به گزارش خبرگزاری حوزه از ساری، حجت الاسلام محمد جواد قائمی، مدیر حوزه علمیه خواهران مازندران در یادداشت ارسالی با عنوان «از خلأ مدیریت اقتصادی در انسجام سازی ملی تا گفتاردرمانی برای توجیه ناکارآمدی در پس ضرورت تغییرات پارادایمی» آورده است:
با شکلگیری دولت چهاردهم بر بستر گفتمان اعتمادسازی برای غرب، شاهد اتفاقاتی از قبیل « ترور رهبران مقاومت و سرداران ایرانی تا حمله به منافع سیاسی – امنیتی و خاک سرزمین ایران ازسوی جهان غرب بودهایم » .اتفاقاتی که وجه مشترک همه آنان، وقوع تمامی این حوادث در محیطی رفتاری و کلامی کاملاً اعتماد ساز به غرب در قالب آمادگی ایران برای به زمین کشاندن اسلحه برای گفتگوی صلح که از آن به گفتگوهای منطقه ای در رسانهها و بیانیههای دولتهای غربی تعبیر و تفسیر شده بود تا بیاهمیت جلوه دادن مسائل مهم ژئوپلیتیکی کشور، رخ داده بودند.
حال پساز تمام این نوع رفتارهای اعتمادسازی ایران و در مقابل رفتارهای کاملاً متضاد و خصمانه غرب از حمله به تأسیسات هستهای ایران توسط آمریکا تا حمایت ضمنی و صریح اروپا از اسرائیل و تهدید به فعالسازی مکانیسم مشاعه در عرصه بینالمللی و شکلگیری انسجام ملی حول اعتماد به حقانیت گفتمان انقلاب در ضرورت قدرتمند سازی ملی؛ شاهد زمزمههایی ازسوی برخی مدعیان دلسوزی برای نظام و ملت مبتنی بر ضرورت تغییرات پارادایمی در قالب های مختلف از نامه یکصد و هشتاد نفر از اقتصاددانان تا بیانیه جبهه اصلاحات و یادداشت دکتر ظریف در نشریه فارن پالیسی که ساموئل هانتینگتون مدعی جنگ تمدن ها بنیانگذار آن می باشد؛ هستیم که محور اصلی این افاضات « ناکارآمدی گفتمان انقلاب در تولید قدرت و انسجام ملی، مقصر جلوه دادن ایدئولوژی استکبار ستیزی ایران در تحولات اخیر و جلوه گری عدم کارآمدی گفتمان تخاصمی در کنترل اسرائیل، پناه به کدخدای نظام بین الملل یعنی آمریکا برای حل مشکل اقتصادی و اجتماعی ایران » می باشد .
از این نوع روی لازم دانسته شد تا به چند نکته درخصوص شرایط و چگونگی تغییرات پارادایمی در جوامع و نتایج پارادایم شیفت جوامع مختلف به غربگرایی را مورد اشاره قرار بدهیم تا کمی جلوه « دلسوزی برای ملت » یا « سرمایه اجتماعی بودن این جماعت برای منافع غرب » در اذهان عمومی مشخص شود.
نکته اول
هر چند که پارادایم شیفت یا تغییرات اساسی در گفتمان سیاسی حاکم بر نظامات سیاسی امری طبیعی در سطح اندیشمندان سیاسی و جوامع مختلف سیاسی درطول تاریخ بوده که همواره برای پیشگیری از شکست و استحاله نظام پساز ظهور علایم و بحرانهای حاد سیاسی – اجتماعی و اقتصادی، در قالب برنامههای رفرمی و اصلاحات ازسوی سیاستمداران و کارگزاران نظام برای برون رفت از بحرانهای گفتمانی شکل میگیرد ولی لازمه اصلی آن ظهور بحران در عدم انطباق گفتمان ایدئولوژیک در تولید مولفه های قدرت در حوزه سیاستگذاری است و نه بحران در عرصه مدیریت تحولات متاثر از مدیریت جناح سالار به جای شایستهسالاری . بر این اساس باید گفت: جوامع سیاسی عمدتا در دو صورت اقدام به تغییرات پارادایمی می کنند که عبارت است از:
الف) زمانیکه محیط فعالیت سیاسی متناسب با میزان قدرت تولید شده در یک پارادایم نباشد همانند چیزی که در آمریکا پساز جنگ جهانی دوم شکل گرفت و این کشور را از پایبندی به دکترین عدم مداخله و انزواطلبی بینالمللی بعد از استقلال از اروپا به کنشگری بینالمللی و مداخله در تحولات نظام بینالمللی سوق داده است.
ب) زمانیکه یک پارادایم و گفتمان ایدئولوژیک سیاسی نتواند در راستای توانمندسازی اجتماعی در تولید قدرت ملی و بینالمللی موفق شد و به عبارتی در مسیر قدرت سازی دچار شکست شود همانند آنچه در چین در قالب انقلاب مائو و یا آنچه در اتحاد جماهیرشوروی پساز جنگ سرد در دوران گورباچف و یلتسین رخ داده است.
حال سوالی که از حامیان ضرورت تغییرات پارادایم مطرح شود این است که شما کدامیک را در سرنوشت پیش روی ایران متصور می شوید ؟ به یقین با توجه با موضع گیری های شما در ضعیف پنداری انقلاب در مقاطع مختلف و لو از منظر دو نظریهپرداز مطرح غرب و شرق یعنی دو گین و هانتینگتون، ایران بهعنوان محور قدرت نوظهور جهان پیش روی مطرح باشد؛ گزینه اول را نمی توان به عنوان جواب منتخب شما انتخاب نمود و به ناچار در این حصر عقلی باید گزینه دوم رو بهعنوان جواب منتخب مورد اشاره قرار دادهاند .
اما سوالی که در اینجا مطرح میشود آنست که این ناکارآمدی به عنوان مفروض همیشگی جریان غرب گرا و روشنفکر ایرانی که از روز نخست مشروطه در ایران تا به امروز در همه حوزه ها و از جمله اقتصاد وجود داشته است، آیا متاثر از گفتمان استقلالخواهی و عزت آفرینی ملی تحت لوای آموزههای دینی است یا متأثر از عدم التزام عملی به آموزههای سیاسی_ اجتماعی گفتمان انقلاب از یعنی « تعیین مدیران جناح سالاری بهجای شایسته سالاری تا مشروط سازی همه تحولات اقتصادی - اجتماعی جامعه به رضایت کدخدا و ثمردهی برجام در سایه نفی اقتصاد مقاومتی و ارسال پالس های ضعیف به دنیای غرب » میباشد . در شرایطی که تحریمها علیرغم همه خسارتهای غیر قابل انکار میتوانست فرصتی طلایی برای تحولات بوده باشد چنانچه در حوزه های نظامی و فناوریهای پیچیده و حتی فضای اقتصادی روسیه رخ داد، با انتصابات و اقداماتی همچون الحاق به معاهدات پالرمو، FATF،پاریس،۲۰۳۰ و غیره فرصتهای طلایی را به بنبستهای طلایی در عرصه اجتماعی و اقتصادی تبدیل کردیم تا همچون گذشته ملت و مردم را در تنگناهای دره های سخت، مجبور به انتخابات سخت همچون جام زهر صلح تا مجلس ششم نمائیم .
نکته دوم
یکی از مهم ترین ابزارهای درس آموز برای تصمیمسازی کمهزینه و درعینحال پر فایده، توجه به تجارب تغییرات پارادایمی از نوع مفروض ذهنی شما یعنی همان غربگرایی و مذاکرات با کدخدا با نادیده گرفتن تحولات عینی نظام بینالمللی و ظهور قدرتهای نوظهور سیاسی اقتصادی جهان است . لذا توجه به تجارب « دولت دوم دکتر مصدق پساز کسب قدرت مطلقه در عرصه سیاسی ایران در کابینه دوم پساز اتفاقات تیرماه ۱۳۳۱، تغییرات پارادایمی اتحادیه جماهیر شوروی با روی کار آمدن گورباچف و یلتسین، اوکراین، مصر بعد جمال عبدالناصر و همچنین مرسی بعد از بیداری اسلامی، یاسر عرفات و ماجرای کمپ دیوید و ....»گویای سرنوشتی هستند که در آیه ۱۲۰سوره بقره« وَلَنْ تَرْضَی عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَی حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ » مورد پیشی قرار گرفته است.
نکته سوم
سوال اساسی دیگری که باید از مدعیان ضرورت تغییر پارادایم از درونگرایی مبتنی بر دین به غربگرایی مطلق سؤال کرد این است که آیا حرکت به سوی برجام و عمل به مطلق تعهدات برجامی بدون انتظار برای کوچکترین اقدام ازسوی غرب در کنار و نوآوری در تعهدات بینالمللی همچون مکانیسم ماشه که خود کاپیتولاسیونی در معاهدات بینالمللی به حساب می آید؛ یک نوع تغییر عملی در گفتمان سیاسی نظام ازسوی جریان سیاسی منتسب شما نبوده است؟
آیا تأکید مجدد برای مذاکرات علیرغم همه بدعهدی غرب حتی پساز حمله نظام به منابع و منافع کشور، نمیتواند مصداقی از تغییرات عملی بوده باشد؟ آیا خلع سلاح کردن مجلس با عدم ابلاغ مصوبات یا پس گرفتن لوایح و حتی عدم اقدام عملی نسبت به مصوبات مجلس که خود یک رویکرد نوین در خصوص نوع رابطه دولت و مجلس در طول سالیان پس از انقلاب اسلامی به شمار میآید، نمیتوان مصداق عملی برای ادعای شما باشد؟پس چرا امروز بجای پاسخگویی به همه تخلفات خود در طول همه دولتهای منتسب به شما از کارگزاران مدعی لیبرالیسم بودن تا دولت تدبیر و امید و حال وفاق ساز، مدعی شده اید و گفتمان انقلاب را که از اول اعتقادی بدان نداشته اید، مقصر می دانید ؟
حال جواب دهید که آیا برای جامعه سیاسی که بر بستر اعتمادسازی به غرب دچار جنگ سرزمینی ۱۲ روزه شده است و نیازمند تقویت انسجام ملی برای ثروت آفرینی اجتماعی هست؛ طرح تغییر پارادایم یک راهحل برای برون رفت از تنگناها است یا خنجری از پشت به آرمانهای بلند ملت و انقلاب ؟
انتهای خبر: ۳۱۳/۴۸










نظر شما