سه‌شنبه ۱۱ آذر ۱۴۰۴ - ۰۸:۳۰
پرهیز از اسراف و تکبر؛ درس‌هایی از نامه ۲۱ نهج‌البلاغه

حوزه/ امام علی(ع) در نامه‌ای به «زیاد» سفارش کردند: اسراف را رها کن، از امروز به فکر فردا باش و از تکبر بپرهیز. ایشان تأکید کردند که انسان تنها بر اساس اعمالش پاداش می‌گیرد.

به گزارش خبرگزاری حوزه، یکی از موضوعاتی که این روزها تأکید بسیاری بر روی آن می شود، مسئله عدم اسراف است که به این مناسبت به انتشار نامه ۲۱ نهج البلاغه و تفسیر آن خواهیم پرداخت.

وَمِن کتابٍ لَهُ عَلیهِ السَّلامُ إلی زِیادٍ أیْضاً

فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِداً، وَاذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً، وَأَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ، وَقَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ. أَ تَرْجُو أَنْ یُعْطِیَکَ اللّهُ أَجْرَ الْمُتَوَاضِعِینَ وَأَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِینَ! وَتَطْمَعُ ـ وَأَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِی النَّعِیمِ؛ تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ وَالْأَرْمَلَةَ ـ أَنْ یُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِینَ؟ وَإِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِیٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَقَادِمٌ عَلَی مَا قَدَّمَ، وَالسَّلامُ.

ترجمه

از نامه های امام (علیه السلام) است که آن را نیز برای زیاد نوشته است

(ای زیاد!) اسراف را کنار بگذار و میانه روی را پیشه کن و از امروز به فکر فردا باش و از اموال دنیا به مقدار ضرورت برای خود نگاه دار و اضافه بر آن را برای روز نیازت از پیش بفرست، آیا تو امید داری که خداوند پاداش متواضعان را به تو دهد در حالی که نزد او از متکبران باشی؟ تو طمع داری که خداوند ثواب انفاق کنندگان را برای تو قرار دهد در صورتی که در زندگی پرنعمت و ناز قرار داری و مستمندان و بیوه زنان را از آن بازمی داری و (بدان که) انسان تنها به آنچه از پیش فرستاده جزا داده می شود و بر آنچه قبلاً برای خود ذخیره کرده وارد می گردد؛ والسلام.

شرح و تفسیر

نامه در یک نگاه:

از صدر این نامه که در انساب الاشراف بلاذری آمده، استفاده می شود که افرادی به امام(علیه السلام) خبر داده بودند که زیاد مرتکب کارهای خلافی می شود از جمله اینکه سفره رنگین با چند نوع غذا ترتیب می دهد و در برخورد با افراد، متکبرانه برخورد می کند. امام(علیه السلام) در این نامه او را از اسراف، تکبر و دنیاپرستی برحذر می دارد و به او تأکید می فرماید که به فکر آخرتش باشد.

امام(علیه السلام) باز هم «زیاد» را اندرز می دهد:

این نامه مقدّمه ای دارد که با توجّه به آن، تفسیر آنچه را مرحوم سیّد رضی آورده می توان دریافت. در مقدمه این نامه چنین آمده که سعد (فرستاده امیر مؤمنان علی(علیه السلام)) گفته است که تو به او دشنام داده ای و تهدید کرده ای و بر اثر کبر و غرور اجازه ملاقات به او نداده ای. چه چیز تو را به این تکبر فرا خوانده در حالی که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: بزرگی شایسته ذات پاک خداست و هرکس در این امر با خدا به منازعه برخیزد خدا او را در هم می شکند؟ (اضافه بر این) سعد به من خبر داده که تو انواع مختلف غذاها را در روز واحد بر سر سفره خود حاضر می کنی و همه روز بدن خود را با روغن مخصوص چرب می کنی (که در واقع نوعی وسیله آرایش آن روز بود).(۲)

سپس امام(علیه السلام) به او دستور صدقه در راه خدا و کمک به ضعفا و فقرا می دهد و همچنین به او می فرماید: سخنان تو سخنان نیکان است اما عملت عمل خاطیان و گنهکاران. اگر واقعاً چنین باشد به خود ستم کردی و اعمالت را بر باد دادی... .(۳)

با توجّه به آنچه در بالا آمد به سراغ تفسیر نامه مطابق آنچه مرحوم سیّد رضی آورده است می رویم. امام(علیه السلام) نخست چهار دستور ضمن عباراتی کوتاه و پرمعنا به زیاد می دهد ابتدا می فرماید: «(ای زیاد) اسراف را کنار بگذار و میانه روی را پیشه نما»; (فَدَعِ الاِْسْرَافَ مُقْتَصِداً).
اشاره به سفره های رنگین زیاد و تجمّل پرستی اوست که این کار برای همه مسلمانان نکوهیده است مخصوصاً برای حاکمان و منصوبین از طرف آنها.

البتّه اسراف منحصر به زیاده روی در غذا و امثال آن نیست، بلکه زیاده روی در همه چیز در اسلام نکوهش شده است حتی در عبادات که گاهی سبب خستگی و بی میلی به اطاعت و عبادت می شود.

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: «وَ إِنَّ الْقَصْدَ أَمْرٌ یُحِبُّهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ وَإِنَّ السَّرَفَ أَمْرٌ یُبْغِضُهُ اللهُ حَتَّی طَرْحَکَ النَّوَاةَ فَإِنَّهَا تَصْلُحُ لِلشَّیْءِ وَحَتَّی صَبَّکَ فَضْلَ شَرَابِکَ; میانه روی چیزی است که خداوند متعال آن را دوست دارد و خداوند اسراف را مبغوض می شمرد حتی دور انداختن یک هسته خرما، زیرا به درد چیزی می خورد و حتی ریختن اضافه آب که در ظرف آب خوری باقی می ماند».(۴)

آن گاه امام(علیه السلام) در دومین توصیه به او می فرماید: «و از امروز به فکر فردا باش»; (وَاذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً).

این همان چیزی است که قرآن مجید بارها بر آن تکیه کرده است گاه می فرماید: «(وَمَا تُقَدِّمُوا لاَِنفُسِکُمْ مِنْ خَیْر تَجِدُوهُ عِنْدَ اللهِ); هر کار خیری را برای خودتان از پیش می فرستید آن را نزد خدا (در سرای دیگر) خواهید یافت».(۵)

گاه می فرماید: «(یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَد وَاتَّقُوا اللهَ إِنَّ اللهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ); ای کسانی که ایمان آورده اید، تقوای الهی پیشه کنید و هر کس باید بنگرد تا برای فردایش چه چیز از پیش فرستاده; و تقوای الهی داشته باشید که خداوند از آنچه انجام می دهید آگاه است».(۶)
پیداست هرگاه انسان توجّه داشته باشد که امروز را فردایی است، فردایی جاودان که نیاز او به اموال و ثروتهای دنیا در آن روز بسیار بیشتر است، به یقین به جای عیاشی و خوش گذرانی به کارهای خیر روی می آورد و بیش از حد نیاز خود را در این دنیا برای آن روز ذخیره می کند.

حضرت در سومین و چهارمین توصیه می فرماید: «و از اموال دنیا به مقدار ضرورت برای خود نگاه دار و اضافه بر آن را برای روز نیازت از پیش بفرست»; (وَأَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ).

در واقع آنچه را امام(علیه السلام) در جمله «وَاذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَداً» با اشاره فرموده در دو جمله اخیر به تفصیل بیان داشته و به یاد فردا بودن را در این عبارت تفسیر می کند و آن نگاه داشتن مال به اندازه نیاز و از پیش فرستادن برای روز حاجت به خصوص اینکه انسان می داند مال و ثروت هر چه باشد در این دنیا فانی می شود و اگر فانی نشود به هنگام مرگ از انسان جدا می گردد و کمترین چیزی از آن را نمی تواند با خود ببرد حتی بعضی از اقوام گذشته که بسیاری از اموال نفیس سلاطین و ثروتمندان را همراه آنها دفن می کردند، در واقع گنجی می ساختند برای نسلهای بعد و کمترین چیزی از آن عاید آنها نشد.
شبیه همین معنا با تعبیر جالب و پرمعنای دیگری در وصیّت نامه معروف آن حضرت به امام حسن(علیه السلام) (نامه ۳۱) آمده است آنجا که می فرماید: «فَلاَ تَحْمِلَنَّ عَلَی ظَهْرِکَ فَوْقَ طَاقَتِکَ، فَیَکُونَ ثِقْلُ ذَلِکَ وَبَالاً عَلَیْکَ، وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ، فَیُوَافِیکَ بِهِ غَداً حَیْثُ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَحَمِّلْهُ إِیَّاهُ; بیش از تاب و تحمل خود بار (ثروت و اموال) را بر دوش مگیر که سنگینی آن بر تو وبال خواهد بود و هرگاه نیازمندی را یافتی که می تواند زاد و توشه تو را تا قیامت بر دوش گیرد و فردا که به آن نیازمند شوی به تو باز گرداند این را غنیمت شمار و این زاد و توشه را بر دوش او بگذار».

آنچه در چهار صفت بالا آمد در واقع اشاره به همان چیزی است که بعضی از آگاهان، به امام(علیه السلام) درباره اسراف کاری زیاد و خیانتش نسبت به بیت المال خبر داده بودند.

سپس امام(علیه السلام) به یکی دیگر از نقاط ضعف او که همان تکبر در برابر ارباب رجوع و مستضعفان است، اشاره کرده و می فرماید: «آیا تو امید داری که خداوند پاداش متواضعان را به تو دهد در حالی که نزد او از متکبران باشی؟»; (أَ تَرْجُو أَنْ یُعْطِیَکَ اللهُ أَجْرَ الْمُتَوَاضِعِینَ وَأَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِینَ!).
به یقین کسی که امید به پاداش گروهی از مؤمنان دارد باید همانند آنها عمل کند و تناقض در رفتار و خواست درونی خود نداشته باشد. این درست به آن می ماند که شخص کشاورزی امید به برداشت محصول فراوان از زمین زراعتی خود داشته باشد در حالی که نه بذری افشانده و نه آبیاری کرده است.

امام(علیه السلام) در واقع روی نقطه بسیار حساسی در اینجا انگشت گذارده است که به تعبیر خود آن حضرت در حدیثی که در غرر الحکم از وی نقل شده: «اِحْذَرِ الْکِبْرَ فَإنَّهُ رَأسُ الطُّغْیانِ وَ مَعْصِیَةُ الرَّحْمنِ; از کبر بپرهیز، زیرا سرچشمه طغیان ها و معاصی الهی است» اشاره دارد.(۷)

به تعبیر دیگر از همان حضرت: «أَقْبَحُ الْخُلُقِ التَّکَبُّرُ; زشت ترین اخلاق تکبر است».(۸)

در تعبیر دیگری از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) می خوانیم: «لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ مَنْ فِی قَلْبِهِ مِثْقَالُ حَبَّة مِنْ خَرْدَل مِنْ کِبْر; کسی که در قلبش به اندازه دانه خردلی از کبر باشد، هرگز داخل در بهشت نخواهد شد».(۸)

آن گاه امام(علیه السلام) بار دیگر به مسأله انفاق در راه خدا بر می گردد و می فرماید: «تو طمع داری که ثواب انفاق کنندگان را خداوند برای تو قرار دهد در صورتی که در زندگی پر نعمت و ناز قرار داری و مستمندان و بیوه زنان را از آن باز می داری»; (وَتَطْمَعُ ـ وَأَنْتَ مُتَمَرِّغٌ(۹) فِی النَّعِیمِ، تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ وَالاَْرْمَلَةَ(۱۰) ـ أَنْ یُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِینَ؟).

این حالت مخصوص به زیاد نبود و نیست، بسیارند کسانی که به هنگام دعا از خدا تقاضای پاداش های بسیاری می کنند; ولی در عمل چیزی که سبب آن باشد انجام نمی دهند و در واقع این تقاضا و دعا نوعی نفاق و دوگانگی خواسته ها و اعمال است که برای رسیدن به سعادت باید از وجود انسان ریشه کن شود آنچه را می خواهد، هماهنگ با آن عمل کند، هرچند از خدا بیش از آن را طلب نماید.

آن گاه امام(علیه السلام) نامه را با بیان قاعده ای کلی که شامل تمام توصیه های گذشته و فراتر از آن می شود، به پایان می برد و می فرماید: «و (بدان) انسان تنها به آنچه از پیش فرستاده جزا داده می شود و بر آنچه قبلا برای خود ذخیره کرده وارد می گردد; والسلام»; (وَإِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِیٌّ بِمَا أَسْلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَی مَا قَدَّمَ، وَالسَّلاَمُ).

نکته ها:

۱. رابطه اعمال و پاداش ها:
آنچه از تعلیمات قرآن مجید استفاده می شود این است که اساس کار در قیامت بر رابطه میان اعمال و پاداش ها و کیفرها یا مشاهده اعمال و نتیجه آنهاست; (فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة خَیْراً یَرَهُ * وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّة شَرًّا یَرَهُ)(۱۲) در حالی که بسیاری از مردم اساس را شفاعت و عفو الهی و مانند آن می دانند و به همین دلیل چندان به اعمال خود توجّه ندارند و همین طرز فکر گاهی آنها را در ترک واجبات و ارتکاب محرّمات سهل انگار می کند. به یقین شفاعت حق است، عفو الهی یک واقعیّت است; ولی اینها اساس نجات در روز قیامت نیست. آن روز «یوم الدین» است یوم جزا و گرفتن نتیجه اعمال.

امام(علیه السلام) نیز در نامه بالا به این مسأله تأکید فرموده و می گوید: تنها انسان به اموری جزا داده می شود که از پیش فرستاده و بر اموری وارد می گردد که قبلا ذخیره نموده است.

اگر اساس را بر این بگذاریم، به یقین اعمال ما بسیار پاک تر خواهد شد.

۲. «زیاد» مرد نمک نشناس:

درباره زیاد و فرزندش عبیدالله و زشتی های اعمال و عقاید آنها سخن بسیار است که بخش قابل ملاحظه ای از آن در ذیل نامه ۴۴ به خواست خدا خواهد آمد ولی در اینجا سزاوار است اشاره کوتاهی با ذکر کلامی از ابن ابی الحدید به این مسأله داشته باشیم، او می گوید:

«خداوند روی زیاد را سیاه کند که آن همه محبّت و احسان علی(علیه السلام) را با اعمال زشت و جنایات در مورد شیعیان و دوستان علی(علیه السلام) و اسراف در لعن آن حضرت تلافی کرد، او در برابر معاویه در نکوهش از اعمال امیر مؤمنان علی(علیه السلام) به قدری زیاده روی کرد که معاویه انتظار آن را نداشت; ولی او برای خوش آیند معاویه این کار را نکرد، بلکه با طبع کثیف و قلب پر از عناد خود این کار را انجام می داد و خدا می خواست که او را با این اعمال رسوا کند و او را به مادرش باز گرداند تا از نسب او خبر دهد! آری! از کوزه همان برون تراود که در اوست. و بعد از او فرزندش (عبیدالله) آمد و اعمال زشت پدر را (نسبت به شیعیان و خاندان آن حضرت) آن گونه که می دانیم به نهایت رساند».(۱۳)

پی نوشت:

۱ . سند نامه: این نامه را بلاذری در انساب الاشراف آورده است و در واقع آنچه مرحوم سیّد رضی در اینجا ذکر کرده بخشی از نامه مفصلی است که امام(علیه السلام) برای زیاد فرستاد. در مصادر نهج البلاغه نیز تنها از همین منبع ذکر شده است. (مصادر نهج البلاغه، ج ۳، ص ۲۳۳) ابن ابی الحدید نیز در شرح نهج البلاغه خود ذیل نامه ۴۴ آنچه را بلاذری در انساب الاشراف آورده، با تفاوتهای قابل ملاحظه ای ذکر کرده و چون این تفاوت ها نسبتاً زیاد است حمل بر اختلاف نسخ بعید به نظر می رسد شاید ابن ابی الحدید منبع دیگری در اختیار داشته است که این نامه را با آن شرح و تفصیل از آن نقل نموده است.
۲ . درباره استفاده از انواع روغن ها (و کرمها) برای نرم کردن موها و صورت و بدن و آنچه در آن زمان معمول بوده و آنچه مستحب و مکروه است، مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشیعه در جلد اوّل که از باب ۱۰۲ آداب الحمام شروع می شود، روایات فراوانی ذکر کرده است و از تعبیر امام(علیه السلام) در عبارت بالا بر می آید که زیاده روی در این کار برنامه افراد ثروتمند و متنعم بوده است.
۳ . این مضمون را بلاذری در انساب الاشراف و ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه خود (ج ۱۶، ص ۱۹۶) آورده اند.
۴ . بحارالانوار، ج ۷۱، ص ۳۴۶.
۵ . بقره، آیه ۱۱۰.
۶ . حشر، آیه ۱۸ .
۷ . غررالحکم، ح ۲۶۰۹.
۸ . همان مدرک، ح ۲۸۹۸.
۹ . کافی، ج ۲، ص ۳۱۰.
۱۰ . «متمرّغ» به معنای کسی است که در خاک می غلطد از ریشه «تمرّغ» به معنای در خاک غلط زدن گرفته شده است.
۱۱ . «اَرْمَلَة» به زنی گفته می شود که شوهرش از دنیا رفته است (بیوه زن) و «اَرْمَل» به مردی گفته می شود که زوجه اش از دنیا رفته است. این واژه گاهی به معنای از دست دادن زاد و توشه نیز به کار می رود و در اصل از ریشه «رمل» به معنای شن گرفته شده گویی این گونه افراد از شدت ناتوانی، فقر و نیاز به زمین می چسبند. واژه «اَرامل» به مساکین نیز اطلاق می شود.
۱۲ . زلزال، آیه ۷ و ۸ .
۱۳ . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۵، ص ۱۳۹، ذیل نامه ۲۱.

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha