سیره شهدا (195)
-
محراب و میداننشانهای از محبت پس از شهادت
حوزه/ شهید حسن آبشناسان هر بار از کوه گل وحشی میآورد؛ آخرین بار بوته خار طلایی از لولان عراق برای همسرش گذاشت.
-
محراب و میدان«مصعب پیامبر»؛ شهید نظم و تقوا
حوزه/ شهید خادم الشریعه با حال معنوی خاص در روز مبعث، نماز و روزهداری متفاوتی داشت و از صبحانه زمینی چشم پوشید.
-
محراب و میدانآغاز زندگی بدون تجملات
حوزه/ شهید مهدی باکری و همسرش در آغاز زندگی هیچ هدیهای نگرفتند و تنها وسایل ضروری ساده مانند موکت و اجاق کوچک خریدند.
-
محراب و میدانصحنهای دیدنی از تواضع شهید
حوزه/ سید مجتبی هاشمی هنگام دیدار والدین در بازارچه زانو زد و پایشان را بوسید؛ صحنهای پر از تواضع و احترام.
-
محراب و میدانهدیهای که ترس را به شادی بدل کرد
حوزه/ صیاد شیرازی به جای خبر شهادت، نامهای همراه انگشتر فرستاد و نوشت: «برای تشکر از زحمتهایت همیشه دعات میکنم».
-
محراب و میدانعشق و ارادت شهید مصطفی احمدی روشن به حضرت زهرا (س)
حوزه/ در شب بازگشت از مراسم فاطمیه، شهید مصطفی احمدی روشن به دلیل نبود وسیله نقلیه، همراه دوستش به خانه او رفت اما نتوانستند وارد شوند. به احترام حضرت زهرا (س)، تصمیم گرفتند شب را بیدار بمانند…
-
محراب و میدانیک عادت زیبا: "میبرم برای زن و بچههام"
حوزه/ شهید سید مرتضی آوینی شیرینی و شکلات را برمیداشت اما نمیخورد؛ همیشه برای همسر و فرزندانش میبرد تا با آنان تقسیم کند.
-
محراب و میدانجلوه محبت حضرت زهرا (س) در زندگی شهید احمد کاظمی
حوزه/ شهید احمد کاظمی پس از بیهوشی در اتاق عمل، با ندای حضرت زهرا (س) به هوش آمد. ایشان فرمودند: «بلند شو! چیزی نیست. برو به کارهایت برس» و او برخاست و ادامه داد.
-
محراب و میداندفتر اشکالات زندگی مشترک
حوزه/ در دفتر اشکالات، همیشه ایرادات من نوشته میشد؛ حمید باکری تنها ایرادش دستهای بلند بود و با خنده پذیرفت.
-
محراب و میدان کارکرد محبت حضرت زهرا (س) در بیان شهید محمود رضا بیضایی
حوزه/ شهید محمودرضا بیضایی نقل میکرد که در دوران دانشکده، یکی از مقامات حماس در تحلیلی از جنگ ۳۳ روزه حزبالله لبنان گفت: با اینکه ما سالها در برابر اسرائیل مقاومت کردهایم، اما پیروزیای مانند…
-
محراب و میدانبیتالمال؛ خط قرمز شهید طالبی
حوزه/ همسر شهید مصطفی طالبی نقل میکند که پس از ترخیص از بیمارستان، شهید با ماشین سپاه آمد اما حاضر نشد خانوادهاش را با آن ببرد. او گفت این ماشین برای کارهای گردان است، نه امور شخصی.
-
محراب و میدان"یا زهرا" آخرین کلام شهید عبد المجید سپاسی
حوزه/ شهید عبدالمجید سپاسی عاشق اهل بیت (ع) بود و ذکر «یا زهرا» از لبانش نمیافتاد. وقتی ترکش خورد، با همان ذکر و لبخند، به شهادت رسید؛ آخرین کلامش، نام مادر بود.
-
محراب و میداندرسهای ساده اخلاقی از یک شهید
حوزه/ شهید ابراهیم هادی هر وقت بچهها غیبت میکردند میگفت: «صلوات بفرست!» و بحث را تغییر میداد.
-
محراب و میدانشهید چمران؛ الگوی همسرداری عاشقانه
حوزه/ شهید مصطفی چمران با اینکه خود قهوه نمیخورد، هر صبح برای همسرش شیرقهوه آماده میکرد چون به مادر او قول داده بود.
-
محراب و میدانوقتی شهید کلاهدوز همبازی بچهها می شود
حوزه/ شهید یوسف کلاهدوز، از چهرههای برجسته انقلاب و ارتش، در خانه تصویری متفاوت داشت؛ پدری بود مهربان که با حامد و فاطمه همبازی میشد.
-
محراب و میدانشهیدی که وقت نماز را از دست نمیداد
حوزه/ شهید سید باقر علمی در سفرها نیز به نماز اول وقت پایبند بود و حتی از راننده میخواست برای نماز توقف کند. این رفتار، نشانهای از تعهد عمیق او به بندگی و نظم الهی بود.
-
محراب و میدان ارادت شهید سید حسن معصوم علی شاهی به حضرت زهرا (س)
حوزه/ سردار مرتضی قربانی نقل میکند که شهید سید حسن معصومعلیشاهی، رزمندهای شجاع و ذخیره عملیاتها بود. با گریه و التماس، اجازه حضور در عملیات را گرفت.
-
محراب و میداندرس بندگی از کوچههای فوتبال
حوزه/ در اوج بازی فوتبال، شهید مهدی زینالدین صدای مادرش را شنید و بیدرنگ بازی را رها کرد. او با اطاعت از مادر، نشان داد که بندگی خدا از مسیر احترام به والدین میگذرد.
-
محراب و میداننماز اول وقت شهید صیاد شیرازی در آسمان کردستان
حوزه/ در اوج مأموریت نظامی، صیاد شیرازی وقت نماز را از دست نداد. او نشان داد که حتی در خطر، اولویت اولش نماز است.
-
محراب و میداندعوت حضرت زهرا (س) از شهید سید حمید میر افضلی
حوزه/ شهید سید حمید میر افضلی در منطقه عملیاتی خیبر، با چهرهای شاد اما رازی در دل، به یکی از دوستانش گفت: «حضرت زهرا (س) به من گفتهاند بیایم اینجا.» بیشتر نگفت. در جریان اعزام نیروها، همراه…
-
محراب و میدان توسل شهید اللهیار جابری به حضرت زهرا (س)
حوزه/ در اوج حملات دشمن، شهید اللهیار جابری پیشنهاد توسل به حضرت زهرا (س) داد تا باران بیاید. تنها یک ربع بعد، باران بارید و عملیات دشمن متوقف شد؛ اشکهای جابری از شوق اجابت بود.
-
محراب و میدانپاسخ شهید به جمله "یک تکه استخوان"!
حوزه/ همسر شهید نوید صفری تعریف میکند که شبی کنار هم نشسته بودند و هنگام دیدن خبر بازگشت پیکر شهدا، او با لحن غمگین گفت: «یه تیکه استخون برگشته».
-
محراب و میدان عنایت حضرت زهرا (س) به شهید محمد حسن فایده
حوزه/ در جریان محاصرهای سخت، گروهی از رزمندگان از شدت تشنگی بیحال شدند. شهید محمد حسن فایده در خواب حضرت زهرا (س) را دید که به او آب دادند و قمقمه یکی از شهدا را پر کردند. پس از بیداری، قمقمهای…
-
محراب و میدانحمایت حضرت زهرا (س) از شهید حسن آقاسیزاده شعرباف
حوزه/ مادر شهید حسن آقاسیزاده شعرباف نقل میکند که روزی مانع رفتن فرزندش با موتور شد، چون نگران تصادف بود. پس از مدتی، خواب حضرت زهرا (س) را دید که با محبت فرمودند: «چرا نگذاشتی بچه ما برود؟…
-
محراب و میدان روضهخوانی شهید سید محمد حسین نواب برای حضرت فاطمه (س) در بوسنی
حوزه/ شهید سید محمدحسین نواب در ایام فاطمیه، برای مردم بوسنی به زبان انگلیسی از حضرت زهرا (س) گفت و روضه خواند. ده روز بعد، پیکرش با تیری بر سینه پیدا شد؛ گویی میخواستند صدای فاطمه (س) را خاموش…
-
محراب و میدانبشارت قبل از تولد: خواب مادر احمد و دو سید ناشناس
حوزه/ پدر شهید احمد مکیان داستانی شنیدنی از نشانههای شهادت فرزندش روایت میکند که چند ماه پیش از تولد احمد رخ داده بود.
-
محراب و میدانشیوهی امر به معروف شهید محمدحسن فایده
حوزه/ همسر شهید محمدحسن فایده خاطرهای را از زمان غذا خوردن نقل میکند که طی آن، پس از صحبت از رفتن به خانه اقوام، شهید با پرسش ظریفی (آیا چیزی کم آوردهام؟) بحث را به سمت غیبت هدایت کرد
-
محراب و میدانجسارت شهید هاشمی نژاد در نهی از منکر
حوزه/ روایت از زبان دختر دهسالهی شهید هاشمینژاد است که روزی همراه پدر راهی اصفهان میشود. در مسیر، راننده اتوبوس با وجود حضور سید روحانی، صدای نوار موسیقی را پخش میکند.
-
محراب و میدانرشد با قرآن! خاطرهای از شهید مصطفی کاظمزاده
حوزه/ شهید کاظمزاده در خاطرهای صمیمی از دوستش مصطفی میگوید؛ رفیقی که دلش احساس شهادت او را کرده بود. با این حال، هر روز ساعت ۴ بعدازظهر برای قرآنخوانی نزد او میآمد و با خندهای آرام در برابر…
-
محراب و میدانوقتی شهید طیاری عکس دخترش را پاره میکند
حوزه/ همسر شهید مهدی طیاری خاطرهای از شب عملیات «والفجر هشت» نقل میکند؛ شبی که حاجی طیاری، علیرغم علاقه شدید به دخترشان «زینب»، عکس او را که قبلاً فرستاده بود، پاره کرد.