چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۴
راهنمای اصطلاحات | اومانیسم به زبان ساده

حوزه/ اومانیسم مکتبی است که انسان را محور و معیار همه چیز می‌داند، جایگاه او را بالاتر از خدا و مذهب می‌نشاند و معتقد است زندگی و جهان باید بر اساس عقل، اختیار و خواسته‌های بشر تبیین شود.

به گزارش خبرگزاری حوزه، در دنیای امروز که اصطلاحات و مفاهیم فکری و فرهنگی بخش مهمی از گفتگوها و رسانه‌ها را تشکیل می‌دهند، توضیح این واژه‌ها به زبان ساده و روان اهمیت ویژه‌ای پیدا کرده است تا همه بتوانند معنا و پیام آن‌ها را به راحتی درک کنند.

اومانیسم؛ وقتی انسان خودش را جای خدا می‌گذارد

اومانیسم یعنی «انسان‌محوری» یا به زبان ساده‌تر، این فکر که «همه چیز باید برای انسان و به خاطر انسان باشد».
در این دیدگاه، انسان مرکز عالم است و خودش تصمیم می‌گیرد چه چیزی درست است و چه چیزی غلط. خدا، دین، وحی و هر چیزی غیر از انسان، به حاشیه می‌رود.

در ظاهر، اومانیسم از «انسان» دفاع می‌کند، اما در باطن، خدا را کنار می‌زند و انسان را جای او می‌نشاند. به همین خاطر می‌گویند اومانیسم یعنی «پرستش انسان»، نه «محبت به انسان».
ادیان الهی هم انسان را عزیز می‌دانند، اما می‌گویند عزت انسان در بندگی خداست، نه در بی‌نیازی از او.

از کجا شروع شد؟

فکر اومانیستی از یونان باستان شروع شد؛ همان‌جا که خدایان را شبیه انسان می‌دانستند و زیبایی بدن انسان، محور هنر و مجسمه‌سازی بود.

بعدها که مسیحیت آمد، کلیسا قدرت زیادی گرفت و در قرون وسطی همه چیز را کنترل می‌کرد. مردم حق نداشتند آزاد فکر کنند، علم یاد بگیرند یا حتی درباره دین سؤال بپرسند. کلیسا می‌گفت:
انسان ذاتاً گناهکار است، علم یعنی دخالت در کار خدا، و حتی بخشش گناه هم فقط در دست کلیساست!

این رفتارهای افراطی مردم را خسته کرد. در قرن چهاردهم، در ایتالیا، گروهی از اندیشمندان و هنرمندان تصمیم گرفتند علیه کلیسا بایستند. آن‌ها گفتند: باید انسان را آزاد کرد!
آن‌ها سراغ فرهنگ و آثار یونان و روم باستان رفتند، از خدا فاصله گرفتند و عقل و لذت‌های انسانی را محور قرار دادند. این جریان همان «رنسانس» بود که پایه فکری اومانیسم شد.

اومانیسم چه می‌گوید؟

انسان محور همه چیز است:
در اومانیسم، انسان خودش ملاک درستی و نادرستی است. حتی اگر از خدا حرف بزنند، فقط برای این است که زندگی انسان نظم داشته باشد، نه به خاطر ایمان واقعی.

آزادی مطلق:
هیچ چیزی، حتی خدا، نباید جلوی خواسته‌های انسان را بگیرد. هر کس خودش تصمیم می‌گیرد چه کند و چه نکند.

اعتماد کامل به عقل بشر:
پیروان این مکتب معتقدند؛ عقل انسان از وحی بی‌نیاز است. یعنی انسان خودش می‌تواند راه سعادت را پیدا کند، بدون کمک پیامبران!

مادی‌گرایی:
تنها چیزی که واقعی است، دنیای مادی است. عالم غیب، روح، آخرت و هر چه دیده نمی‌شود، خیال است!

مدارا و نسبی‌گرایی:
همه عقاید درست‌اند! هیچ کس حق ندارد بگوید عقیده دیگری اشتباه است. چون هر کس از دید خودش حق دارد.

نتیجه این تفکر چه شد؟

در ظاهر، هدف اومانیسم این بود که انسان آزاد شود، اما نتیجه‌اش چیز دیگری شد. وقتی انسان خودش را به جای خدا گذاشت، ارزش‌های اخلاقی از بین رفت.
آزادی تبدیل شد به خودخواهی. علم و صنعت رشد کرد، اما روح انسان خالی‌تر شد. فاصله طبقاتی زیاد شد، و انسانِ آزاد، اسیر لذت، پول و غرور شد.

اومانیسم، انسان را فقط از نظر جسمی شناخت، نه روحی. گفت انسان یک موجود مادی است که باید از زندگی لذت ببرد، اما نگفت هدف واقعی زندگی چیست. همین شد که بشر امروز، با وجود پیشرفت ظاهری، احساس تنهایی و پوچی می‌کند.

تفاوت اسلام با اومانیسم

اسلام هم به عقل، آزادی و کرامت انسان اهمیت می‌دهد، اما در چارچوب رابطه با خدا.
در نگاه اسلام، انسان خلیفه خدا بر زمین است، نه رقیب او.
اسلام می‌گوید:
«عقل» هدیه خداست، اما باید در مسیر درست استفاده شود.
«آزادی» ارزشمند است، اما بدون مسئولیت و اخلاق، خطرناک می‌شود.
و «انسان» وقتی به اوج می‌رسد که خودش را در برابر خدا مسئول بداند، نه بی‌نیاز از او.

حرف آخر

اومانیسم می‌خواست انسان را از اسارت کلیسا آزاد کند، اما در عوض او را اسیر خودش کرد.
انسانِ بی‌خدا، هرچند آزاد به نظر می‌رسد، اما در واقع، در بند نفس، شهوت و غرور خودش گرفتار است.
آزادیِ واقعی آن است که انسان، از اسارت «خود» رها شود و در برابر حقیقتی بالاتر از خودش، یعنی خدا، سر تسلیم فرود آورد.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • محمد IR ۱۸:۱۰ - ۱۴۰۴/۰۸/۲۲
    لذت بردم