به گزارش خبرگزاری حوزه، دکتر محمد فنایی اشکوری عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) در یادداشتی به نقد دیدگاه آقای مصطفی ملکیان در الهیات قرآنی پرداخته است که در ادامه این یادداشت و نقد را میخوانیم:
پرسش:
آقای استاد مصطفی ملکیان در سخنرانی خود به یکی از آفات فکری، یعنی «جزم و جمود»، اشاره کرده و آن را بهعنوان مانعی در برابر تفکر منطقی و باز معرفی میکنند. به گفته ایشان، جزم و جمود زمانی رخ میدهد که فرد به یک گزاره، مانند «الف، ب است»، باور قطعی داشته باشد و امکان نقیض آن، یعنی «الف، ب نباشد»، را بهکلی محال بداند. این در حالی است که موضع منطقی و عقلانی، پذیرش گزارهای مانند «الف، ب است» بدون انکار امکان نقیض آن است. چنین رویکردی، که از پذیرش استدلالهای مخالف یا شنیدن دیدگاههای متفاوت سر باز میزند، نشانهای از ذهن بسته و آفتی فکری است. اما آیا این سخن بهطور کامل درست است؟
پاسخ:
شکی نیست که جزم بی پایه و جمود یکی از آفات فکری است که ما همیشه با این آفت ها مواجه و درگیر و مبتلا هستیم و منشأ بسیاری از خطاها و اختلافات و مصائب همین آفات است و همه باید بکوشیم از این آفات دور باشیم و دربارۀ آن روشنگری کنیم؛ اما به عنوان یک موضوع معرفت شناختی لازم است با دقت بیشتری در این زمینه سخن بگوییم.
برای پاسخ به این پرسش، لازم است تمایز میان جزم و جمود، کاربرد آنها در حوزههای مختلف معرفتی، و پیامدهای هر یک بهدقت بررسی شود.
جزم به معنای باور قطعی به یک گزاره و انکار امکان نقیض آن است، در حالی که جمود یک ویژگی روانشناختی منفی است که به معنای بسته بودن ذهن در برابر استدلالها و دیدگاههای متفاوت است. این دو مفهوم مترادف نیستند. جزم ممکن است در برخی موارد، مانند گزارههای ریاضی یا منطقی، موجه و مبتنی بر دلیل باشد، اما جمود همواره نادرست است، زیرا مانع از پذیرش استدلالهای جدید و بازنگری در باورها میشود.
برای مثال، در علوم عقلی مانند ریاضیات و منطق، گزارههایی نظیر «۲+۲=۴» یا «اجتماع نقیضین محال است» با برهانهای یقینی اثبات میشوند.
در این موارد، باور قطعی به این گزارهها و انکار نقیض آنها (مانند «۲+۲=۵») نهتنها نادرست نیست، بلکه لازمه عقلانیت است، زیرا نقیض این گزارهها به تناقض منطقی منجر میشود. بنابراین، جزم در چنین حوزههایی، که بر استدلال معتبر استوار است، کاملاً موجه و حتی ضروری است. در قیاس منطقی معتبر، همانطور که کلیت نتیجه اثبات می شود، ضرورتش و محال بودن خلافش هم اثبات می شود و این دو یک چیزند و تأکید بر تفکیک بین اینها درست نیست.
در مقابل، در علوم تجربی مانند فیزیک یا شیمی، گزارهها بر پایه مشاهده و استقراء شکل میگیرند، مانند «آتش گرما دارد» یا «فلزات در اثر گرما منبسط میشوند». این گزارهها هرچند از عمومیت بالایی برخوردارند، اما به دلیل ماهیت استقرایی علوم تجربی، همواره احتمال ابطال آنها وجود دارد، هرچند این احتمال گاهی بسیار ناچیز باشد.
ادعای ضرورت مطلق برای چنین گزارههایی، یعنی انکار هرگونه امکان نقیض، مصداق جزم بیپایه است و با روحیه علمی سازگار نیست.
در علوم تجربی، پذیرش کلیت قوانین با نوعی تسامح همراه است، اما این کلیت به معنای ابطالناپذیری مطلق نیست. بنابراین، جزم در این حوزه، بهویژه اگر بدون پشتوانه تجربی یا با نادیده گرفتن احتمال ابطال باشد، به بسته شدن ذهن و توقف پیشرفت علمی منجر میشود.
جمود، اما، صرفنظر از حوزه معرفتی، همواره ناپسند است. ذهن بستهای که از پذیرش استدلالهای مخالف امتناع میکند، حتی در حوزههای عقلی که جزم موجه است، مانع از گفتوگو و بازنگری عقلانی میشود. برای مثال، فردی که به یک باور ایدئولوژیک یا تعصبی پایبند است و هرگونه نقد یا دیدگاه متفاوت را بدون بررسی رد میکند، گرفتار جمود است.
این ویژگی روانشناختی نهتنها در علوم تجربی، بلکه حتی در حوزههای عقلی نیز مانع از پیشرفت فکری و تعامل سازنده با دیگران میشود. به همین دلیل، جمود را میتوان آفتی فراگیر دانست که در همه حوزههای معرفتی، از جمله باورهای دینی، سیاسی یا اجتماعی، آسیبزاست.
بنابراین، سخن آقای ملکیان در نقد جمود و جزمِ بیپایه درست است، اما نیازمند تفکیک دقیق میان انواع جزم است.
جزم مبتنی بر برهان، مانند آنچه در ریاضیات یا منطق یا در هر حوزه ای که ما با برهان معتبر منطقی روبرو هستیم، دیده میشود، نهتنها آفت فکری نیست، بلکه بخشی از فرآیند عقلانی است؛ اما جزم بدون پشتوانه منطقی یا تجربی، بهویژه در حوزههایی مانند علوم تجربی یا باورهای ایدئولوژیک، به بسته شدن ذهن و نادیده گرفتن امکان خطا منجر میشود.
مشکل اصلی، نه خود جزم بهطور مطلق، بلکه جزمگرایی بدون دلیل و جمود فکری است که مانع از گفتوگو، بازنگری، و پیشرفت معرفتی میشود. در نتیجه، در علوم عقلی، جزم با پشتوانه برهانی موجه است، در علوم تجربی، ادعای ضرورت مطلق نادرست است، و جمود در هر حالتی ناپسند و زیانبار است.
این تمایزها نشان میدهد که نقد جزم و جمود باید با دقت و توجه به زمینههای معرفتی صورت گیرد تا از یکسویهنگری و تعمیمهای نادرست پرهیز می شود.
نظر شما