خبرگزاری حوزه | در میانۀ تلاطمات جهان معاصر و زیر آسمان آکنده از اخبار سطحی و روزمره، پیام حضرت آیتالله العظمی امام خامنهای مدظلهالعالی به مجمع اندیشمندانه و آیندهساز اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا، ندایی است فراتر از زمان و مکانی خاص. این پیام، پرده از حقیقتی ژرف برمیدارد.
آنچه به عنوان مسئله هستهای یا دیگر چالشهای مشابه در عرصهٔ بینالملل انعکاس مییابد، در حقیقت نمود سطحی و عَرَضی یک تقابل تمدنی عمیقتر است. تقابلی که محور اصلی آن، نبردی تاریخی میان دو نظم متعارض است .
از یک سو، نظم ناعادلانهٔ سلطه که بر پایهٔ زور، انحصار، تحقیر ملتها و توزیع نابرابر قدرت و ثروت استوار گردیده، و از سوی دیگر، نظام عادلانهٔ ملی و بینالمللی اسلامی که آرمانی والا برای استقرار قسط، احترام به استقلال ذاتی ملتها و بنیان نهادن روابطی مبتنی بر اخلاق و عدالت فراگیر است.
ایران اسلامی، با احیای حکمت ناب محمدی(ص) و پرچمداری مکتب اهل بیت(علیهمالسلام)، تنها یک دولت-ملت معمولی نیست؛ بلکه تجسم یک ایدهٔ متحرک و پویا و یک الگوی کامل مقاوم در صحنهٔ جهانی است.
موفقیتهای این ملت در عرصههای دانش بنیادین مانند فناوری صلحآمیز هستهای، اقتدار دفاعی و پیشرفتهای علمی، تنها از این منظر معنای حقیقی خود را مییابند که ابزارهایی در خدمت تحکیم این الگوی مستقل و عدالتخواه هستند.
پرچمداری این دعوی بزرگ ، که همان طلب تحول ریشه ای در معادلات جهانی است، ریشهٔ خشم و آشفتگی دستگاههای زورگو و فاسد بینالمللی است. آنها نه از یک برنامهٔ فنآورانه، که از ژرفای اثرگذاری یک اندیشه و قدرت نرم یک تمدن بازسازیشده به هراس افتادهاند.
نظم سلطه، که بر مفاهیمی چون قطبهای انحصاری قدرت، رابطهٔ «امپریالیستی-دستنشانده»، و ابزارهایی مانند جنگهای ترکیبی، تحریمهای ظالمانه و عملیات روانی گسترده تکیه زده، امروز در آستانهای تاریخی قرار گرفته است.
بیانات حکیمانهٔ رهبر انقلاب اسلامی به تحولی بزرگ در هندسهٔ قدرت جهانی اشاره دارد. نشانههای این تحول عظیم را میتوان در دو روند کلیدی مشاهده کرد:
نخست، تضعیف ساختاری و کاهش شاخصهای مادی و معنوی قدرتهای استکباری ، که نمونهٔ عینی آن را در ضعفهای اقتصادی درونی، شکستهای پی در پی در جنگهای نیابتی (همچون سوریه)، خروج تحقیرآمیز از جغرافیای مورد ادعای سلطه (مانند افغانستان) و ناتوانی در اجرای کودتاهای کلاسیک میتوان دید.
دوم، طلوع قدرتهای جدید و قیام ملتها؛ ظهور بازیگران مؤثر منطقهای و بینالمللی که دیگر حاضر به پذیرش نقشهای تحمیلی گذشته نیستند و خیزش مردمانی که علیه حکومتهای وابسته و سیاستهای استثماری قد برمیافرازند. این دو روند توأمان، جهانی را تصویر میکنند که به سمت تکثر قدرت و افول گریزناپذیر هژمونی یکجانبه در حرکت است.
در چنین بستر تاریخی پرالتهاب و امیدبخشی، نقش «انسانِ آگاه و عامل» تعیینکننده میشود. خطاب مستقیم این پیام به دانشجویان مسلمان در قلب تمدن غرب، تصادفی نیست. دانشجو، به مثابهٔ روح جستجوگر و اندیشهٔ پیشروی جامعه ، ظرفیت تبدیل شدن به «سفیر آگاهی» و «مبلغ گفتمان عدالت» را داراست.
وظیفهٔ تاریخی این قشر، فراتر از تحصیل علوم تجربی، کشف و شکوفاسازی توانمندیهای خویش، هدایت نهادهای دانشجویی به سمت این آرمان بزرگ تمدنی و استعانت از قدرت لایزال الهی به عنوان پشتوانهای معنوی در این مسیر پرچالش است. آنها میتوانند با زبان علم، منطق و اخلاق، روایت مستقل و عدالتمحور نظام اسلامی را در محیطهای بینالمللی تبیین کرده و پردههای تحریف رسانههای سلطه را کنار زنند.
در جمعبندی نهایی، پیام یادشده را باید بیانیهای فرادیپلماتیک و تمدنساز دانست. این پیام، مسئله را از حصارهای تنگ موضوعات موردی خارج ساخته و به عرصهٔ جهاد کبیر فرهنگی و معرفتی برای بازتعریف مفاهیم بنیادین قدرت، مشروعیت، عدالت و روابط بینالملل ارتقا میدهد.
«دعوی بزرگ» ایران، دعوت به بازگشت به فطرت عدالتخواه آدمی و ساختن جهانی بر مبنای «وَتَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی» است. جهانی که در آن، نه زور و فساد، که قسط و اخلاق توحیدی، سنگ بنای روابط انسانی و بینالمللی خواهد بود و تحقق این آرمان، رسالت تاریخی نسل جوان مؤمن و انقلابی است که باید با بصیرت، شجاعت و استقامت، مسیر پرافتخار مقاومت را تا سرمنزل مقصود ادامه دهند.
حجت الاسلام رسول ملکیان اصفهانی










نظر شما