به گزارش خبرگزاری حوزه، دکتر یزدان رضوانی، کارشناس تربیت نوجوان دفتر تبلیغات اسلامی اصفهان به موضوع «فرزندان، اوقات فراغت و فضای مجازی» پرداخته است که حوزه نیوز متن این گفت و گو را تقدیم شما فرهیختگان می کند.
* محورهای اصلی این گفتوگو:
۱_ افزایش اوقات فراغت و گرایش بیشتر به فضای مجازی
۲_ نفی نگاه حذفی؛ پذیرش واقعیت فضای مجازی
۳_ لزوم تربیت رسانهای بهجای آموزش مقطعی
۴_ سهگانهی رویکردها: خوشبینانه، بدبینانه، واقعبینانه
۵_ فضای مجازی، آینهی تربیت ناقص خانوادگی
۶_ شکاف دیجیتال میان والدین و فرزندان
۷_ آسیبزایی کنترل افراطی و مچگیری مستمر
۸_ راهبرد لاکپشتی در مواجهه با خطاهای فرزندان

بسم الله الرحمن الرحیم؛ با توجه به شرایط فعلی که با آن مواجه هستیم—یعنی فصل تابستان و ایامی که کودکان و نوجوانان از مدرسه و برنامههای آموزشی رسمی فارغ هستند—از یک سو با مسئلهی اوقات فراغت روبرو هستیم و از سوی دیگر، با پدیدهای به نام «فضای مجازی» که دغدغهی جدی بسیاری از خانوادهها شده است.
در چنین شرایطی، هر چه میزان فراغت فرزندان بیشتر میشود، تمایل و رجوع آنها به فضای مجازی نیز افزایش مییابد و در نتیجه، آسیبهای احتمالی این فضا برایشان پررنگتر میشود. حال در چنین فضایی، پرسش مهمی که برای بسیاری از والدین پیش میآید این است که: ما در این شرایط چه کار باید بکنیم؟
* فضای مجازی؛ مسئلهای اجتنابناپذیر، نه قابل حذف
بسیاری از خانوادهها در برابر این مسئله دچار نوعی سردرگمی و استیصال میشوند؛ چرا که فرزندانشان دیگر درگیر کلاسهای روزمرهی مدرسه نیستند، ساعات زیادی از روز را در خانه میگذرانند و در نهایت، ممکن است تنها در یکی دو کلاس محدود ثبتنام شده باشند.
بنابراین، این سؤال برای والدین مطرح میشود که چگونه میتوانند استفادهی فرزندانشان از فضای مجازی را مدیریت کنند و آسیبهای احتمالی آن را کاهش دهند.
پیش از ورود به بحث، لازم است به یک نکتهی بنیادین توجه کنیم: عزیزان، پیش از هر اقدامی باید بپذیریم که امروزه فضای رسانهای، بهویژه فضای مجازی، با سبک زندگی فرزندان و حتی ساختار کلی جامعهی ما عجین شده است.
این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت. بنابراین، جستجوی راهکارهایی با هدف «دور نگه داشتن کامل فرزندان از فضای مجازی» یا تلاش برای اینکه آنها بهطور کلی با این فضا مواجه نشوند، در شرایط فعلی، راهحل مؤثری نیست.
چرا که فضای مجازی به جزء جداییناپذیری از زندگی روزمرهی کودکان و نوجوانان ما بدل شده است؛ بهویژه پس از دوران همهگیری کرونا، که بخش قابلتوجهی از آموزش فرزندان نیز از طریق بسترهای مجازی انجام میشد.
در حال حاضر، حتی در مناسبتهای مختلف، معلمان نیز—گاه بیمورد—دانشآموزان را به فضای مجازی ارجاع میدهند. البته اصل این موضوع لزوماً نادرست نیست، اما در برخی از سنین، این ارجاع ممکن است ضرورتی نداشته باشد. با اینحال، بهطور کلی نمیتوان از حضور فرزندانمان در فضای مجازی گریخت.
بر همین اساس، باید توجه کنیم که راهکارها نباید صرفاً از جنس «ممنوعیت» و «محدودسازی» باشند، بلکه باید نگاهی «ایجابی» و فعالسازانه داشته باشیم. این نخستین نکته است.
* تربیت رسانهای یک ضرورت است، نه چند توصیهی کوتاه
نکتهی دوم آن است که نباید بهدنبال راهکارهایی سطحی و سادهانگارانه باشیم. نباید گمان کنیم که با چند جمله یا با توصیههایی کوتاه میتوان استفادهی فرزندمان از فضای مجازی را مدیریت کرد. چنین نسخهای وجود ندارد.
چرا؟ زیرا فضای مجازی امروز به عرصهای تبدیل شده که نیازمند «تربیت» است
بیایید دقت کنیم: در جهان امروز، موضوع «تربیت رسانهای» بهعنوان یک حوزهی جدی مطرح است. حال اگر بخواهیم فرزندان خود را از نظر دینی تربیت کنیم، آیا تصور میکنیم صرفاً با گفتن جملاتی مانند «خدا هست»، «پیامبر هست»، یا «نماز بخوان»، تربیت دینی اتفاق میافتد؟
خیر؛ اینها حداکثر در حوزهی «آموزش دینی» جای میگیرند، نه تربیت.
در مورد فضای مجازی نیز همین منطق برقرار است. میتوان چند ساعت «آموزش رسانهای» به فرزندان داد و نکاتی از قبیل «مراقب باش چه میبینی»، «اطلاعات شخصی را منتشر نکن» و مواردی از این دست را به آنها آموخت؛ اما این آموزشها به تنهایی کافی نیستند. فرزندان ما به چیزی عمیقتر نیاز دارند: آنها به «تربیت رسانهای» نیازمندند.
تربیت، برخلاف آموزش، یک فرایند است؛ فرایندی تدریجی، زمانبر و مرحلهمند—درست مانند رشد یک گیاه یا رشد جسمی، فکری و اخلاقی کودکان در سایر عرصهها.
بنابراین، باید با این رویکرد وارد بحث شویم تا ببینیم در فرایند تربیت رسانهای، چه گامهایی باید برداریم، از چه زمانی باید این گامها آغاز شود، چه بایدها و نبایدهایی در این مسیر وجود دارد، و در نهایت، به کدام غایت باید دست یابیم. انشاءالله در ادامهی مسیر، با هم گام برخواهیم داشت تا بحثی مفید و کاربردی شکل بگیرد.

* سه نگاه به فضای مجازی؛ خوشبینی، بدبینی یا واقعبینی؟
نخستین موضوعی که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که نگاه ما نسبت به فضای مجازی چیست؟ چه رویکردی را در مواجهه با این فضا اتخاذ میکنیم؟
در حال حاضر، سه رویکرد اصلی را میتوان در این زمینه شناسایی کرد:
۱. رویکرد خوشبینانه:
در این نگاه، فضای مجازی یک فرصت تمامعیار تلقی میشود؛ فرصتی بینظیر که باید بدون هیچگونه محدودیت در اختیار کودکان قرار گیرد. توصیهی این گروه آن است که از همان دوران کودکی، فرزندان باید بهطور کامل با فضای مجازی انس بگیرند و در بستر آن رشد کنند. در این دیدگاه، فضای مجازی نهتنها بخش ضروری زندگی امروز کودکان است، بلکه بهصورت کلی ابزاری برای رشد، آگاهی، یادگیری و بهرهمندی از دنیایی از اطلاعات تلقی میشود.
۲. رویکرد بدبینانه:
در نقطهی مقابل، برخی والدین، مربیان و فعالان حوزهی تربیتی، دیدگاهی بهشدت محتاطانه و نگران نسبت به فضای مجازی دارند. این نگاه بیشتر مبتنی بر تجربهها، مشاهدات میدانی یا مواجهه با آسیبدیدگان این فضاست. در این رویکرد، فضای مجازی مملو از تهدید تلقی میشود—تهدیدی که میتواند بر ایمان، اخلاق، تمرکز، تحصیل و بهطور کلی، کیفیت زندگی کودکان تأثیر منفی بگذارد. در نتیجه، این گروه بر کاهش حضور کودکان در فضای مجازی، کنترل سختگیرانه و محدودسازی مداوم آن تأکید دارند.
۳. رویکرد واقعبینانه:
اما رویکرد سومی نیز وجود دارد که میتوان آن را «رویکرد متعادل» یا «واقعبینانه» نامید.
در این نگاه، فضای مجازی تلفیقی از فرصتها و تهدیدهاست. از یک سو، دور نگه داشتن کامل کودکان از این فضا میتواند باعث ایجاد خلأهایی در رشد شناختی، اجتماعی یا حتی آموزشی آنها شود. به عبارت دیگر، هرچه کودک دیرتر وارد این فضا شود یا دسترسیاش به آن محدودتر باشد، الزماً رشد سالمتری نخواهد داشت؛ چرا که فرصتهای قابلتوجهی در فضای مجازی وجود دارد که بهرهمندی از آنها میتواند فرایند رشد را تسریع کند.
از سوی دیگر، رها کردن بیقید و شرط کودکان در این فضا نیز آسیبزاست. بنابراین، در این رویکرد، سیاست اصلی خانواده در برابر فضای مجازی باید بر «توانمندسازی» فرزندان متمرکز باشد. یعنی خانوادهها باید بهگونهای برنامهریزی کنند که فرزندانشان هنگام ورود به این فضا، بیشترین بهره را از فرصتها ببرند و کمترین آسیب را متحمل شوند. هدف، استفادهی بهینه از فضای رسانهای است؛ بهطوریکه سود آن بر زیانش پیشی گیرد.
این نگاه، نخستین گام در سیاستگذاری خانوادهها در مواجهه با فضای مجازی محسوب میشود.

* آسیبهای فضای مجازی بازتاب خلأهای تربیت خانوادگی است
مسئلهی بعدی که باید به آن توجه کرد این است که برخی از ما، در مواجهه با فضای مجازی، گمان میکنیم که باید مسائل و مشکلات فرزندانمان را نیز از طریق همین فضا حل کنیم.
یا زمانی که با آسیبی مواجه میشویم، باز هم به دنبال آن هستیم که راهحل آن را در همان بستر فضای مجازی بیابیم. اما واقعیت این است که آسیبها و خلأهایی که در فضای مجازی خود را نشان میدهند، در اصل بازتابی هستند از مجموعهی کلی تربیت خانوادگی.
بهعبارت دیگر، فضای مجازی و آنچه در آن اتفاق میافتد، تابعی از وضعیت تربیتی کلی فرزندان در بستر خانواده است.
برای روشنتر شدن این نکته، به یک مثال ساده توجه کنید:
گاهی ممکن است فردی دچار سردرد باشد و برای درمان به پزشکی مراجعه کند که از روشهایی مانند طب سوزنی استفاده میکند. ممکن است این پزشک، بهجای تمرکز مستقیم بر سر، سوزنی را در کف پای بیمار فرو کند و توضیح دهد که منشأ این درد، ریشهای در نقاط دورتر از موضع درد دارد.
به همین ترتیب، بسیاری از مشکلاتی که ما در فضای مجازی و تربیت رسانهای فرزندان مشاهده میکنیم—بهویژه در دوران اوقات فراغت—در واقع، از قبل در دیگر بخشهای تربیت خانوادگی وجود داشتهاند و حالا صرفاً در این شرایط خود را نمایان کردهاند.
برای نمونه، مادری تعریف میکرد که فرزندش بهقدری به بازیهای آنلاین وابسته شده که بلافاصله پس از بازگشت از مدرسه، کیفش را پرت میکند و بدون خوردن ناهار، مستقیماً پای سیستم مینشیند.
تا زمان خواب هم نمیتوان او را از این فضا جدا کرد. این مادر میگفت: «من حاضرم هر مبلغی بپردازم تا کسی بتواند به وضعیت فرزندم رسیدگی کند. حتی وقتی دو هفته به سفر رفتم، یکبار هم با من تماس نگرفت. وقتی برگشتم، فقط جلوی در به من سلامی کرد و دوباره به اتاقش رفت.»
اینگونه وابستگیها به فضای مجازی، نشان میدهد که اختلال در تربیت رسانهای ریشه در خلأهای گستردهتری در تربیت کلی دارد.
بنابراین، تا زمانی که فرآیند کلی تربیت در خانواده اصلاح نشود و کاستیها و آسیبهایی که در سایر حوزههای تربیتی وجود دارند ترمیم نگردند، نمیتوان انتظار داشت که صرفاً با مداخلاتی محدود، وضعیت فرزندان در فضای مجازی بهبود یابد.
برای مثال، اگر معلمی در کلاس درسی با دانشآموزی ضعیف روبرو شود، یک معلم حرفهای تنها به دنبال یافتن ضعف درسی نیست، بلکه ممکن است با نگاهی عمیقتر متوجه شود که مسئله از مشکلات خانوادگی یا روابط ناپایدار او با والدین یا خواهر و برادرش نشئت گرفته است.
بنابراین، افت تحصیلی ممکن است صرفاً نمودی از مشکلی بزرگتر باشد. به همین ترتیب، اگر بخواهیم فضای مجازی را بهدرستی مدیریت کنیم، باید همزمان فرآیند کلی تربیت در فضای واقعی را نیز در نظر بگیریم.
بسیاری از کششها و عطشهایی که فرزندان در فضای مجازی تجربه میکنند، به دلیل این است که در جای دیگری، این نیازها و خلأها به درستی پاسخ داده نشدهاند.
این مسئله، دومین نکتهی مهم در تحلیل و درک ما از آن چیزی است که در فضای مجازی برای فرزندان رخ میدهد.

* والدین باید با آگاهی وارد فضای مجازی فرزندان شوند؛ نه بیخبر و نه با کنترل افراطی
اما نکتهی بعدی، که در گام اولِ ورود به میدان عمل در تربیت رسانهای اهمیت دارد—پس از مباحث نظری و مقدماتی—این است که بزرگواران، مراقب باشیم که خودِ ما در مواجهه با فضای مجازی و تکنولوژی، ناخواسته به «در» و «دریچهی» ورود آسیبها تبدیل نشویم. به زبان امروزیتر، باید آگاه باشیم که میان ما و فرزندان، یک شکاف دیجیتال ایجاد نشود.
یعنی چه؟ یعنی اینکه مراقب باشیم در آگاهی و اطلاعاتمان نسبت به فضای مجازی—که دنیایی رنگارنگ، متنوع و پر از امکانات است—از فرزندانمان خیلی فاصله نگیریم. منظور این نیست که باید دقیقاً همسطح فرزندانمان باشیم یا در همهی مسائل دیجیتال همانند آنها عمل کنیم.
طبیعی است که فرزندان به دلیل زمان بیشتری که در این فضا میگذرانند، یا به واسطهی ارتباط با دوستان، در برخی زمینهها جلوتر از والدین باشند. اما این فاصله نباید آنقدر زیاد شود که فرزندان احساس کنند والدین اصلاً در این وادی حضور ندارند.
حداقل باید آنقدر اطلاعات داشته باشیم که وقتی فرزندان دربارهی موضوعاتی صحبت میکنند، احساس کنند پدر و مادرشان در این زمینهها بیاطلاع مطلق نیستند. چرا که در غیر این صورت، ممکن است از همین ضعف والدین بهره ببرند و خانواده را دور بزنند.
برای مدیریت مؤثر، لازم است نسبت به موضوعاتی که قصد مدیریتشان را داریم، آگاهی نسبی داشته باشیم. باید فرصتها و تهدیدهای فضای مجازی را بشناسیم، بدانیم چه کارهایی ممکن است انجام شود، و فرزندان از چه ترفندهایی میتوانند استفاده کنند. نباید بیرون از این فضا باشیم؛ چون اگر بیرون باغ باشیم، به تعبیر امروز، دچار خلع سلاح خواهیم شد.
اما در کنار این موضوع، مسئلهی دیگری نیز وجود دارد: گاهی والدین، بهویژه از روی نگرانی، وارد فضای مجازی فرزندانشان میشوند و به دنبال مچگیری هستند. یعنی در نقطهی مقابلِ غفلت و رهاسازی، به شکلی افراطی اقدام به کنترل همهجانبه میکنند.

برای نمونه، مادری در جلسهای میگفت: «من تمام پیامهای فرزندم را با دوستانش چک میکنم، بدون آنکه بداند.» نگرانیش از این بود که چرا فرزندش در یکی از گفتگوهایش با دوستان، حرفی زده که در واقعیت انجام نداده است. این در حالی است که مادر مطمئن بود فرزندش آن رفتار را مرتکب نشده است. اما حساسیت او به این موضوع، ریشه در این داشت که چرا اصلاً چنین سخنی را مطرح کرده است.
در چنین شرایطی، خانواده به جای مدیریت تربیتی، وارد فضای رصد تماموقت فرزند میشود. این نیز رفتاری نادرست است.
نه آن رها کردن و بیخبری درست است، و نه اینکه چون عقاب بالای سر فرزندان باشیم، تکتک پیامها، گفتگوها و تعاملاتشان را کنترل کنیم. نباید دائماً در حال چرخیدن به دور آنها باشیم تا بفهمیم با چه کسی صحبت کردهاند، چه گفتهاند و چه نگفتهاند، و از آن بدتر، بهدنبال مچگیری باشیم.
اگر زمانی، فرزندمان در صحبتش با ما، حرفی زد که با اطلاعات ما تطابق نداشت، نباید بهسرعت واکنش نشان دهیم و بگوییم: «چرا چنین حرفی زدی؟ من که میدانم تو این کار را نکردهای!» زیرا در اینصورت، متوجه خواهد شد که ما به حریم خصوصی او در فضای مجازی سرک کشیدهایم. اینگونه رفتارها، آسیب بیشتری ایجاد میکنند و کنترل بیشازحد، منجر به تربیت نمیشود.
* در تربیت رسانهای، همیشه نباید سریع واکنش نشان داد؛ گاهی سکوت مؤثرتر است
در تربیت رسانهای، گاهی باید با روش «شتر دیدی، ندیدی» پیش برویم. یکی از فعالان حوزهی رسانه، در جلسهای با والدین و مربیان تعریف میکرد که پدری پس از شنیدن مطالب جلسه گفت: «من از همه چیز بچهام باخبرم. وقتی به خانه میآید، من گوشیاش را چک میکنم. دیدم در یک گروه نامناسب عضو است. سریع مچش را گرفتم و تنبیهش کردم.»
بعد از جلسه، در دفتر مدیر مدرسه، از فرزند این پدر پرسیدند که آیا پدرت گوشیات را چک میکند؟ گفت: «بله.» پرسیدند: «تو چه میکنی؟» با لبخندی گفت: «پدرم سبک خودش را دارد، ما هم سبک خودمان را. من بلد هستم گروههایی را که عضو هستم مخفی کنم، طوری که پدرم هیچوقت متوجه نمیشود.»
این ماجرا نشان میدهد که وقتی نظارت بیشازحد باشد—چه در فضای رسانه و چه در عرصههای دیگر—نتیجهاش این میشود که فرزندان بهسمت پنهانکاری سوق پیدا میکنند. آنها بهجای تعامل باز و صادقانه، به روشهایی برای دور زدن خانواده روی میآورند.
پس حالا چه باید کرد؟ با چه رویکرد و روشی باید وارد شد؟ در حوزهی تربیت رسانهای، نخستین راهبردی که باید مد نظر قرار گیرد، آن چیزی است که از آن با عنوان «راهبرد لاکپشتی» یاد میشود.
لاکپشت را دیدهاید؟ گاهی وقتی متوجه خطر میشود، بیآنکه واکنش بیرونی نشان دهد، سر و دستهایش را در لاکش فرو میبرد. به ظاهر هیچ اتفاقی نیفتاده و هیچ خطری تهدیدش نمیکند، اما در واقع دارد از خود محافظت میکند. این ویژگی، میتواند الگویی مؤثر برای مواجههی ما با برخی اتفاقات در فضای مجازی باشد.
در حوزهی تربیت رسانهای نیز، در بسیاری از موقعیتها، اتخاذ راهبرد لاکپشتی ضروری است؛ به این معنا که حتی اگر از برخی اتفاقات ناخوشایند آگاه شدیم، نباید در همان گام نخست، آن را آشکار کنیم یا با واکنشی تند به روی فرزند بیاوریم.

* در مواجهه با خطای فرزند، واکنش مستقیم نشان نداده و قبحشکنی نکنید
لازم نیست بهسرعت «سری به برجک فرزندانمان بزنیم». این شیوهی مواجهه، در بسیاری از موارد، نهتنها کمکی نمیکند، بلکه منجر به «قبحشکنی» میشود؛ یعنی ممکن است مسئلهای که هنوز از نظر فرزند خطا یا ناپسند تلقی میشود، با واکنش نادرست ما، عادی جلوه کرده و تکرار آن آسانتر شود.
برای نمونه، مادری در یکی از جلسات مطرح میکرد که متوجه شده فرزندش وارد یکی از گروههای ناسالم در فضای مجازی شده و محتوای نامناسبی را مشاهده کرده است.
او بلافاصله موضوع را با فرزندش در میان گذاشته و با لحن سرزنشآمیز پرسیده: «چرا وارد چنین سایتی شدی؟ چرا چنین چیزی را جستوجو کردی؟» نتیجه این برخورد، شکستن حریم میان مادر و فرزند بود؛ یعنی اعتماد و ارتباط میان آنها بهطور جدی آسیب دید.
در چنین موقعیتهایی، سؤال جدی برخی والدین این است که اگر متوجه شدند فرزندشان از ابزارهایی مثل هوش مصنوعی استفادههای نادرست کرده یا وارد مسیرهای خطرناکی شده، باید چه واکنشی نشان دهند؟
توصیهی مؤکد آن است که در گام نخست، از هرگونه قبحشکنی پرهیز شود.
یعنی حتی اگر نشانههایی از وقوع خطا در رفتار فرزند دیده شد، بهتر است اصلاً به روی خود نیاورند.
باید منتظر ماند و مشاهده کرد که آیا این رفتار تکرار میشود یا نه. ممکن است فرزند، صرفاً از روی کنجکاوی یا تحریک شدن توسط دوستانش، دست به رفتاری زده باشد و بعد از آن هم قصد تکرار آن را نداشته باشد.
اما اگر والدین با واکنشی مستقیم و شدید وارد شوند، احتمال دارد فرزند به دلیل شکسته شدن قبح رفتار، به تکرار آن تمایل پیدا کند.
در گام دوم، اگر احساس شد که رفتار در حال تکرار است، میتوان بهصورت غیرمستقیم وارد شد. برای مثال، پدر یا مادر میتوانند در قالب یک گفتوگوی عمومی یا هنگام روایت یک خبر، مسئلهای مشابه را مطرح کنند.
مانند اینکه بگویند: «در یکی از جلسات شنیدم مادری میگفت که فرزندش در فضای مجازی با چنین مسئلهای مواجه شده» یا «در فلان کانال خواندم که نوجوانی به دلیل فلان اشتباه دچار دردسر شده است.»
با این روش غیرمستقیم، ذهن فرزند تحریک میشود و ممکن است این تصور برایش ایجاد شود که «شاید پدر و مادرم متوجه چیزی شدهاند»، بدون اینکه با توبیخ مستقیم مواجه شده باشد. اگر فضای تربیتی خانواده از ابتدا درست پایهریزی شده باشد، همین اشارههای غیرمستقیم میتواند موجب شود که فرزند خودش را جمعوجور کرده و رفتار خود را اصلاح کند.

* گفتوگوی مرحلهبهمرحله، راه رسیدن به اعتماد و اصلاح رفتار در فضای مجازی
اما اگر این روش غیرمستقیم نیز پاسخگو نبود و مشاهده شد که رفتار نادرست در حال تکرار است، آنگاه باید بهتدریج وارد گفتوگوی مستقیم شویم.
البته در این مرحله هم باید از گفتار صریح و سرزنشآمیز پرهیز کرد. گفتوگو میتواند از بیان نگرانی شروع شود، مانند اینکه:
«عزیزم، در فضای مجازی آسیبهایی وجود دارد که ممکن است بعضی افراد را دچار مشکل کند. من بهعنوان مادرت، پدرت، نگران هستم. به نظرت این نگرانی من بهجا است یا نه؟»
این نوع گفتوگو بدون آنکه به رفتار خاصی اشاره کند، میتواند فضای اعتماد را حفظ کرده و فرزند را به تعامل وادارد. اگر در ادامهی این مرحله نیز تغییری حاصل نشد، وارد گام چهارم میشویم.
یعنی گفتوگوی مستقیم و صریح، اما همچنان با لحنی آرام و محترمانه. در این مرحله میتوان گفت: «من خیلی ناراحت شدم وقتی دیدم تو وارد فلان فضا شدی» یا «این اتفاقی که افتاده، من رو بهشدت نگران کرده.»
در اینجا، هدف آن است که فرزند متوجه شود خانواده در جریان امور هست و نمیتوان آنها را دور زد، اما همچنان احساس امنیت و احترام را از دست ندهد.
با استفاده از این گامهای چهارگانه—بیان نکردن مستقیم، اشارهی غیرمستقیم، گفتوگوی مستقیم غیرصریح، و نهایتاً مواجههی مستقیم صریح—میتوان بسیاری از آسیبهایی را که فرزندان در فضای مجازی با آن مواجه میشوند، در همان مراحل ابتدایی کنترل و مدیریت کرد.
در نهایت، باید توجه داشت که فضای مجازی، در کنار تهدیدها، فرصتهایی نیز دارد.
همانطور که در پدیدههای اجتماعی دیگر هم دیدهایم، حتی اتفاقات تلخ میتوانند زمینهساز فرصتهای ارزشمند شوند.
مثلاً در مواجهه با جنگ، هیچکس از اصل جنگ استقبال نمیکند. اما وقتی دشمن با جهالت وارد عرصه شد و رفتاری مرتکب شد که دیگر نمیشد از آن گذشت، در دل همان حادثه نیز فرصتهایی برای تحول ایجاد شد.
امروز، فضای مجازی بستری فراهم کرده که میتواند مورد استفادهی ما در تربیت رسانهای قرار گیرد.
این فضا، امکان تعامل، تبیین، مشاوره، همدلی، آرامسازی جامعه، و حتی آموزشهای عمومی را در اختیار ما گذاشته است. سالها دربارهی ضرورت حضور آگاهانه در این فضا صحبت میکردیم؛ اکنون فرصت بهرهبرداری از آن فراهم شده است.
بنابراین، لازم است والدین—بهویژه آنهایی که فرزندان نوجوان یا جوان دارند—فکر کنند که چه نوع محتوایی میتوانند تولید کنند تا به آرامش روانی، همدلی، همراهی، استقامت، و امیدبخشی به جامعه کمک کند.
این، یکی از همان فرصتهایی است که در رویکرد واقعبینانه به تربیت رسانهای باید جدی گرفته شود.

برای دانلود صوت اینجا را کلیک کنید










نظر شما