به گزارش خبرگزاری حوزه، در دل تاریکی شب، روشنایی دل عاشق، راه را پیدا میکند. شهید احمدی روشن، حتی در کلانتری هم حاضر نبود شب فاطمیه را بیذکر زهرا (س) بگذراند.
نصف شب بود. داشتیم از مراسم فاطمیه برمی گشتیم. ماشین نبود مصطفی به خانه شان برگردد. آمدیم در خانه ما؛ اما چفت در راه انداخته بودند. دلمان نیامد در بزنیم.
گفتم: بیا به خاطر حضرت زهرا (س) امشب را بیدار بمانیم.
رفتیم پارک نشستیم روی نیمکت ها. مأمورها فکر کردند معتاد یا بی خانمانیم. بردندمان کلانتری.
مصطفی گیر داده بود که بگذارید شب را همین جا بمانیم.
منبع: کتاب یادگاران، جلد ۲۲؛ کتاب احمدی روشن، خاطره شماره ۶٫










نظر شما