به گزارش خبرنگار خبرگزاری حوزه، نشست علمی با موضوع «فرهنگ اسلامی-ایرانی؛ ریشه ها و ظرفیت ها» به همت مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه های علمیه و با همکاری معاونت پژوهش حوزه علمیه قم و قطب علمی فلسفه دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی برگزار شد.
در این نشست حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر ملکیان، عضو هیئت علمی گروه فلسفه مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) موضوع «فلسفه اسلامی، اقتباس یا ابتکار» را بررسی کرد و حجت الاسلام والمسلمین محمد جعفری هرندی، عضو شورای علمی قطب فلسفه دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به تشریح ابعاد «معنویت در فرهنگ اسلامی-ایرانی» پرداخت. همچنین دکتر محمد محمدرضایی، استاد فلسفه دین دانشگاه تهران «بازنمایی هویت فرهنگی ما و منشأ آن» را مورد واکاوی قرار داد.
فرهنگ اسلامی یک فرهنگ قوی در بخش های مختلف است
دکتر قاسم بابایی، دبیر این نشست در مقدمه ضمن خوش آمدگویی با تأکید بر اینکه فرهنگ اسلامی ما یک فرهنگ قوی در بخش های مختلف اعم از فلسفه، کلام و تولیدات ملی است، گفت: اما این فرهنگ برخی اوقات دچار قبض و بسط و تلاطم می شود. مقام معظم رهبری در این خصوص چندین اصطلاح را به کار برده اند که همه آن ها نظیر «تهاجم فرهنگی»، «شبیخون فرهنگی»، «غارت فرهنگی» و «استحاله فرهنگی» هشدار به مسئولین است.
وی اظهار کرد: اگر ما از هویت جمعی خودمان که پایه های فرهنگی ما را شکل می دهد مراقبت نکنیم، آنگاه است که فرهنگ خود را دچار آسیب خواهیم کرد. مقام معظم رهبری در یکی از سخنرانی هایشان می فرمایند که "بنده به معنای واقعی کلمه احساس نگرانی می کنم و حقیقتاً دغدغه دارم. این دغدغه از آن دغدغه هایی است که آدم بخاطر آن ممکن است نصف شب از خواب بیدار شود و به درگاه خدا تضرع کند. من چنین دغدغه ای درباره فرهنگ دارم".
سه مؤلفه معیار فرهنگ اسلامی-ایرانی از منظر مقام معظم رهبری
بابایی پشتیبانی نرم افزاری و سخت افزاری از داده ها و مؤلفه های فرهنگ را از لوازم پیشگیری از آسیب فرهنگ برشمرد و گفت: مقام معظم رهبری در این خصوص سه مؤلفه را به عنوان مؤلفه های معیار فرهنگ اسلامی- ایرانی مطرح می کنند. این سه مؤلفه شامل دینداری و پشتوانه انقلابی و تاریخی ماست و البته ایشان دینداری را بر دیگر مؤلفه ها غالب می دانند.
اندیشه های فلسفی حاکم بر هر فرهنگی مهمترین عنصر حاکم بر آن فرهنگ است
حجت الاسلام والمسلمین ملکیان هم در این نشست مهمترین عنصر هر فرهنگی را اندیشه های فلسفی حاکم بر آن دانست و بیان داشت: فلسفه نقش خیلی اساسی در پیدایش فرهنگ دارد و اگر کسی در فلسفه اسلامی مناقشاتی وارد کند، در واقع به فرهنگ اسلامی تهاجم کرده است.
عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با تأکید بر اینکه تا پیش از نهضت ترجمه در جهان اسلام مباحث فلسفی وجود نداشت، تصریح کرد: این نهضت که به طور قطع در زمان مأمون عباسی در اوج بود موجب ورود افکاری از بیرون قلمرو فرهنگ اسلامی شد. از جمله این واردات فلسفه بود. اما نمی توان این ادعا را داشت که چون منشأ فلسفه اسلامی در یونان است، پس فلسفه اسلامی چیزی جز ترجمه همان فلسفه یونانی نمی باشد.
یونانی دانستن فلسفه اسلامی ادعایی واهی است
وی ادعای اندیشمندانی همچون دکتر مصطفی ملکیان در خصوص یونانی بودن فلسفه اسلامی را ادعایی واهی برشمرد و گفت: برای چنین ادعایی باید در وهله اول افکار فلاسفه یونانی و فلاسفه مسلمان را به طور کامل مورد بررسی قرار داده و بعد از آن در خصوص ماهیت فلسفه اسلامی نظر و آمار ارائه کرد.
نباید بین غرب جغرافیایی با غرب فرهنگی خلط کرد
حجت الاسلام والمسلمین ملکیان اظهار کرد: یکی دیگر از مغالطاتی که در خصوص غربی بودن ریشه های فرهنگ اسلامی مطرح می شود این است که یونان به عنوان غرب معرفی می گردد و در نتیجه خلط بین غرب جغرافیایی با غرب فرهنگی بوجود می آید. این ها در حالی است که در مسئله تنازع و تعارض بین فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی اصلاً مسئله جغرافیایی مطرح نیست. لذا ممکن است کسی الهی فکر کند و در خود یونان هم زندگی کرده باشد.
وی فلسفه اسلامی را فلسفه ابتکاری خواند و افزود: افرادی که به خوبی فلسفه اسلامی را آموخته اند و فهم کرده اند همچون شهید مطهری با صراحت می گویند که در فلسفه اسلامی مسائلی هست که به هیچ عنوان در فلسفه غربی مطرح نشده است. پس فلسفه اسلامی را هرگز نمی توان فلسفه اقتباسی از فلسفه غرب دانست.
عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به برخی دیگر از ادعاهای مخالفین فلسفه اسلامی گفت: برخی هم ادعا کردند که فلسفه اسلامی در گذر زمان به کلام تبدیل و از فلسفه بودن خارج شده و فقط به بررسی عقاید دین اسلامی پرداخته است. در پاسخ به این افراد باید گفت که اگر کلام است پس کلام اسلامی را که از قرآن و روایت گرفته می شود، نمی توان از فلسفه یونانی دریافت کرد و این ادعا با ادعای غربی بودن فلسفه اسلامی در تناقض است.
وی اهل فلسفه را انسان هایی دانست که عقل خود را به اندیشیدن وادار می کنند و گفت: هرکسی در این عالم به تفلسف بپردازد در نهایت به نتایجی خواهد رسید و نمی توان گفت که فلان فرد مباحث عقلی خود را الزاماً از کس دیگری آموخته است. عقل اگر بکار گرفته شود، کلیات فلسفی را دریافت خواهد کرد و این موضوع جدا از فرهنگ و جغرافیای زیست افراد است.
ادعا بر غربی بودن آموزه های فرهنگی اسلام ناشی از خاستگاه های غیرمعرفتی است
حجت الاسلام والمسلمین جعفری هرندی هم در این نشست در پرداخت به معنویت در فرهنگ اسلامی-ایرانی تصریح کرد: بسیاری از مطالب روشنفکران داخلی که ادعا بر غربی بودن آموزه های فرهنگی جهان اسلام دارند، ناشی از خاستگاه های غیرمعرفتی است و نگرش مطالعاتی و پژوهشی عمیقی را شامل نمی شود. این ادعاها گاهی اوقات در اثر عوامل روانشناختی و جامعه شناختی مطرح می گردد.
وی افزود: مطرح می شود که برخی از مستشرقین گفته اند که قرآن از کتاب مقدس مسیحیان گرفته شده است. اما در مقابل این ادعاها آنچنان جدی نقد شده اند که دیگر خیلی از جانب کسی مطرح نمی شوند.
گزاره های مشترک هرگز نمی تواند دلیل بر وابستگی باشد
عضو شورای علمی قطب فلسفه دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی ادامه داد: در همه ادیان و در سخنان خردمندان ممکن است گزاره های مشترکی وجود داشته باشد؛ اما نمی توان این موضوع را دستاویزی برای وابسته نشان دادن یک دین به یک فرهنگ بیگانه قرار داد.
وی ریشه ادعاهای مطرح شده در خصوص عدم اصالت اسلام را خودباختگی برخی روشنفکران و علم زدگی آنان دانست و عنوان داشت: شخصی مانند دکتر مصطفی ملکیان در همین خصوص گفته است که "من معتقدم انسان نباید مقلد باشد و خودش باید صاحب اندیشه باشد؛ ولی ما نمی توانیم از صفر شروع کنیم و این کار نه مصلحت اندیشانه است و نه برحق. ما که نباید کل آنچه را بشر به قیمت بسیار گزافی به دست آورده است به همان قیمت گزاف به دست آوریم، بلکه باید تقریباً آن را به رایگان حاصل کنیم و در عین حال در این مرحله متوقف نمانیم و همان روشی را که غربیان در پیش گرفته اند (تفکر نقدی) اتخاذ کنیم. باید توجه کنیم که ما در برابر فرهنگی بسیار غنی قرار گرفته ایم که چیزی از آن نمی دانیم و باید قرن ها از آن چیز یاد بگیریم. اگر اسم این را گرته برداری می گذارید ابایی ندارم که بگویم چیز خوبی است".
این پژوهشگر حوزوی یادآور شد: وقتی این نگرش بر فکر و اندیشه شخص حاکم باشد، طبیعی است که قبله آمال را غرب قرار دهد و ریشه همه چیز را در غرب و فرهنگ غربی ببیند. دکتر مصطفی ملکیان در عرصه معنویت پروژه جدیدی تحت عنوان پروژه معنویت و عقلانیت درانداخت. حرف ایشان هم این است که معنویت دینی و اسلامی در دنیای مدرن و حاضر دیگر کارآمد و اثرگذار نیست و انسان مدرن دیگر این معنویت را نمی پسندد. ایشان معتقدند انسان مدرن عرفی و این جهانی زندگی می کند و نیاز است معنویت به طوری درانداخته شود که با این تفکر عرفی و سکولار انطباق داشته باشد.
وی گفت: سؤالی که در اینجا مطرح می شود که آیا در تراث غنی معنویت اسلامی هیچ نقطه قوت، امتیاز و محتوای ارزشمندی در راستای زیست معنوی وجود نداشت که کسی همچون دکتر مصطفی ملکیان از این تراث کوچ کرده و به سراغ معنویت غربی(SBNR) و بدون دین رفتند؟!
معنویت غربی(SBNR) فقط از جنس روانشناسی است
حجت الاسلام والمسلمین جعفری هرندی معنویت غربی(SBNR) را چیزی غیر از معنویت برشمرد و اظهار کرد: این نوع معنویت اساساً معنویت نیست و فقط از جنس روانشناسی است. البته غرب هم داشته های درستی دارد و بنا به فرموده پیامبر اکرم(ص) در هرکجای عالم اگر معرفتی وجود داشته باشد باید رفت و آن را جست و دریافت کرد. ولی فرهنگ غرب را نمی توان فرهنگ بسیار غنی دانست. زیرا معنویت حاکم بر این فرهنگ یک معنویت بدون خداست و آقای ملکیان نیز با صراحت می گوید که باید از خدای احد و واحد گذشت و فقط خدایی که خود فرد دوست دارد مورد پرستش واقع شود. این همان نگاه پانتئیستی و وحدت وجود هندی نسبت به خداست و نمی توان آن را بسیار غنی دانست.
وی افزود: معنویت دینی ما معنویتی است که کاملاً متکی به وحی الهی و وجود نازنین رسول مکرم اسلام(ص) می باشد، آن هم از ژرفای آن محتوای غنی الهی و وحیانی و متصل به علم و هدایت الهی با معارفی بسیار ناب و اصیل که فرهنگ اسلامی ما را شکل داد. این فرهنگ، همان فرهنگی است که توانست در یک قرن از شرق عالم تا غرب عالم گسترش پیدا کند. اگر این فرهنگ غیراصیل بوده و فقط بر پایه یکسری گزاره اتخاذ شده از اطراف بنا نهاده شده است، پس چگونه توانست در یک قرن چنین تحول عظیمی در جهان ایجاد کند؟
آیا فلسفه اسلامی از غرب گرفته شده و چیزی از خودش ندارد؟
دکتر محمد محمدرضایی هم در ادامه این نشست به ایراد سخن پرداخت و تصریح کرد: شبهه ای مطرح شده است مبنی بر اینکه فلسفه اسلامی چیزی از خودش ندارد، از یونان باستان گرفته شده و پنجاه درصد از قرآن و نهج البلاغه هم غرب گرفته شده است. این شبهه توسط استاد مصطفی ملکیان مطرح شده و از زوایای مختلفی قابل توجه و بحث می باشد.
وی در تبیین ریشه های شبهه مطرح شده، اظهار کرد: این مسائل که مطرح می شود حتماً دارای یکسری مبانی بوده است. یکی از مبناهای مربوط به شبهه مطرح شده این است که آقای ملکیان معتقدند اولاً خدا را نمی شود با هیچ عقلی و با هیچ معیار شناخته شده بشری اثبات نمود.
استاد فلسفه دین دانشگاه تهران گفت: وقتی انسان نتواند خدا را اثبات کند و در خداشناسی دچار مشکل باشد، آنگاه است که مشکلات عدیده ای در زمینه های اعتقادی و معنوی را تجربه خواهد کرد. اما وقتی خدا را قادر، خالق و عالم به این دنیا بدانیم، آنگاه از دین فاصله نگرفته و اتفاقاً دین را دستورالعملی از سوی همان خدای خالق و عالم برای سعادت مخلوقاتش می دانیم.
مگر می شود بت پرستی و گاوپرستی بر اساس عقلانیت باشد ولی خداپرستی ریشه در عقلانیت نداشته باشد؟!
وی عدم قابلیت جمع بسته شدن عقلانیت با تدین را دومین مبنای فکری دکتر مصطفی ملکیان برشمرد و گفت: این در حالی است که در روایات ما عقلانیت اساس خداپرستی است و اصلاً مگر می شود بت پرستی و گاوپرستی بر اساس عقلانیت باشد ولی خداپرستی ریشه در عقلانیت نداشته باشد؟!
محمدرضایی با یادآوری سومین مبنای دکتر مصطفی ملکیان ابراز داشت: ایشان معتقد است هیچ معیاری برای شناخت حق و باطل وجود ندارد و در تعریف روشنفکری می گوید که هیچ دین اصلح و احسنی را نمی شود تشخیص داد. مثلاً یکی قائل به تثلیث است، این خوب است و دیگری قائل به خدای احد و واحد است و این هم از نگاه دکتر ملکیان خوب است. ایشان می گوید دین همچون غذاست و هرکسی از هر نوع غذایی خوشش بیاید از همان می خورد. از نگاه دکتر ملکیان ادیان مانند غذا هستند و فقط افراد را از جهاتی سیر می کنند. حالا این دین می تواند هر دینی باشد!
وی اظهار کرد: دکتر ملکیان قائل به اعجاز قرآن کریم نیست. ایشان معتقد است که مثل قرآن را رواقیان و یونانیان هم آورده اند و تحدی در اینجا معنای خاصی پیدا نمی کند! این موضوع می تواند به اتهام دروغ بستن به پیامبر اکرم(ص) شود. زیرا آن حضرت همه آیات قرآن کریم را که سرشار از معانی و مبانی عمیق فلسفی است، با وجود امّی بودنشان از منبع وحی دریافت نموده اند.
علامه جوادی آملی: تمام گزاره های دین اسلام یا مستقیماً عقلانی است و یا مع الواسطه عقلانی می باشد
این پژوهشگر حوزه فلسفه اصول اساسی دین اسلام را بر پایه تعقل و خردورزی برشمرد و گفت: علامه جوادی آملی می فرمایند که تمام گزاره های دین اسلام یا مستقیماً عقلانی است و یا مع الواسطه عقلانی می باشد. این خودش یک نوع تفکر فلسفی است.
وی در پایان خاطرنشان کرد: در خود قرآن از قرآن کریم به «ذکر» یاد شده است. خداوند می فرماید: ان هو الّا ذکر للعالمین. از پیامبر(ص) نیز به «مذکِّر» یاد شده است. اساساً رمز جاودانگی دین همین است که با عقلانیت و فطرت بشر سازگار می باشد و بسیاری از مطالب موجود در قرآن یادآور همان مباحث عقلی و فطری است. مباحثی همچون عدالت، مبارزه با ظلم و مبارزه با فحشا و منکر موضوعاتی است که خداوند در وجود انسان گذاشته و در دین هم آن ها را مورد تأکید قرار داده است.
در پایان، این نشست با مطرح شدن پرسش های حاضرین و پاسخگویی به آن ها از سوی اساتید همراه بود.











نظر شما