به گزارش خبرگزاری حوزه، دلنوشته ای خطاب به شهید علی گلی زاده تقدیم می شود.
فقط یک دست تشییع شد؛ بیپیکر، اما با پرچم عباس(ع)
در روز تاسوعا همه دلها راهی خیمه عباس است؛ همان علمدار بیدستِ کربلا که هنوز پرچمش در اهتزاز است، هرچند قامتش افتاد.
و امسال، عباس ما علی گلیزاده بود؛
یک پاسدار ساده، با ردای سبز دفاع از وطن، که نه برای آب، که برای غیرت ایران، علم را برداشت و شد هدف مشروع اسرائیل.
این چه حکمی است؟!
جوان ۲۸ سالهای را تنها به جرم پاسداری از وطن، باید بیپیکر کرد؟!
این وقاحت صهیونیستی، نمک پاشیدن است بر زخم مادری که هر روز قاب عکس پسرش را میبوسد؛ همان پسری که قرار بود به زودی جامه دامادی بر تن کند، نه کفن خونین بر پرچم.
آن روز، مثل همیشه دست مادر را بوسید و رفت.
مادر میخواست دستِ پسرش را بدهد دستِ عروسی که هنوز نیامده بود...
اما جنگ، بیدعوت وارد خانه شد.
بمبهای اسرائیلی بر دفتر کارش فرود آمدند و رد خون کشیدند روی دیوارها.
میگشتند... اما از علی نه خبری بود و نه نشانی.
نه پیکر، نه جنازه، نه خداحافظی...
تا اینکه زنگ خانه به صدا درآمد.
فقط یک دست پیدا شده بود.
دستی که شاید روزی عَلَم را برافراشته بود، حالا بر دوش شهر رفت تا بدرقهاش کنند.
و اینگونه، علم علی گلیزاده مثل علم عباس با دستِ بریده، اما استوار تشییع شد.
پیکرش نبود، اما پرچمش بود؛
و پرچم اگر بالا باشد، یعنی راه ادامه دارد...
علی هم یکی از بچههای گُل سازمان بسیج مستضعفین بود که مظلومانه در دوم تیر ماه در حملات رژیم صهیونیستی آسمانی شد.
روحش شاد و یادش گرامی
انتهای پیام










نظر شما