خبرگزاری حوزه | وحی الهی که هم آوا با زبان فطرت است، فتوای برتری عالم بر جاهل را صریحاً صادر کرده است «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ». (۱)
عبرت اما در حرکت صعودی و نزولیِ ظرف علم است؛ عالِم میتواند در قوس صعود به سلاح سالکان ناسک مسلّح گردد [ «وَ سِلاحُهُ البُکاء» (۲) ] که منشأ آن خوف از دوزخ یا خشیت از هجران و یا هراس از هر دو است «إِنَّمَا یَخْشَی اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ» (۳) و همو میتواند در قوس نزول به مقام حیوانیّت بل پستتر از آن تنزّل یابد «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث». (۴)
گرچه برای اضلال عوام، کوشش شیاطین انس و جنّ برقرار است
لکن برای عالمان و اندیشمندان، ابلیس خود بدان مباشرت دارد؛ او گمراهِ مُضلِّی است که با آتش خودخواهی و هواپرستی، برای اَبَد، خویشتن را سوزاند و محصول عبادات ششهزار ساله خویش را یکجا به آتش کشید. (۵) لذاست که رهروان طریق معرفت، بیش از دیگران مَطمعِ طمعِ خام ابلیس و اذناب اویند چرا که زَلَّة العالِم، زَلَّة العالَم است. در میان این امواج سهمگین و بنیاد برکن، ندای پر صلابتی در عالَم منتشر است که بشارتی برای اهل بشارت است! فرمود: «إنّما مَثَلُ أهلِ بیتی فِیکُمْ کَمَثَلِ سَفینةِ نُوحٍ مَنْ رَکِبَها نَجا و مَنْ تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ» (۶)
گرچه تمسّک به هر یک از آن ذوات نورانیّه، عمل به کریمه «فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ» (۷) است، اما صادق آل محمد «علیهمالسلام»، جدّ خویش را روزی دهندهِ معنوی مؤمنان معرفی نمود «لِأَنَّهُ یَمِیرُهُمْ الْعِلْمَ» (۸) که اهل علم، از مجرای فیض آن ید باسطه الهی بر سفره معرفت و حقیقت مهمان میشوند «إنَّهُ لَیسَ أحَدٌ عِندَهُ عِلمُ شَیءٍ إلاّ خَرَجَ مِن عِندِ أمیرِ المُؤمِنینَ علیهالسلام». (۹)
آن بشارت دائم و این فضیلت صادق، اشارتی است که اگر رهرو طریق معرفت میخواهد از گرداب تکاثر به کوثر سعادت رهنمون گردد، باید خود را به بحر ولایت متّصل و به منار ایمان متّکی گرداند «یَا علیُّ انتَ اَصلُ الدِّین وَ مَنَارُ الاِیمَان وَ غَایَةُ الهُدَی» (۱۰) و با مجاهدت دائمی با دشمنِ درون و بیرون، به جایگاه منیع مأمومِ حقیقت برسد که آسایش و راحتی و عاقبتبخیری و بهشت برین، پاداش و ثمره آنست «إِنَّ اَلرَّوْحَ وَ اَلرَّاحَةَ وَ البِشرَ وَ البِشَارَة لِمَنْ اِئْتَمَّ بِعَلِیّ». (۱۱)
اگر رهرو راه علم با فهمیدن یک مطلب، در درگاه وحی و مفسران وحی متواضعتر و خاکسارتر شد، خود را مهیای نوشیدن از سرچشمه معرفت و حقیقت کرده است «وَ سَقَاهُمْ رَبُّهُمْ شَرَابًا طَهُورًا (۱۲) یَعنِی سَیِّدهُم عَلِیَّ بنَ اَبِی طَالِب علیهالسلام» (۱۳) و همین خاکساری، راه درونیِ فراگیری علم است! که در کریمه زمر، پیش از فتوا به برتری عالم بر جاهل فرمود: «أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّیْلِ سَاجِدًا وَ قَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ» (۱۴) یعنی اگر سخن از برتری عالم بر غیر عالم است، این مزیّت در فضای معنوی هماهنگی علم و عمل صالح است؛ عالمِ متمسّک به سفینه ولایت و متّکی به منار هدایت، میتواند سالم به منزل برسد و یقینا از جاهل برتر است.
بنابراین برای سالک طریق علم و معرفت، خاکساری در درگاه ولایت، خاصه در درگاه امیر مؤمنان «علیهافضلصلواتالمصلّین» نه ندب بلکه فرض است تا بتواند هم خود به مقصد برسد و هم به مقصد برساند. گرچه نَمی از دریای فضائل حضرت امیرالمؤمنین علیبنابیطالب «علیهالسلام» به رشته تحریر در آمد لکن حق مطلب را آن مسیحیِ شاعر، عبدالمسیح انطاکی اداء کرد که گفت:
و اصفح أبا حَسَنٍ عَمَّن تَجَرا عَن
حُب عَلَی مِدْحَةٍ تَسمُو مَبَانِیهَا
لَو لَم أکُن طَامِعاً فی رحبِ صَدرِکَ مَا
حاولتُ و اللهِ أن أروی قَوافیها (۱۵)
ای اباالحسن، گستاخی مرا ببخش که به دلیل شدت محبتِ تو به خود اجازه دادم تو را مدح کنم. من کجا و مدحِ تو کجا؟! به خدا سوگند اگر طمع نداشتم که رضایت و عنایتِ تو را جلب کنم، به خود اجازه نمیدادم درباره تو سخن بگویم.
علی گلستانی
منابع:
۱. زمر/ ۹
۲. اقبال الاعمال/ ۷۱۰
۳. فاطر/ ۲۸
۴. اعراف/ ۱۷۶
۵. ر.ک: سروش هدایت، ج ۱، ص ۶۶
۶. بحارالانوار، ج ۲۳، ص ۱۰۵
۷. انعام/ ۹۰
۸. کافی، ج ۱، ص ۴۱۲
۹. همان، ص ۳۹۹
۱۰. بصائر الدرجات، ج ۱، ص ۳۱
۱۱. همان، ص ۵۳
۱۲. انسان/ ۲۱
۱۳. مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۱۶۲
۱۴. زمر/ ۹
۱۵. ملحمة الامام علی او القصیدة العلویة المبارکة، ص ۱۹










نظر شما