید.

۸. اعتقاد به عشق مجازی (عشق زمینی) به عنوان پل عبور به عشق حقیقی (محبت خدا).

۹. ابراز شطح یا همان کلمات متناقض نمایی که گاه به کفرگویی و یا خلاف منطق شریعت و عقل کشانده می شود.

۱۰. انجام سماع یا همان رقص و حرکات موزونی که نه تنها مستندی در دین ندارد بلکه در تقابل با احکام شرعی می باشد.

۱۱. عزلت گزینی و جامعه گریزی و دوری از وظایف اجتماعی، انقلابی و سیاسی به بهانه مذمت دنیا. صوفیه در طول تاریخ با برداشت افراطی از آیات مذمت دنیا و نیز آیاتی که در تشویق بر زهد و تقوا است، بخش عمده ‏ای از فقه را که دانش اجتماعی زیستن اسلام می باشد، بی‏ اعتبار ساختند. بریدن از خلق خدا، گریز از مسؤولیت‏ های اجتماعی، فرو رفتن در خود با غفلت از اطراف، کمترین آموزه‏ هایی بود که این طیف بر آن پای می‏ فشرند.

۱۲. نزدیکی به حکومت های استکباری و هم پیالگی با قدرت های استعماری؛ مانند سرسپردگی فرقه های صوفیه به رژیم پهلوی و یا تحت الحمایه بودن بیشتر اقطاب و بزرگان آنها از جانب دولت های انگلیس و آمریکا؛ کسانی چون قطب نعمت اللهیه (جواد نوربخش که مدتی پیش در انگلستان مرد)، قطب ذهبیه احمدیه (عبدالحمید گنجویان در انگلستان)، قطب اویسیه (نادر عنقا در آمریکا)، قطب ذهبیه گمنامیه (منشی زادگان در آمریکا)

پی نوشت:

۱. مقالات تاریخی، رسول جعفریان، ج ۷، صص ۲۷۲

منبع: پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • عماد IR ۱۳:۰۱ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۱
    ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد! از بزرگترین انحرافات اعتقادی گروههای منحط و فرقه های دست ساخته طواغیت عصر دور و گذشته و نیز حلقه های نوظهور جدید، خوردن مال مردم به شکل باطل و تصرف ظالمانه در میراث آنها با توجیهات شیطانی است! هرچند مجال پرداختن به اعمال خرافی و خائنانه آنان برای تقابل دین در این مجال نیست!