شنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۴ - ۰۷:۵۹
سید سبط‌الحسن رضوی هنسوی، پژوهشگر، نسخه‌شناس و اندیشمند برجستهٔ شبه‌قاره

حوزہ/ سید سبط‌الحسن رضوی هنسوی از جمله عالمان برجستهٔ شیعه در شبه‌قارهٔ هند در سدهٔ چهاردهم هجری شمسی بود که با تسلط بر علوم اسلامی، آشنایی عمیق با فرهنگ‌ها و ادیان مختلف، و فعالیت‌های گسترده در حوزهٔ پژوهش، نسخه‌شناسی و آموزش دانشگاهی، نقش مهمی در گسترش معارف اسلامی و حفظ میراث مکتوب ایفا کرد. زندگی علمی و اجتماعی ایشان، پیوندی معنادار میان دیانت، تحقیق و تعهد اجتماعی را به نمایش می‌گذارد.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری «حوزه»، سید سبط‌الحسن رضوی هنسوی در سال ۱۲۸۷ش در شهر بنارس دیده به جهان گشود. پدر ایشان، سید فیض‌الحسن رضوی، مردی بسیار متدیّن و کارمند ادارهٔ مالیات بود؛ از این‌رو ایشان در شهر بنارس پرورش یافت.

ایشان تحصیلات ابتدایی تا سطح «فاضل» را در مدرسهٔ ایمانیهٔ بنارس، زیر نظر جوادالعلماء حجت‌الاسلام و المسلمین سید علی جواد و حجت‌الاسلام و المسلمین سید محمد سجاد فرا گرفت. از آنجا که در کنار رود گنگ رشد یافته بود، از دوران کودکی با فرهنگ گنگا و جمنا به‌خوبی آشنا بود.

سید سبط‌الحسن رضوی هنسوی، پژوهشگر، نسخه‌شناس و اندیشمند برجستهٔ شبه‌قاره

وی علاوه بر علوم اسلامی، با فلسفهٔ آیین هندو نیز آشنایی داشت و بر هر دو متن «قرآن کریم» و «گیتا» تسلط داشت. «نهج‌البلاغه» از جمله کتاب‌های مورد علاقهٔ ایشان بود.

این اندیشمند برجسته هندی تدریس علوم جدید را در دانشکدهٔ «ایونگ کرِسچن» الله‌آباد آغاز کرد و شاگردان بسیاری را پرورش داد.

در سال ۱۳۱۲ش یکی از آثار ایشان به چاپ رسید و به‌عنوان کتاب درسی در همان دانشکده مورد استفاده قرار گرفت.

همچنین ترجمه‌ای از آثار برخی مؤلفان را به زبان اردو انجام داد که در سال ۱۳۱۶ش برای دانشجویان دانشکده منتشر شد.

وی به‌تدریج به عضویت نهضت آزادی هند درآمد و به‌عنوان جوانی میهن‌دوست، به جنبش تحریم نیز پیوست که تحت رهبری مهاتما گاندی و پاندیت جواهر لعل نهرو برای استقلال هند فعالیت می‌کرد.

به دلیل همین عضویت، از کار دولتی برکنار شد و در سال ۱۳۱۲ش برای مدتی به زندان افتاد.

این عالم هندی همواره لباس ساده از جنس کتان بر تن می‌کرد و این شیوهٔ زندگی را حتی پس از استقلال هند نیز ترک ننمود.

فاضل هنسوی در اواخر دههٔ ۱۳۱۰ش ساکن شهر لکهنو شد و سپس همراه با سعیدالمله برای زیارت عتبات عالیات، راهی نجف، کربلا و مشهد گردید.

در حوزهٔ علمیهٔ نجف با آیت‌الله بروجردی دیدار کرد و ایشان پس از مشاهدهٔ شایستگی علمی، اجازهٔ اجتهاد به وی اعطا کرد .

علاوه بر آیت‌الله بروجردی، هجده تن از مراجع دیگر نیز به این عالم برجسته اجازه دادند.

بر اساس یادداشت‌های شخصی علامه، هند در ماه مرداد ۱۳۲۶ش به استقلال دست یافت. در آن زمان، ایشان در عراق و شهر کربلا اقامت داشت.

با شنیدن خبر استقلال و تقسیم کشور، دچار نگرانی شد؛ از یک‌سو سرزمین مادری که مسلمانان در آن قتل‌عام می‌شدند، و از سوی دیگر پاکستان که ایشان با جدایی آن مخالف بود.

در همان ایام، فردی بانفوذ از تانزانیا از ایشان دعوت کرد تا در دارالسلام اقامت گزیده و به‌عنوان امام جماعت فعالیت کند؛ اما جناب وی پاسخی نداد و تمام شب را در کنار مرقد امام حسین(ع) به دعا و عبادت پرداخت و از آن حضرت طلب هدایت نمود؛ چراکه هرگز مایل نبود دین را وسیلهٔ معیشت خود قرار دهد.

پس از نماز صبح، هنگام بازگشت به محل اقامت، شخصی در انتظار ایشان بود. وی پرسید: «آیا شما سید سبط‌الحسن هستید؟» پس از تأیید، نامه‌ای از سوی جناب نهرو به ایشان داد که در آن از وی درخواست شده بود به هند بازگردد. بدین ترتیب، ایشان از عراق به لکهنو مراجعت کرد.

در سال ۱۳۳۲ش نامه‌ای از سوی دکتر ذاکر حسین، نایب‌رئیس دانشگاه علیگره، به دست وی رسید که در آن از وجود فرصت شغلی در کتابخانهٔ دانشگاه خبر داده شده بود.

ایشان در سال ۱۳۳۳ش به‌عنوان دستیار کتابخانه مشغول به کار شد و پس از مدتی، مسئولیت یکی از بخش‌ها را بر عهده گرفت.

وی بخشی مستقل برای نسخه‌های خطی با عنوان «بخش نسخه‌های خطی مولانا آزاد» تأسیس کرد و با گردآوری تعداد زیادی نسخهٔ خطی و آثار نادر، خدمات ارزشمندی در شناسایی و حفظ آن‌ها انجام داد. دربارهٔ این آثار، توضیحات دقیق و جامعی در نوشته‌های خود ایشان موجود است.

این عالم برجسته هندی در سال ۱۳۵۰ش از دانشگاه علیگره بازنشسته شد؛ دانشگاهی که سال‌ها برای آن زحمت کشیده و خدمات فراوان ارائه داده بود، اما متأسفانه از پرداخت حقوق بازنشستگی ایشان خودداری کرد.

ایشان دانشمندی فاضل، محقق، نسخه‌شناس و در علم رجال و تاریخ صاحب‌نظر بود. همواره به تحقیق اشتغال داشت و در سفرهای حج، زیارت و تبلیغی، یکی از علاقه‌مندی‌های اصلی ایشان بازدید و بررسی کتابخانه‌ها بود.

در موضوعات مهم و نادر پژوهش‌های ارزنده‌ای انجام داد.

به سبب شایستگی علمی، مؤسسات علمی متعددی ایشان را به عضویت پذیرفتند؛ از جمله: منتدی‌النشر نجف، انجمن تبلیغات اسلامی تهران و ادارهٔ تحقیقات اسلامی بمبئی.

وی افزون بر تحقیق شخصی، جوانانی را که وارد عرصهٔ پژوهش می‌شدند تشویق می‌کرد و به همین دلیل، شخصیت‌های برجستهٔ جمهوری اسلامی ایران نیز احترام ویژه‌ای برای ایشان قائل بودند.

نامه‌های فراوانی دریافت می‌کرد و حتی نامه‌ای از امام خمینی(ره) نیز به ایشان رسیده بود.

برخی از آثار مهم ایشان عبارت‌اند از:

منهاج نهج‌البلاغه، الکتب و المکتبات، تذکرة مجید، تاریخ مرثیهٔ عربی، اظهار حقیقت

علاوه بر این، مقالات و نوشته‌های متعددی از ایشان در روزنامه‌های اردوزبان منتشر شده است.

مرقد «شهید ثالث» با راهنمایی‌های ایشان بازسازی شد و علامه سال‌ها به‌عنوان متولی و مدیر افتخاری آن مکان به خدمت پرداخت.

سرانجام، ایشان در تاریخ ۱۸ فروردین ۱۳۵۷ش در شهر علیگره بر اثر ایست قلبی دار فانی را وداع گفت. پیکر ایشان به مرقد شهید ثالث منتقل شد و سپس در کنار مزار ناصرالمله به خاک سپرده شد.

فرزند ایشان نقل می‌کند: نوزده سال پس از وفات پدرم، در تاریخ ۱۰ تیر ۱۳۷۶ش به من اطلاع داده شد که در قبر ایشان شکافی ایجاد شده است. هنگامی که وارد قبر شدم و کفن را گشودم، مشاهده کردم که پیکر پدرم کاملاً سالم و تازه است، گویی به‌تازگی به خواب رفته باشد.

چنین مواردی در تاریخ و آثار کهن مشاهده شده است و با توجه به شناختی که از شخصیت و سلوک پدرم داشتم، این واقعه را چیزی جز کرامت نمی‌دانم.

مأخذ: نجوم‌الهدایه، جلد هفتم، ص ۱۷۶، دانشنامهٔ اسلام، مرکز بین‌المللی میکروفیلم نور، دهلی، ۱۴۰۱ هـ. ش (۲۰۲۲م)

ارائه دهنده: دانشنامه اسلام، مرکز بین المللی میکروفیلم نور دهلی

اخبار مرتبط

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha