چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۴:۳۲
بررسی عقاید و آداب و رسوم فرقه اهل حق (علی‌اللهی)

حوزه/ فرقه اهل حق با عقاید ترکیبی از منابع مختلف و غلو در مورد حضرت علی (ع)، از دیدگاه اسلام، به عنوان فرقه‌ای غالی و خارج از چارچوب اسلام شناخته می‌شود. آنها برخی از فروع اسلام را انکار می‌کنند و آداب و رسوم خاصی دارند.

به گزارش خبرگزاری حوزه، اهل حق، فرقه‌ای با عقاید ترکیبی و غلوآمیز نسبت به حضرت علی (ع). بررسی این فرقه و جایگاه آن در اسلام، پرسشی است که نیازمند دقت و بررسی دقیق است.

سوال:

گروهی تحت عنوان (اهل حق) یا (علی اللهی) وجود دارد، فلسفه به وجود آمدن این گروه و پیروی از آن چه حکمی دارد؟

پاسخ:

اهل حق در اصطلاح فرق و ادیان به گروهی از مردم اطلاق می شود که عقائد خاص و ترکیبی از اعتقادات مانویه، زردتشتیه، اسماعیلیه و تناسخ هندی را باور دارند و تسامحاً علی اللهی نیز نامیده شده و از غُلات به حساب می آیند. آنان در مورد ائمه بالاخص حضرت علی ـ علیه السّلام ـ اعتقادات غلوّ آمیزی دارند و اکثراً در مناطق غربی ایران سکونت دارند[۱] از نشانه های ظاهری آنها شارب (سبیل) است که به آن اهمیت زیادی می دهند در طول تاریخ این گروه به دسته ها و خاندان های زیادی تقسیم شده است. این فرقه به نامهای ، اهل سرّ، یارسان، نصیریه، نیز نامیده می شود.[۲]

اهل حقّ یک سری رهبران اصلی دارند که مورد قبول همه خاندان های آنهاست. که عبارتند از : ۱- نصیر، ۲- بهلول ماهی،۳- شاه فضل ولی،۴- باباسرهنگ، ۵- شاه خوشین،۶- بابا نااوس، ۷- سلطان اسحق ،۸- شاه ویسقلی قرمزی.[۳]

همه اینها همراه با یاران و ساداتی که برای آنان ذکر شده است، مربوط به قبل از قرن هشتم هجری می باشند. امّا از قرن هشتم به بعد خاندانها و دودمان های دیگری به وجود آمده اند به گونه ای که امروزه یازده خاندان مجزّا را تشکیل می دهند که عبارتند از:

۱- خاندان شاه ابراهیم،۲- خاندان عالی قلندر،۳- خاندان بابا یادگار،۴- خاندان خاموش،۵- خاندان میر سور،۶- خاندان سیّد مصطفی (مصفّی)،۷- خاندان حاجی بابو عیسی،۸- خاندان ذوالنور،۹- خاندان آتش بیگی،۱۰- خاندان شاه حیاسی،۱۱- خاندان بابا حیدر».[۴]

فرقه اهل حق هم اکنون به دو گروه محافظه کار و اصلاح طلب تقسیم می شوند و این طرز تفکر توسط سادات آنها که متأثر از فرهنگ کشورهای غربی بوده و وارد مذهب و آئین آنها شده است.

چیزی که در میان اهل حق پذیرفته شده این است که این فرقه توسط سلطان سحاک (اسحاق) در قرن هفتم تجدید حیات یافته است و این گسترش و تجدید حیات به این صورت بود که سلطان اسحاق برای تشکیلات این فرقه جانشینانی تعیین کرد و برای هر یک از آنها وظیفهای مقرر نمود و به هر یک لقب مخصوصی داد. ابتداء «پیر بنامین» را به سمت پیری و «داود» را به سمت «دلیل» برای همه اهل حق منصوب کرد. آنان برای تداوم رهبری، هفت نفر از یاران خود را به عنوان هفت خاندان یا هفت سرسلسله اهل حق به پیروان خود معرفی کرد.

و در قرن های (۱۲ ـ ۱۱) بعد چهار خاندان آتش بیگی، شاه حیاسی، بابا حیدر، ذوالنور به آنها افزوده شد[۵].

خاندان های اهل حق سِمَت پیشوائی و رهبری فرقه اهل حق را در مناطق مختلف بر عهده دارند و اگر کسی بخواهد وارد این فرقه غالی بشود باید یکی از خاندان های آنها را برای خود بعنوان دلیل و پیر قرار دهد و از این رو به اولاد خاندان ها نیز سیّد گفته می‌شود.[۶]

از آنجائیکه اهل حق در عقاید و احکام تفاوتهای فاحشی با اسلام دارند نمی توان آنها را جزو شیعیان بلکه اسلام نامید هر چند که برخی این فرقه را منسوب به شیعه می کنند.

در مورد اینکه این فرقه در چه زمانی، به وجود آمده و موسس آن چه کسی است نظرات و آراء مختلفی وجود دارد. طبق نظر جیحون آبادی، نصیر مؤسس و بنیان گذار فرقه اهل حق می باشد بعد هم ادّعا می کند که نصیر غلام حضرت علی ـ علیه السلام ـ بوده است.[۷]

و نحوه قابل جمع بودن این نظریه با آراء دیگر این است که همه آنها که به نوعی ادّعا می کنند که بنیان گذار اهل حق هستند بعد از زمان نصیر بوجود آمده اند و به گسترش مکتب او پرداخته اند. امّا بیشتر رهبران و نویسندگان جدید این فرقه بنا بر عللی نامی از نصیر نمی برند.

وجه مشترک اینها با فرقه نصیریّه هم، همان غلوّ است، همچنین فرقه اهل حق مسلک و آئین خود را آئین یاری می نامند و این هم وجه مشترک فرقه اهل حق با نصیریّه می باشد چرا که معنی نصیر که کلمه ای عربی است، همان یاری و کمک می باشد. در نتیجه نصیری های ایران نام خود را به فارسی تبدیل کرده و خود را یار و یارستان و مسلک جدید را دین یاری نامیدند. امّا هنگامی که به عنوان یاری و کمک، میخ ذبح قربانی را محکوم کردند و مطمئن شدند که مردم بدون چون و چرا قربانی کرده و دو شاهی نذر می کنند خود را اهل حق نامیدند.[۸]

بنابراین میتوانیم بنیان گذار این فرقه را نصیر معرفی کنیم و دیگران را گسترش دهنده مکتب نصیر. امّا نه آن چنانی که جیحون آبادی افسانه سرائی کرده است و نصیر نامی را از صحابه حضرت علی(ع) پنداشته است. زیرا تاریخ وجود چنین صحابه ای را برای حضرت علی ـ علیه السلام ـ ذکر نکرده است.

بنابراین با توجه به عقایدی که اهل حق دارند مخصوصاً عقیده شان نسبت به حضرت علی ـ علیه السّلام ـ و همچنین سر سلسله های خود و نیز انکار برخی ضروریات دین از جمله نماز و روزه نمی توان آنها را مسلمان نامید مگر اینکه خلاف این گفته ثابت شود و لذا اهل حق از غلات محسوب می شوند و بنابر آنچه که ائمه ـ علیهم السّلام ـ و علمای دین گفته اند از کفار محسوب می شوند.

امام علی حضرت علی _ علیه السّلام _ می فرماید: یهلک فی اثنان: محبّ غال و مبغض قال:[۹] و ما با مطالعه تاریخ این سخن امیرالمؤمنین _ علیه السّلام _ را به عینه می‎بینیم که گذشته از دشمنان آن حضرت عده‎ای نیز بر اثر افراط و غلوّ در مورد حضرت علی _ علیه السّلام _ به بیراهه کشیده شده و از نیل به هدایت بازمانده اند و حضرت علی _ علیه السّلام _ را تجلی خداوند می‎دانند[۱۰] و در مورد تجلی خداوند و حلول عقایدی دارند که در کتابهای مفصل بدان اشاره شده .

با همه این گروه بندی ها همه اهل حق در پنج مورد با هم اشتراک دارند که عبارت است از:

۱. سرسپردن. ۲. داشتن پیر و دلیل. ۳. نیاز دادن به جای نماز. ۴. روزه سه روزه گرفتن. ۵. شارب داشتن.[۱۱]

با توجه به اختلافات درون گروهی اهل حق و نکات اشتراک آنها در این مقال سعی خواهد شد که ضمن طرح انتقادهای کلی این فرقه در دو بخش اعتقادی و عملی تنها به موارد مشترک بین همه گروه ها اشاره شود.

الف) انتقادهای اعتقادی

مذهب اهل حق را باید التقاطی از عقاید گوناگون مذاهب مختلف دانست که از هر مذهبی و هر فرقه‎ای نکته‎ای و مطلبی را اخذ کرده و با آمیختن همه آنها مذهب جدیدی را به وجود آورده است، اما متأسفانه در این جذب و گزینش همیشه بدترین و سخیف ترین مطالب را اخذ کرده است که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می‎شود.

۱. انحراف از توحید

اهل حق در مورد خداوند دچار تشبیه و تجسیم و... می‎شوند و عقاید سخیف و بی‎ارزش در این مورد دارند آنان می گویند. خدا قبل از آفرینش درون درّی بوده و آن درّ در قعر دریا قرار داشت.[۱۲] و فرشتگان نیز از خداوند صادر شده‎اند. نخستین ایشان از زیر بغل خداوندگار پیدا شد، دومین آنها از دهان او، سومین آنها از نفسش چهارمین از عروقش، پنجمین از نورش...[۱۳] و...

سخیف بودن این سخنان بقدری واضح است که ذکر آنها در کتاب و مقاله دور از نزاکت علمی است با این همه همین قدر باید گفته شود که طبق آموزه‎های اسلامی خداوند منزه از جسم، مکان، زمان و... بوده و خالق همه ممکنات است و حضرت علی _ علیه السّلام _ در وصف خداوند می فرماید: برتر و بالاتر است از گفتار کسانی که او را بر مخلوقاتش تشبیه می کنند یا راه انکارش را می پویند.[۱۴] و در خطبه‎ای دیگر می فرماید: «... تغییر و گوناگونی در او راه ندارد و گذشت زمان هیچ گونه تبدیل و دگرگونی برای او به وجود نیاورد. آمد و شد شب‎ها و روزها او را کهنه نسازد و روشنایی و تاریکی تغییرش ندهد او به اجزاء و جوارح و اعضا و به عوارض و ابعاض به هیچ کدام توصیف نگردد. حد و نهایتی برای او نیست و انقطاع و انتهایی ندارد.»[۱۵]

۲. انکار معاد و اعتقاد به تناسخ

اهل حق معاد مورد نظر دین اسلام را قبول ندارد و تناسخ مأخوذ از ادیان هندی را جایگزین آن قرار داده است و معتقدند «روح هر کسی هزار بار با بدن‎های مختلف متولد می شود؛ گاه به صورت انسان و گاه به صورت حیوان، زمانی به شکل پرنده و زمانی دیگر به شکل درنده و خزنده.[۱۶] و انسان باید هزار مرتبه متولد شود و هر مرتبه در قالبی زندگی کند تا در هزار و یکمین مرحله بهشتی یا جهنمی شود.[۱۷] و نام این نقل و انتقال را به جای تناسخ، تکامل می‎نهند.

گذشته از ایرادهای عقلی و منطقی که در کتابهای کلامی و فلسفی به آنها اشاره شده سؤال این است که این نقل و انتقال‎ها چرا صورت می‎گیرد و چرا در همان دفعه اول روح به جهنم یا بهشت نمی‎رود و هزار بار باید عوض شود و اگر این مراحل برای تکامل لازم است، پس در طول این هزار بار نقل و انتقال باید همه به تکامل برسند که در آن صورت همگی بهشتی خواهند بود و اگر به تکامل نرسند هزار بار نقل و انتقال بی‎خود خواهد بود و در ضمن اولین مرحله این نقل و انتقال از چه زمانی آغاز می‎شود اگر همه روح‎ها یکجا خلق شده‎اند پس بعد از خلقت آدم _ علیه السّلام _ عده‎ای معطل مانده‎اند تا جسم پیدا کنند و تا این زمان بسیاری از آن روح‎ها هزار مرتبه نقل و انتقال یافته و به بهشت یا جهنم رفته‎اند و برخی تازه می خواهند این راه هزار مرحله ای را آغاز کنند و تا این زمان که از خلقت حضرت آدم می گذرد معطل بوده و معلوم نیست در جهنم بوده اند یا بهشت.

در ضمن شما که معتقدید انسان‎های خوب را از گل زرد و انسانهای بد را از گِل سیاه آفریده‎اند و سرنوشت همه از اول تعیین شده این سیر تکامل چه فایده‎ای دارد چون آفریده شده از گِل سیاه هرگز نخواهد توانست به تکامل برسد.

ب) انتقادهای عملی

با این که اهل حق خود را مسلمان و متدین به دین اسلام می دانند اما نه تنها در اصول دین همانند سایر مسلمانان نیستند در فروع دین هم مانند سایر مسلمانان عمل نمی کنند که به چند مورد از این موراد اشاره می شود.

۱. ترک نماز و روزه

اهل حق، نماز و روزه بر شیوه اسلامی را کاملاً مردود می دانند سلطان سهاک در مسائل عقیدتی اکیداً اعلام داشته که روزه سه روز و نیاز به جای نماز. اینها پولی را که به عنوان نیاز و سرانه، می‎دهند کافی از نماز می ‎دانند و می گویند ما نیاز می دهیم و آن نیاز غالباً یک گوسفند قربانی است که آن را رئیس دیگ جوش کند و به اهل حق بخوراند و می گویند اگر نیاز نباشد نماز بی سود است اگر نیازدهی پس نماز بیهوده است.[۱۸]

و بدین ترتیب با آیات قرآن که روزه را یک ماه[۱۹] و نماز را واجب می‎داند مخالفت می‎کنند و با این همه ادعای مسلمانی هم می‎کنند.

۲. تغییر قبله

اهل حق کعبه را قبله نمی دانند و «پی‎دیور» که محلی در غرب شهرستان پاوه یعنی جایگاه سلطان سهاک را قبله خود می پندارند و مردگان را رو به این منطقه خاک می کنند و قربانیها را هم رو به این منطقه قربانی می کنند. و البته در مقام شعر نیز قلب را قبله هر شخصی معرفی می کنند.

۳. منع از کوتاه کردن شارب (سبیل)

اهل حق شارب (سبیل) زدن را کاملاً ممنوع می شمارند. و اهل حق واقعی را کسی می دانند که شارب او دست نخورده باقی مانده باشد. از یکی از بزرگان آنها نقل شده است که صاحبکار فرمود: در دوره مرتضی علی (دوره‎ای که خدا در جسد حضرت علی حلول کرده بود) قرار چنین بوده هر کسی که ما را خواست سبیل نگیرد، از نان و آب روزه نباشد، اهل حق قلیان نکشد آن وقت قرار چنین بود، چه بر طریقت چه بر حقیقت ما اقرار دادیم در پیش محمد مصطفی هر کسانی از این سه چیز بیرون باشد ما از او جدا باشیم نشانه یاری (اهل حق بودن) همین است.[۲۰]

در نهایت باید گفت مذهب اهل حق مجموع ه‎ای از افسانه ‎ها، خرافات و مطالب اخذ شده از ادیان هندی، ایرانی و... است که نه اصول مشخص و روشنی دارد و نه از فروع منسجمی برخوردار است نه می توان آن را فرقه‎ای از اسلام شمرد و نه می‎توان آن را دین یا مذهب مستقلی به شمار آورد. جز آن که بگوییم اینان همان کسانی هستند که با افراط و غلوّ در مورد حضرت علی _ علیه السّلام _ خود را از خاندان وحی و امامت جدا کرده و به هلاکت افتاده‎اند. و لذا امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمودهاند: «خداوندا! من از غلات بیزاری میجویم همانگونه که عیسی بن مریم از نصاری بیزاری جست. خدایا آنان را خوار گردان و هیچ یک از آنها را یاری مکن»[۲۱]

امام صادق ـ علیه السّلام ـ نیز می فرمایند:

«بر جوانان خود از خطر غلات بر حذر باشید، مبادا عقیده آنان را تباه سازند، زیرا غلات بدترین خلق خدایند، عظمت خدا را کوچک نشان داده و برای بندگان خدا دعوی ربوبیت می کنند.»[۲۲]

شیخ صدوق در این باره می گوید: اعتقاد ما در باره غلات این است که آنها کافرند، و بدتر از یهود و نصاری و مجوس و قدریه و دیگر فرقه های گمراهند.[۲۳] و لذا پیروی از گروه اهل حق جایز نمی باشد و برای بهتر روشن شدن حکم پیروی از اهل حق پاسخ یکی از مراجع تقلید را در این خصوص ذکر می کنیم:

س: گروهی از مردم که آنان را اهل حق و یا علی اللهیان می گویند طریقی برای خود قرار داده اند، مثلاً روزه ماه مبارک رمضان را سه روز می دانند و نماز نمی خوانند و شیطان را از جمله خوبان میدانند و شارب گذاشتن را بر خود لازم و واجب می دانند و گرفتن آن را حرام می دانند. منکر قیامت هستند و کیفر اخروی را در دنیا معتقدند مثلاً اعتقادشان اینست، اگر کسی عملش خوب باشد به قالب حیوان خوب و اگر عملش بد باشد به قالب حیوان بد انتقال می یابد، حضرت علی ـ علیه السّلام ـ را نعوذ بالله خدا می دانند، آیا اینگونه افراد مسلمان هستند یا نه و شرعاً از«نیاز» آنها خوردن چه صورت دارد. و زن دادن و زن گرفتن اشکال شرعی دارد یا نه؟

حضرت آیت الله گلپایگانی در پاسخ فرموده است: اگر نعوذ بالله علی ـ علیه السّلام ـ را خدا بدانند و همچنین اگر منکر معاد و یا یکی از ضروریات دین مثل نماز و یا روزه بوده باشند کافر و نجس می باشند و زن دادن و یا زن گرفتن از ایشان جائز نیست.[۲۴]

لازم به ذکر است که از دیدگاه همه مراجع چنین کسی با چنین اعتقادی کافر و نجس می باشد و این سخن تنها دیدگاه آیت الله گلپایگانی نمی باشد.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:

۱. تاریخ و شرح عقاید اهل حق، سید محمد علی خواجه الدین.

۲. فرق و مذاهب کلامی، علی ربانی گلپایگانی.

۳. فرهنگ فرقه های اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور.

۴. خاکسار و اهل حق، نورالدین مدرسی، چهاردهی.

۵. سرسپردگان، سید محمد علی خواجه الدین.

۶. اهل حق، احمد مالامیری کجوری.

۷. سیری کوتاه در مرام حق (علی اللهیان)، محمد مردانی.

پی نوشت ها:

[۱] . مشکور، محمد جواد موسوعه فرق اسلامی، بیروت، مجمع بحوث اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ هـ، ص ۱۳۱.

[۲] . مشکور، پیشین، ص ۱۳۲.

[۳] . اهل حقّ، تالیف، کجوری، احمد مالامیری تاریخ چ ۱۳۷۶، ؟؟؟ اوّل، چاپ سپهر، ناشر: سرّ مرتضی، صفحه ۲۳-۴۱.

[۴] . برهان الحق، تالیف، الهی نورعلی ، چاپ هشتم، تاریخ انتشار ۱۳۷۳، چاپ دیبا، انتشارات جیحون، تهران، خیابان، انقلاب، مقابل دانشگاه تهران، شماره ۱۴۲۶.

[۵] . برهان الحق، تالیف الهی، نور علی چاپ هشتم، تاریخ انتشار، ۱۳۷۳، چاپ دیبا، فصل یازدهم، صص ۶۵ ـ ۷۵.

[۶] . همان، ص ۵۱.

[۷] . همان، اهل حق، صفحه ۱۶۱، نقل به مضمون است نه عین عبارت.

[۸] . اهل حق، احمد مالامیری کجوری، صفحه ۱۶۳، کمی نقل به مضمون است نه عین عبارات.

[۹] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۷۰.

[۱۰] . مردانی، محمد، سیری کوتاه در مرام اهل حق، ص ۳۹ و ۴۷ تا ۵۵ و انتشارات مؤسسه دفاع از حریم اسلام ۱۳۷۷ چاپ اول.

[۱۱] . سیری کوتاه در مرام اهل حق، ص ۵۶.

[۱۲] . مالامیری کجوری، احمد، اهل حق، نشر مرتضی، چاپ اول، ۱۳۷۶. ص ۱۹۲.

[۱۳] . فرهنگ فرق اسلامی، ص ۸۰.

[۱۴] . نهج‎البلاغه، خطبه ۴۹.

[۱۵] . همان، خطبه ۱۸۶۰.

[۱۶] . اهل حق، ص ۱۵.

[۱۷] . سیری کوتاه در مرام اهل حق، ص ۶۴.

[۱۸] . ر. ک: سیری کوتاه در مرام اهل حق، ص ۳۸.

[۱۹] . سوره بقره،‌آیه ۱۸۱.

[۲۰] . اهل حق، ص ۱۲۷.

[۲۱] . علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۲۵، تهران، مطبعه الاسلامی، چاپ سوم، ۱۳۶۸، ص ۳۶۵.

[۲۲] . همان.

[۲۳] . علی ربانی، فرق و مذاهب کلامی، قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۳ ش، ص ۳۱۵.

[۲۴] . گلپایگانی، مجمع المسائل، ۱، ۴۴، قم، دارالقرآن بی تا.

منبع: مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی به شبهات (حوزه‌های علمیه)

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha